خبرگزاری کار ایران

یادداشتی از سیدمرتضی میرسراجی؛

پلیکان در متن و نگاره‌ای چند صدساله

پلیکان در متن و نگاره‌ای چند صدساله
کد خبر : ۱۳۴۲۰۹۷

سیدمرتضی میرسراجی (مدرس دانشگاه) در یادداشتی با موضوع «پلیکان» می‌نویسد: در قدیم که امکانات علمی، پرنده‌شناسی و پرنده‌نگری همچون زمان ما، چنان رشد و توسعه نیافته بود؛ «پلیکان» یا «مرغ سقّا»، از پرندگان عجیب و غریب دنیا محسوب می‌شد.

«پلیکان» ازجمله پرندگان متفاوت ولی در عین حال، شناخته شده برای همه ما است؛ یا آن را در «برنامه‌های مستند تلویزیونی» دیده‌ایم یا «اینترنت» و «باغ وحش»، وسیلۀ شناخت ما در مورد آن بوده است. کمابیش، همه با ظاهر آن آشنا هستند؛ جثه‌ای بزرگ نسبت به سایر پرندگان و منقاری خاص و متمایز که حالت کشسانی، افتاده و ظرفْ مانند دارد.

این پرنده در ایران به طور فصلی در نقاط خاصی زندگی می‌کند و در ادبیات فارسی و آثار قدیمی، به آن «مرغ سَقّا» می‌گفتند. نکتۀ جالب از نظر پرنده‌شناسی و خصوصیات «پلیکان»، این است که تنها پرنده‌ای در جهان می‌باشد که «زبان» ندارد.

پلیکان در متن و نگاره‌ای چند صدساله

پلیکان در متن و نگاره‌ای چند صدساله

به هر روی، در قدیم که امکانات علمی، پرنده‌شناسی و پرنده‌نگری همچون زمان ما، چنان رشد و توسعه نیافته بود؛ «پلیکان» یا «مرغ سقّا»، از پرندگان عجیب و غریب دنیا محسوب می‌شد.

با این اوصاف، کتابی به زبان فارسی، به نام «عجائب الدنیا»، توسط یکی از شاعران پارسی گوی در سدۀ نهم هجری به نامِ «فخرالدین حمزه بن علی ملک اِسفَرایِنی آذری طوسی» (م. ۸۶۶ ق.)، وفات یافتۀ ۵۷۸ سال پیش به تاریخ امروز، در خصوص چیزهای عجیب و غریب جهان سروده شده که ظاهراً هنوز به چاپ نرسیده و در آن از «پلیکان» یاد شده است.

نسخه‌ای از آن کتاب، در حال حاضر در «موزۀ هنر والتِرز» در شهر «بالتیمور» ایالت «ِمریلَند» کشور «آمریکا» به شمارۀ دسترسی Ms. W. 652 وجود دارد که به سال ۱۰۲۲ قمری، یعنی ۴۲۲ سال پیش به تاریخ امروز، در شهر «هَرات» در منطقۀ «خراسان بزرگِ» آن روزگار که متعلق به «ایران» بوده و اکنون در کشور «افغانستان» کنونی، واقع شده، کتابت و نگارگری شده است.

در این نسخۀ خطی با ارزش، ۱۴ نگاره، به تصویر کشیده شده است که در واقع، موضوع اصلی این مقال، نگارۀ زیر می‌باشد که در صفحۀ ۱۰۵ کتاب جای گرفته که در آن، «پلیکان» توسط هنرمندی نگارگر، به زیبایی ترسیم و صورتگری شده است.

پلیکان در متن و نگاره‌ای چند صدساله

داخل در نگارۀ مورد نظر، دو بیت شعر نیز نوشته شده که در اصل، معرفی این پرنده، برای مخاطبِ کتابِ مزبور است؛

زیر حَلقَش خَریطه ایست دراز

در پریدن بُوَد دهانش باز

تا سرِ آن خَریطه باز بود

نیِ منقار او دراز بود

و اینک، تصویر نزدیک‌تر از نگارۀ پلیکان؛

پلیکان در متن و نگاره‌ای چند صدساله

باتوجه به واژگان موجود در شعر، یکی از معانی لفظِ «خَریطَه» در زبان عربی، «کیسه» یا «بُغچه» است و در اینجا شاعرْ منقارِ متفاوتِ پلیکان را- البته از قسمت پایین- به کیسه یا بقچۀ دراز تشبیه نموده است.

چنانکه در نگارۀ کتاب مشاهده نمودید؛ شش نفر نیز از پایین به آن پرندۀ زیبا، خیره شده‌اند؛ از تعجب و شگفتی، در فکر فرو رفته‌اند یا به آن اشاره می‌کنند.

اینکه شاعر قدیمی و عجایب‌پژوه این کتاب، چنین سروده که به هنگام پرواز، دهانِ پلیکان باز است (در پریدن بُوَد دهانش باز)؛ سخن درستی نیست و معلوم نیست روی چه حسابی این سخن را گفته است. این در حالی است که در واقعیت، رفتار پلیکان در حین پرواز، با نظر شاعر در تضاد است و در تصویر زیر می‌توانید؛ این مسأله را به وضوح مشاهده نمایید.

پلیکان در متن و نگاره‌ای چند صدساله

پلیکان در متن و نگاره‌ای چند صدساله

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز