یادداشتی از سیدمرتضی میرسراجی؛
حسرتِ فراوانیِ یوز با مرور تاریخ
سیدمرتضی میرسراجی (مدرس دانشگاه) طی یادداشتی به ایران به عنوان یکی از خاستگاههای یوز اشاره کرده و از مالکیت این حیوان در دوران شاهان قدیم سخن گفته است.
«یوز» که به اشتباه به آن «یوز پلنگ» میگویند و در حقیقت، جانوری غیر از «پلنگ» است؛ در زبان انگلیسی، به صورت «Cheetah» ادا میشود که اصلِ آن واژه از لفظِ هندیِ «چیتَه» اخذ شده است. «یوزِ آسیایی» در گذشتههای دور، پَراکنش زیادی در قارۀ آسیا و پهنۀ ایران زمین داشته ولی با گذشت زمان و دلایل متعدد، جمعیت این جانور، رو به کمیابی و انقراض رفته است و تعداد بسیار محدودی، بنا بر گزارشها، شاید در خوش بینانهترین حالت، چیزی کمتر از سی یا بیست قلاده در ایران، باقی نمانده است.
به همین خاطر است که در ایران و در این چند ماه اخیر، توله یوزی که اسمش «پیروز» است با دقت و وسواس خاص و با ناز و تَنعّم، زیر نظر دامپزشکان و جانورشناسان تربیت و محافظت میشود.
در ادبیاتِ فارسی، یوزْ نمادِ «علاقه مندی به پنیر» است؛ چنان که استادِ فنِّ سخن، سعدی شیرین سخن (م. ۶۹۱ق.) در کتابِ «گلستانِ» خویش در حکایتی در زمینۀ جوانی در ضمن شعری در خصوصِ ایام شَباب از این عادتِ پنیرخواریِ یوز، پرده برداشته و سُروده است:
قُوّت سَرپنجۀ شیری گذشت
راضیام اکنون به پنیری، چو یوز
«اوحَدی مَراغه ای» (م. ۷۳۸ق.) نیز با توجه به علاقۀ یوز به پنیر، در خصوصِ میل و ارادت قلبی خویش سروده است:
یاد از تنِ همچو شیرشای دل
کَم کُن که نَه یوزِ این پنیرم
آیا به راستی آن طور که در فرهنگ عمومی ایرانیان باستان، به عنوان خاستگاهِ بالیدگی و حیات یوز، شایع و ضَرب المثل بوده، این حیوان، به خوردن «پنیر»، علاقهای وافر دارد؟
شاید این موضوع صحت داشته باشد به هر حال، گذشتگان با یوزهای بیشتری سر و کار داشتند و از آنها در شکار استفاده میکردند و حتماً به فوت و فنهایی نیز برای «پاداش دادن» یا «رام کردن» آنها نیز دست یافته و از علاقۀ این جانور به پنیر آگاه بودند و بسا این نکتهای ناب باشد که حتی خیلی از جانورشناسان امروزی آن را ندانند.
اما حقیقتی که در این هنگام میخواهم بیان کنم؛ چیزی به غیر از بحثِ علاقۀ فراوانِ یوز به خوردن پنیر در فرهنگ عامه است؛ بلکه یاد کردِ این بحث است که در گذشتههای دور، در قارۀ پهناور «آسیا» و به خصوص در کشور ایران و مناطق اطراف، جمعیت و پراکندگیِ یوز، این حیوان زیبا و دوست داشتنی، بسیار فراوان و بسیط بوده است.
در همین راستا، به چند گزارشِ حسرت برانگیز به ترتیبِ تعدادِ یوز در آنها توجه نمایید که از لا به لایِ تاریخ کهن بِدانها برخورد نمودهام و در این فرصت تقدیم میشود؛
۱- دوازده هزار یوز برای خسرو پرویز
«گَردیزی» (م. ۴۳۳ق.)، صاحبِ کتاب تاریخیِ «زَین الاخبار»، در بیانِ شُکوه و ثروتِ استثناییِ «خُسرو پرویز»، آخرین پادشاهِ مقتدر سلسلۀ «ساسانی»، در زُمرۀ دارایی و مال و مَنال آن پادشاه و در خلالِ بیان کردنِ دیگر ثروتها و امکانات مادی وی، از «دوازده هزار یوز» نیز یاد و روایت نموده که در خدمت این شاهنشاه با حِشمت ساسانی بوده است. [۱]
۲- هزار یوز برای اکبر شاه
«جهانگیر شاه» (م. ۱۰۳۷ق.)، چهارمین پادشاهِ مُغولِ سلسلۀ «گورکانیانِ» هندوستان، در کتاب خاطرات خود که به زبان فارسی نگاشته، ضمن بحث در مورد «یوز»، از پدر خود «اکبر شاه گورکانی» (م. ۱۰۱۴ق.)، سومین سلطان این سلسله یادی کرده و چنین ثبت نموده است:
«یوز، مُقرر است که غیر جایی که میباشد؛ به مادۀ خود جُفت نمیشود؛ چنانچه والِد (پدرِ) بزرگوارم، یک مدتی، تا «هزار یوز» جمع نموده، بسیار خواهان این بودند که اینها با یکدیگر جُفت شوند و اصلاً نمیشدند. » [۲]
۳- سیصد یوز برای غازان خان
«رشید الدین فضل الله هَمَدانی» (م. ۷۱۸ق.)، دانشمند و تاریخ نگارِ عصرِ مغول، در خصوص یکی از دستورهای «غازان خان» (م. ۷۰۳ق.)، هفتمین سلطانِ ایلخانی و اولین پادشاهِ مغولِ مسلمان، در تاریخ چنین ضبط کرده است:
«پادشاهِ اسلام، خَلّدَ مُلْکَه (فرمانروایی او پاینده بادا!)، تدارک این معانی چنان اندیشید که اوّل فرمود که یک هزار جانور و «سیصد قلاده یوز» کِفافست (کافی است) که از وِلایات (مناطق مختلف) بیارند. » [۳]
و همو در ادامه نوشته است:
«و این زمانْ بیزحمت، هرسال، یک هزار جانور و «سیصد قلاده یوز» میآورند و میسِپارند. » [۴]
سخن آخر
در ایام قدیم از یوز، به خصوص در خدمت پادشاهان، به جهت شکار جانوران دیگر از جمله «آهو» استفاده میشده است. دور نیست که دوستداران حیات وحش، به خصوص علاقه مندان به یوز، با خواندن این گزارههای تاریخی، حسرت فراوانی بر دلهایشان بنشیند؛ زیرا تعداد یوز در زمان ما به دلایل مختلف، چنان که بیان شد؛ شاید در بهترین حالتِ خوش بینانه، حدود سی یا بیست قلاده بیشتر نباشد؛ حال آن که شاهانی همچون: «خسرو پرویز ساسانی»، ۱۲۰۰۰ قلاده، «اکبر شاه گورکانی»، ۱۰۰۰ قلاده یوز در اختیار داشتهاند و اینها غیر از یوزهای دیگری بوده که در دل طبیعت وحشی به طورِ آزادانه نَشو و نَما داشته و میزیستهاند که این گزارشهای کهن و آمارهای تاریخی، بیانگر کَثرت و فراوانی این حیوان زیبا در محیط زیست و اِکوسیستم قدیمِ ایران زمین یا فلاتِ ایران، به همراه دیگر جانوران این زیست بوم بوده است. دستور غازان خان مغول در اواخر قرن هفتم هجری نیز در این رابطه قابل تأمل و درنگ است. او در فرمانی، دستور داده که ۳۰۰ یوز برای او بیاورند و نویسندۀ تاریخ در ادامه نوشته است که در این زمان، بیزحمت، هر ساله، سیصد قلاده یوز میآورند و میسپارند که این گزارۀ تاریخی نیز، گواهی دیگر در بالا بودن تعداد این جانور، در محیط زیست و حیات وحش منطقۀ ما در ادوارگذشته بوده است.
پی نوشت:
[۱ ]زین الاخبار، ص۹۵. [۲] جهانگیر نامه، ص۱۳۶. [۳]تاریخ مبارک غازانی، ص۳۴۳. [۴]همان، ص۳۴۴.