سرپرست گروه موسیقی «سلام افغانستان» مطرح کرد؛ (۱)
طالبان برای کشتنِ هنر از پاکستان خط میگیرد/ موسیقی را نمیتوان از زندگی افغانها حذف کرد/ خانوادهام ایرانیست اما در موسیقی ایرانی رسمیت ندارم
حمید سائل میگوید: اینکه میبینید طالبان برخورد بدی با موسیقی دارند و با هنرمندان به صورت تهاجمی برخورد میکنند، یکی از دستورهایی است که از سوی پاکستان صادر شده!
به گزارش خبرنگار ایلنا، شاید تصور عموم مردم امروز این است که تخریب هنر و هنرمندکشی و نخبهکشیهای مرسوم در طول تاریخ به پایان رسیده است؛ اما در واقع اینطور نیست. این روند همچنان ادامه دارد و تنها شاید شکل و روش آن تغییر کرده است؛ وگرنه همواره مخالفان هنر و فرهنگ در میان عموم هنرمندان و مردم زیستهاند و به زیست خود ادامه خواهند داد. نمونه و مثال بارز این هنرکشی را میتوان در کشور همسایه، ا افغانستان به وضوع دید. با ظهور و قدرت گرفتن طالبان هنر افغانستان به ناگاه افول کرد. نیروهای طالبان اولینبار در سال ۱۹۹۶ تقریبا بر سه چهارم افغانستان غالب شدند و تا سال دو هزار و یک بر این کشور حکومت کردند. در این مقطع هنر و البته موسیقی افغانستان آسیب بسیار دید.
نیروهای طالب در اواسط سال ۲۰۲۱ و پس از خروج سربازهای آمریکایی بود که مجددا به قدرت رسیدند و اینبار حکومت را به صورت رسمی در اختیار گرفتند. طالبان هم در سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ و هم طی یکی دو سال گذشته به تخریب اماکن تاریخی و تهدید هنر و هنرمندان پرداختهاند. در میان هنرها موسیقی بیش از بقیه مورد ظلم طالبان واقع شده است؛ چراکه آنها این هنر را از اساس حرام میدانند. این نگاه باعث شده همواره به تهدید و اسارت موزیسینها بپردازند. اوائل قدرت گرفتن طالبان حدود سالهای ۲۰۲۰ و ۲۰۲۱ بود که آنها (بنا به آمارهای رسمی و غیررسمی) یک خواننده و چند نوازنده را مورد شکنجه و ضرب و شتم قرار دادند. شهریورماه سال گذشته بود که شبه نظامیان طالبان؛ فوآد اندرابی (خواننده محلی افغان) را در ولایت بغلان در شمال غرب این کشور را مقابل خانهاش به رگبار بستند و او را کشتند. غلام سخی رسولی (هنرمند اهل افغانستان، نوازنده سازهای زهی، مدرس موسیقی و عضو سابق گروه موسیقی «مولانا») یکی دیگر از افرادی است که سال گذشته پس از حضور در جشنواره موسیقی نواحی کرمان طی گفتگو با ایلنا از شکنجهاش توسط نیروهای طالبان در افغانستان گفت. در حال حاضر موسیقی در افغانستان هنری کاملا مرده است. طی چند سال گذشته برخی موزیسینها که توان و امکان مهاجرت داشتهاند افغانستان را ترک کردهاند. تعدادی هم طی دههها و سالهای گذشته به ایران آمدهاند.
حمید سائل؛ یکی از هنرمندان خطه افغانستان است که بیش از سه دهه در ایران زندگی کرده است. او از بدو ورودش به ایران در اواسط جنگ تحمیلی برای فعالیت حرفهای و ورود به دایره هنرمندان اهل موسیقی کشورمان تلاش کرده و حال اولین بنیانگذار موسیقی مهاجرت افغانستان به حساب میآید. او که سرپرستی گروه «سلام افغانستان» را به عهده دارد، به اتفاق برخی از اعضای گروهش در پانزدهمین جشنواره موسیقی نواحی گرگان حضور داشت و به اجرای برنامه پرداخت.
سائل در گفتگو با ایلنا، ضمن توضیح درباره وضعیت و جایگاهش در هنر کشورمان، از تاثیر طالبان بر هنر و تخریب و نادیدهانگاری موسیقی افغانستان توسط این حکومت شبهنظامی گفت. او میگوید: با اینکه سی و هفت سال است ساکن ایران هستم، اما نه بیمهای دارم و نه از سوی وزارت ارشاد و دیگر نهادهای مرتبط فرهنگی هنری حمایت میشوم و این درحالی است که جز موسیقی شغلی ندارم.
شما سالهاست ساکن ایران هستید و به لحاظ اجتماعی و حقوقی شهروندی ایرانی محسوب میشوید. از زندگی و وضعیت هنری خود رضایت دارید؟
واقعیت این است که موزیسینها و کلا هنرمندان افغان در ایران شرایط بلاتکلیفی دارند و با مشکلات عدیدهای برای زندگی و فعالیتهای هنری مواجهند. من از سال شصت و چهار به ایران نقل مکان کردهام و اگر این مدت زمان طولانی را در نظر بگیرند، من به لحاظ فرهنگی و شهروندی ایرانی محسوب میشوم. واقعا چرا فردی چون من که سالهای سال با اهالی موسیقی کشور شما ایران حشر و نشر داشته و آثاری را در این کشور به مناسبتهای مختلف تولید کرده، باید از سوی نهادهای دولتی و فرهنگی نادیده گرفته شود؟ مورد دیگر اینکه همسر من ایرانی است و افغانستانی نیست. زمانی که همسر من ایرانی است و فرزندانم در ایران زاده شدهاند و ایرانی محسوب میشوند، آیا من هم نباید از قوانین و حمایتهای قانونی کشور بهرهمند شوم؟ من از وزارت ارشاد، حتی وزارت خارجه و وزارت کشور اگر صدای مرا میشنوند درخواست کمک دارم.
در حال حاضر کجا ساکن هستید؟
قبلا مشهد بودم. سال ۱۳۶۴ که به ایران مهاجرت کردم در شهر مشهد ساکن شدم و مدتها در این شهر زندگی میکردم و به فعالیتهای هنری ادامه دادم. من در مشهد از طریق دفتر حزبالله افغانستان فعالیتهای بسیار جدی و حرفهای داشتم. رزومه و سابقهام هم در صدا و سیمای مشهد موجود است. حال چند سالی است در استان گیلان و شهر رشت ساکن هستم. البته این جابجایی دشواریهایی را برایم در پی داشت و مشکلاتی را ایجاد کرد که هنوز وجود دارند. به هرحال سابقه کاری و رزومه من در شهر مشهد مشخص بود. از صداوسیمای مشهد نامهای در جهت تایید فعالیتهایام گرفتم و همراه با یک معرفینامه آن را به صداوسیمای رشت بردم تا به این ترتیب فعالیتهای خود را ادامه دهم. مدتها پیگیر کارها بودم اما متاسفانه صداوسیمای رشت با من همکاری نکرد؛ در حالی که پنج فرم محرمانه را هم پر کرده بودم به امید اینکه تعاملاتی شکل گیرد. مسئولان مربوطه گفتند ما شما را میخواهیم و اطمینان دادند که این همکاری شکل میگیرد اما تا امروز حمایتی وجود نداشته و دوستان در صداوسیمای رشت تماسی با من نداشتهاند.
با هنرمندان و موزیسینهای شهر رشت ارتباط دارید؟
هنرمندان گیلان و رشت را میشناسم؛ اما با آنها در جهت فعالیتهای فرهنگی و هنری ارتباط رسمی ندارم. کلا اینجا در شهر رشت با کسی در ارتباط نیستم.
چند وقت است که منتظر خبر مسئولان صداوسیمای رشت هستید؟
شاید باورتان نشود اما پس از آن همه رفت و آمد و تلاش، دوازده سال است منتظر خبر صداوسیمای رشت هستم. جالب اینکه آثارم از صداوسیمای رشت و رادیوی استان گیلان پخش میشود و آنها را میشنویم، آن وقت خودم حی و حاضرم و بیکار!
به جز تلاش برای همکاری با صداوسیمای مرکز گیلان و شهر رشت، با کدام نهادها ارتباط دارید؟
در هیچ تشکلی عضویت ندارم و بر خلاف اهالی موسیقی، مورد حمایت وزارت ارشاد، اداره ارشاد گیلان، خانه موسیقی ایران، انجمن موسیقی ایران و انجمن موسیقی شهر رشت نیستم. بیمه هم ندارم و حقوقی حداقلی هم از هیچ جا دریافت نمیکنم. الان اگر کیفم را به شما نشان دهم، متوجه میشوید که نه کارت خانه هنرمندان دارم! نه کارت خانه موسیقی و نه کارت انجمن صنفی اهالی موسیقی یا انجمن موسیقی را! گویی اصلا سی و هفت سال در عرصه موسیقی فعالیت نکردهام!
«خانه موسیقی ایران» یا «انجمن موسیقی ایران» مهمترین تشکلهای حال حاضر هستند با هنرمندان غیرایرانی بر چه اساس همکاری میکنند؟
واقعا نمیدانم. که اگر میدانستم روال چیست حتما پیگیر کارم میشدم. راستش من و دیگر هنرمندان افغانستانی را در ایران نمیشناسند چه برسد به آنکه ما را به رسمیت بشناسند! لااقل در مورد خودم همینطور است. میدانم که صندوق اعتباری هنر هم از اهالی موسیقی حمایت میکند اما از آنجا که من افغانستانی هستم و در تشکلهای دیگر عضو نیستم، قاعدتا نمیتوانم تحت پوشش این تشکل قرار گیرم.
زمانی که به ایران آمدم هنوز بسیاری از تشکلها وجود نداشت و اگر هم غیر از این بود من بیخبر بودم. لذا سابقه کاریام را در همان شهر مشهد به صداوسیما بردم. اینطور هم نبوده که جای دیگری نروم اتفاقا همان اوائل به اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی هم رفتهام و توضیح دادهام که من اهل افغانستانم و موزیسین هستم و قرار است از این به بعد در ایران فعالیتهای هنریام را ادامه دهم. اما دریغ از ذرهای توجه!
بسیار میشنویم که هنرمندان عرصه موسیقی افغانستان طی یکی دو دهه گذشته کشورشان را ترک کردهاند. جایگاه موسیقی در کشور افغانستان چه جایگاهی دارد؟
مردم افغانستان را نمیتوان از موسیقی جدا کرد و موسیقی را هم نمیتوان از مردم افغانستان جدا نمود. اینها درهم تنیده شدهاند و قابل تفکیک نیستند. موسیقی در ذات ما مردم افغانستان نهفته است. شما در افغانستان به هر خانهای بروید یکی از آلات موسیقی را میبینید. اینطور بگویم که وقتی به دنیا میآییم با موسیقی زاده میشویم.
آیا میتوان گفت حضور طالبان دلیل اصلی نابودی موسیقی افغانستان است؟
بله مطمئنا همینطور است. درست است که من در ایران زندگی میکنم اما با هنرمندان هموطنم ارتباط دارم و میدانم که با وجود طالبان چه بر هنر و موسیقی ما آمده است. نیروهای طالب با هنرمندان برخورد بسیار بدی دارند و شاهد بودهام که هنرمندان همکارم را دستگیر کرده و مورد شکنجه قرار دادهاند. آنها پا را فراتر گذاشتهاند و کمر به قتل هنرمندان عرصه موسیقی بستهاند؛ کما اینکه همین پارسال بود که برخی موزیسینها را کشتند و شکنجه کردند و سازهای بسیاری را سوزاندند.
شما در ابتدای حکومت طالبان به سال ۲۰۱۹ در صفحه مجازی خود بر ضد این حکومت و جریان مطلب منتشر میکردید. گاه هم به موسیقی میپرداختید و از این طریق اعتراض خود را اعلام میکردید.
بله درست است و من نسبت به اتفاقات رخ داده توسط نیروهای طالب همواره انتقاداتی را مطرح کردهام. اینکه میبینید طالبان برخورد بدی با موسیقی دارند و با هنرمندان به صورت تهاجمی برخورد میکنند، یکی از دستورهایی است که از سوی پاکستان صادر شده! حتی بیسوادهای افغانستان هم این را درک کردهاند که طالبان دستوری آمدهاند و میخواهند کاری کنند که ورزش، هنر، علم را نابود کنند. آنها میخواهند همه چیز را از افغانستان بگیرند تا هموطنان من هیچ کاری نکنند. میدانید دلیلش چیست؟ این است که اگر افغانستان پیشرفت کند، پاکستان زمین میخورد. همینطور هم بود. در همین دوره اشرف غنی، افغانستان در مقابل پاکستان عرض اندام کرد. جوانهای زیادی داشتیم که در عرصههای مختلف درخشیدند و استعدادهایی را داشتیم که شکوفا شدند. به موازات اینها هنر هم (با همه انتقادهایی که به آن وارد است) پیشرفت کرد.
تازگیها هم شاهد بودیم که ورود دختران به دانشگاه ممنوع شد.
بله. بارها میشنیدم که میگویند موسیقی حرام است و در نهایت آن را حرام اعلام کردهاند! در حالی که این هنر حرام نیست و در هیچ منبع موثقی هم به آن اشاره نشده است. من میگویم بهتر است به این موضوع منطقی بنگریم.
به نظر من، موسیقی زمانی حرام میشود که اتفاقی حرام را رقم بزند. وقتی ساز تار را در دست دارم کجای این اتفاق میتواند حرام باشد؟! چنینسازی از چوب ساخته شده. چوب آن از درختی چون توت است و توت یکی از درختهای بهشتی خداوند است. پردههای ساز، گوشیها، خرکها و باقی اجزای ساز همه از طبیعت تهیه شدهاند. طبیعت هم خلق و آفریده خداوند است. وقتی من نوازنده، چنینسازی را مینوازم چه اتفاق بدی را رقم زدهام جز اینکه نوایی زیبا را نواختهام؟ تا در آن حین فعل حرامی از من سر نزند، چه اشکالی به من و کارم که موسیقی است، وارد است؟!
برخی آثار هم به طور مستقیم به معنویت و خداوند میپردازند. آیا موسیقی افغانستان هم در این دستهبندی قرار میگیرد؟
بله همینطور است که میگویید. اتفاقا هر کدام از دستگاه و راگهایی که ما در موسیقی داریم برگرفته از خصوصیات انسانها و ویژگیهای بشریت است. این هم حرام نیست زیرا بر اساس خصوصیت بشر و در راه اعتلای انسانیت است. از طرفی بخشی از موسیقی ما مانند موسیقی ایرانیها بر اساس اشعار شعرا و مفاخر بزرگ فارسی زبان تولید و ارائه میشود. وقتی موسیقی من بر اساس شعری از مولانا و حافظ و سعدی و دیگر شاعران است نمیتوان به کارم ایرادی وارد کرد؛ چون اگر به معانی اشعار و حتی ابجد آن رجوع کنید درخواهید یافت که همگی مدح و ثنا و توصیف خداوند متعال است. پس باز هم نمیتوان گفت موسیقی حرام است. با توجه به همه اینها، من موزیسین این وسط چه گناهی مرتکب شدهام که مستوجب جزا باشم؟! اتفاقای که رخ میدهد این است؛ من شعر را با موسیقی درمیآمیزم که به بهتر به گوش دیگران برسد و بیشتر و عمیقتر به مخاطب القا شود تا او به درک بهتری برسد، این گناه نیست! اینکه من تفنگ دست بگیرم و به جمعیتی بگویم مکتب و دانشگاه نرو و موسیقی کار نکن و ورزش نکن فعلی حرام است.
اگر موضوعی ناگفته مانده دربارهاش توضیح دهید.
صحبتی نیست. فقط امیدوارم پس از عمری زندگی در ایران مرا به عنوان شهروندی معمولی به رسمیت بشناسند تا بتوانم ضمن حضور در کنار خانواده فعالیتهای هنری خود را بدون نگرانی ادامه دهم. همسر و فرزندان من ایرانی هستند و این قضیه باید روند انجام کارهایام را بهبود ببخشد. ترجیم این بوده که از طریق نهادهای فعال در تهران به عضویت بخشهای مختلف درآیم. زیرا روال انجام کارها در پایتخت راحتتر است و امکانات بهتر و بیشتری وجود دارد. تصمیم دارم بار دیگر به اداره ارشاد استان گیلان و شهر رشت بروم و اعلام حضور کنم و درخواست دهم شاید کارهایم انجام شود. در نهایت باید به این قضیه و انجام امور امیدوار باشم؛ چراکه راه دیگری نیست.
گفتگو: وحید خانهساز