شوخیِ یک طراح و نقاش با مردانِ سیاست/ مجموعهای از بدنها در حیطه سیاست و قدرت آنهم بدون پیام
نوگل مظلومی میگوید: در هنرهایی چون سینما و تئاتر ما داستانی داریم و درامی در آنها اتفاق میافتد و زمان درشان وجود دارد. طبیعتا در چنین هنرهایی، وارد کردن «هزل» خیلی راحتتر است. طراحی و نقاشی دو بعدی هستند و در یک لحظه دیده میشوند و زمان در آنها نقشی ندارد. خب اینها، کار را دشوار میکند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، فعالیت یک هنرمند مجسمهساز صرفا به یادگیری تکنیک و شناخت متریالها محدود نمیشود. یک مجسمهساز اگر قرار باشد اثری قابل دفاع ارائه کند، باید طراحی و آناتومی بداند. یک کاریکاتوریست یا گرافیست اگر طراحی بداند آثار کم نقصتری خلق خواهد کرد؛ که احتمال زیاد قابل دفاع خواهند بود. اما موضوعی که وجود دارد این است که آیا هنر «طراحی» قدمی ابتدایی و البته بسیار مهم برای یادگیری نقاشی و فعالیت حرفهای در این عرصه است؟ پاسخ دادن به این سوال بر اساس آنچه در کشور مرسوم است دشوار به نظر میرسد. بر اساس شواهد طراحی در کشور هنرمندان مستقلی ندارد و تنها چند نفر هستند که به طور متمرکز روی این هنر تمرکز دارند. در این میان برخی از هنرمندان هم از هنر طراحی در دیگر هنرهای بصری هم بهره میبرند. برخی نیز پا را فراتر میگذارند و به تلفیق هنرهای دیگر با نقاشی و طراحی میپردازند که این رویه نیز معمول است. معمولا آثار اینچنینی در هنرهای جدید جای میگیرند. به طور کلی هنرهای جدید بر اساس تلفیق دیگر هنرهای تجسمی و بهرهگیری از عناصری چون مدیا و.. شکل میگیرد.
نوگل مظلومی فعال عرصه طراحی و نقاشی یکی از افرادی است که با بهرهگیری از هنرهایی چون نقاشی، طراحی، مجسمهسازی و ویدئو نمایشگاه «واقعیت ناگوار» را برپا کرده است. به طور کلی ابزار اصلی او راپید و مداد است و تاکنون در چندین نمایشگاه گروهی شرکت داشته و دو نمایشگاه انفرادی برگزار کرده است.
او در گفتگو با ایلنا از جزییات نمایشگاه و سبک و سیاقش گفت. او همچنین ضمن توضیحی کوتاه درباره تاریخچه هنر طراحیِ غیر مستقل، از اهمیت طراحی در هنرهای بصری و تجسمی امروز گفت. گفتنی در خلال گفتگو آثاری از نوگل مظلومی قابل مشاهده است.
از جزییات نمایشگاه اخیرتان بگویید.
من در نمایشگاه «واقعیت ناگوار» تعداد 9 اثر طراحی دارم که در آنها از مدیومهای مختلفی چون آبرنگ، جوهر، مداد و چاپ استفاده شده است؛ که در این میان چاپ مونوپرینت و چاپ برجسته به نوعی مولتی مدیا محسوب میشوند. یک چیدمان مجسمه هم دارم که شامل بیست اثر است و تعدادی آثار کوچک در قالب جاسویچی را هم شامل میشود.
شما در آثارتان مقوله بدن انسان را مدنظر قرار دادهاید. براساس شنیدهها نمایشگاه «واقعیت ناگوار» ادامه مسیری است که تاکنون دو نمایشگاه در رابطه با آن برگزار شده. درباره جزییات این قضیه توضیح دهید.
بله قرار بود نمایشگاه «واقعیت ناگوار» به لحاظ آثار و محتوای آنها، در ادامه دو نمایشگاه قبلی باشد و در کنار آنها سه گانهای را تشکیل بدهد. دو نمایشگاه قبلی مجموعه آثاری بودند که موضوعشان در رابطه با بدن انسان بود. مضمون یکی از مجموعهها «بدن و بیماری و مرگ» بود و در نمایشگاه بعدی به مضامین «بدن و زیبایی و مرگ» پرداختم که دستکاریها و عملهایی که روی بدن انجام میشود را هم شامل میشد.
در نمایشگاه فعلی که سومین رویداد انفرادی شماست، چه مضمون و موضوعاتی را مدنظر قرار دادهاید؟
در نمایشگاه «واقعیت ناگوار» به بدن در حیطه سیاست و قدرت پرداختم، و خب به مرور هرچه جلوتر رفتم قضیه برایم گستردهتر شد؛ یعنی کلیت ماجرا از مرز بدن کمی فراتر رفت و در ادامه هم بر اساس این روند، به روابط سیاستمداران، گذشته آنها، جایگاه شان و تغییراتی که پس از ورودشان به عرصه سیاست در آنها ایجاد شده پرداختم.
لحن و زبان آثارتان در شوخی با مردان سیاست جدی است یا تلطیف شده و شاید شیرین؟
باید بگویم در این رابطه نگاهی طنزگونه به موضوع داشتم. میتوان گفت به واسطه نمایشگاه و آثارم، نوعی بازی راه انداختهام که با سیاستمداران، جایگاه و روابط آنها شوخی میکند. اگر تصورتان این باشد که نمایشگاه برای مخاطبان و مردم و سیاستمداران پیام اخلاقی دارد، خیر اینطور نیست. نمایشگاه «واقعیت ناگوار» پیام خاصی ندارد و فقط نوعی شوخی و مزاح است.
و شاید یادآوری و ارائه نگاهی از منظر دیگر؟
همینطور است که میگوید و آنچه گفتید تقریبا درست است، اما خب به کار بردن واژه «شوخی» را برای ایدهای که داشتهام، مناسبتر میدانم.
آثارتان در نمایشگاه «واقعیت ناگوار» بین نقاشی و طراحی در رفت و آمد هستند و حتی میتوان گفت به واسطه شباهت برخی قسمتها به «استوری برد»، برخی از تابلوها گاه به «کاریکاتور» هم نزدیک میشوند. بهرهگیری از گونههای مذکور و شباهتهای آنها از نظر شما (که خالق آنها هستید)، آگاهانه بوده است؟
واقعیت این است که پرداختن به موضوع طراحی یا نقاشی بودن آثارم تا حدودی مردود است؛ به این دلیل که مرزها را بسیار گسترده میبینم و هنرها و سبک و سیاقها به نوعی با هم «اورلپ» یا «همسو» شدهاند. به همین دلیل خیلی درگیر این نیستم که اگر مثلا طراحی میکنم، رنگ را نیاورم یا به نقاشی نزدیک نشوم. یا اینطور نیست که اگر نقاشی میکنم به طراحی نزدیک نشوم. حال که به کاریکاتور اشاره کردید هم باید بگویم بله اگر لازم شود و نیاز باشد از این هنر هم در آثارم بهره میبرم یا به سراغ تصویرسازی هم خواهم رفت.
با این حساب شاید از هرآنچه طرح و اثرتان تکمیل کند، در اجرای ایدههایتان بهره ببرید؟
دقیقا همینطور است. هر آنچه ایدهام را تکمیل کند به سراغش میروم و از آن در جهت کاملتر شدن اثرم استفاده میکنم.
با همه این صحبتها، اگر قرار باشد برای آثارتان سبکی را عنوان کنید، آن «سبک» چیست؟
ترجیح میدهم برای آثارم سبکی در نظر نگیرم و برای روندی که در پیش گرفتهام، اسمی انتخاب نکنم. از آنجا که خودم در آثار و مجموعههایم از مدیومهای مختلف استفاده کردهام چنین نیازی را احساس نمیکنم. از طرفی در هنرهای معاصر بحث درباره سبکها وجود ندارد و قاعدتا من نیز به این موضوع فکر نمیکنم.
جایی گفتهاید لحن آثارتان «هزل» است یا همچنین چیزی! کلا هنرهایی مانند طراحی، نقاشی و تصویرسازی چقدر این پتانسیل را دارند که محتوا یا شیوه بیانشان «طنز»، «هجو» یا «هزل» باشد؟ به هرحال در هنرهایی مانند سینما و تئاتر بهتر میتوان به مقولات مذکور پرداخت؛ به این دلیل که درام و قصه دارند و بار قضیه به دوش کاراکترهایی است که نویسنده آنها را روی کاغذ خلق کرده و کارگردان و بازیگر به آن جان دادهاند.
راستش پرداختن به شوخی و مقولاتی که گفتید به واسطه هنرهایی چون طراحی و نقاشی برای شخص من کار دشواری نیست. اما حرفتان درست است، در هنرهایی چون سینما و تئاتر ما داستانی داریم و درامی در آنها اتفاق میافتد و زمان درشان وجود دارد. طبیعتا در چنین هنرهایی، وارد کردن «هزل» خیلی راحتتر است. طراحی و نقاشی دو بعدی هستند و در یک لحظه دیده میشوند و زمان در آنها نقشی ندارد. خب اینها، کار را برای پرداختن به موضوعی چون «هزل» یا «طنز»، و «شوخی» دشوارمیکند. اما همانطور که گفتم واقعیتش پرداختن به این مقولات برایم سخت نبود. کلا روند کاری من به این شکل است که هر عنصری وارد کار میکنم، قرار نیست لزوما دقیق باشد. یا رابطهای مستقیم با ایدهام داشته باشد. به همین دلیل میتوانم شوخی را بازتر کنم و موارد دیگری را در خلال آن لحاظ کنم. تا همه آنها در لایههای مختلف بتوانند ارتباط لازم را ایجاد کنند.
هرگاه نام طراحی میآید این موضوع مطرح میشود که آیا این گونه اساسی (در هنرهای بصری و تجسمی) هنری مستقل است یا صرفا بستری حیاتی برای پرداختن به دیگر هنرهاست؟
طراحی در دنیا از یک مقطعی به بعد هنری مستقل محسوب شد. تا پیش از این اتفاق طراحی مدیومی وابسته بود و پیش زمینهای برای نقاشی و هنرهایی مثل مجسمهسازی به حساب میآمد. اگر اشتباه نکنم از حدود سالهای 1960 به بعد بود که طراحی به عنوان هنری مستقل شناخته شد. قبول دارم که طراحی را در ایران هنری وابسته میدانند و آن را به عنوان مدیوم مستقل نمیشناسند؛ بنابراین روی آن کمتر کار میشود. آنچه میبینم و میشنوم این است که ارزشگذاری طراحی در ایران به لحاظ مبلغ، پایینتر از نقاشی است.
شما به سبکها پایبند نیستید و در مجموعههایتان، تمرکزتان صرفا روی یک هنر نیست؛ با توجه به همه اینها «هنر جدید» یا هنرهای جدید را چگونه تعریف میکنید؟
من هیچوقت فکر نمیکردم وارد مدیومهای دیگری هم بشوم. تصورم این بود طراحی را با همان روندی که دارد، همیشه ادامه میدهم، اما اینطور نبود. انگار وقتی فرد به مرور جلو میرود و ایدهها پرورش پیدا میکنند، این احساس در او ایجاد میشود که نمیتواند ایدهاش را با یک مدیوم اجرا کند و به نمایش بگذارد. در چنین حالتی فرد طبیعتا به سراغ مدیومهای مختلف میرود. به طور مثال خودم در نمایشگاه «واقعیت ناگوار» برای اولینبار بود که مجسمه را در نمایشگاهم امتحان کردم. در همین نمایشگاه ویدئو را برای دومینبار مورد استفاده قرار دادم. قطعا نیاز این مقولات را احساس کردهام که به سراغشان رفتهام. متوجه شدم ایدهای که اینبار دارم را نمیتوانم فقط با طراحی بیان کنم. در ادامه فعالیتهایم اگر به وجود هنرهای دیگر و مدیومهای دیگر نیاز باشد، بازهم از آنها استفاده خواهم کرد و این رویه برایم ادامه دارد. اگر نیازی نباشد همچنان روی طراحی مانور خواهم داد.
سوال مطرح در رابطه با هنرمندان همه رشتهها این است که اتفاقات و وقایع پیرامونی و حوادث اجتماعی تا چه حد بر نگرش و عملکرد آنها موثر است؟ مثلا در رابطه با خودتان فوت والدین در مدت زمانی کوتاه اتفاقی است که مطمئنا بر تفکرتان و عملکردهای هنریتان تاثیر داشته است.
کلا تجربههای زیستی آدمها بر نگرش و روند فعالیت آنها تاثیر دارد. اتفاقاتی که گفتید و من با آنها مواجه شدم بسیار تاثیر گذار بودند؛ تا آنجا که مجموعه اولم در رابطه با فوت پدر و مادرم (و به طور خاص بیماری مادرم) بود. مجموعه اول در واقع بین فوت مادر و پدرم شکل گرفت.
قضیه مربوط به چه سالی است؟
مادرم را سال 1391 از دست دادم و پدر هم سال 1393 از دنیا رفت و آثارم بین سالهای 1391 تا 1393 در قالب مجموعه نمایش داده شدند. میتوانم بگویم آن مجموعه برایم حالتی «تراپی» داشت تا بتوانم از سوگواری بیرون آیم.
همه عواطف و آلامی که در شما وجود داشت در آثارتان نمود پیدا کرده بود؟
افرادی که آثار مجموعه را دیده بودند، میگفتند ما آن مریضی و اضمحلال را در آثارت میبینیم و درک میکنیم. پس اتفاقات و حوادث آن دوران بر آثارم تاثیر گذاشته است. در ادامه زمانی که حال و احساس و زندگیام دچار تغییر شد و از آن تلخی کاسته شد؛ طبیعتا آثارم هم تغییر کردند. در ادامه همین روند بود که آثارم به سمت طنز و شوخی رفتند.
آیا این سبک و سیاقی که پیش گرفتهاید برایتان ادامهدار خواهد بود؟ منظور همین پرداختن به مقولات استعاری چون بدن و ارائه ایدهتان بر اساس طراحی و نقاشی یا حتی مجسمهسازی و تصویرگری است.
واقعا نمیتوانم در اینباره پیشبینی جدی داشته باشم. من معمولا به سراغ موضوعاتی میروم که احساس کنم در لحظاتی دغدغه ذهنی من هستند. اصلا ممکن است کمی بعد کاراکتر من تغییر کند یا موضوع دیگری برایم اهمیت یابد و روند فعالیتم را عوض کند. کلا در رابطه با پرداختن به موضوعات خودم را به چیزی مقید نمیکنم، به همین دلیل هم میگویم آینده کاریام قابل پیشبینی نیست.
بازخورد بازدیدکنندگان نمایشگاه «واقعیت ناگوار»، از روز افتتاح که جمعه هجدهم شهریورماه بوده، تا به امروز چگونه بوده؟
من بازخوردها را مثبت دیدم. خیلی از دوستان آمدند و از آثار استقبال کردند. من تا به امروز از مخاطبان فیدبک بدی نگرفتهام.
به عنوان سوال آخر آن مفهومی که نسبت به آثارتان در ذهن داشتهاید تا به امروز توسط مخاطب درک شده و در این زمینه موفق عمل کردهاید؟
فکر میکنم تا حدود هشتاد درصد در انتقال مفاهیم به مخاطبان موفق بودهام.