خبرگزاری کار ایران

جستجوی روایت آزادسازی خرمشهر در فیلم‌های دفاع مقدس؛

سینمای جنگ را باید "درست" نشان داد نه "درشت"

سینمای جنگ را باید "درست" نشان داد نه "درشت"
کد خبر : ۱۲۳۴۸۷۹

روایت آزادسازی خرمشهر را باید در خرده داستان‌های مردمان مقاوم خوزستان جستجو کرد اما سینما نیز در این سال‌ها هرچند کم اما بازتابی از این رشادت‌ها را به تصویر کشیده است.

به گزارش خبرنگار ایلنا، سوم خردادماه یکی از مهم‌ترین روزها در تاریخ معاصر ایران است. روزی که واژه دفاع مقدس ارزش و مفهوم پیدا کرد و دنیا متوجه اقتدار جمهوری اسلامی ایران شد. این تاریخ تثبیت اقتدار ایران بود، ایرانی که به پشتوانه جوانان عاشق  و وطن پرست وارد جنگ تحمیلی شد و علاوه بر دفاع، قله‌های بلندی از غیرت و حماسه را فتح کرد. بسیاری حماسه آزادسازی خرمشهر را مهم‌ترین نقطه عطف تاریخ معاصر ایران می‌دانند. این روز جریان‌های سیاسی ایران و دنیا تغییر داد و جنگ و انقلاب اسلامی را وارد مسیر تازه‌ای کرد.

باور آزادسازی خرمشهر برای بسیاری از مردم ایران سخت بود. البته این تنها مردم نبودند که زمانی که از گوینده رادیو جمله معروف "شنوندگان عزیز توجه فرمائید، خونین شهر، شهر خون آزاد شد" را شنیدند برای لحظاتی مکث کردند؛ بلکه سردار غلامعلی رشید نیز زمانی که سردار احمد کاظمی خبر فتح دوباره شهر و اسیر شدن شش هزار نفر را در بی‌سیم به او داد، باورش نمی‌شد. کاظمی برای چندمین بار در بی‌سیم می‌گوید: "می‌گم تو شهر خرمشهر تا چند لحظه پیش تظاهرات بود و کلیه اسرای عراقی الله اکبر و یا حسین می‌گفتن و تسلیم می‌شدن." تا برای رشید مفهوم شود و در پایان آن جمله طلایی "رشید جان خداوند خرمشهرو آزادش کرد. آزادش کرد" را شهید کاظمی در بی‌سیم بگوید.

روایت آزادسازی خرمشهر را باید در خرده داستان‌ها جستجو کرد؛ در بی‌سیم‌ها، در جاده‌ها، در خیابان‌ها، در بین رزمنده‌ها و در قاب تصاویر. شاید نزدیک‌ترین روایت‌ها به واقعیت خرمشهر در دل رزمنده‌ها و در بین کتاب‌ها باشد، اما تأثیرگذارترین داستان‌ها را می‌توان در قاب سینما دید. تاکنون عملیات آزادسازی خرمشهر سوژه بسیاری از فیلم‌سازان و مستندسازان بوده و از این عملیات آثار سینمایی بسیاری خلق شده است‌. در ادامه به معرفی برخی از مهم‌ترین آثار سینمایی درباره عملیات بیت‌المقدس خواهیم پرداخت.

سینمای جنگ را باید "درست" نشان داد نه "درشت"

بلمی به سوی ساحل

رسول ملاقلی‌پور به معنای واقعی جهادگر عرصه فرهنگ و هنر است. او زندگی هنری و حرفه‌ای خود را وقف فیلم‌سازی برای جنگ کرد و آثار بسیار ارزشمندی در این زمینه ساخت. یکی از این آثار "بلمی به‌سوی ساحل" بود، اثری که در سال ۱۳۶۴ ساخته شد و جزو اولین فیلم‌های سینمایی بلند درباره قضیه خرمشهر بود.

در این فیلم یک گردان از پاسداران به فرماندهی "مرتضی" برای کمک به رزمندگان خرمشهر از تهران حرکت می‌کنند، اما چون جاده‌های آن حوالی در دست نیروهای عراقی است، آنها برای رسیدن به خرمشهر باید از بندر ماهشهر به وسیله هلیکوپتر خود را برسانند. اما کوشش این گردان برای دریافت هلیکوپتر ناکام می‌ماند. مرتضی راه دیگری پیدا می‌کند و گردانش را با یک لنج از طریق خلیج فارس به خرمشهر می‌رساند. او و گردانش یک روز پس از سقوط خرمشهر به آنجا می‌رسند. طی نقشه‌ای، مرتضی همراه دو تن از بازماندگان رزمنده در خرمشهر شبانه به کمک یک بلم از کارون می‌گذرد و به مواضع دشمن نفوذ می‌کنند تا با تهیه نقشه از استحکامات دشمن در خرمشهر آمادگی اطلاعاتی لازم جهت ضربه زدن به عراقی‌ها به دست آید.

سینمای جنگ را باید "درست" نشان داد نه "درشت"

سرزمین خورشید و کیمیا

احمدرضا درویش دیگر فیلمساز جهادگر ایرانی است‌. او همواره آثاری با تولید مفصل و کیفیت بالا ساخته و مورد توجه منتقدان بوده است. درویش کار خود را در سال ۱۳۶۸ شروع کرد و چهارمین اثر خود به نام "سرزمین خورشید" را با داستانی از خرمشهر ساخت. این فیلم، داستانی با کشش بسیار قوی داشت و جزو بهترین آثار ساخته شده با موضوع خرمشهر در زمان خود بود. این اثر با نمادسازی در شخصیت‌های لایه‌های مختلف فیلم یک اثر عمیق و وسیع بود.

در خلاصه داستان این فیلم آمده است: "با شروع جنگ، بیمارستانی در خرمشهر به محاصره دشمن در می‌آید و از هوا و زمین مورد هجوم قرار می‌گیرد. محمد جهان آرا، فرمانده جوان سپاه خرمشهر، پیشنهاد می‌کند مجروحان و پزشکان با یک آمبولانس و لندرور، به دنبال جیپ به غنیمت گرفته شده که در آن رزمندگان راه را بازمی‌کنند، از بیمارستان خارج شوند. در شهر، نیروهای عراقی که در حال تسخیر شهر هستند، مقابل آنها ظاهر می‌شوند و رزمندگان برای نجات دادن سرنشینان آمبولانس و لندرور، با عراقی‌ها درگیر می‌شوند و کشته می‌شوند و سرنشینان لندرور نیز به اسارت گرفته و کشته‌ می‌شوند"

سرزمین خورشید تنها ساخته درویش با موضوع خرمشهر نبود، او این اثر خود را با ساخت شاهکار «کیمیا» تکمیل کرد. کیمیا که در سال ۱۳۷۳ ساخته شد، روایتگر داستانی از روزهای اشغال خرمشهر است. مرد جوانی به نام رضا در تلاش است تا همسر باردار خود را به بیمارستان برساند تا فارغ شود. در ادامه به اسارت دشمن درمی‌آید و در ضمن، همسرش نیز در حین زایمان از دنیا می‌رود. رضا پس از ۱۰ سال از اسارت برمی‌گردد و متوجه می‌شود که فرزندش توسط یکی از پزشک‌های بیمارستانی که همسرش در آن بود، نگهداری می‌شود و به دنبال او به شهر مشهد می‌رود، اما اگر بخواهد بچه را پس بگیرد، هم زندگی خانواده‌ای از هم می‌پاشد و هم آینده درخشان دخترش را از او می‌گیرد. به همین دلیل از این خواسته خود صرف‌نظر می‌کند.

کیمیا یکی از تکان‌دهنده‌ترین آثار درباره جنگ است که در دو بخش شهری و جنگی می‌گذرد و ابعاد مختلفی از جنگ را بررسی می‌کند. در این اثر خسرو شکیبایی، بیتا فرهی و رضا کیانیان ایفای نقش کردند. درویش با ساخت این دو فیلم نقش بسیار پررنگی در آثار سینمایی با موضوع خرمشهر دارد. سرزمین خورشید و کیمیا همچنان فیلم‌های نو و تازه‌ای درباره خرمشهر هستند که بخش‌های ناشناخته‌ای از جنگ را به نمایش می‌گذارند. درویش در سال‌های بعدی نیز فیلم "دوئل" را برای تکمیل سه گانه جنگی خود ساخت.

سینمای جنگ را باید "درست" نشان داد نه "درشت"

روز سوم

یکی از محبوب‌ترین آثار درباره مقاومت مردم خرمشهر فیلم "روز سوم" است. این فیلم ششمین فیلم سینمایی محمدحسین لطیفی در مقام کارگردان و در سال ۱۳۸۵ ساخته شد. فیلمنامه روز سوم بر اساس فیلم مستندی از حمید زرگرنژاد به همین نام شکل گرفت.

این فیلم آخرین روزهای مقاومت در غرب خرمشهر پیش از شکست مقاومت را نشان می‌دهد. "سمیره" و "رضا"، خواهر و برادری که همراه سایر مردم در حال مقاومت هستند، شخصیت‌های اصلی روز سوم را تشکیل می‌دهند. سمیره پایش شکسته و نمی‌تواند فرار کند، با تنگ‌تر شدن حلقه محاصره دشمن او مجبور است در خانه باقی بماند. رضا تصمیم می‌گیرد سمیره را در حیاط خانه در یک موقعیت نسبتاً خوب با کمی غذا خاک کند تا شبانه بیاید و او را فراری دهد.

در این بین خواستگار قبلی سمیره که به جمع نیروی نظامی عراق پیوسته و روزی همکار او در مدرسه خرمشهر نیز بوده است، به عنوان یک فرمانده عراقی به این منطقه می‌آید و خانه رضا و سمیره را اشغال می‌کند و برای نگهبانی از آنجا نیز دو مأمور قرار می‌دهد. در این بین رضا سعی بر نجات دادن سمیره می‌کند که در نهایت برادر کوچک رضا و دوستانش و خودش شهید می‌شوند و فقط سمیره از ماجرا جان سالم به در می‌برد.

در ماجرای واقعی که داستان این فیلم از آن الهام گرفته شده، هیچ کسی کشته نشد و روز سوم در واقع برداشتی آزاد از این خرده روایت مردم خرمشهر در روزهای سخت مقاومت است. روز سوم در زمان اکران با استقبال بسیار خوبی مواجه شد و هنوز هم یکی از پر بیننده‌ترین آثار دفاع مقدس است.

سینمای جنگ را باید "درست" نشان داد نه "درشت"

خاک سرخ

«دختری به نام لیلا در سال‌های قبل از انقلاب از خانواده‌اش جدا شده و اکنون در پی حوادثی در جستجوی کشف هویت خویش است. لیلا در اوج سرخوشی است و می‌خواهد با کسی که دوستش دارد، ازدواج کند. اما در شب عروسی‌اش می‌فهمد که پدر و مادرش افراد دیگری هستند. او سراغ آنها را می‌گیرد و تا خرمشهر که جنگ شده، می‌رود.در میانه راه همسرش با بمباران جنگنده‌های عراقی کشته می‌شود و او تنها به شهری غریب می‌رود. در آنجا مادرش را می‌یابد اما پدرش اسیر عراقی‌ها می‌شود و فقط می‌تواند از بین دیواری، همدیگر را ببینند.»

این داستان به اندازه کافی تکان دهنده به نظر می‌رسد، حالا چنین داستانی با کارگردانی ابراهیم حاتمی‌کیا در قالب سریالی ۱۷ قسمتی ساخته شده است. «خاک سرخ» روایتی زیبا از اتفاقات خرمشهر است، شهری که جلو چشمان مردمش به تاراج رفت و زندگی‌های بسیاری را دگرگون کرد. این سریال با بازی بازیگرانی چون پرویز پرستویی، حبیب رضایی، مهتاب کرامتی، لاله اسکندری، امیر آقایی و محمد مختاری یکی از آثار ماندگار دفاع مقدس است.

علاوه بر این آثار داستانی، مستندهای مختلفی نیز درباره آزادسازی خرمشهر ساخته شده است‌. «نبرد خرمشهر»، «فرزند خرمشهر» و «خرمشهر امروز» از آثار شاخص سینما مستند درباره این رخداد هستند.

در همین ارتباط با مهرداد خوشبخت کارگردان «آبادان یازده شصت»، یکی از فیلم‌های مرتبط با روزهای سخت جنگ و دفاع در خرمشهر و آبادان که در سینمای ایران تولید شده است به گفتگو پرداختیم. این کارگردان سینما علاوه بر این فیلم، مستندهای مختلفی در ارتباط با جنگ و مقاومت مردم خوزستان نیز ساخته است. مشروح این گفتگو را در ادامه می‌خوانید:

سینمای جنگ را باید "درست" نشان داد نه "درشت"

طی این سال‌ها فیلم‌های بسیار زیادی در زمینه دفاع مقدس ساخته شده، چه آن زمان که در بطن جنگ بودیم و همه رشادت‌های رزمندگان جنگ را نشان می‌دادند و چه بعد از آن که به سینمای اجتماعی دفاع مقدس رسیدیم. موضوعات خاص زیادی در ارتباط با دفاع در این شهرها وجود دارد که هنوز به آن‌ها پرداخته نشده است، دلیل این موضوع چیست و چرا شما سراغ ساخت چنین سوژه‌ای رفتید؟ 

بخشی از این مسئله به این برمی‌گردد که من بچه آنجا هستم و با آدم‌هایی که زمان جنگ بودند و کسانی که به اصطلاح بچه جنگ هستند رابطه دارم و ممکن است بیشتر از دیگران در جریان اتفاقات آنجا باشم. داشتم یک مجموعه مستند می‌نوشتم و بابت آن مجبور شدم تحقیقات وسیعی انجام بدهم. در طول تحقیقاتم که بخش مهمی از آن را خانم تینا میرکریمی انجام دادند در خرمشهر و آبادان به یک سوژه برخوردم و برایم جذاب شد که تحقیقاتم را گسترده‌تر کنم. ماجرای رادیو را شنیده بودم ولی به بطن آن نرفته بودم. آقای صابری یکی از بچه‌های رادیو در کتاب «فرکانس یازده ۶۰» با بچه‌های رادیو مصاحبه کرده است. من ابتدا این کتاب و بعد آقای صدرهاشمی و آقای صابری از کارمندان رادیو آبادان را پیدا کردم و آن‌ها جزئیات رادیو را برای من تعریف کردند. علاوه‌ بر رادیو، سوژه‌های دیگری هم پیدا شد. کار بعدی من که دارم پیگیری می‌کنم راجع به پالایشگاه آبادان است. البته در یک قسمتی از فیلم «آبادان یازده ۶۰» نیز به پالایشگاه اشاره کرده‌ایم. فیلم بعدی من از نظر اجرا فیلم بزرگتری است و اتفاق آن هم اتفاق بزرگتری خواهد بود. 

چه مدت تحقیق کردید؟ 

کل پروژه «آبادان یازده ۶۰» سه سال و نیم شد. جالب است که به شما بگویم قبل از من دو نفر دیگر هم به سراغ این سوژه رفته بودند. یکی از آن‌ها حتی سناریو نوشته بود ولی خوب درنیامده بود. ما فیلمسازها تنبل شده‌ایم و سراغ کارهای سخت نمی‌رویم. شما وقتی می‌خواهید یک فیلم معاصر بسازید که افراد درگیر آن اتفاق در قید حیات هستند، به مراتب کار شما سخت‌تر است چون همه توقع دارند و یافتن آن افراد هم کار سختی است. اما بچه‌های رادیو نفت بسیار همکاری خوبی با ما داشتند و بسیار به ما کمک کردند تا این فیلم به نتیجه برسد. 

جدا از بحث مانع، اینکه فیلم «آبادان یازده ۶۰» معاصر است و آدم‌های داستان هنوز زنده هستند کار شما را از این بابت سخت می‌کند که باید این کار را بسیار باورپذیر انجام بدهید تا فیلم بتواند برای افرادی که در بطن ماجرا بودند تداعی‌کننده آن قصه باشد و با آن ارتباط برقرار کنند. آیا روی این موضوع تأکید داشتید؟ 

من این تجربه را چند بار دیگر هم داشته‌ام. مثلاً سال ۱۳۸۷ سریالی به نام «شهر دقیانوس» ساختم که سال ۱۳۹۰ پخش شد. این سریال ۱۶ قسمتی راجع به سرقت اشیاء عتیقه از جیرفت بود. در ساخت آن هم با همین مشکل مواجه بودیم و با آدم‌های بسیار زیادی درگیری داشتیم که برخی از آن‌ها در سازمان میراث فرهنگی مسئولیت داشتند. ما هم باید سریال را باورپذیر می‌ساختیم و در تاریخ تحریف نمی‌کردیم و هم اینکه بعضی‌ها دوست نداشتند آن پرونده سرقت باز شود، چون پای یک عده وسط می‌آمد. در پخش آن سریال نیز با مشکلات زیادی مواجه بودیم. وقتی پخش سریال «شهر دقیانوس» تمام شد، خوشبختانه هم مردم جیرفت راضی بودند و هم متوجه شدند که ما فقط با بخش میراث فرهنگی و ملی آن کار داشتیم. در ساخت فیلم «آبادان یازده ۶۰» نیز با همین مشکل مواجه بودیم. ابتدا یک عده نسبت به ساخت آن مقاومت داشتند و وقتی بررسی کردم، متوجه شدم قبلاً یک تله فیلم راجع به شهید غلامرضا رهبر ساخته شده که در بخشی از آن به رادیو آبادان پرداخته‌اند و چون مردم از آن ناراضی بوده‌اند، نسبت به کار ما نیز این نگاه منفی وجود داشت. 

یعنی هیچ تحریفی در روایت قصه نداشتید؟ 

ما تحریفی در واقعیت انجام ندادیم. وقتی خرمشهر روز سی و چهارم سقوط می‌کند، ما نمی‌توانستیم در فیلم بگوییم روز پنجاهم جنگ سقوط کرده است. داستان فیلم «آبادان یازده ۶۰» از روز اول شروع شده و در روز چهلم جنگ تمام می‌شود. اگر پنجاه روز بعد از شروع جنگ اتفاقی افتاده بود، ما به خاطر درام چند روز آن را جلوتر آوردیم. حتی تلاش کردیم علاوه‌بر اتفاق‌ها، آکسسوار و ابزارها نیز واقعی باشند. من این آکسسوار را واقعاً با سختی بسیار پیدا کردم که در این مسیر دوست عزیزم، آقای توکل که از بچه‌های تلویزیون اهواز است، بسیار کمکم کردند. ای‌کاش مسئولین می‌آمدند این رادیو را تبدیل به یک موزه می‌کردند و این ابزار را در آن نگه می‌داشتند. ما رفتیم دستگاه‌های رادیو را در یک سوله از زیر خاک بیرون آوردیم. در زمان تولید وقتی بچه‌های رادیو آمدند، از لوکشین ما بازدید کردند، یک حال عجیبی داشتند و می‌گفتند ما ۴۰ سال پیش با این دستگاه‌ها کار می‌کردیم. جالب است که تلویزیون همه این وسایل را به آدم‌های شخصی فروخته و معلوم نیست الآن کجا هستند. یکی از دوستان منتقد می‌گفت فیلم «آبادان یازده ۶۰» ارزش موزه‌ای دارد. منظورش این بود که ما باید این فیلم را داخل موزه جنگ بگذاریم، چون چیزهای ناگفته‌ای را ثبت می‌کند که ما هیچ‌وقت در هیچ‌کجایی آن‌ها را نمی‌بینیم. 

درحال حاضر وضعیت این لوکیشن به چه شکل است؟ 

از آنجا که لوکشین رادیو آبادان هم فرسوده شده بود و هم برای فیلمبرداری کوچک بود، ما براساس آن نقشه و یکسری تغییرات که به درد کار می‌خورد، در پارک ولایت تهران دکور زدیم و همان جا فیلمبرداری کردیم. 

ما در فیلم‌های دفاع مقدس عادت کرده‌ایم آدم‌ها را فرشته‌وار ببینیم و کمی از واقعیت‌های جنگ فاصله بگیریم آیا این اتفاق در روایت داستان‌ها و شخصیت پردازی‌ها درست است؟ 

در فیلم‌های دفاع مقدس طوری رزمنده‌ها را نشان می‌دهند که انگار هیچ‌کس نمی‌ترسد. من ۱۶ سالم بود که از طرف ستاد کربلای جهاد، برای عکاسی رفتم از پلی که روی اروند انداخته بودند، عکاسی کنم. آن موقع در فاو بودیم و دشمن عین نقل و نبات بمب روی سر مردم می‌ریخت. ما می‌ترسیدیم ولی داشتیم کارمان را می‌کردیم. یک جاهایی تردید می‌کردیم که چه‌کار کنیم؟ در هر لحظه یک اتفاقی می‌افتاد و ما هم می‌ترسیدیم. مطمئناً الآن هم اگر بحرانی پیش بیاید، آدم‌ها می‌روند کمک می‌کنند. مگر الآن مردم به ریزش ساختمان متروپل کمک نکردند؟ در آن زمان بر اثر شدت گرما مردم برای اهدای خون صف بستند. به نظر من ما باید در همه روایت‌های جنگ آن را درست نشان دهیم نه درشت. این رویه باید در تمام حوزه‌ها تعمیم پیدا کند.

می‌خواهید همین مسیر را ادامه دهید؟ 

کار بعدی که دارم پیگیری می‌کنم راجع به پالایشگاه آبادان است. اگر آن فیلم ساخته شود و آن را ببینید، ۱۰ برابر فیلم «آبادان یازده ۶۰» شگفت‌زده می‌شوید.

گزارش: امید پویانفر

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز