روایتِ فاضلی که از خود گذشته بود؛
اقبال عمومی به آیتالله بهجت ریشه در فطرتِ حقگرای انسانها دارد/ در عصر کنونی باید متوجه خدا و قیامت بود
بسیاری از افکار عمومی، حضرت «آیت الله بهجت (ره)» را صرفا در قالب عبادت و عرفان شناختهاند. این درحالیست که ایشان یک عالِم به تمام معنا بودند. اکنون در حوزه فقه یا مباحث قرآنی و معارفی، به هر کلمهای که از ایشان رسیده مینگریم، میبینیم که چقدر دقیق کار خود را انجام دادهاند و اظهارنظر کردهاند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، همزمان با فرارسیدن ۲۷ اردیبهشت ماه، سالگرد ارتحال حضرت «آیت الله بهجت (ره)»، بار دیگر بسیاری از کارشناسان و صاحبنظران، به بررسی ابعاد مختلف حیات علمی، عرفانی و عبادی این عالم ربانی میپردازند. آیت الله بهجت ازجمله آن دسته از علمای دینی محسوب میشود که اقشار و گروههای مختلف اجتماعی، فارغ از نوعِ دیدگاه و جهانبینیها، احترام ویژهای را برای ایشان قائلند. مسالهای که حاکی از محبوبیت، مقبولیت و اقبال گسترده به ایشان است. در این راستا با «حجتالاسلام و المسلمین حامد رنجبر» استاد حوزه، امام جمعه سابق لاهیجان و از شاگردان حضرت آیت الله بهجت (ره)، درباره برخی پرسشهای نسل جدید در مورد ایشان و توصیههایی این شخصیت دینی که برای جامعه کنونی ما مفید هستند، گفتگو کردیم. مشروح گفتگو با حجت الاسلام و المسلمین حامد رنجبر را در ادامه میخوانید.
یکی از نکات مهمی که در مورد حضرت آیت الله بهجت (ره) مطرح است، محبوبیت قابل ملاحظه ایشان میان تمامی اقشار و گروههای اجتماعی است. در واقع، اغلب آنها در عین حفظ اختلافات فکری با یکدیگر، در یک نقطه اشتراک نظر دارند و آن ارادت به حضرت آیت الله بهجت (ره) و اجماع در مورد این مساله است. این مساله در مورد کمتر افرادی در طول تاریخ مشاهد میشود. دلیل اصلی این موضوع را چه میدانید؟
به نظر من انسانها قبل از اینکه هر دین و اعتقادی داشته باشند، به تعبیر قرآنی، «فطری» هستند. انسان دینِ حنیف دارد. از این رو «فطرت حق گرایِ انسانها» مساله بسیار مهمی است و به نوعی زمینه را جهت درک بسیاری از مسائل از سوی آنها فراهم میکند. البته که این مساله در قرآن کریم و در سوره مبارکه «شمس» نیز آمده است. جایی که خدای تبارک و تعالی میفرماید: «وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا/ فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا»، این بدان معناست که انسانها قبل از اینکه پیغمبر و امامی بیاید، یکسری بدیها و خوبیها را به خوبی میفهمیدند. حتی امروز اگر ما در شرق و غرب عالم با هر انسانی به بحث و گفتگو بنشینیم، میبینیم که اساسا انسانها یکسری یافتههای مشترک دارند و آنها را درک میکنند. از این منظر اگر انسانها در جایی ببینند که فردی روی مدارِ صدق و صفای باطن حرکت میکند، مجذوب وی خواهند شد (با توجه به فطرت خود). در این میان، تنها آن دسته از افرادی که با فطرت خود نوعی جنگ درونی دارند، دچار مشکل خواهند شد. از این منظر، «حضرت آیت الله بهجت (ره)» همواره سعی داشتند در زمینه عبودیت و بندگی خالص بر پایه صداقت، اخلاق و بیرنگ بودن، بهترین عملکرد را داشته باشند و فقط رنگ خدا را داشتند و به نظر من؛ وقتی نوعِ آدمها، چنین فرد محترمی را میبیننند (چه آنهایی که معاصر ما هستند و چه آنهایی که در دورههای مختلف تاریخی آمدهاند و جایگاهی شبیه به حضرت آیت الله بهجت(ره) داشتهاند)، مجذوب ایشان میشوند.
مطالب مختلفی در مورد کرامات حضرت آیت الله بهجت (ره)، حتی از دوران کودکی ایشان مطرح شده است. این در حالی است که خودِ ایشان چندان میلی به صحبت در این رابطه نداشتهاند و به انحا مختلف در دوران حیات خود در مورد آن سکوت کردهاند. دلیل اصلی این رویکرد حضرت آیت الله بهجت (ره) را چه میدانید؟
دلیل اصلی این مساله مرتبط با خودِ حضرت آیت الله بهجت نیز نمیباشد. اساسا انسانهایی که رشدیافته هستند، نوعا اینطور هستند که از خودشان، نگاه به خوشان، و محصور بودن در خودشان و اینکه بخواهند مثلا داراییهای خود را به رخ بکشند، چندان خوششان نمیآید. البته که این مساله را مثلا در مورد دانشمندان بزرگ نظیر فیزیکدانان و یا ریاضیدانان برجسته جهان نیز مشاهده میکنید و مثلا وقتی به آنها میگویید که شما خیلی میدانید، آنها میگویند، خیر و نادانستههای ما هنوز فراوان است. به طور کلی در افرادی که از لحاظ معرفتی و علمی رشد میکنند، میبینیم که پرسشها و سولات به مراتب بیشتری نیز دارند و کمبودهای بیشتری را هم در مقایسه با دیگر افراد متوجه میشوند. اساسا پرسشهای فردی نظیر بنده در یک حوزه خاص مثلا در علم فیزیک محدود است اما یک پروفسور علم فیزیک، پرسشهای به مراتب زیادتری در این حوزه دارد و وقتی یک چنین فردی میبیند که سیلی از مسائلی که او با آنها رو به رو است، هنوز پاسخی ندارند و بسیاری از موضوعات حل نشدهاند، هیچگاه احساس کامل بودن نمیکند و میداند که کمبودهای زیادی وجود دارند. دقیقا در مسائل معنوی نیز همینطور است. یعنی انسان وقتی در مسیر بندگی، رشد و تعالی دارد، نشانه اصلی ترقی وی این است که «انسان خود را نبیند». البته این نکتهای که میگویم، خارج از تعارفات مرسوم معنا مییابد. بنده به سهم خودم به یاد دارم که زمانی حضرت آیت الله بهجت میزبان یکی از آقازادگانِ علمای نجف بودند. ما در کلاس در خدمت حضرت آیت بهجت (ره) بودیم (کلاسی که در منزل ایشان برگزار میشد). آن بزرگوار خود سن بالا بودند (پدر ایشان از مراجع قدیم بود) و ایشان، همسن یا حتی بزرگتر از آیت الله بهجت (ره) بودند. ایشان در پیش ما چند کلمه از حضرت آیت الله بهجت (ره) تعریف کردند و من به یاد دارم که آیت الله بهجت (ره) شدیدا خجالت زده شدند و به خود میپیچیدند و ناراحت بودند. ایشان دوست نداشتند که فردی در مورد شخص و مراتب ایشان تعریفی کند. البته که نوعا در سیره بزرگانی نظیر آیت الله بهجت (ره) نیز همین وضعیت را شاهد هستیم. در این سیره، «من» دیدن وجود ندارد. در این رابطه شاعر میفرمایید که «خدابینی از خویشتنبین مخواه».
حضرت آیت الله بهجت ازجمله شاگردان بهنامِ حضرت «آیت الله سیدعلی قاضی (ره)» بودهاند. البته که مطالب مختلفی نیز در مورد قرابت این دوبزرگوار گفته شده و حتی آیت الله قاضی (ره)، آقای بهجت را «فاضل گیلانی» خطاب کردهاند. به نظر شما اساتیدی نظیر آیت الله قاضی (ره) چه نقشی را در زندگی حضرت آیت الله بهجت (ره) بازی کردند؟
حضرت آیت الله بهجت (ره) نوعا احترام زیادی را برای اساتید خود قائل بودند اما اسم نمیبردند. در این رابطه مثلا اکنون شاهدیم که افراد از اساتید خود اسم میبرند و مثلا میگویند ما شاگرد آیت الله بهجت (ره) هستیم. با این حال، شبیه به این رویکرد را در مورد خودِ آیت الله بهجت نمیبینیم و ایشان نمیگویند که استاد ما آقای قاضی و یا غیره. ایشان میفرمودند «اساتید ما» یا «استاد ما» …گاهی ما از ایشان سوال میپرسیدیم که حاج آقا آیا فردی که میفرمایید فلانی است یا شخص دیگری، آن موقع ایشان معین میکردند. در واقع، ایشان یک تکریم و احترام خاصی ر ا برای اساتید خود قائل بودند. بر اساس زندگینامهای که از ایشان وجود دارد، چندین سال را با مرحوم آیت الله قاضی مرتبط بودهاند و در جلسات و محافل ایشان شرکت میکردهاند. البته نکاتی هم در این رابطه وجود دارد. به عنوان مثال، زمانی که حضرت آیت الله بهجت با مرحوم آیت الله قاضی ارتباط نزدیکی داشتند، عدهای رفتند نزد مرحوم پدر آیت الله بهجت و مثلا ادعا کردند که ایشان درس نمیخواند و صرفا به عبادت میپردازد و امثالهم. سپس پدر آیت الله بهجت در نامهای به ایشان فرمودند که «من راضی نیستم که شما به مستحبات بپردازید». این مساله حقیقتا خیلی قابل تامل است. پدر آیت الله بهجت به ایشان گفتند که شما باید درس بخوانید و به واجبات توجه داشته باشید. ظاهرا آیت الله بهجت این نامه را نزد آیت الله قاضی میبرند و آقای قاضی، آیت الله بهجت را به مرجع تقلید ایشان یعنی آقا «سیدابوالحسن اصفهانی» ارجاع میدهند و ایشان هم آیتالله بهجت را به تبعیت از امر پدر حکم میکنند. در این راستا، ایشان چندین سال را محروم بود از خیلی از مستحبات. این مساله به ویژه برای کسی که در راه است، بسیار سخت و دشوار میباشد. با این حال، ایشان به دلیل آنکه عبد صالح خدا بودند و به معنای واقعی کلمه بندگی میکردند و معامله خود را صرفا با خدا انجام میدادند، استقامت کردند و رشد کافی و متعالی را نیز داشتند.
به نظر شما مهمترین موارد تاکیدی که حضرت آیت الله بهجت (ره) به آنها توجه داشتند که به نوعی میتوانند مشکلگشای عصر پُر از بحران انسان مدرن فعلی نیز باشند، چیست؟
به نظر من نکته اصلی که در رابطه با این سوال باید مورد توجه قرار داد، «خدا و قیامت» هستند که حضرت آیت الله بهجت (ره) نیز کاملا به آنها توجه داشتند. اینها دو مسالهای هستند که انبیا نیز به آنها تاکید فراوانی داشتهاند و اساس شیاطین نیز همواره در تلاش جهت منحرف کردن اذهان انسانها از این دو هستند. آیت الله بهجت (ره) به نحو قابل ملاحظه و برجستهای به دیگران تاکید میکردند که آنچه مهم است این نکته میباشد که اساسا انسان غافل نباشد. زیرا در صورت غفلت، مورد هجوم قرار میگیرد و آسیب میبیند. غفلت، در آسیبپذیری انسان و به طور کلی انسانهای جهان امروز بسیار تاثیرگذار است. اگر امروز کسی بخواهد زندگی خوبی داشته باشد واز عمرش بهره درستی بگیرد و در چالشهای اجتماعی و فرهنگی و استرسهایی که در جهان کنونی به شدت اوج گرفتهاند گرفتار نشود، بهترین راه این است که از غفلتِ خدا و قیامت فرار کند. انسانها باید توجه داشته باشند و به شخصیت خود، جایگاه خود، ارتباطشان با حضرت حق و اینکه خدا میبیند و میشنود و اینکه ما در محضر او هستیم و اساسا او ما را رها نکرده، ایمان داشته باشند. تردیدی نیست که اگر این مساله مورد توجه قرار گیرد، بسیاری از چالشها و بحرانهای انسانها نیز حل خواهند شد.
بعضا غلوهایی نیز در مورد حضرت آیت الله بهجت (ره) صورت میگیرد که البته به هیچ عنوان پذیرفته شده نیست و خودِ ایشان نیز در سیره عملی خود به هیچ عنوان از این مساله استقبالی نداشتهاند. روند معرفیِ درست و حقیقی ایشان به ویژه به صورت ساختاری و نهادی در کشورمان را چگونه میبینید؟
«جهل» همیشه مشکل ساز است. امیرالمومنین علی (ع) میفرمایند: «جاهل دیده نشود مگر در افراط یا تفریط». بهترین چیز این است که در مورد شخصیتهایی نظیر آیت الله بهجت (ره) به صورت تحقیقی و علمی رفتار شود. من بعضا شاهد بودهام که کلیپها و حرفهایی به نقل از و مرتبط با حضرت آیت لله بهجت ساخته شده و ترویج میگردند که هیچ پایهای ندارند. حتی گاهی اوقات در تضاد با عقل هستند. حضرت آیت الله بهجت دو ویژگی بسیار مهم داشتند که خیلی در مورد آن حرف زده میشود و جامعه خودمان را باید از این دو بیشتر سیراب کتیم. اولا، افرادی که با حضرت آیت الله بهجت (ره) ارتباط داشتهاند (چه آنهایی که یک سال و یا آنهایی که مثلا ۵۰ سال آیت الله بهجت(ره) را میشناختهاند) میدانند که ایشان بر مساله عقل تاکید زیادی داشتند. دوم اینکه عمدتا افکار عمومی حضرت آیت الله بهجت (ره) را در قالب عبادت (از دریچه عبادت و عرفان) دیدهاند. این در حالی است که ایشان یک عالمِ به تمام معنا بودند. اکنون ما در حوزه فقه، و یا مباحث قرآنی و معارفی، به هرکلمهای که از ایشان رسیده مینگریم، میبینیم که چقدر دقیق کار خود را انجام دادهاند و اظهارنظر کردهاند. من زمانی خدمت یکی از مراجعِ فعلی رسیدم و آثار و نوشتههای حضرت آیت الله بهجت (ره) را برای آن بزرگوار توضیح میدادم و میگفتم که دستنوشتههای زیادی از ایشان به جا مانده است. آن مرجع عالیقدر حقیقتا تعجب کردند و گفتند که کارهای علمی ایشان انگار مخفی مانده است و بیشتر جنبه عرفانی و زهد و عبادت ایشان برجسته شده است. آیت الله بهجت چندان علاقه نداشتند که خود را در قالب عرفان معرفی کنند. این مسالهای درخور توجه است. ایشان دوست داشتند که خود را در قالب یک بنده و از منظر بندگی تعریف کنند. فردی که بر مدارِ سیره قرآن و عترت، و مخصوصا چهارده معصوم است. در نشست و برخاستها و محافلی که آیت الله بهجت حضور داشتند نیز سوالاتی که بیش از همه ایشان را خوشحال میکردند، سوالات علمی و فقهی بود. در مورد حفظ و نشر آثار حضرت آیت للله بهجت (ره) نیز شکر خدا، دفتری در این رابطه دایر شده و زحماتی نیز در چهارجوب این دفتر کشیده میشود با این حال خواهش من این است که افرادی که مسائلی را گاها از اطراف در مورد حضرت آیت الله بهجت (ره) میشنوند، حتما آنها را چِک کنند و ببینید که آیا صحت دارند و سند درست و معتبری برای آنها وجود دارد؟ بسیاری از آن چیزیهایی که بعضا به نقل از این بزرگان گفته میشود عملا موجب اذیت آنها میشود وبه هیچ عنوان مورد تاییدشان نیست. بدون تردید غلو کردن در مورد هیچ چیز درست نیست و هر وقت این نیت وجود دشاته باشد که بخواهند چیزی را خراب کنند، در مورد آن غلو میکنند. مساله و رویکردی که درنوع خود میتواند قدرت تاثیرگذاری جان کلام و مواضع به حق و درست بزرگانی نظیر حضرت آیت الله بهجت(ره) را به نحوی منفی تخت تاثیر قرار دهد. حضرت آیت الله بهجت برای تمامی اقشار و گروههای سنی و فکری جامعه ما در دوران فعلی، الگویی بسیار مناسب هستند به شرط اینکه مسائلی را نیز ما رعایت کنیم و از هرگونه انحراف و غلو در مورد ایشان خودداری نماییم.
در پایان اگر خاطره و نکته مفیدی به سبب سالها تلمذ نزد آیت الله بهجت (ره) در ذهن دارید، بیان فرمایید.
شاید مهمترین خاطرهای که من از حضرت آیت الله بهجت دارم مربوط به زمانی میشود که ایشان از من در مورد همسایههایم پرسیدند. من گفتم اطلاع چندانی ندارم چون به هر حال ما کل روز را به مطاله و کار مشغولیم و شب هم که پس از مطالعهای محدود و پرداختن به مسائل زندگی خود، وقت چندانی جهت پرداختن به این حوزه نداریم. ایشان هموار تاکید داشتند که توجه به همسایه بسیار مهم است. موضوعی که به ویژه در دوران ما چندان مهم تلقی نمیشود. به نظر من الگوی غالب زندگی در دوران ما یک زندگی خودخواهانه است که به هیچ عنوان الگوی مطلوب زندگی اسلامی نیست. این بدان معنا نیست که ما باید فضولی کنیم در کار دیگران. تاکید اصلی در ارتباط این است که ما خود را در معرض دیگران قرار میدهیم و به نوعی میگوییم که اکر کمک یا کاری از من برمیآید، میتوانم به شما کمک کنم. انسان در صحبتهای خود با دیگران، نوعی فرهنگ و فکر را انتقال میدهد. حضرت آیت الله بهجت (ره) با اشاره به تاکیدات فراوان پیامبر (ص) در مورد توجه به همسایه میگفت اگر این مساله را ما رعایت میکردیم، بسیاری از مشکلات کاهش پیدا میکردند و بسیاری از نحلههای بیگانه وارد کشور ما نمیشد و انحرافات فکری و عقیدتی پیش نمیآمد. حضرت علی (ع) میفرمایند که پیامبر(ص) به قدری در مورد همسایه سفارش میکردند که ما گمان میکردیم به زودی قاعده و قانونی ایجاد خواهد شد که اگر کسی فوت کند، همسایگان نیز شبیه به فرزندان و نزدیکان او، از وی ارث خواهند برد. اکنون نیز در جامعه کنونی، همه ما باید در ارتباطات خود با یکدیگر بکوشیم و به هم خدمت کرده و یار و یاور هم باشیم. مسالهای که بدون تردید مشکلات ما را نیز به نحو قابل توجهی کاهش خواهد داد.
گفتگو: سامان سفالگر