عضو هیئت علمی موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران مطرح کرد؛
ماجرای ناخشنودی سردار سلیمانی از امامان جماعت چند شغله/ حوزویان و روحانیون خط مقدم فرهنگ هستند/ جاخالی کردن فرماندهان بسیار خطرناک است
حاج قاسم وقتی شرایطی را به عنوان یک شرایط بحرانی برای مردم خود میدید، صبر نمیکرد که آن شرایط بحرانی مردم را برنجاند و بعد از رنجشِ مردم وارد میدان شود. حاج قاسم وقتی خطری برای امت اسلام ایجاد میشد، تلاش میکرد که مانع از رشد خطر شود و با جان وارد آن مهلکه میشد تا جان امت به خطر نیفتد.
سردار سلیمانی تصدیگریِ اداری و دولتیِ برخی از امامان جماعت را منافی شأن طلبگی و مردمداریِ سنتی میدانست. در همین رابطه حجت الاسلام سیداحمد غفاری قرهباغی (عضو هیئت علمی موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران) میگوید:" سردار در خصوص ویژگیِ امام جماعت بودن مسجد و تولیت مسجد به عنوان یک مرکز فرهنگی صحبت میکردند و از چند شغله بودند امامان جماعت مساجد گلایه داشتند. چنین موضعگیریهایی نشان از هویت چند ضلعی حاج قاسم بود که یک هویت کم نظیر داشت. ما متاسفیم که خیلی از مسئولین، چنین رفتاری را از خود نشان نمیدهد و چنین خصلتی را ندارند." این استاد دانشگاه ابراز داشت: "افراطی که حدس میزنم در مواجهه با شخصیت حاج قاسم ممکن است که رخ بدهد، نگاه تک بعدی و سطحی به شخصیت حاج قاسم است. حاج قاسم یک شخصیت جامع بود و باید ایشان را همانگونه دید. به معنای واقعی کلمه، حاج قاسم برای همه مردم بود." متن کامل این گفتگو را در ادامه بخوانید.
روحیه سردار سلیمانی، روحیهای جهادی بود. چگونه میتوان به چنین منشی رسید؟ آیا این منش خدادادی و ذاتیست یا اکتسابی؟
ابتدا باید عرض کنم که در خصوص شیوهی مواجههی افراد با اطراف خود، به طور کلی دو شیوه را میتوان مشخص نمود؛ برخی با معیارهای قانونی با جامعه مواجه میشوند و ملاک آنها برای بسندگیِ کار در حوزهی پیرامونی خود، قانون است. از طرفی توقع قانون از افراد جهت خدمت به پیرامون خود، در حد متوسط است. قانون معمولا افراد و استعدادهای متوسط را درنظر میگیرد و صرفا تلاشی متوسط از افراد را انتظار دارد. به عنوان نمونه طبق قانون، شخص باید راس ساعت ۸ صبح در اداره حاضر باشد و تا عصر به مردم خدمت کند. بعد از آن ساعت، قانون توقع ندارد که فرد در خدمت مردم باشد. بعد از اتمام ساعت قانونی، شخص حق دارد که محل کار خود را ترک کند. در این مورد معیار عملکرد، قانون است. در مقابلِ این رویکرد، رویکرد دومی وجود دارد که افراد براساس وجدان و رضایتِ خدا تلاش میکنند و نه بر اساس قانون اجتماع. همانطور که عرض کردم قانون، استعدادهای متوسط و حد متوسط را رعایت میکند. ولی افراد برخی اوقات، تواناییهایی بیش از این حد متوسط را دارند که میتواند دوندگیهای بیشتری از خود بروز دهد. کسی که دارای چنین استعدادی است، اگر آن را اجرایی نکند، عملی خلاف قانون را مرتکب نشده است. اما اگر دوندگی بیشتری داشته باشد، این مساله منجر به آرامش وجدان او خواهد شد. چنین فعالیت مازادی، منجر به تقرب به درگاه الهی میشود.
چنین فردی با این معیار اخلاقی، دیگر منتظر قانون نمیماند تا بر اساس آن عمل کند. شهید سلیمانی مصداق چنین شرایطی بود. وقتی لحظههای مختلف زندگی سردار سلیمانی را بررسی میکنیم، خواهیم دید که سردار به لحاظ قانونی، یک شخصیت نظامی است و از طرفی میدانیم که یک شخصیت نظامی، موظف نیست که به لحاظ قانونی، با عموم آحاد مردم ارتباط عاطفی برقرار کند و مشکلات جامعه را بررسی نماید. با این وصف میدانیم که حاج قاسم چنین خصلتی داشت. ایشان به عنوان نمونه در جریان سیل منطقهی شادگان حضور داشتند. این موارد و امثال آنها طبق وظیفه سازمانی، ارتباطی با وظیفه حاج قاسم ندارد. اما چون ایشان چیزی بیش از معیار قانون را مدنظر داشت، به خاطر خدا و به خاطر وجدان خود دوندگی داشتند و نه به جهت قانون. لذا محبت او در دلها قرار میگیرد؛ چراکه او به خاطر خدا میدوید و کسی که به خاطر خدا تلاش میکند، طبق مستندات دینی، خدای متعال محبت او را در دلها قرار میدهد. به همین دلیل است که بعد از چند سال از شهادت حاج قاسم، هنوز شهادت ایشان را امری تازه میبینیم و غم فقدان این عزیز در جانهای ما سنگینی میکند.
سوال این است که چرا بسیاری از مسئولان، مثل شهید سلیمانی در این حد و اندازه ظاهر نشدهاند؟
همانطور که عرض کردم دو شیوهی مواجهه با محیط وجود دارد. این مساله بسیار مهم است کسی که مسئولیت میپذیرد، این مسئولیت را در جمهوری اسلامی به چه جهت پذیرا میشود؟ واقعا تلقی چنین فردی از مفهوم مسئولیت چیست؟ در روایتی از پیامبر(ص) آمده است که اگر فردی بر بیش از ده نفر مسئولیت پیدا کند، او در قیامت در حالی محشور میشود که دستان او بر گردنش آویخته شده و تا زمانیکه پاسخگوی مسئولیت خود نباشد، رها نخواهد شد و اگر نتواند پاسخگو شود، مستقیم به جهنم افکنده میشود. مادام که چنین تعابیر تند و تیزی در روایات ما وجود دارد، باید از مسئولان پرسید که آیا تلقی مشخصی از مفهوم مسئولیت در ذهن خود دارند یا خیر. شحصا وقتی در خاطرات خود غور میکنم به یاد سخنان یکی از مسئولان سیاسی میافتم که میگفت که "ما مسئولان باید مانور تجمل بدهیم و باید سهمی از تجملگرایی را داشته باشیم." آیا این همان تئوریزه کردن اشرافیت در بین مسئولین نیست؟
در برخی شهرها شاهدیم که ساختمانهای دولتی در مناطقی مرفه ساخته میشوند. دسترسی به سازمانهای دولتی، برای حاضران در مناطق محروم سخت است. این موضوع به خاطر این است که متاسفانه بین برخی از مسئولین ما، مسالهای به نام تجملگرایی و اشرافیت به مثابه امری عادی، رواج یافته است. تفاوت حاج قاسم با چنین مسئولینی این بود که با اینکه حوزه ماموریت او خارج از خاک ایران بود (چون فرمانده سپاه قدس بود و شرح وظیفه سازمانی او معطوف به روابط خارج از کشور است) با این وصف مشاهده میکنیم او نفر اول حاضر در گل و لای حادثهی پلدختر میشود. وقتی سیل پل دختر را دربرگرفت، ایشان جزو اولین نیروهایی بود که در پل دختر حاضر شد. با این وصف ردپایی از بسیاری از مسئولان را ندیدیم. اعم از روحانیها و غیر روحانیها. این روند نشان میدهد که برخی از مسئولین ما حقیقتی به نام وظیفه و قرب الهی را ضروری نمیبینند. من بیش از این عرض میکنم که حتی به الزامات قانونیِ حوزه مسئولیت خودشان هم وفادار نیستند که اگر وفادار بودند، امروز بسیاری از نابسامانیها را مشاهده نمیکردیم. چرا ما امروز باید شاهد آشکار شدن حقوقهای نجومی شویم؟ این به خاطر ترک فعلهایی است که برخی از مسئولین در زمان فعالیت خود، بر جای میگذارند و دود آن به چشم طبقه متوسط جامعه میرود.
ما باید به عنوان قشر مطالبهگر، یک نظارت بیرحمانه اعمال کنیم. رسانهها و نیروهای فعال اجتماعی باید در این مساله ورود کنند و اینگونه اجازه ندهیم که عدهای به نام دین و و به نام نظام جمهوری اسلامی، از فرصت پیشآمده سوءاستفاده کنند و به تعبیر خودشان سفرههای خود را از طریق انقلاب رنگین کنند و سهم صاحبان اصلی انقلاب را که همین پا برهنهها باشند سر بکشند و اینگونه به مردم ظلم نمایند.
رهبری در خصوص شهید سلیمانی گفتهاند که "ایشان به دهان خطر میرفت." در عین حال به این موضوع نیز اشاره دارند که اهل منطق هم بودند. سوال این است که چگونه میتوان بین خطر کردن و اهل منطق بودن، توازن ایجاد کرد؟
تعبیر اهل خطر بودن حاج قاسم را اینگونه توضیح میدهم که حاج قاسم وقتی شرایطی را به عنوان یک شرایط بحرانی برای مردم خود میدید، صبر نمیکرد که آن شرایط بحرانی مردم را برنجاند و بعد از رنجشِ مردم وارد میدان شود. حاج قاسم وقتی خطری برای امت اسلام ایجاد میشد، تلاش میکرد که مانع از رشد خطر شود و با جان وارد آن مهلکه میشد تا جان امت به خطر نیفتد. این به خطر انداختن جان، ویژگی بازر حاج قاسم بود. ایشان درست زمانی وارد مبارزه با داعش شد که خطر داعش برای ایرانیان حس نمیشد، و البته هیچ وقت هم این خطر را حس نکردیم. دلیلش این بود که حاج قاسم این خطر را به جان خرید و خود را در مقابل این خطر قرار داد و اجازه نداد که این خطر به سمت امت اسلامی بیاید. این ویژگی برای مسئولین ما باید عبرت باشد. حین ایجاد خطری سهمگین برای کشور، ما مسئولینی را میخواهیم که مانند حاج قاسم جگر داشته باشند و به سمت خطر بروند و مقابل آن ایستادگی کنند. با این وصف باید گفت که دقیقا خلاف این شرایط را نزد برخی مسئولان مشاهده میکنیم.
آنها حتی بعضا عامل خطر برای مردم میشوند. ضمن رانتهایی که در جایگاه مسئولیت برایشان ایجاد میشود، آیا این چیزی جز تولید کردن خطر است؟ فاصله فاحشی بین سبک حاج قاسم و مسئولان نامسئول وجود دارد. اما در کنار این ویژگی، اشاره خوبی به ویژگی عقلانیت حاج قاسم داشتید. احساس خطر کردن و جرائت مواجهه با خطر، بسیار ارزشمند است. ولی وقتی کنار جرئت و جسارت، عقلانیت قرار نمیگیرد، این منجر به تولید هزینه میشود. چنین روحیهای به جای اینکه منجر به گرهگشایی برای امت اسلامی شود، منجر به ایجاد گره در زندگی امت مسلمان خواهد شد. در تاریخ انقلاب اسلامی بارها افرادی را مشاهده کردهایم که جرات و جسارت کافی داشتهاند؛ اما چون عقلانیت کافی به خرج ندادهاند، مورد شماتت رهبر انقلاب قرار گرفتهاند. برخی از انقلابیهایی که شاید تمایل بالایی هم برای خدمت به انقلاب داشتهاند، به جهت عدم در نظر گرفتن عقلانیت، به مسیر حرکت کشتی انقلاب آسیب زدهاند. مبرهن است که نتیجهی جمع عقلانیت با جسارت و شجاعت، این میشود که دقیقا در آن بزنگاهی که باید حاضر بود، حضور خواهید یافت. اگر همین نگاه را بخواهیم در عرصهی سیاسی و اقتصادی ترویج دهیم نتیجهاش این میشود که مسئولان مربوطه، باید دقیقا این موضع را رصد کنند که به عنوان نمونه در کوتاه مدت و یا بلندمدت باید چه اقدامات پیشگیرانهای را انجام دهند که هم شیوهای جسورانه در موقعیتِ هدف قرار بگیرند و هم با محاسبات کاملا دقیق و بدون هیچ اشتباهی، آنچه را که درست است اقدام کنند. این ویژگی برای یک مسئول در جمهوری اسلامی بسیار مهم ارزیابی میشود. اگر کسی این ویژگی را در خود نداشته باشد و ضمن آن، خود را جهت دریافت مسئولیت پیشقدم کند، بدون شک طبق مستندات دینی، خائن به خدا و دین خدا و مسلمانان است.
همانطور که میدانیم رهبری از شهید سلیمانی، به عنوان مکتب یاد کردهاند. ایشان چه مفاد اخلاقی را میتواند به آزادیخواهان بیاموزد.
در خصوص اشخاص میتوان دو وضعیت را تبیین کرد: برخی اشخاص، وجود خطی دارند. منظور از وجود خطی این است که این افراد، یک بُعد بیشتر ندارند و تک بعدی هستند. در کشور ما، نظامیانِ زیادی حضور دارند که ضمن سخن گفتن با آنها، درمییابیم که سر تا پای وجودشان، صرفا نظامیگری است و از فرهنگ یا اقتصاد اطلاعی ندارند. همچنین وقتی با برخی از عناصر فرهنگی سخن میگوییم، خواهیم دید که صرفا فرهنگی فکر میکنند. لذا از اقتصاد، نظامیگری و سایر مسائلِ جامعه سررشتهای ندارند. در همین حال ممکن است با برخی از اقتصاددانها نیز همین روال را شاهد باشیم که هیچ بهرهای از سلوک معنوی و سایر مسائل اجتماعی نداشته باشند. در مقابل برخی از افراد را میشناسیم که هویتی چند بُعدی دارند. در صحنهی نظامی اگر بخواهیم این افراد را مورد بررسی قرار دهیم، خواهیم دید که این افراد، از بیشترین بهرههای هوشی در مسائل نظامی برخوردارند. در مورد حاج قاسم گفته میشود که وقتی ایشان در خط مقدم قرار میگرفت، عموم محاسبات صورت گرفته، با محاسبات ایشان تنظیم میشد. همین حاج قاسم وقتی با یک کودک مواجه میشد، کاملا کوچک میشد و با آن کودک، به صورتی کودکانه انس پیدا میکرد و کودک از همراهی با ایشان سراسر عاطفه میشد. وقتی در جلسهای با امامان جماعت مساجد سراسر کشور شرکت میکرد، به کلماتی کلیدی و نکاتی بنیادی اشاره میکرد که گاه مورد غفلت امامان جماعت قرار میگرفت. خاطر دارم که ایشان در جلسهای تذکری نابِ فرهنگی در خصوص ضرورت تمرکز امامان جماعت مساجد ابراز کردند. سردار در خصوص ویژگی امام جماعت بودن مسجد و تولیت مسجد به عنوان یک مرکز فرهنگی صحبت میکردند و از چند شغله بودند امامان جماعت مساجد گلایه کردند. چنین موضعگیریهایی نشان از هویت چند ضلعی حاج قاسم بود که یک هویت کم نظیر داشت. ما متاسفیم که خیلی از مسئولین، چنین رفتاری را از خود نشان نمیدهد و چنین خصلتی را ندارند.
این خلقیات منجر میشد که حاج قاسم صرفا در نظامیگری محدود نشود. لذا اگر شخصی بخواهد سلوک معنوی کند، از اخلاق حاج قاسم الگو میگیرد. اگر کسی بخواهد رفتار جهادگرانه داشته باشد، الگوی خود را حاج قاسم قرار خواهد داد. اگر فردی بخواهد در خط و مشی فرهنگی تدبیری را بیندشد، از خط و مشی فرهنگی که حاج قاسم داشت میتواند الگو بگیرد. در مورد نظامیگری نیز همینطور است. اینکه ایشان در عرصههای مختلف الگو قرار میگیرد، باعث میشود که ویژگی مکتب شکل بگیرد. همین منجر میشود که رهبر انقلاب در خصوص ایشان بگوید که حاج قاسم را باید از نگاه یک مکتب مشاهده کرد. ما چنین شخصیتهایی را به طور کل در طول تاریخ کم داریم. این یک حقیقت است که افراد چند بُعدی و چند ضلعی را بسیار کم داریم. مثلا حضرت امام فردی چند ضلعی بودند. رهبر عزیز نیز چند بُعدی و چند ضلعی هستند و سویههای مختلفی دارند. به نظر میرسد درباره حاج قاسم، ما شخصیت کم نظیری را از دست دادیم. جامعه ما یک تحلیلگر فرهنگی، یک محاسبهگر در حوزه نظامی و جهادی حاضر در میدان را از دست داد. این خلاء مشهود هنوز برای ما تازه است و همین باعث میشود که این غصه در جان ما همچنان سنگینی کند.
به تذکری از شهید سلیمانی به امامان جماعت مساجد اشاره داشتید که چرا باید آنها چندشغله بودن را پیشه کنند و آیا این تذکر اثرات خود را داشت؟
البته در آن جلسه هزاران نفر از امامان جماعت مساجد حضور داشتند. در سراسر کشور نیز دهها هزار نفر امام جماعت مسجد داریم. اینکه بررسی کنیم که آیا این سخن حاج قاسم تاثیری از خود برجای گذاشته است، باید یک کار کارشناسی بزرگ صورت بگیرد. با این وصف آنچه که بنده از یک تحلیل ناقص از جامعه عرض میکنم این است که مقولهی فرهنگ در کشور ما یک مقولهی ناقص است. البته به هنگام سخن گفتن، دادِ رسیدن به فرهنگ را سر میدهیم؛ اما در عمل بسیار کم به این موضوع توجه میکنیم. به اعتقاد من خط تقدم فرهنگ، توسط حوزویان و روحانیون مساجد شکل میگیرد. جاخالی دادن فرماندهان در خط مقدم فرهنگی بسیار خطرناک است.
به اعتقاد بنده، محور شهر در تمدن اسلامی، مسجد است. تولیت مسجد به عهدهی حوزویان است؛ یعنی شخصی به نام امام جماعت. کلمهی امام را به این دلیل برای او به کار بردهاند که قرار است در مسجد یک نقش محوری ایفا کند و سایرین هم باید حول محور او جمع شوند. من این واقعیت را نزد امامان جماعت بسیار به ندرت سراغ دارم. مساجد ما آرام آرام در حال دور شدن از هویت خود در فرهنگ شهری هستند و دلیل آن نیز به کم لطفی هیات امنای مساجد، صاحبان تولیت مساجد و به طور ویژه امام جماعتهای مساجد نسبت به نقش محوری است که در محله میتوانند ایفا کنند. تصدیگری اداری و دولتی برخی از امامان جماعت را منافی شان طلبگی و مردمداریِ سنتی میبینم. معتقدم که اینها باید به سنتهای خود بازگردند. باید با مردم زندگی کنند. حقیقتا مردم به حوزویان نیاز دارند. وقتی این افراد از جایگاه خودشان جاخالی میدهند و مردم با اصلیترین شخصیت فرهنگی محله خودشان نمیتوانند مواجه شوند، قطعا این خلاء فرهنگی، محله و شهر را تهدید خواهد کرد و همین موضوع فضای تلخی را ایجاد میکند که امروز در جامعهی خودمان به صورت عیان قابل مشاهده است. خلاء اصلی را در این زمینه متوجه جایگاه اصیل امامت جماعت میبینم.
به عنوان سوال پایانی، ممکن است در بزرگداشت شهید قاسم سلیمانی افراط و تفریطهایی صورت بگیرد. چه توصیهای به رسانهها و مسئولان در این مورد میتوان داشت؟
افراطی که حدس میزنم در مواجهه با شخصیت حاج قاسم ممکن است که رخ بدهد، نگاه تک بعدی و سطحی به شخصیت حاج قاسم است. حاج قاسم همانطور که عرض کردم یک شخصیت جامع بود و باید ایشان را همانگونه دید. به معنای واقعی کلمه، حاج قاسم برای همه مردم بود. وقتی رهبر معظم انقلاب، به دیدار خانوادههای شهدا میرفت، به دیدار همه خانوادههای شهدا میرفت و فرقی نمیکرد که این خانواده شهید، مسلمان باشد یا غیرمسلمان. حاج قاسم همین نگاه را داشت و فرقی نمیکرد که مردمی که با آنها مواجه میشود، دارای چه عقیدهای هستند. ما در بزرگداشت، نباید حاج قاسم را طوری جلوه بدهیم که صرفا مربوط به طیف خاصی بودهاند. این بزرگترین خیانت در معرفی حاج قاسم خواهد بود. خدای حاج قاسم به این راضی نیست. از طرفی کوتاهی که ممکن است اتفاق افتد این است که هم نزدیکان و هم فرزندان مکتبی ایشان، این نام را اسباب نان آوری خود قرار دهند. این کوتاهی در شان حاج قاسم است. این جفا است که نام ایشان را پلکان قرار دهیم برای صعود به آنچه که نیت خودمان است. باید تلاش کنیم که به دور از افراطها و تفریطها، آنچه که واقعی است، علنی شود و برای نسلهای آینده تلاش کنیم که کودکان و نوجوانان که صاحبان جامعهی آینده ما هستند، با حاج قاسم درونشان الفت پیدا کنند و آنرا رشد بدهند و خصلتهای حاج قاسمِ درون خود را پرورش دهند تا انشاءالله با نیروهای بسیار کثیری از خصلتهای سلیمانی مواجه شویم.
دبیر: زهرا حاج محمدی