خبرگزاری کار ایران

در گفت‌وگو با یک باستان‌شناس مطرح شد:

در پروژه‌های نجات‌بخشی سر نعشِ محوطه‌های باستانی حاضر می‌شویم/ مردمی که از رستم غافل هستند جومونگ را با آغوش باز می‌پذیرند/ فرهنگ را در دهه‌ای باختیم که به سمت سازندگی می‌رفتیم

در پروژه‌های نجات‌بخشی سر نعشِ محوطه‌های باستانی حاضر می‌شویم/ مردمی که از رستم غافل هستند جومونگ را با آغوش باز می‌پذیرند/ فرهنگ را در دهه‌ای باختیم که به سمت سازندگی می‌رفتیم
کد خبر : ۱۱۷۱۶۹۳

عطا حسن‌پور معتقد است: در پروژه‌های نجات بخشی سر نعش محوطه‌های باستانی حاضر می‌شویم. این درحالی است که در عرصه بین‌الملل عرف بر آن است که پیوست‌های میراث و محیط زیست در نخستین مرحله‌های پروژه‌های عمرانی مطرح می‌شود.

به گزارش خبرنگار ایلنا، عطا حسن‌پور (باستان‌شناس) متولد ۱۳۵۷ است و در محله‌ای در خرم‌آباد بزرگ شد که مملو از آثار تاریخی بود. از تپه دوره ساسانی و سنگ نوشته قرن ششم گرفته تا حوض‌های دستکند قاجاری و… همه این آثار سبب شد تا علاقه او به سمت باستان‌شناسی، تاریخ و ادبیات جلب شود. با عشق و علاقه رشته باستان‌شناسی را انتخاب کرد و این رشته را تا دوره دکترا ادامه داد.

در سال ۱۳۸۰ به عنوان مسئول ثبت آثار وارد اداره کل میراث و گردشگری استان لرستان شد و ثبت آثار را شروع کرد. در سال ۱۳۸۵ بیش از هزار اثر را ثبت کرد و توانست لرستان را در حوزه ثبت آثار به رتبه نخست کشور برساند. می‌گوید: زمانی که به اداره میراث رفتم، لرستان ۲۰۰ اثر ثبتی داشت و بعد از چند سال تعداد این آثار را به بیش از ۲ هزار رساندم. حتا به عنوان نفر اول ثبت آثار کشور از رییس جمهور جایزه گرفتم.

بیش از ۲۰ سال است که در حوزه میراث‌فرهنگی و باستان‌شناسی فعالیت دارد و بیشتر فعالیت‌های او در حوزه لرستان‌شناسی و زاگرس‌شناسی است. باستان‌شناسی، معماری دستکند، سازه‌های آبی و تاریخی و انتشار کتاب گنجینه آب، قوم باستان‌شناسی از دیگر فعالیت‌های اوست.

نخستین کاوشی که او سرپرستی آن را برعهده داشت در سال ۱۳۸۵ با محوطه گورستانی باباجیلان رقم خورد که سه سال پیاپی ادامه یافت. پس از آن به سمت مرکز خرم آباد آمد و در سنگتراشان فعال شد. سپس قلعه گوری رماوند را کاوش کرد. محوطه‌ای که کاخی ساسانی در آن قرار داشت که با آبگیری سد سیمره به زیر آب رفت.

می‌گوید: این کاخ ساسانی مملو از گچبری‌های خاص و زیبا بود. با وجود آنکه وعده داده شده بود آبگیری سد تا پایان کاوش‌ها انجام نمی‌شود اما به خاطر دارم در سال ۱۳۹۲ زمانی که در محوطه مشغول کاوش بودیم با آبگیری سد روبه رو شدیم. ما هنوز در محوطه بودیم و آب به زیر پاهایمان آمد شاید اگر دیر می‌جنبیدیم غرق می‌شدیم. در کنار این کاخ یک شهر ساسانی نیز بدست آمده بود که آنهم زیر آب رفت. غارهای پیش از تاریخ با قدمت ۱۲ هزار سال، محوطه‌های دوره نوسنگی و… همه به زیر آب رفتند بی‌آنکه کاوش در آن‌ها به اتمام برسد. بیش از ۱۲۰ اثر در آن محوطه بدست آمده بود که با یک چشم بر هم زدن به زیر آب رفت و تمدنی بزرگ را به آب دادیم.

آخرین کاوش او در لرستان، کوی کیوان است که منجر به کشف یک محوطه دستکند زیرزمینی شد. این محوطه زیر یک صخره کنده شده و روی آن محوطه‌ای متعلق به دوره مس و سنگ کشف شد.

او معتقد است: سازه‌های دستکند زیرزمینی که بدست آمده قطعا برای زندگی نبوده بلکه ممکن است برای گریز از یورش‌ها یا پرداختن به آیینی خاص باشد. می‌تواند محل نیایش و عبادت باشد. میتراییسم‌ها در غارها عبادت می‌کردند و می‌توان گفت این مجموعه‌های دستکند در ابتدا کاربری آیینی و نیایشی داشته و بعدها تبدیل به مکانی برای پناه بردن شده است.

اکنون نیز حدود شش ماه است که از سوی اداره کل میراث و گردشگری استان لرستان به پژوهشکده باستان‌شناسی مامور شده و مشغول مطالعه و پژوهش و نوشتن مقاله است.

در ادامه گفتگوی ایلنا را با عطا حسن‌پور (باستان‌شناس) می‌خوانید:

در پروژه‌های نجات‌بخشی سر نعشِ محوطه‌های باستانی حاضر می‌شویم/ مردمی که از رستم غافل هستند جومونگ را با آغوش باز می‌پذیرند/ فرهنگ را در دهه‌ای باختیم که به سمت سازندگی می‌رفتیم

آخرین کاوشی که انجام دادید در مرسین چال استان سمنان بود که منجر به کشف گورستانی از دوره اشکانی شد. از یافته‌های این کاوش برایمان بگویید. از اشیای بدست آمده و آنچه در نهایت حاصل سومین فصل کاوش در این منطقه بود.

در این منطقه گورستانی نسبتا بزرگ از دوره اشکانی بدست آوردیم که در حوزه آبگیر سد فینسک قرار دارد و با آبگیری این سد، نخستین محوطه‌ای که زیر آب می‌رود همین محوطه مرسین چال است. در این منطقه کاوش اضطراری صورت گرفت. چنانکه دو هیات باستان‌شناسی به منطقه اعزام شد که سرپرست یکی از هیات‌ها من بودم و دیگری را نعمتی سرپرستی می‌کرد.

در این منطقه موفق شدیم بیش از ۱۰۰ گور را باز کنیم که به لحاظ غنای باستان‌شناسی قابل قبول و مملو از اشیاء بود. نوع گورها، چاله‌ای با تدفین طاق‌باز به جهت شرقی‌غربی بود. من موفق شدم ۶۸ گور در دو فاز را کاوش کنم و همکارم نعمتی نیز ۴۹ گور را کاوش کرد.

هرچند این فصل از کاوش در مرسین چال تمام شده اما این منطقه نیازمند بیش از ۱۰ فصل کاوش است. اگر در هر فصل، دو گروه و تیم باستان‌شناسی به منطقه اعزام شود، می‌توان با ۵ فصل کاوش کار را به سرانجام رساند ضمن آنکه آنجا این ظرفیت را دارد که چندین گروه باستان‌شناسی در آن فعال شوند. تا زمانی که کاوش‌ها تمام نشود، آبگیری انجام نمی‌شود.

شاید بتوان از کشف یک ریتون (تکوک) از جنس سفال با نقش بزکوهی با شاخ‌های کنگره‌دار به عنوان یکی از کشفیات خاص این دوره از کاوش‌ها یاد کرد. هرچند از این مدل ریتون در دوره اشکانی و مربوط به ۲۲۰۰سال پیش وجود داشته اما به این شکل و شمایل نبود. همچنین تعدادی انگشتر و مُهر بدست آوردیم. نقش‌هایی که روی این مهرها بودند شبیه هرکول بودند. نقش شیر بالدار و… که از جنس فلزات مخلتف بودند نیز بدست آوردیم. این انگشترها با نقوش یونانی و سلوکی نظرمان را جلب کردند.

در پروژه‌های نجات‌بخشی سر نعشِ محوطه‌های باستانی حاضر می‌شویم/ مردمی که از رستم غافل هستند جومونگ را با آغوش باز می‌پذیرند/ فرهنگ را در دهه‌ای باختیم که به سمت سازندگی می‌رفتیم

همچنین برای نخستین بار در ایران موفق به کشف سنگ قبر منقوش شدیم. تاکنون هیچیک از سنگ قبرهای دوره‌های قبل از قاجار، منقوش نبودند. این درحالی است که در مرسین چال، موفق به کشف گورنگاره‌ای به صورت عمودی شدیم که ارتفاع سنگ‌گور ۵۲ سانتی متر، عرض آن ۳۸ و ضخامت آن ۷ سانتیمتر است. نقشی که روی این سنگ گور دیده می‌شود یک اسب و سوارکار آن است که نیزه‌ای در دست دارد و درختی شاید درخت زندگی در جلوی آن قرار دارد. این نقش به صورت کوبشی روی سنگ با عمق بسیار کم، کنده شده و موفق شدیم این سنگ قبر را در گور ۳۹ پیدا کنیم که به موزه منتقل شد.

درعین حال بیشتر گورها مملو از اشیاء فرهنگی از جمله زیورآلات، نیزه، خنجر، سفال و… بودند و با توجه به یافته‌ها می‌توان گفت مردمان این منطقه، مردمانی جنگجو بودند. البته با توجه به میزان اشیاء بدست آمده در گورها، می‌توان درخصوص جایگاه اجتماعی و وضعیت مالی مردمان منطقه نیز صحبت کرد و گفت برخی از گورها اشرافی بودند چراکه بیشتر گورهایی که بانوان در آن دفن بودند، پابند داشتند و النگو و گوشواره‌های نقره، انگشتر و سینه بند داشتند و… در نخستین فاز کاوش در گورستان مرسین چال، حدود ۳۰۰ قلم شی‌ء و در فاز بعد حدود ۲۰۰ شیء بدست آوردیم که در مجموع می‌توان گفت حدود ۵۰۰ شیء من بدست آوردم. بیشتر این اشیاء و یافته‌ها برای بررسی‌های بیشتر به آزمایشگاه داده شده تا از لحاظ ژنتیک و قوم‌شناسی اطلاعات بیشتری بدست آوریم.

در پروژه‌های نجات‌بخشی سر نعشِ محوطه‌های باستانی حاضر می‌شویم/ مردمی که از رستم غافل هستند جومونگ را با آغوش باز می‌پذیرند/ فرهنگ را در دهه‌ای باختیم که به سمت سازندگی می‌رفتیم

در یکی از گورها، بانویی دفن شده بود که اشیای فاخری نظیر النگو، دستنبد، پابند، انواع سفالینه‌ها در اشکال مختلف و… در کنار خود داشت. حتا یک انگشتر مفرغی با نقش شیر بالدار کشف شد که در نوع خود بی‌نظیراست. این بانو از سر تا پا مملو از زیورآلات بود. بر اساس یافته‌های ما، ۹ انگشت پاهای او دارای انگشتر بود. این زیورآلات از جنس مفرغ بودند.

گورستان باباجیلان از نخستین محوطه‌هایی است که به عنوان سرپرست کاوش در آن مشغول شدید. این محوطه در سال ۱۳۸۴ توسط قاچاقچیان اشیاء عتیقه مورد غارت و دستبرد قرار گرفت و گفته می‌شود که بیش از ۸۰ درصد آن تخریب شد. با این وجود کاوش‌های شما در این محوطه که در نهایت منجر به ثبت ملی آن نیز شد، با یافته‌های منحصر به فردی همراه بود. این محوطه چه یافته‌هایی برای باستان‌شناسی ایران به همراه داشت؟

یکی از اشیاء شاخص و منحصر به فرد در ایران در این گورستان بدست آمد که نقش یک فروهر روی انگشتر مفرغی است. این انگشتر از آن جهت اهمیت دارد که برای نخستین بار بود که نقشی ابتدایی از فروهر در ایران پیدا می‌شد که عمودی بود. درحالی که نقشی که از فروهر می‌شناسیم به دوره هخامنشیان بازمی‌گردد و افقی است. نقشی که ما در باباجیلان بدست آوردیم از فرهنگ آشور آمده است و همانند خدای آشور است. البته خدای آشور که در عصر آهن به ایران وارد می‌شود، تبدیل به خدای آهور و در نهایت اهورامزدا می‌شود. سیر تطور این نقش از مصر تا آشور و سپس ایران و رسیدن آن به دوره هخامنشیان و تغییر آن و مقدس شدنش با پیدا شدن این انگشتر ملموس‌تر شد. البته نقش فروهری که در دوره هخامنشیان داریم، در مصر باستان یک قرص خورشید بدون انسان بالدار بود، وقتی به فرهنگ آشور می‌رسد، خدای آشور به آن اضافه می‌شود و خدای جنگ آشور می‌شود با ورود به ایران نیز نقش مقدس به خود می‌گیرد و فره الهی ایران می‌شود و البته افقی می‌شود. انگشتری که در باباجیلان بدست آوردیم نخستین مسیر تطور این نقش در ورود به ایران و بدست آوردن جایگاهش در تمدن هخامنشیان است.

بنابر گفته مدیران وقت میراث و گردشگری لرستان، تقریبا در سال‌های ابتدایی دهه ۱۳۸۰، حفاری‌های غیرمجاز در سنگ‌تراشان آغاز شد و زمانی که گروه باستان‌شناسی به آنجا رفت، حدود ۱۵۰ گودال کوچک و بزرگ از حفاری قاچاق در محوطه به‌چشم می‌خورد. بعدها که حفاری‌های باستان‌شناسی انجام شد، یک مجموعه‌ی نفیس شامل بیش از یک‌هزار قطعه شیء مفرغی به‌دست آمد که نشان می‌داد، پیش از این، شاید چهار یا پنج برابر این اشیا وجود داشته که به یغما رفته است. از مهرماه ۱۳۸۴ تا خرداد ۱۳۸۵ سه فصل متوالی کاوش در این محوطه انجام گرفت که منجر به کشف ۵۰۰ قلم شیء مفرغی را شد. علاوه بر مهرداد ملکزاده، شما نیز یکی از سرپرستان کاوش در این محوطه باستانی بودید. سنگتراشان در حوزه باستان‌شناسی لرستان از اهمیت بالایی برخوردار است. از یافته‌های این کاوش‌ها برایمان بگویید.

سنگتراشان از جمله محوطه‌هایی است که ۶ سال در آن کاوش داشتیم. سه سال نخست مهرداد ملکزاده سرپرست کاوش بود و دو سال به صورت مشترک با ملکزاده کاوش را انجام دادیم و سال آخر من به عنوان سرپرست کاوش در محوطه حاضر شدم. از جمله دستاوردهای کاوش در سنگتراشان آن بود که برای نخستین بار توانستیم در یک محیط دست نخورده مفرغ لرستان را کاوش کنیم. قبل از ما هر کاوشی که منجر به کشف مفرغین لرستان شده بود در یک بافت غیر علمی انجام گرفته بود و باستان‌شناسان برای آنکه مفرغ را بدست آورند، سازه‌های معماری را تخریب می‌کردند. اما ما در سنگتراشان تمام سازه‌های سنگچین و خشکه چینی را نگهداشتیم و ارتباط آن را با مفرغ‌ها پیدا کردیم. متوجه شدیم که آنجا یک معبد مربوط به کوچ‌روهایی است که از لرستان به سمت خوزستان می‌روند و این مفرغ‌ها را به این معبد اهدا کرده‌اند. بیش از ۲ هزار قطعه مفرغ، آهن و اشیاء آیینی، اشیاء مینایتوری و… در این محوطه بدست آوردیم.

کشف معبد ۳ هزارساله سنگتراشان نیز از جمله دستاوردهای این کاوش بود. معماری آن یک سازه مدور سنگ چین خشکه چین با قطر ۹۵ متر است. در دل این سازه مدور چند سازه با پلان مربع ایجاد شده بود که تمام اشیاء در مرکز این معبد هدیه شده بودند که در قالب کپه‌ها و مجموعه‌های مختلف بودند که روی هم تلنبار شده بودند.

در سال ۲۰۲۲ میلادی کتاب کاوش‌های سنگتراشان در بنیاد باستان‌شناسی اکتا ایرانیکا در بلژیک به چاپ خواهد رسید این درحالی است که در ایران هیچ حمایتی از چاپ این کتاب صورت نگرفت.

ارتباط مفرغین لرستان با معابد و مناسبت‌های مذهبی چیست؟ چه تفکری در پس این آیین وجود دارد؟

لرستان محلی است که نخستین بار فلز مس با قلع ترکیب می‌شود و آلیاژی جدید به نام مفرغ را تشکیل می‌دهد، نخستین بار مس در کرمان ذوب می‌شود اما تلفیق آن با قلع که ترکیب آن مفرغ یا برنز می‌شود در هزاره سوم قبل از میلاد در لرستان اتفاق می‌افتد. از آنجایی که لرستان مملو از معادن است، تبدیل به مهد مفرغ در دنیا می‌شود از این روست که هیات‌های باستان‌شناسی از دانمارک، فرانسه، اتریش، آمریکا، انگلیس و… برای یافتن مفرغ به لرستان می‌آیند تا بتوانند ویترین‌های موزه‌هایشان را پر کنند. اما هیچکس به دنبال خواستگاه واقعی مفرغین نیست چراکه تب دستیابی به مفرغ سبب می‌شود تا بافت فراموش شود. اشتاین، اشمیت و… به دنبال پر کردن موزه‌ها هستند و ارتباط این شیء با محیط اطرافش را فراموش می‌کنند از این روست که سازه‌های معماری را تخریب می‌کنند.

اشمیت در معبد سرخ دم لری می‌بیند که در دل آجرها، سنجاق‌های زنانه نهفته است. از این رو دیوار را خراب می‌کند تا سنجاق را بدست آورد. در حالی که نمی‌داند، هنوز هم در لرستان مردان و زنانی که برای دعا می‌روند، یک سنجاق سر را با یک نامه به جرز دیوار فرو می‌کنند. این کار در جاهای دیگر مانند فلسطین، بیت‌المقدس رواج دارد.

این امر مانند دخیل بستن است. همانطور که در برخی مکان‌ها در دل چاه نامه می‌اندازند. مردمان لرستان هم قصد دارند با سنجاق به دل معبد نفوذ کنند و خواسته خود را بگویند. در صدد برقراری ارتباط معنوی با مولود و معبد خود هستند. این سنجاق‌ها از موی کسی که برای دعا آمده باز و در دل معبد فرو می‌رود تا ارتباط برقرار شود.

حال آنکه چرا سنجاق به دیوار می‌زدند؟ اگر به خاطر داشته باشید، کوچک که بودیم می‌گفتند در شب به قبرستان نروید چراکه جن و ملائکه درآنجاست اگر می‌خواهید بروید، یک سنجاق با خود ببرید تا بتوانید ارواح خبیپ را تسخیر کنید. گذشتگان ما در عصر آهن هم همین تفکر را داشتند و قصد داشتند با فرو کردن سنجاق در دل معبد ارواح خبیپ را تسخیر و از خود دور کنند و انرژی منفی را از خود دور کنند.

این علم اکنون در چین و تایلند ثبت شده و تب سوزنی نام گرفته. اکنون نیز سوزن‌ها را به چاکراه‌ها می‌زنند تا انرژی را کنترل کنند. این امر در لرستان نیز رواج دارد و شاهد خالکوبی‌های مختلف زنان هستیم که بر روی چانه، نبض دست و چاکراه‌ها انجام می‌شود. در قدیم گفته می‌شد که سوزن را به عنوان یک خال بزنید تا ارواح خبیپه را تسخیر کنید. امروزه تب سوزنی و کوچینگ این امر را ثابت کرده است که با زدن سوزن دراین چاکراه‌ها آرامش بدست می‌آید.

از دیگر یافته‌های مفرغی که در معبد سنگتراشان بدست آوردیم، کپه‌هایی از اشیاء مفرغی بود که بعد از بررسی متوجه شدیم این اشیاء می‌توانند طبقات اجتماعی را برای ما مشخص کند. برخی از اشیاء فاخر بودند و برخی از اشیاء یک قوری رفو کرده بود. در میان اشیاء مفرغی بدست آمده اشکال حیوانی، انسانی، هندسی و گیاهی و… دیده می‌شد که بسیار متنوع بودند. زن و مرد در حال نیایش و دستان رو به آسمان در میان این اشکال وجود داشت. تقریبا تمام طبقات اجتماعی اشیائی با موضوعات یکسان را به معبد اهدا می‌کردند که بیشترین موضوعات سرتبرهایی دربردارنده اشکال شیر، گربه سانان است که بعد از آن پیکرک‌های انسانی بیشترین تعداد اشیاء مفرغی را دربرمی‌گیرد. سر پیکان‌های مفرغی، گرز و… نیز بسیار است.

در پروژه‌های نجات‌بخشی سر نعشِ محوطه‌های باستانی حاضر می‌شویم/ مردمی که از رستم غافل هستند جومونگ را با آغوش باز می‌پذیرند/ فرهنگ را در دهه‌ای باختیم که به سمت سازندگی می‌رفتیم

یک مهر با نقشی بسیار زیبا نیز کشف کردیم که آن را به عنوان نماد محیط‌بان معرفی کردم که مدیر وقت محیط زیست به آن توجه نکرد. این مهر نقش یک کاهن معبد با ریش بلند است که دو آهو را دربرگرفته تا از دست شیر و پلنگ در امان باشند.

در لرستان شاهد کشف تعداد زیادی اشیاء کوچک هستیم که از آن به عنوان اسباب بازی یاد شده. چه روایتی در پس این اسباب بازی‌های مفرغی وجود دارد؟

در سنگتراشان برای نخستین بار در محوطه باستانی توانستیم اشیاء مینیاتوری پیدا کنیم. سر تبری پیدا کردیم که طول آن ۷ سانتی‌متر بود. حتا خنجری به طول ۸ سانتی‌متر بدست آوردیم. برخی از باستان‌شناسان معتقد هستند که این اشیاء اسباب بازی کودکان بودند که به معبد اهدا شده. از آنجایی که هنوز نمونه‌ای از آن در جای دیگری بدست نیامده نمی‌توانیم صراحتا این مطلب را عنوان کنیم. اما نمی‌توان به راحتی از کنار آن هم گذشت. تقریبا شکی نیست که این اشیاء اسباب بازی‌های دوره باستان هستند. در میان آن‌ها سرتبر، الهه و… بدست آوردیم.

به خالکوبی زنان لر اشاره داشتید. در این خالکوبی‌ها عموما شاهد تصاویری خاص هستیم. مفاهیمی که در پس این تصاویر وجود دارد چیست و از چه تفکری نشات می‌گیرد؟

اشکالی که در خالکوبی‌ها شاهد هستیم خیلی خاص هستند. ماه و ستاره و پرنده در میان این اشکال دیده می‌شود. اگر به کوهدشت بروید، در نقاشی‌های صخره‌ای نقش‌هایی می‌بینید که بر روی دستان زنان لر نقش شده است. آن‌ها معتقد هستند نقش قوچ و کل که بر روی بدن خود خالکوبی می‌کنند می‌تواند انرژی را همراه مردشان کند که وقتی برای شکار می‌روند با دست پر بازگردند. این امر به دوره شکارورزی ما بازمی‌گردد. این امر می‌تواند ریشه در طلسم کردن و تسخیر هم داشته باشد.

ماه و ستاره نماد خدای ایشتار است که در تمام مُهرها دیده می‌شود. در گذشته چند خدایی رسم بوده. خدای عشق، خدای باران و… وجود داشت. هرچند امروزه مردم منطقه اسلام آورده‌آند اما هنوز هم به عناصر طبیعی اعتقاد دارند و به کائنات واصل می‌شوند. این نوع اعتقادات در مناطق کوهستانی بیش از مناطقی که در دشت قرار دارند دیده می‌شود. چراکه بین مناطق کوهستانی و سایر مناطقی که در جریان جنگ‌ها و نفوذها قرار می‌گرفتند ارتباطات کمتری وجودداشت و نفوذ کمتری هم اتفاق می‌افتاد از این رو تفکرات گذشتگان بیشتر جریان می‌یافت.

کوی کیوان یکی از مهمترین یافته‌های شما در خصوص شهرهای دستکند زیرزمینی است. در این خصوص موضوعاتی از جمله محلی آیینی یا پناهگاه را مطرح کرده‌اید. بر اساس یافته‌های شما این دستکندها به منظور انجام مناسک مذهبی و آیینی ایجادشده‌اند یا محلی برای پناه بردن از یورشیان بوده‌است؟

قومی را نداریم که در دل کوه زندگی کنند. بنابراین برای این دستکندها دو کاربری می‌توان در نظر گرفت که یکی آیینی است و دیگر پناهگاه. بیش از ۲۱ مدل در لرستان شناسایی شده که به ما نشان می‌دهد که این مجموعه‌ها در مرحله نخست آثار و عناصر آیین مهرپرستی در آن‌ها بدست آمده که شامل مهراوه، چلیپا و… است و در مرحله بعد یافته‌های ما نشان از آن دارد که این مکان‌ها بعدها تبدیل به مکانی برای پناهندگان شده. می‌توان گفت این مکان در ابتدا به منظور برگزاری آیین مهر ایجاد شده و بعدها برای پناه بردن از دست یورشیان مانند مغول‌ها مورد استفاده قرار گرفته است.

گفته می‌شود کاسی‌ها اولین قومی بودند که در لرستان سکونت داشتند. در تاریخ از حضور این قوم در گیلان و مازندران نیز یاد شده. کاسی‌ها چه کسانی بودند؟ چه ارتباطی بین کاسی‌های شمال کشور و کاسی‌های لرستان وجود دارد؟

وقتی نام کاسیان به میان می‌آید ذهن به سمت دریای کاسپین یا سرزمین کاسپین (قزوین) می‌رود. آن‌ها قومی بودند که در آنجا سکونت داشتند و بنابر دلایلی در هزاره دوم و سوم و اول جابه جا می‌شوند و به سمت کوه‌های زاگرس مهاجرت می‌کنند. به لحاظ نزدیکی زبان، زبان لرها به زبان گیلک‌ها و مازنی‌ها بسیار نزدیک است. شاید بتوان گفت به لحاظ زبان‌شناسی ریشه زبانی آن‌ها یکی است. به لحاظ قومی نیز، کاسی‌ها نخستین اقوامی هستند که قبل از ورود آریایی‌ها در ایران حضور داشتند.

آن‌ها وقتی به لرستان وارد می‌شوند در منطقه کاسیان ساکن می‌شوند. در بررسی‌هایی که داشتم متوجه شدم که در کتیبه‌های بابلی و سنگ نوشته‌ها و سالنامه‌های آشوری به کرات از کاسی‌ها نام برده شده. عنوان شده، امان از دست مارهای گزنده کوهستان چراکه کاسی‌ها در فصل برداشت محصول به سمت بین‌النهرین هجوم می‌برند و محصولات کشاورزی را غارت می‌کردند. در نهایت در هزاره دوم به بین‌النهرین حمله و بابل را فتح می‌کنند. کاسی‌ها قومی جنگجو بودند و با فتح بابل که گاهواره تمدن عصر خود بود، سلسله کاسی‌های بین‌النهرین را بنیاد می‌گذارند که بیش از ۵ قرن حکومت می‌کنند. آن‌ها مفرغ لرستان را به بین‌النهرین می‌برند.

البته نمی‌توان گفت که کاسی‌ها از گیلان و مازندران به سمت لرستان آمده‌اند و بعد به سمت بابل رفته‌اند. اثبات این تئوری نیازمند انجام آزمایش‌های ژنتیک باستان‌شناسی است تا بتوان دراین خصوص صحبت کرد. از هزاره سوم از کاسی‌ها در لرستان آثار داریم اما نمی‌دانیم که در گیلان هم آثار داریم یا نه. این امر باید بررسی شود.

در میان کاوش‌هایی که انجام دادید، کاوش‌های نجات بخشی متعددی به چشم می‌خورد. انجام کاوش‌های نجات بخشی طی چندین سال گذشته در ایران بسیار باب شده. تعداد این کاوش‌های اضطراری در کشور ما کم نیست. برخی موفق و برخی دیگر ناموفق به اتمام می‌رسند. آیا چنین امری در تمام کشورهای در حال توسعه و عمران هستند عرف و معمول است؟

متاسفانه یا خوشبختانه، هر آنچه برای کاوش رفتم، نجات بخشی بود. به اندازه‌ای سئوال علمی در ذهن دارم که هنوز موفق نشدم محوطه‌ای را برای یافتن پاسخ این سئوالات بکاوم. تمام مدتی که در عرصه باستان‌شناسی فعال بودم برای کاوش‌های نجات بخشی رفتم و سعی کردیم محوطه‌ها را نجات دهیم.

این امر در دنیا عرف نیست که شاهد این اندازه کاوش نجات بخشی و اضطراری باشیم. عرف آن است که اگر پروژه عمرانی تعریف می‌شود نخستین پیوست‌های آن میراث‌فرهنگی و محیط زیست است. درحالی که این دو پیوست در ایران، در آخرین مرحله مورد توجه قرار می‌گیرد و ما سر نعش محوطه‌های باستانی حاضر می‌شویم.

اگر فرهنگ که زیربنای توسعه است برای نظام اهمیت دارد باید در مرحله نخست به آن بپردازد. اکنون ضربه‌هایی که از غرب می‌خوریم از جانب فرهنگ است. فرهنگ را در دهه‌ای باختیم که به سمت سازندگی می‌رفتیم. اگر فرهنگی غنی در پس جوانانی که به جنگ رفتند، نبود ما جنگ را می‌باختیم. بعد از جنگ با آغاز کارهای سازندگی و عمرانی، فرهنگ به فراموشی سپرده شد. وقتی متوجه شدیم که از سمت غرب ضربه خورده بودیم. هنوز جا داریم که بنیه فرهنگی جوانان را تقویت کنیم.

ارزیابی شما از جامعه باستان‌شناسی اکنون ما چیست؟ آیا باستان‌شناسی و میراث‌فرهنگی ما قدرتمند وارد جامعه شده است و توانسته در جامعه حضور پررنگ داشته باشد؟

خوب نیست. امیدوارم با حضور ضرغامی به عنوان وزیر جدید میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی، اتفاقات خوبی را در حوزه میراث شاهد باشیم. او در حوزه فرهنگی کار کرده و امیدواریم قدرت میراث را در میان عمرانی‌ها و صنعتی‌ها بیشتر جلوه دهد. اگر قدرت میراث ما کم شود، قدرت فرهنگ ما کم شده. اگر میراث را ضعیف ببینیم فرهنگ ضعیف می‌شود. وقتی کاخی از زیر آب نجات پیدا می‌کند، برگی از کتاب تاریخ و فرهنگ ما نجات پیدا می‌کند. فرهنگ زیربنای توسعه است. آن‌هایی در دنیا موفق شده‌اند که در مرحله نخست زیربنای فرهنگ را گذاشتند و بعد به توسعه و عمران پرداختند.

ژاپن زمانی به اوج می‌رسد که جومونگ را به کشور ما تحمیل می‌کند. مردمان ما که از رستم غافل هستند، جومونگ را با آغوش بازمی‌پذیرند. جامعه باستان‌شناسی نیز سعی دارد تا راه را برای حضور جوانان در کنار پیشکسوتان باز کند. در طرح‌هایی که اجرا می‌شوند یک نفر از پژوهشکده باستان‌شناسی حضور دارد و سایر افراد هیات را باستان‌شناسانی از بخش‌های مختلف حضور دارند. اگر تجربه را به نسل جدید منتقل نکنیم، باستان‌شناسی ضرر می‌بیند. هر کسی که بتواند کار کند، برای او همه جا کار هست. سطح سواد دانشجویان امروز به مراتب بیشتر از دانشجویان دهه ۶۰ است چراکه همان دانشجویان دهه ۶۰ درحال تدریس در دانشگاه هستند و جوانگرایی خوبی درحال شکل‌گیری است.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز