یادداشتی بر «استکاتو» عیسی بزرگزاده؛
یک مجموعه داستانی جدی با دغدغه محیطزیست
«امیرحسین تیکنی» در یادداشتی پیرامون مجموعه داستان عیسی بزرگزاده نوشت: استکاتو را میتوان کتابی جدی در عرصه داستاننویسی با موضوع و دغدغه محیط زیست دانست. کتابی که هم جنبه روایی خود را حفظ میکند، هم به موضوع مورد نقد خود میپردازد و تمرکز داستانی اثر، هرگز تحت تاثیر چیزی جز دغدغه نویسنده قرار نمیگیرد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، «امیرحسین تیکنی» در یادداشتی پیرامون مجموعه داستان «استکاتو¹» نوشته «عیسی بزرگزاده»، محوریت این مجموعه انتقادی را حفظ محیط زیست طبیعی و کنکاش در چرایی شکست خوردن طرحهای هزینهبری که آثار تخریبی دارند، خواند.
متن یادداشت به شرح زیر است:
استکاتو مجموعه داستانی مشتمل بر پنج داستان کوتاه است که به موضوع محیط زیست میپردازد. هر پنج داستان کتاب اگر چه از نظر داستانی از یکدیگر مستقل به حساب میآیند اما همه داستانها در چارچوب پروژههایی اتفاق میافتند که دو شرکت مهندسی به نامهای اوبر و اوپر در آنها دخیل بودهاند. اوبر به شرکتی میگویند که طراحیهای آنها بر اساس برداشت آب است و اوپر بر خلاف آن به ذخیرهسازی و بهرهبرداری از حجم وسیع آب تمرکز دارد. هر دو این شرکتها با ارائه طرحهایی قصد دارند تغییراتی در طبیعت منطقهای داشته باشند. سیاستهای اعمالی هر یک دچار نقصهایی فنی است و به نظر میرسد هدف از پیشبرد این طرحها بیشتر جنبه تجاری داشته است. در نظر نگرفتن بسیاری از اصول زیست محیطی و طبیعی منطقهای در این پروژهها سبب میشود که این طرحها در مدتی کوتاه نهتنها به نفع منطقه نباشند بلکه نتایجی فاجعه بار نیز در پی داشته باشند. ردپای این دو شرکت و عوامل آنها در نتایج این پروژهها دیده میشود.
هر یک از پنج داستان این مجموعه انتقادی، با محوریت حفظ محیط زیست طبیعی و کنکاش در چرایی شکست خوردن طرحهای هزینهبری که آثار تخریبی دارند، شکل گرفته است. انتخاب شخصیتهای داستان نیز صرفا با هدف پیوند این مساله به دغدغه نویسنده از دو شرکت فرضی نامبرده صورت گرفته است. به گونهای که هر داستان به تنهایی بی نیاز از داستانهای دیگر است و خود به تنهایی قدرت بیان کافی را داراست.
تمرکز نویسنده این پنج داستان که پیشتر کتاب دو نمایشنامه «اندیشههای یک مدیر تراز» را نیز با محوریت نگاه انتقادی به حوزههای مدیریتی منتشر کرده است، منجر به شکلگیری اثری شده است که فارغ از هرگونه جانبگیری در دو مقوله داستان نویسی و دغدغههای اجتماعی مرتبط، موفق است. در حقیقت داستانها شاکله بسیار خوبی در روایت دارند و از طرفی مشخص است که نویسنده برای هر موضوع تحقیقات دقیق تجربی انجام داده است و دادههای علمی که در داستان ارائه میشوند گواه این مطلب هستند.
داستان نخست، راز پروانهزار نام دارد. اوجی مهندسی است که در پروژههای هر دو شرکت نامبرده نقش داشته است، منتها او شخصیتی انتقادی دارد و تلاش میکند با طرحهایی که تمام جوانب زیستی در آنها رعایت نشده است مقابله کند، اما عملکرد او دستآویز سیاستهای تجاری شرکتها میشود. در راز پروانهزار اوجی به همراه خانوادهاش از جادهای میگذرد که طرح اجرایی خودش بوده است اما پس از مدتی از این جاده استفادههای دیگری میشود که خواسته اوجی نبوده است و پیشرفتهای بعدی پروژه که با این جاده شروع شده است سبب فاجعهای مرگبار و تغییرات استراتژیک زیست محیطی میشود.
بخشی از این داستان را با هم میخوانیم:
پروانههای دیگر، دسته دسته، از پی هم آمدند و یکی یکی در شیشه شکستند. دست و پایش را گم کرد. شیشه شور و برف پاک کن، افاده نمیکردند. به عکس، کمک کردند لاشههای له شده، یکنواخت روی شیشه پخش شوند. دیگر اوجی برای رانندگی، دید کافی نداشت. کنار جاده ایستاد تا با آب و پارچه شیشه را پاک کند پیاده که شد، خود را در کانون تابلویی عجیب یافت؛ نقاشی پهن و کشیدهای از انفجار رنگها بر زمینهای سیاه. تا چشم کار میکرد لاشهیِ پروانه روی آسفالت جاده پخش بود.
راز پروانهزار نسبت به دیگر داستانهای این مجموعه از توصیفهای محیطی و نمادین بیشتری برخوردار است. انتخاب این داستان به عنوان داستان نخست این کتاب در جذب خواننده بسیار موثر است چرا که داستانهای دیگر در شکل روایت کمتر توصیفی هستند و نویسنده کوشیده است از تمام المانها برای به تصویر کشیدن اتفاقی که قرار است در داستان بیفتد استفاده کند و تمام این رویه صرفا در فضایی است که به ارتباط پروژههای ارائه شده و انجام شده و تاثیر آنها بر محیط زیست میپردازد.
داستان دوم از سرزمین شمالی نام دارد. این داستان به موضوع کاهش چشمگیر صید در دریای خزر میپردازد. صیادان به دنبال علت این مساله هستند چرا که شرایط اقتصادی زندگی آنها را تحت تاثیر قرار داده است. اما مهندسین طراح با ارائهی دلایلی علمی به دنبال گمراه کردن و دور نگه داشتن ذهن آنها از علت اصلی هستند. دلایلی که از طرف شرکتها به عنوان مجریان طرحهای صیادی در دریای خزر ارائه میشود، کاملا علمی و متقاعد کننده است اما این دلایل، دلیلهای اصلی نیستند و همین مساله سبب دشوار شدن کشف حقیقت میگردد. بطور مثال یکی از طرحهای ارائه شده مساله انتقال آب دریاهای دیگر به دریای خزر است. انتقالی که از طریق آب توازن کشتیها صورت میگیرد. هر کشتی برای حفظ توازن خود نیاز دارد تانکهای خاصی را از آب پر کند یا در صورت نیاز آنها را خالی کند تا کشتی متوازن بماند و همچنین مشکلی برای کشتی در عمقهای مختلف از کف دریا به وجود نیاید. بنابراین مهندسین شرکت با ارائه این دلیل که آبزیان دریاهای دیگر از این طریق به آب خزر آمدهاند و سبب تغییرات محیط زیستی شدهاند، میتوانند بهصورت قانع کنندهای به هدفشان برسند و ذهن معترضین را به سمت دلخواه خودشان سوق بدهند.
داستان سوم این مجموعه چرچیل نام دارد. عدهای از مهندسین قصد دارند اهالی دو روستای مجاور هم را متقاعد به همکاری با طرحی کنند که از روستای آنها میگذرد. آنها برای این کار دست به دامان افراد بانفوذی از اهالی روستا میشوند اما روستاییان بی آنکه مهندسین متوجه شوند ترفندهایی را در راستای مقابله با طرح به کار میبرند که همگی ریشه در قوانین حفظ محیط زیستی شهرداری دارد.
داستان چهارم بیست نام دارد. عدهای از کارشناسان به دنبال علت ناکام ماندن طرحی هستند که در حوالی کرمان به نتیجه نرسیده است. مهندس اوجی به عنوان یکی از مهندسین شرکت به دنبال این طرح رفته، اما ناپدید شده است. در این داستان عناصر یک زندگی کویری با مولفههای منحصر به فرد خودش در مقابله با کسانی که سعی در بهم زدن این مولفهها دارند به تصویر کشیده میشود. همچنین مقاومت مردم محلی با طرحها نیز در رفتارهای آنها با مهندسین و کارشناسان شرکت دیده میشود. در این داستان در مییابیم عوامل طبیعی که ریشه در خاستگاههای زیست محیطی دارند و هرگز توسط مجریان طرح، به آنها توجه نشده است سبب تغییر در شرایط اقلیمی میگردد. این تغییرات به مرور پروژه را به راهی میبرد که دیگر نه راه بازگشتی میماند و نه راه پیشرفتی. کاهش حق برداشت آب کشاورزان و استفاده از این حجم آب برای کارکردهای دیگر بدون درنظر گرفتن شرایط معیشتی مردم در کنار ارائه ندادن ضوابط قابل اجرا و بازرسی های مورد نیاز، از این طرح اقتصادی یک معضل غیرقابل جبران میسازد.
در بخشی از این داستان می خوانیم:
راه زیادی آمدهاند. یک ساعتی میشود که از اکبری خواسته است تا در جای مناسبی نگه دارد. هربار میگوید: جای مناسبی پیدا شود چشم آقای مهندس. میفهمد که سر کار است. با اکبری بگومگوی کوچکی میکند. خب مهندس، اگر جای مناسبی پیدا شود حتما آقای اکبری نگه میدارد. اکبری جان لطفا سریعتر یک جای مناسب پیدا کن برادر. معاون مداخله میکند. از نحوهی پادرمیانی معاون متعجب میشود ولی چارهای جز تحمل ندارد. چهل و پنج دقیقه تا یک ساعت بعد، جایی در مسیر نگه میدارد. در آن گوشه متوجه دو سه دستشویی کنار هم میشوند. از بیرونش پیداست که چنگی به دل نمیزنند؛ ولی چارهای نیست. دو تا از دستشوییها پر است. به طرف سومی میرود. در را که باز میکند، یک گله مگس میبیند که بر بقایای کهنه تپالهای گرد آمدهاند. سر ضرب به عقب برمیگردد و پیفپیفکنان در را میبندد. اکبری از راه میرسد. با لگد در را باز میکند. با لنگ دور گردن، گلهی مگسها را کیش میدهد و وارد میشود. چند دقیقه بعد، همه کنار ماشیناند و اکبری مشغول ریختن چای برای همه… مهندس مثل برق بهخاطر میآورد که وقتی از حاج اوپه، دلیل پیشرفتن طرح بیست را بهرغم مخالفت اوبریها پرسید، پاسخ شنید: خب اوپریها بردند چون توانستند رییس جمهور را همراه کنند...
داستان آخر این مجموعه اردبیل زیبا است که به شکست فاجعه بار یک طرح دیگر میپردازد. تغییر ماهیت یک دریاچه طبیعی آب شور به آب شیرین با اهدافی که به نظر مهندسی شده و در جهت بهره برداری از این دریاچه ارائه شده است، به ناگاه در فاصله کمی از به نتیجه رسیدن پروژه، سبب بهم خوردن طبیعت منطقه و مرگ پرندگان بسیار میشود و در نهایت، منجر به یک تهدید بحرانی برای زندگی مردم منطقه نیز میگردد. در انتهای داستان بار دیگر به گرهای بر میخوریم که برای گشودن آن راه حلی نیست.
استکاتو را میتوان کتابی جدی در عرصه داستاننویسی با موضوع و دغدغه محیط زیست دانست. کتابی که هم جنبه روایی خود را حفظ میکند، هم به موضوع مورد نقد خود میپردازد و تمرکز داستانی اثر، هرگز تحت تاثیر چیزی جز دغدغه نویسنده قرار نمیگیرد.
مجموعه داستان استکاتو به قلم عیسی بزرگزاده، توسط نشر حکمت کلمه منتشر شده است.
پانویس:
¹ استکاتو اصطلاحی موسیقایی است. هرگاه بالا یا پایین یک نت موسیقی، نقطهای گذاشته شود ارزش زمانی آن نت به نیم تبدیل میشود و سکوت جایگزین آن میشود.
² مساله توازن کشتیهای یکی از مسایل مهم محیط زیستی در حوزه صنعت دریانوردی و کشتیرانی است. با توجه به آنجه در داستان آمده است در آن زمان راه حلی برای این معضل وجود نداشته است اما در سالهای اخیر با اضافه شدن دستگاههایی به سیستم توازن کشتیهای اقیانوسپیما، این معضل برطرف شده است. آب ورودی یا خروجی کشتیهای اینک از فیلترهای بسیار و چمبرهای مجهز به لامپهای استریلازیسون میگذرد که سبب میگردد آبزیان قابل مشاهده و غیر قابل مشاهده موجود در آب ورودی از دریا نتوانند به تانکهای کشتی راه بیابند و هنگام تخلیه آب نیز این روند تکرار میشود. این فرایند توسط دستگاههای اتوماتیک ماهوارهای تعیین موقعیت و ثبت میشود و در هر بندر توسط بازرسین و مهندیسن ناظر اسکله مورد بررسی قرار میگیرد.