خبرگزاری کار ایران

کارگردان فیلم «گیسوم» مطرح کرد؛

سینمای ایران آبروی فرهنگی‌ ما در جهان است/۴۰۰ بار برای دریافت مجوز کارگردانی به ارشاد رفتم/ ادغام جشنواره ملی و جهانی فجر سطح سینمای ما را بالا نخواهد برد

سینمای ایران آبروی فرهنگی‌ ما در جهان است/۴۰۰ بار برای دریافت مجوز کارگردانی به ارشاد رفتم/ ادغام جشنواره ملی و جهانی فجر سطح سینمای ما را بالا نخواهد برد
کد خبر : ۱۱۵۱۲۶۰

کارگردان فیلم «گیسوم» درباره سختی‌های ساخت فیلم اول در سینمای ایران گفت: من برای دریافت مجوز کارگردانی طی ۲ سال دقیقا ۴۰۰ بار به ارشاد مراجعه کردم تا در نهایت موافقت به اخذ آن شدم.

به گزارش خبرنگار ایلنا، امسال در جشنواره جهانی فیلم فجر فیلم‌های مختلفی از سینمای ایران نیز حضور داشتند که فیلم «گیسوم» به کارگردانی نوید به‌تویی به عنوان کارگردان فیلم اولی، در بخش سینمای سعادت سی و هشتمین جشنواره جهانی فیلم فجر به نمایش درآمد. 

«گیسوم» در مورد زنی ساکن فرانسه است که مادر خود را از دست می‌دهد. همزمان با این اتفاق مشخص می‌شود که این شخصیت به جز مادری که از دست داده، پدری دارد که همچنان زنده است و در ایران حضور دارد. او برای اینکه پدر خود را پیدا کند سفری را از فرانسه به ایران و به شمال کشور آغاز می‌کند. 

نوید به‌تویی کارگردان فیلم سینمایی «گیسوم» که مدتی از اکران آن در سینماهای سراسر کشور می‌گذرد معتقد است؛ داستان این فیلم بر اساس پیرنگ جستجو در سینما به نگارش درآمده و شباهتی به کارهای دیگر در این ژانر ندارد. در ادامه می‌توانید گفتگو با این کارگردان را بخوانید: 

به نظر می‌آید فیلم شما شباهت‌هایی به برخی از فیلم‌های این ژانر دارد. شخصیتی که به دنبال گذشته خود راهی سفر می‌شود و می‌خواهد به کشف و شهودی پیرامون گذشته خود برسد. چه چیزی باعث شد تا به این نتیجه برسید که ساخت این فیلم می‌تواند اولین گام در شروع فیلمسازی شما در سینما باشد؟ 

ما یک پیرنگی در سینما داریم به نام پیرنگ جستجو و این فیلم هم زیر شاخه این سبک از فیلمسازی و فیلمنامه‌نویسی است. اگر بخواهیم اینگونه به سینما نگاه کنیم پس از هر فیلمی که درباره جستجو ساخته می‌شود یک شباهتی به فیلمی قبل از خودش دارد. فیلمسازی با این نوع سبک و سیاق در سینما جزو چند شاخه اصلی فیلمسازی و فیلمنامه‌نویسی محسوب می‌شد که در سینمای امروز جهان نیز بسیار متداول است. به نظر من این پیرنگ جستجو چیزی است که همه ما هر روز در زندگی با آن در تعامل هستیم و خیلی وقت‌ها این جستجو بابت یک تکانه که ما حتی به آن فکر نمی‌کنیم. گیسو فیلمی است که اگر آن را خوب ببینیم از ثانیه یک تمام نشانه‌ها و کدها تسبیح‌وار به هم وصل هستند. شاید به دلیل اینکه‌ای فیلم به عنوان فیلم اول من است آدم‌ها خیلی جدی به آن نمی‌پردازند تا بدانند با یک فیلم جدی روبرو هستند. از همان ثانیه صفر فیلم اگر مخاطب یک دیالوگ را از دست بدهد در ادامه مثلا در دقیقه ۲۰ برایش سوال پیش خواهد آمد. این یکی از ویژگی‌ها و نکات اساسی فیلم است. من در فیلمسازی تلاش می‌کنم در هر لحظه از فیلم کدگذاری کنم و استفاده داشته باشم. ریتم تند و داده‌های فراوان در فیلمسازی مشابهات بسیار زیادی در سینمای جهان دارد و امیدوارم بتوانم این سبک را در فیلم‌های خودم همیشه دنبال کنم. 

داستان فیلم با یک درد و اندوه و رنج برای شخصیت اصلی شروع و باعث اتفاقات بعدی در سیر روایت می‌شود. این قصه ابتدایی فیلم و در ادامه اتفاقاتی که رخ می‌دهد باعث نزدیکی مخاطب با کاراکتر می‌شود. به نظر تلاش کردید داستان بتواند به راحتی با مخاطب ارتباط برقرار کند و حس همذات پنداری را به وجود آورد. در این زمینه موفق بودید؟ 

فیلم دقیقا بخشی از زندگی ماست با این بیان که در جاهایی ضربه می‌خوری، خورد می‌شوی، رنج می‌کشی تا آخر سر یک غذایی طبخ شود و سر میز بیاید و یک چیزی نصیب تو شود. هر آدمی در زندگی این روزگار این اتفاقات برایش می‌افتد. واقعا‌ این اتفاقات زینت المجالس نیست و همه این‌ها وقتی در کنار هم چیده می‌شود و پخته می‌شود در نهایت تبدیل به زندگی می‌شود. این معنای زندگی را فقط من در فیلمم نگفتم بلکه در قرن ششم هجری مولوی گفته «خام بودم پخته شدم سختم». سینما مدیومی برای امروز نیست و به نظر من از ۲ هزار سال پیش در ادبیات وجود دارد. ما در ادبیات فارسی خودمان هم تقطیع پلانی داریم، در شعرهای مولانا، سعدی، فردوسی به وفور از این نمونه‌ها وجود دارد. یعنی به هیچ عنوان این چیدمان تصاویر و داستان‌ها همینجوری الکی نیست و در فیلم گیسو هم وقتی این تکانه به شخصیت وارد می‌شود ما چندین روایت و داستان را موازی با این اتفاقات مشاهده می‌کنیم. تمام این سیر فیلم که بخش عمده‌ای از آن در سفر و حرکت اتفاق می‌افتد مسیری است که طی می‌شود تا روند پخته شدن کاراکتر و روایت را پیش ببرد. 

دلیل اینکه در ابتدای فیلم ریتم فیلم بسیار تند است و اتفاقات و دیالوگ‌ها خیلی با سرعت جلو می‌روند اما در میانه فیلم این ریتم کندتر وتامل برانگیزتر می‌شود، چیست؟ 

به گمان من ریتم فیلم برگرفته از ریتم زندگی است. ریتم ساختاری فیلم ما و حتی ریتم کلامی آن برگرفته از یک قطعه موسیقی به نام لیبرتانگو است. اما جایی از روایت و قصه انگار آب در چاله می‌افتد و یک اسپاسم و گره ایجاد می‌شود. اما باز هم قصه همان ریتم اولیه را دارد زیرا ما باز هم از دقیقه ۶۰ تا ۸۰ چندین خرده پیرنگ را تعریف می‌کنیم که یا به صورت تصویری یا به صورت کلامی روایت می‌شود. اما خب این فیلم اول من است و مطمئنا من در فیلم دوم خودم هم این کار را خواهم کرد به نظر من این ساختار دکوپاژ، قصه و تدوین کاملا یک چیز جدیدی در سینمای ایران است و نمونه مشابهی ندارد. 

یعنی به سینمای آوانگارد علاقه دارید؟ 

نه اصلا، من دنبال سینمایی با مشخصات ذهنی خودم هستم. من بر اساس تجربه زیستی و آنچه که آموخته‌ام فیلم می‌سازم. برای من این ریتم در سینمای ما مساوی است با ریتم زندگی، علاوه بر اینکه ریتم تند و پینگ پنگی دقیقا واقعیت زندگی است و فقط گاهی این گره باعث می‌شد آب جاری در زندگی وارد چاله شود که در فیلم هم این اتفاق رخ می‌دهد اما مهم این است که شما با توانمندی عوامل و گروه بتوانید کاری کنید که کشش قصه و حوصله مخاطب سر نرود. در مورد فیلم گیسوم د مدل رویکرد وجود دارد که عده‌ای موافق هستند این اتفاق افتاده و فیلم توانسته مخاطب را با خود در سرتاسر فیلم همراه کند اما عده‌ای هم اعتقاد دارند این اتفاق نیفتاده است. 

در سینمای ایران برخلاف سینمای جهان کارگردان‌های فیلم اولی خیلی جدی گرفته نمی‌شوند. سال‌هایی حتی در جشنواره فیلم فجر تلاش شد تا در قالب بخش نگاه نو اهمیت بیشتری به فیلمسازان فیلم اولی داده شود. شما به عنوان یک فیلمساز فیلم اولی با چه مشکلاتی برای ساخت فیلم خود مواجه بودید؟ 

گیسوم از نظر خودم هم در جشنواره موفق بوده است و هم با توجه به این شرایط عجیب کرونا در سینما نمایش خوبی داشته است. اما نکته اینجاست که وقتی یک آدمی در هنر گل می‌کند تازه بعد از آن می‌فهمیم که این آدم چه کارهایی قبل از این انجام داده است که دیده نشدند یا کمتر به آن پرداخته شده است. مثلا در حوزه ادبیات یک شخصی از یک گوشه جهان وقتی برنده جایزه نوبل می‌شود در کنار کتابش آثار قبلی او هم مورد توجه قرار می‌گیرد. من اعتقاد دارم این یک مسیر است که هنرمند می‌پیماید تا پیشرفت کند و با هر تجربه ترقی پیدا کند. در سینما هم به همین نحو است، ما فیلمسازانی داریم که وقتی مثلا در اثر سوم خود گل می‌کنند سبک و ساختار فیلمسازی آن‌ها و آثار پیشین آن‌ها کشف و تکثیر می‌شود. در این ۶۰ سال یعنی از سال ۱۳۴۰ که سینمای ما درایران شکل جدی به خود گرفته است، این موضوع را داشتیم که یک فیلمساز در فیلم دوم، سوم شناخته شده است و دیگر سبک فیلمسازی او برای دیگران الهام بخش بوده است. خیلی از فیلم‌ها به دلیل مصائبی که در حوزه تولید وجود دارد سعی می‌کنند با کمترین لوکیشن ساخته شوند اما به دلیل گره تولید حرفه‌ای و همچنین تهیه کننده خوبی که این کار داشت ما توانستیم این فیلم سخت به لحاظ تولیدی را بسازیم. من و همه گروه چندین بار مسیر تهران تا کناره گیسوم را سفر کردیم و تک تک لوکیشن‌های مورد نظر خود را نقطه‌گذاری کردیم تا در آن‌ها فیلمبرداری کنیم. شاید این اتفاق برای کمتر کارگردان فیلم اولی رخ بدهد که که از این امکان برخوردار شد که همه گروه و عوامل تولید تا این میزان همراهی و همکاری حرفه‌ای با پروژه داشته باشند. من وقتی بعد از اتمام تحصیل به ایران آمدم با تمام سوابق درسی و فیلمسازی که داشتم، ۲ سال و نیم به من مجوز کارگردانی نمی‌دادند و من دقیقا ۴۰۰ بار به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مراجعه کردم. بعد از ۲ سال و نیم که مجوز ساخت اولین فیلم من آمد معاون سازمان سینمایی گفت تا به حال آدمی ندیده بودم اینقدر پیگیر ۲ سال و نیم مدام در رفت و آمد به وزارت فرهنگ باشد. به نظر من اینها سختی‌های فیلمسازی است که هر کاری با یک شکلی اینها را دارد. در تولید فیلم اولم خوش شانس بودم که عوامل فیلم و تهیه‌کننده بسیار همراهی داشتم و توانستم به آن چیزی که فکر می‌کردم دست پیدا کنم. 

با توجه به این موضوعات به نظر شما مدیریت فرهنگی و سینمایی در کشور ما مسیر درستی را طی می‌کند و شرایط فیلمسازی برای سینماگران و هنرمندان جوان فراهم است یا خیر؟ 

سینمای ایران در نیم قرن اخیر به اندازه سالیان سال ادبیات و تاریخ این مرز و بوم افتخار آفرینی و آبرو کسب کرده است. اما همیشه هرکسی آمده است شمشیر آخته خود را به سمت این سینما می‌کشد. من چند روز پیش خبری را خواندم که خیلی غصه دار شدم. وقتی جشنواره جهانی فیلم فجر در بین ۱۶ جشنواره معتبر فیلم در جهان قرار گرفت یک اعتبار مضاعفی برای سینمای ایران کسب کرد و خون دل‌ها برای این اتفاق خورده شده بود. من فکر می‌کنم تجمیع جشنواره‌ها لِوِل و سطح جشنواره ملی ما را بالا نخواهد برد. اگر می‌خواهیم به جشنواره ملی کمک کنیم باید تصدی‌گری دولت از این جشنواره برداشته شود. خراب کردن خیلی راحت‌تر از ساختن است و فکر می‌کنم سینمای ایران در هر بخشی قابل احترام است و باعث گردش چرخ سینما می‌شود. سینمای ایران بی‌اغراق ملی‌ترین محصول این کشور است و اگر ما دایه تولید ملی داریم چیزی از ملی‌تر از سینما نداریم. باید برای رونق در سینمای ایران حمایت جدی شود، حمایت هم فقط این نیست که شما بودجه دهید یا تسهیلات در اختیار سینماگر قرار دهید بلکه انتظار ما این است در مسیر راه تولید سنگ اندازی نشود. 

درباره ترکیب بازیگران و رسیدن به این گروه بگویید. برخی از بازیگران برای حضور در فیلم‌های کارگردانان اول کمی سختگیر هستند. با چه هدفی دست به انتخاب و ترکیب این بازیگران زدید؟ 

همه بازیگران گیسوم بعد از خواندن فیلمنامه تصمیم به حضور گرفتند. نزدیک به ۲ ماه تمرین و دورخوانی انجام شد که منجر به نتیجه خوبی در میان گروه بازیگران شد. ما در سرمای ۲ شب هم فیلمبرداری داشتیم ولی با همراهی همه توانستیم پیش برویم تا کار انجام شود. در سینما خیلی مهم است که شما در هر حوزه‌ای به صورت تخصصی بپردازی. واقعا اگر این میزان از کار حرفه‌ای وجود نداشت قطعا من دست بازی برای انتخاب این همه نما نداشتم. خیلی اتفاق خوبی بود که در ۵۰ جلسه توانستیم فیلم را تولید کنیم و پیش تولید خوبی پشت سر بگذاریم. امیدوارم فیلم ما توانسته باشد یک حال خوبی را در این شرایط خیلی بد سینما به مردم و مخاطبان منتقل کرده باشد که هم باعث روشن ماندن چراغ سینما شود و هم اینکه تجربه خوشایندی را در سینمای من رقم بزند.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز