در چهلمین روز درگذشت ارشا اقدسی مطرح شد؛
تو به واژه عشق با تقدیم جان شیرینت شرافت بخشیدی
مراسم چهلمین روز درگذشته زندهیاد ارشا اقدسی عصر امروز سهشنبه ۳۰ شهریورماه در قطعه هنرمندان بهشت زهرا(س) برگزار شد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، مراسم چهلمین روز درگذشت ارشا اقدسی هنرمند بدلکار سینمای ایران با قرائت آیاتی از قرآن مجید و مداحی در قطعه هنرمندان بهشت زهرا آغاز شد.
در ادامه حامد تهرانی که اجرای مراسم را بر عهده داشت ضمن ابراز اندوه و تاسف از فقدان ارشا اقدسی از حسین سلیمانی دعوت کرد دقایقی درباره ارشا اقدسی صحبت کند.
سلیمانی با حضور پشت میکروفون گفت: ارشا خودش شیرین بود و بیشتر میخندیدیم تا بخواهیم چیز غمگینی از هم بگوییم. آخرین خاطرهام با ارشا مربوط به به شب قبل از بازی مافیاست که سر فیلمبرداری بودیم و از ارشا خواستم اجازه بدهد بدلم را خودم بازی کنم. باعث شدم ریتمش کند شود، چند پلان را حذف کرد تا بتوانم خودم آن کار را انجام دهم و مثل یک معلم دلسوز کمک کرد تا بخش عمدهای از کار را خودم انجام دهم. همینجا از او عذرخواهی میکنم.
وی ادامه داد: امیدوارم هر جا هستی حالت خوب باشد، من دوستت دارم، بابت همه شوخیها و خندههایت دلم برایت تنگ میشود. میدانم خیلی زود همه همدیگر را میبینیم، خیلی مراقب خودت باش. ما اینجا دیگر رفیقی نداریم که اینطوری با او شوخی کنیم.
در ادامه سید جواد هاشمی صحبتهایش را با شعری آغاز کرد و گفت: باز فصل بیقراریهای رسید، نوبت شب زنده داریها رسید، زمزم احساس طغیان کرده است، دل علیه عقل عصیان کرده است، وقت گفتن از همه یاران رسید، قطره قطره شعر از چشمم چکید، کاش میشد شعر را تفسیر کرد، واژهها را با غزل تطهیر کرد، کاش میشد در رکاب عشق رفت، پا به پای شعر ناب عشق رفت، استخوان بر استخوان ساییدهایم، داغ یاران داغ یاران دیدهایم، عشق تنها مانده در غوغای باد، یاد آن ایام شیرین یاد باد...
هاشمی ادامه داد: چقدر با ارشا زدگی کردیم، چقدر با هم خندیدیم، فقط مادر و نزدیکانش سببی نه، دوستانش خوب به یاد دارند،این همه معرفت، عشق، صفا. یادم نمیرود آن روزی که بدن ارشا را در لوکیشن دست فرمون بر اوج گذاشته بودیم دوستانش آب میشدند و من میدیدم این شمعهای سوخته اشکهایشان چگونه سرازیر میشد و میرفت برای ارشا. هنوز چهل روز گذشته، شاید باید مدت بیشتری بگذرد تا نبودش بیشتر مشخص شود، الان در مرکز صبوری قرار گرفتهایم.
وی افزود: ارشا هرگز فراموش نمیشود زیرا کسی است که اسمش زنده دلش شده به عشق، کسی که هرگز از مرگ نترسید و از مرگ شیرینتر از زندگی حرف میزد، امکان ندارد اسمش با جسمش دفن شود. به تو تبریک میگویم پیمان ابدی. وقتی پیشنهاد دادم که ارشا را در کنار پیمان ابدی دفن کنید، میدانستم وقتی برای دیدن خواهرم که همینجا دفن شده میآیم باز میبینم که ارشا اینجاست و به لبخندش که در عکسش پیداشت لبخند میزنم.
هاشمی در ادامه صحبتهایش گفت: امروز با اشکهایتان برای ارشا لبخند بزنید، چون ارشا لبخند شما را دوست داشت. بگذارید لبخند شما را مدام و مداوم تماشا کند و برایش لبخند بزنید و با لبخند برایش اشک بریزید.
وی بیان کرد: همه میرویم ولی کسی که زده میماند کسی است که فرزند عشق باشد. به تو ارشای عزیزم، فرزند ایران، فرزند عشق تبریک میگویم چون جایت خیلی خوب است و تسلیت میگویم به خودم چون حالم خیلی خراب است از نبودنت. لحظات بدون تو برای مادرت و برای من خیلی سخت است. پس تو برای همه ما آرزوی آرامش کن که تو آرامی و من شک ندارم.
در ادامه محسن خداپرست از دوستان ارشا اقدسی و از اعضای تیمش گفت: سختترین لحظه برایم لحظهای است که برادرم و رفیقم اینجا آرمیده باشد و من دربارهاش صحبت کنم. لحظه لحظه ارشا برای ما خاطره است و هر چه درباره او بگوییم کم است و صحبتها درباره ارشا در چندین کتاب نمیگنجد.
وی افزود: او یک دوست با معرفت و یک انسان خیرخواه بود. خیلی افراد ارشا را کامل نمیشناسند و از کارهای خیرخواهانهای که کرده بیخبرند. امیدوارم که اجرش را آن دنیا برده باشد.
پس از آن امید معلم که برای نخستین بار جایزه بدلکاری را به جوایز جشن حافظ اضافه کرده و این جایزه را به ارشا اقدسی داده بود، گفت: ارشا همیشه میگفت من در کشورهای دیگر افتخار میکنم و میگویم ما سومین کشوری هستیم که رشته بدلکاری را در جشن مستقلمان به رسمیت شناختیم.
وی ادامه داد: ما این افتخار را را مدیون ارشا اقدسی هستیم. امیدوارم روزی که به دیدنش میروم بتوانم بگویم که امانتدار خوبی بودم.
تو پیشاپیش عنوان قهرمان شجاع سینما را از سوی مردم برازنده شدی
پس از آن مادر ارشا اقدسی با حضور در مقابل میکروفن متنی را که از پیش نوشته بود چنین قرائت کرد:
«ما شبی دست بر آریم و دعایی بکنیم
غم هجران تو را چاره زجایی بکنیم
دل بیمار شد از دست رفیقان مددی
تا طبیبش به سر آریم و دوایی بکنیم
ارشایم، سرو چمان من، ۴۰ روز از آسمانی شدنت گذشت و در ۴۰ گوشه ایران و جهان شجاعتت را تحسین کردند و فقدانت را مایه تاسف و خسران خواندند.
به هر کجای ایران عزیز که پا گذاشتی و بذر عشق کاشتی، نهال مهر رویید و آن مهربانان در مزام وداع تو از خطه خوزستان عزیز باسنج و دمام بدرقهات کردند و دیگر دوستان با چشمانی اشکبار استاد جوان و رشید خود را به خاک سپردند.
به راستی حق داشتی خاک وطن را توتیای چشم کنی و از وطن و هموطن دل برنکنی. خوشا که پس از مرگ هم با سفارش اهدای عضو این اخلاص و دلبستگی را دوام بخشیدی.
حق داشتی پرچم سه رنگ میهن را با بهانه و بیبهانه بر روی ماشین و چتر و لباست حک کنی و بوسهبارانش کنی.
تو واژه مقدس عشق را که این روزها در شکل نادرست خود رنگ فرصتطلبی و فریبکاری به خود گرفته با تقدیم جان شیرینت شرافت بخشیدی
نازنینم، مادر که دستت بگرفت و پا به پا برد، هرگز از زمین خوردنت واهمه نداشت که از بلند نشدنت میترسید، اکنون از تو شیوه مهر ورزیدن و خطا پوشیدن و استقامت را میآموزد.
پسرم مطمئن باش روزی که چندان هم دور نیست بدلکاران به سیمرغ دست خواهند یافت، ولی تو پیشاپیش نه سیمرغ بدلکاری که عنوان قهرمان شجاع سینما را از سوی مردم و ملت برازنده شدی.
لحظهها میگذرند، آنچه بگذشت نمیآید باز، قصهای هست که هرگز دیگر نتواند شد آغاز.
ارشایم، پسر پرتلاش و سختکوشم، میدانم راهی را که پیمان عزیز گشود و تو آن را به دشواری هموار کردی رهروان بسیاری خواهد داشت، بیشک آنان نام تو را به نیکی و بزرگی یاد خواهند کرد.
فرزندم، اگر از احوالات من خواسته باشی، ملالی نیست فقط بر خلاف تو که زخم خوردنها، دل شکستنها و نامردمیهای حرفهات را با خواهر بیان و از مادر پنهان میکردی و همچنان پرشور و مصمم به راهت ادامه میدادی، باید اقرار کنم داغ تمنا و دوری تو بر دلم نقطهای ایجاد کرده که باید برای آن قسمت زخم خورده دل، آن قسمت سوخته دل، که اصل حیات و مرکز عشق و جایگاه احساسات است مرحمی بیابم.
حافظ آن نقطه را سرّ سویدا میخواند و من به رسم معلمی باید بگویم دهخدا آن نقطه را نقطه سیاه دل یا خال دل معنا میکند، عرفا هم حرفهایی میزنند که از حد من و تو بیرون است، به هر حال باید چارهای یابم، آنگاه با یک دل راحت به کارنامه پربار تو نگاه کنم و با همان قالب تکراری بیتاثیر زیرش بنویسم از مسئولین محترم که با تشویقها و حمایتهای بیدریغ خود موجبات پیشرفت و دلگرمی فرزندم را فراهم کردند کمال تشکر را دارم.
ارشایم بیتردید یاد و خاطره بدلکاری که خود از هر اصلی اصلتر بود در حافظه سینما ماندگار است. مادر هم خاطرات شیرینت، نه داغ سنگینت را در دل و جانش حفظ خواهد کرد. ای به فدایت، من از یادت نمیکاهم. تو میگذری، زمان میگذرد، چه کنم با دلی که از تو توان گذشتنش نیست.
نامت ماندگار پسر ایران، قهرمان شجاع سینما، ارشا اقدسی.»
مرگ پایان زندگی نیست
در ادامه مراسم حسین یاریار مدیرعامل باشگاه هنرمندان گفت: ما ۱۸ سال پیش اولین بچه نجیب باشگاه هنرمندان مجید سبزی بازیکن تیم پرسپولیس و مربی تیم هنرمندان را با دست خودمان به خاک سپردیم. به یاد دارم که جواد هاشمی شعری برای او گفت که این شعر روی سنگ مزار او نوشته شده است.
مدیرعامل باشگاه هنرمندان اظهار کرد: طی ۲۰ سال گذشته ما ۱۰ نفر از بهترین بچههایمان را از دست دادهایم، اما در مورد ارشا فقط میتوانم بگویم ارشا روزی که برای فوتبال آمد وقتی او را نگاه کردم اولین چیزی که در او دیدم شجاعت بود.
وی با ذکر خاطرهای از اولین بازی فوتبال ارشا اقدسی به عنوان دروازهبان گفت: دروازهبانها باید شجاع باشد و شجاعت زیاد هم با عقل چندان جور نیست. یک سال گذشت من به بچههای دیگر گفتم که ارشا خیلی پسر نجیبی است.
یاریار ادامه داد: ما در آخرین چهارشنبه سال پیش آخرین بازی خیریه قرن را انجام دادیم. تیمی که در مقابل ما بازی کرد، متشکل از ستارگان بیشمار فوتبال ایران بود و ارشا یکی از دروازهبانهای ما و ستاره تیم ما بود، طوری که همین امروز بعدازظهر آقای اصغر همت به من گفت من آن روز متوجه شدم که شجاعت چقدر در دروازهبانی نقش دارد و ارشا با شجاعتش چقدر از این بازیکنهای بزرگ توپ گرفت. درست میگفت، ما آن روز یک تیم بزرگ را بردیم.
وی خاطرنشان کرد: ارشا چند روز قبل از رفتنش به لبنان در آخرین جمعهای که با هم تمرین کردیم، به من گفتند بیا داخل زمین و کمی بازی کن. من هر توپی میزدم ارشا نمیگرفت و گل میشد، به یکی از بچهها گفته بود به حاج حسین بگویید برود کنار، من رویم نمیشود توپهای او را بگیریم. در پایان بازی به من گفت چند روزی نیستم و برای اجرای یک کاری میروم که کار مهمی است دعا کن کارم خوب از آب در بیاید؛ و خوب در آمد.
مدیرعامل باشگاه هنرمندان در پایان صحبتهایش گفت: مرگ پایان زندگی نیست، مرگ خیلی چیزها دارد که ما نمیدانیم و از آن غافلیم، ولی آنچه من میدانم این است که زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست، هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود، صحنه پیوسته به جاست.
برخی مدعیان رفاقت فقط مجازی بودند
در پایان حامد تهرانی از حضار و دوستان ارشا اقدسی که در مراسم حاضر بودند تشکر کرد و گفت: تشکر میکنم از اینکه تشریف آوردید، به یاد ارشا بودید و مجازی نبودید. متاسفانه این روزها برخی افراد مجازی هستند، این را نمیتوانم نگویم، آن زمانی که ارشا هنوز نفس داشت، برخی افراد ادعای رفاقت میکردند و خبر فوتش را میزدند ولی الان نه در مراسمش و نه در مراسم چهلمش اثری از آنها نیست. شاید بگویید به دلیل کروناست، ولی ما زمینهاش را فراهم کردیم؛ ۱۴۰۰ متر زمین در لوکیشن دست فرمون، تا کسی اتفاقی برایش نیفتد، اما باز هم رفقای مجازیاش نیامدند.
وی ادامه داد: ارشا هم در مصاحبهاش گفته بود که تا یک نفر فوت میکند، سریع عکس دونفرهشان را منتشر میکنند و مدعی میشوند که رفیقاند، ولی رفیق کسی است که اینجاست، کسی که پای رفاقت ایستاده است، نه اینکه پست و استوری بگذاری و خبر مرگ رفیقت را جلوتر اعلام کنی.