یحیی آزادی در گفتوگو با ایلنا مطرح کرد:
ناامیدی بزرگترین مسئله این روزهای افغانستان است/ باید سالها بگذرد تا بدانیم پشت پرده پیروزی طالبان در افغانستان چه کسانی هستند
کارگردان مستند «خورشید هر روز از قرقی طلوع میکند» درباره حال و هوای این روزهای افغانستان میگوید: امروز یک گروه بدون حمایت مردمی، بدون رایگیری و بدون روش منطقی، با زور و با همراهیهای قدرتهای خارجی توانسته بر همه چیز مسلط شود. این ناامیدی بزرگ در افغانستان، بزرگترین مسئله این روزهاست.
به گزارش خبرنگار ایلنا، لااقل نیمی از اخبار این روزهای جهان مربوط به افغانستان و صدرنشینی طالبان در این کشور است. کشوری که در کمتر از یک ماه به واسطه خیانت دولتمردانش به ارتش ۶۰ هزار نفری طالبان واگذار شد، دولتمردانی که خود به کشورهای عربی حوزه خلیج فارس فرار کردهاند.
طی این سالها مستندهای زیادی درباره افغانستان ساخته شده است. برخی از این آثار از تغییر رویه طالبان در برخورد با ملت افغانستان و کاهش خشونت در میان آنها حکایت دارد و برخی هنوز آنها را شبکهای مخوف از کشتار آدمها تصویر میکنند گروه دوم برای گفتههایشان ادله و مستنداتی قوی دارند. یکی از فیلمسازانی که این روزها در افغانستان به سر میبرد، یحیی آزادی کارگردان مستند «خورشید هر روز از قرقی طلوع میکند» است. او در گفتگوی پیشرو از حال و هوای افغانستان و اینکه طالبان چه نگاهی به هنرمندان دارند، گفته است. گفتگوی ایلنا را با او بخوانید.
در مستند «خورشید هر روز از قرقی طلوع میکند» دقیقا به چه حقایقی در افغانستان اشاره دارد که شاید در آثار دیگر آنها را ندیده یا نشنیده باشیم؟
ما حدود ۳ میلیون نفر مهاجر افغانستانی در ایران داریم، تصویری که رسانه از این سه میلیون نفر به ما نشان داده تصویری عموما تقلیل داده شده، فروکاسته شده، قشر ضعیف، کارگر و مشاغل سطح پایین است. گرچه همه این مشاغل محترم هستند اما همهی مهاجرین هم به چنین مشاغلی سرگرم نیستند، هماکنون تقریبا ۱۴ هزار دانشجوی افغانستانی در ایران درس میخوانند و تعداد زیادی رتبه یک کنکور از افغانستانیها داریم؛ شاعر، نویسنده، نخبه، هنرمند، فوتبالیست و ورزشکار المپیکی که ما در رسانه اینها را نمیبینیم. قدم اول ما دغدغه مشخص ما این بوده که تلاش کنیم تصویری متفاوت از مهاجرین افغانستانی در تلویزیون نمایش بدهیم؛ یک تصویر به اندازه و دقیق. معتقدیم اگر میخواهیم برای مهاجرین کاری انجام دهیم، اگر اعتقاد داریم باید برای بهتر شدن زندگی مهاجرین در ایران تلاش کرد، در قدم اول باید برای تغییر تصویر ذهنی ایرانیها تلاش کرد، یعنی اگر تصویر ذهنی ایرانیها از مهاجرین عوض شود، در رفتارشان هم ناخودآگاه اثر خواهد گذاشت و اصلاح میشود. فیلم ما هم مشخصا به یک تلاش اشاره دارد؛ در سالهایی به دلایل مختلف از جمله ناامنی افغانستان و موارد دیگر عدهای از افغانستانیها به صورت غیرقانونی وارد ایران شدند، یعنی به دلیل جنگها آواره شدند یا به دلیل موارد مختلفی مهاجرت کردند. اینها به دلایلی مدارک اقامتی نداشتند. خود مهاجرین تلاش کردند تا بتوانند بچههای این نسل را حفظ کنند. تا قبل از سال ۹۴ و دستور مقام معظم رهبری، بچههای غیرقانونی که در ایران اقامت داشتند، حق تحصیل نداشتند. در آن زمان مدارسی راه افتاده بود به نام مدارس خودگردان تا بچهها بتوانند در آنجا تحصیل کنند. خانمها طلاهایشان را میفروختند تا بتوانند جایی را اجاره کنند و مدرسهها را راهاندازی کنند. از سال ۹۴ که دستور مقام معظم رهبری اجرایی شد، نقش این مدارس هم کمرنگتر شد. فیلم ما به یکی از این مدارس و موسسههایی که مهاجرین برای بچههای خودشان و بچههای ایرانی راهاندازی کردند، پرداخته است.
با مطالعاتی که شما در حوهز افغانستان داشتهاید آیا بهنظرتان مرام طالبان در این سالها تغییر کرده، رفتار آنها در آینده با هنرمندان و فرهنختگان کشور خودشان چگونه خواهد بود؟
خود طالبان این بیان معروف را دارند که میگویند «اینکه به ما نسبت داده میشود که ما تغییر کردیم، یک توهین و بیاحترامی به ما است، مگر شریعت اسلام تغییر میکند؟ ما ۲۵ سال قبل بر اساس شریعت اسلام حکم میکردیم و الان هم همان است.» این یک نکته اول که خودشان اعتقادی به تغییر ندارند اما در مواردی حرفهایتر شدهاند، ازجمله اینکه رسانه بلد شدهاند و مشاورههایی از کشورهای دیگر در مورد رسانه میگیرند و سعی در ترمیم تصویر رسانهای خود دارند. رفتاری که طالبان سابقا با هنرمندان داشتند، همین الان هم زمزمهی آنهاست. مشخصا همین چند روز پیش از کانال رادیوی قندهار شنیدم که میگفتند دیگر از این رادیو موسیقی پخش نمیشود. آنها هنوز هم سعی دارند سختگیریهایی با همان نگاه ظاهرگرایانه و افراطی از دین برای هنرمندان اعمال کنند. حتی در دوره جدید زمزمه محدودیتها و سختگیریهای آنها مشخصا نسبت به افرادی که به مذاقشان خوش نمیآید، ازجمله هنرمندان اعمال خواهد شد.
در این صورت چه آیندهای برای افغانستان متصور میتوان شد، آیا طالبان میتوانند به راحتی در افعانستان حکومت کنند؟
طالبان اگر افغانستان را راحت گرفتهاند اما راحت اداره نخواهند کرد. قبل از اینکه ما به اینجا برسیم مثلا حدود شش ماه یا یک سال پیش که ۱۰ درصد از افغانستان در دست طالبان بود، در مناطقی که آنها حاکم بودند، توسعه شهری به شدت ضعیف بود و حتی حقوق کارمندان این مناطق که ظاهرا تحت تسلط طالبان بود توسط دولت پرداخت میشد. این یعنی با اینکه در ظاهر آن مناطق تحت سلطه طالبان بود اما حتی در اداره کامل آنها ناتوان بودند. الان هم به شدت با طیف نخبگان مشکل دارند. همین الان شاهدیم که هزاران مهاجر نخبه در رشتههای مختلف دارند از مرزهای مختلف افغانستان را ترک میکنند و به سمت ایران و پاکستان و غرب میروند. وضعیت فرودگاه کابل نشان میدهد که یک قشر نخبگانی که آینده خودش را در افغانستان میدیده، حالا دیگر نمیخواهد به عقب برگردد و در حال ترک افغانستان است.
طالبان بدنه قوی و تحصیلکرده و متخصصی برای اداره حاکمیت ندارد و به ناچار باید با همین افرادی که الان هستند کار کنند. مشخصا یکسری مدیران رده اول تعویض خواهند شد و آنها از میان نیروهای طالبان انتخاب میشوند اما مدیران میانی و کارمندان دیگر قطعا همین افرادی خواهند بود که الان هستند. البته پیشبینیها میگوید که همین روند هم دچار مشکل خواهد شد، زیرا در حکومت قبلی با همه انتقادات به دولت، هنوز بخشی از افراد تحصیلکرده و متخصص به خاطر لیاقتهایشان رشد کرده بودند ولی حالا چنین تصویری دیده نمیشود و قطعا این به ضرر مجموعههای مختلف خواهد بود.
در این صورت دلیل اینکه به راحتی و کمتر از یک ماه طالبان بر افغانستان مسلط شد، چه بود؟
در مناطق مختلفی که جنگ شد خصوصا در روزهای اول، طالبان عقب زده شدند و در ادامه اینکه در پشت پرده چه اتفاقی افتاد و چه معاملههایی شد، به نظرم باید سالها بگذرد و افراد مختلفی مصاحبه کنند، تا دقیق معلوم شود اما چیزی که فعلا مشهود است این است که از جایی خارج از میدان جنگ به نیروهای ارتش و به استانداران و نیروهای نظامی شهرهای مختلف گفته میشد که مقاومت نکنند و جنگ نکنند. ما در مناطقی مثل مزارشریف مثلا ۶هزار نیروی ارتش داشتیم اما طالبان آنجا را با ۵۰۰ نفر گرفت. این یعنی معادلههای سیاسی پشت پردهای هست که به اینجا میرسد که طالبان بدون جنگ شهرهای مختلف را گرفت و از طرف دولت مرکزی یا افرادی از وابستگان آمریکا و موارد مختلف به این جمعبندی رسیده بودند که بدون جنگ شهرها را به طالبان واگذار کنند، ولی دوباره تاکید میکنم که باید سالها بگذرد و افراد مختلفی در این مورد حرف بزنند تا دقیق مطلع شویم در آن شبهای جنگ چه اتفاقی افتاده است.
در اینسوی ماجرا هنرمندان در افعانستان در این سالها چه تلاشهایی کردند برای اینکه کشورشان امروز به این وضع دچار نشود؟ آیا هشداری ازسوی آنها در کار بود؟
چیزی که مشخصا ما در این ۱۹ساله در افغانستان شاهد بودیم، یک جوشش و انقلاب بود. این کشور به یک اندک ثباتی رسیده، ساختارهای مشخصی برای رشد هنر، فرهنگ، آموزش عالی، دانشگاه، مدارس و… تنظیم شده و این یک روند مشخص پیشرفت را به ما نوید میداد. تا دو سال و نیم قبل وقتی در شهر کابل قدم میزدیم، میدیدم که اکثر بیلبوردهای سطح شهر تبلیغ مدرسه و دانشگاه است. میل عجیب به ادامه تحصیل و رشد آکادمیک در افغانستان وجود داشت و مثلا دو سال پشت سر هم رتبه یک کنکور از دخترها بوده و این نشان میدهد که شرایط رشد برای دخترها به شدت فراهم بوده گرچه موانع عرفی شدیدی دارد ولی از نظر قانونی تلاش میشد تا دخترها هم بروز اجتماعی داشته باشند. ما در محافل مختلف، مثلا در جلسات بررسی مسئلههای فرهنگی، نشستها و پروژهها و موارد مختلف دیگر حضور زنان را به شدت میدیدیم. در دانشگاهها، مدرسهها، حرکتهای مدنی و در مشاغل مختلف حضور زنان را میدیدیم اما متاسفانه چیزی که الان بر سر آن بحث است یک ناامیدی بزرگ است قشر نخبگان و هنرمندان دارند. آنها نگرانند که طالبان با آنها چطور تعامل خواهد کرد. دوستان ما در افغانستان امروز هرکدام به یک طرف فرار کردهاند، اوکراین، فرانسه، آمریکا، ایران، پاکستان و… اینها برای خود من یک ناامیدی و ناراحتی و غمی بزرگ است زیرا برای پیشرفت کشور به اینها امید داشتیم. هر کدام از آنها نخبگانی بودند که میتوانستند باری از دوش کشور بردارند اما حال رفتهاند و این ضربه بزرگی است که ضررهایش در آینده مشخص میشود.
به اعتقاد شما دولتهای بزرگ در حال و روز امروز افغانستان چقدر تاثیرگذار بودهاند؟
قطعا نقش به شدت پررنگی داشتند. دولتهایی مثل آمریکا و غرب، اتحادیه اروپا و ناتو و در این سالها هیچ زمینهای برای خودکفایی و عدم وابستگی و استقلال ارتش و دولت افغانستان فراهم نکردند. ارتش افغانستان به شدت به نیروهای ناتو و فرماندههای آمریکایی که آنها را آموزش میدادند، وابسته بود و با زمزمه رفتن آنها یک ناامیدی بین ارتش بهوجود آمد. دولت افغانستان هم به پشتوانه غرب و آمریکا هیچ تعامل جدی با همسایگان خود نداشت و به صورت جدی حتی به مقوله طالبان نمیپرداخت. درحالیکه این سالها، سالهای خیلی خوبی بود و میشد با بسیج عمومی و با تغییر رفتار دولت مرکزی، طالبان را سرکوب کرد که متاسفانه این اتفاق نیفتاد.
اما مسئله دیگری که در مورد دولتهای دیگر وجود دارد و مشخصا افغانستان را آزار میدهد دخالتهای آنهاست، حال به هر نیت و هر دلیلی. آنهایی که نفع شخصی است و در ۹۹ درصد موارد شاید چندان هم در راستای منافع افغانستان نباشد؛ منافعی همچون داشتن پایگاههای استراتژی و اجتماعی، حفاظت از مرزهایشان یا دیگر موارد ضربههای مهلکی به افغانستان زده است؛ مثلا ارتباط گرفتن با گروههای مختلف نظامی و شبه نظامی در داخل افغانستان برای تسویه حسابهای مختلف از جمله این موارد است.
فیلم درباره مهاجرت و مسائل مبتلابه آن چه حرفی برای گفتن دارد؟
درباره مهاجرت چند نکته مد نظر است؛ ما چند موج مهاجرت افغانستانیها به ایران داریم، اولین موجها و اولین سیل جمعیتی که به ایران میآید بعد از انقلاب ما در ۵۷ است. چراکه زمزمهای در افغانستانی که سه چهارم مردم اهل سنت هستند، میپیچد و موجب این مهاجرت میشود. آنها میگویند در ایران انقلاب شده، یک انقلاب اسلامی و این نویددهنده یک حکومت اسلامی در افغانستان هم است. این انقلاب باعث میشود خیلی از افغانستانیها به ایران بیایند. آنها میگفتند ما حکومت کمونیستی نمیخواهیم و میخواهیم زیر سایه اسلام زندگی کنیم. پس یک قشری به دلیل اعتقاداتشان و علقه به جمهوری اسلامی به ایران آمدند. در سالهای دیگر به دلیل جنگ و حمله شوروی و جنگ با طالبان، جمعیت زیادی آوارهی ایران شد. این گروه از مهاجران بیشتر به دلایل اقتصادی به ایران آمدند. همه این موارد نشاندهنده مشکل در افغانستان است، یک مشکل ساختاری که باعث میشود مردم اجبارا کوچ کنند و وطن و فامیل و اقوام خودشان را رها کنند و به جایی بروند که میشنوند در آنجا با مهاجرین رفتار خوبی نمیشود.
این افراد با تمام ضرباتی که خوردهاند، در اینجا مهمان ما هستند اما من فکر میکنم چندان مهماننواز نبودیم و با اینها همدلی نکردیم. همین الان رفتاری که ما با برخی مهاجرین داریم را با برخی کشورهای مهاجرپذیر دنیا مقایسه کنید و ببینید چند درصد از اینها با ما همپوشانی داشتند؟ در افغانستان و در همین دولتی که برکنار شد، چهار وزیر داشتیم که در ایران درس خوانده بودند. معاون دوم رئیس جمهور در ایران درس خوانده بود. تعداد زیادی از اساتید دانشگاه در کابل هستند که در ایران درس خواندهاند اما آنها چندان با ما همراهی ندارند، زیرا در سالهایی که در ایران بودن شاهد برخی بدرفتاریهای ما با مهاجران افغانستانی بودند و ما گاه زندگی در ایران را برای برخی از آنها تلخ کردهایم. خوب است که یک بازنگری در رفتارمان داشته باشیم تا بتوانیم با این عزیزانی که به هر دلیل مهمان ما هستند، رفتار بهتری داشته باشیم. در این موضوع من نقش رسانه را بسیار پررنگ میبینم یعنی میشود با استفاده از رسانهها یک حساسیتزدایی انجام داد. با تصویر متفاوتی از مهاجرین افغانستان در رسانهها یک حساسیتزدایی از ذهنیت ایرانیها انجام میشود تا با آنها تعامل بهتری داشته باشیم.
اگر ما امروز در خیابان یک آدمی که اصالتا قطری است را ببینیم یا آدمی که اصالتا اهل امارات، عمان، کویت و… است، چه فرقی با هم دارند؟ حداقل من فرق این افراد را متوجه نمیشوم. آدمهایی از خاستگاههای فرهنگی مشابه به شدت به هم شبیه هستند. ما و مردم افغانستان فارغ از این سالهای جنگ به شدت از نظر تمدنی به هم نزدیک هستیم و در موارد مختلف یکی هستیم. اشتراکات ما به قدری زیاد است که باید خیلی فکر کنیم تا بتوانیم اختلافاتمان را بیان کنیم. به نظرم تاکید بر اشتراکات و این همدلیها باعث میشود که این دو ملت فارغ از هر مرزبندی سیاسی و خطکشیهای مرسوم بیشتر از همیشه به هم نزدیک شوند.
همچنین آنچه ما این روزها در افغانستان شاهد هستیم و بزرگترین مسئله طیفی از دوستان در افغانستان امروز این نیست که مثلا طالبان برای یک جرم یک دست را قطع میکند که این هم یک بخشی از ماجراست اما مهمتر این است که قبل از این ماجراها یک روال امیدوارانهای وجود داشت، یعنی بچههایی که در ایران درس میخواندند میگفتند که هر وزارتخانهای در داخل افغانستان سالانه اعلام میکند که ما به این تخصصها نیاز داریم، ما به افغانستان میرویم و در این وزارتخانهها مشغول به کار میشویم. دوستان زیادی از دانشگاههای خوب ایران فارغالتحصیل شدهاند که در وزارتخانههای مختلف و در مناصب مهم دولتی مسئولیت گرفته بودند. این یک روال مرسوم است که شما میتوانی در کشور خودت به مردم خودت خدمت کنی و مسئولیت بگیری، اما امروز این کورسو و بارقهی امید هم کور شده است. قبلا یک ساختار دموکراسی وجود داشت که میتوانستی برایش درخواست بدهی و یک مسئولیت بگیری، مدیر، شهردار و استاندار شوی، اما متاسفانه الان چنین چیزی نیست. امروز یک گروه بدون حمایت مردمی، بدون رایگیری و بدون روش منطقی، با زور و با همراهیهای قدرتهای خارجی توانسته بر همه چیز مسلط شود. این ناامیدی بزرگ در افغانستان، بزرگترین مسئله این روزهاست.