خبرگزاری کار ایران

"وحشت" گمشده‌ی سینمای ایران/ زامبی‌ها در سینمای ایران جایی ندارند

"وحشت" گمشده‌ی سینمای ایران/ زامبی‌ها در سینمای ایران جایی ندارند
کد خبر : ۱۱۲۶۵۳۳

ژانر وحشت از گونه‌های پرمخاطب سینمای جهان به حساب می‌آید و فیلم‌های بسیاری از این دست توانسته‌اند در جهان به فروش قابل توجهی دست یابند، اگرچه این ژانر در سینمای جهان موفقیت‌های فراوانی داشته اما در هنر هفتم ایران هرگز ستاره پرفروغی نداشته‌اند.

به گزارش خبرنگار ایلنا، وحشت، از نخستین روزهای زندگی بشر تا امروز همواره در بطن زندگی انسان‌ها حضوری پررنگ داشته است. ازسویی سینما را می‌توان وامدار زندگی و جزو لاینفک آن دانست؛ به همین جهت می‌توان گفت وحشت جزوی لاینفک از دنیای جذاب پرده نقره‌ای است. اما بررسی ساده تولیدات سینمای ایران نشان می‌دهد، بسیاری از فیلمسازان ایرانی نتوانسته‌اند برخی از ژانرهای سینمایی جهان را برای مخاطبان خود در ایران بومی‌سازی و منطبق بر آداب و رسوم خودمان کنند که سینمای وحشت، نمونه‌ای بارز برای این ادعاست. در این مسیر فیلمسازان ایرانی تلاش کرده‌اند با گرته‌برداری از تولیدات سینمای جهان مخاطبان خود را در سالن‌های سینما میخکوب کنند اما به جز تعداد آثاری بسیار محدود همگی در این زمینه با شکست مواجه شده‌اند. 

به گفته رضا درستکار (منتقد سینما)، چون در سینمای ما تحلیل درستی از ژانر وجود ندارد، فیلمسازان ما از ژانر فقط ظاهر را می‌گیرند و به جهان‌بینی، مضمون و دیگر متعلقات هر فیلمی بی‌توجهی می‌کنند. فیلم ترسناک معنی دارد. وحشت، ژانری‌ست که ریشه‌اش به اکسپرسیونیسم آلمان می‌رسد و البته مایه‌های فیلم «نوآر» را هم دارد اما فیلم ترسناک را در ایران تلفیقی از لحظات ترسناک و کمدی می‌دانند. هم‌سنگ‌نبودن تخیل با واقعیت در تماشاگر ایرانی هم از دیگر دلایل پانگرفتن ژانرهایی‌ست که با خیال و داستان سروکار دارند. 

به گفته منتقدان، علاوه بر مولفه‌های سینمایی، عوامل بسیاری در شکست خوردن ژانر وحشت سینمای ایران دخیل هستند که باید این موارد را در دلالت‌های تاریخی و فرامتن سینما جستجو کرد: تاریخ ادبیات ایران سابقه چنین سبکی را ندارد؛ در ادبیات رسمی ایران نه از دراکولاهای غربی خبری است و نه از روح‌های انتقام‌جوی ادبیات شرقی. ادبیات مدرن ایران تمایل اندکی به سوی وحشت داشته و گاهی به سوی این سبک ادبی گام برداشته اما این میل و پیشرفت فقط برای روایت یک اثر ادبی استفاده شده است.

در این میان؛ برخی از اهالی ادبیات ایران، «بوف‌کور» صادق هدایت را نمونه‌ای موفق در این زمینه می‌دانند که  تحت تاثیر سینمای اکسپرسیونیستی خلق شده است. اما جالب آنجاست که اگرچه ادبیات رسمی ایران از وحشت تهی است اما ادبیات فولکلور و عامیانه اقوام مختلف ایرانی وحشت جایگاه بالایی دارد و موجوداتی که ریشه در مسائل متافیزیکی دارند، در این نوع ادبی می‌توانند برای مخاطب جذاب باشند. 

دلیل دوم برای فقدان ژانر وحشت در سینمای ایران را باید در فقر تکنولوژیک هنر هفتم جستجو کرد. اگرچه در سال‌های اخیر توفیق‌هایی در زمینه پیشرفت تکنولوژی حاصل شده اما این دستاوردها نتوانسته‌اند جلوه‌های بصری سینمای غرب را خلق کنند. 

انزوای ژانر وحشت در سینمای ایران را می‌توان با دلیل سوم یعنی «نبود پشتوانه تئوریک» هم توجیه کرد. در واقع نقد فیلم در ایران در زمینه سینمای وحشت، هستی و ماهیتی اندک دارد. دو سال پس از ساخت فیلم «روانی» هیچکاک، سینمای دلهره‌آور که رگه‌هایی از سینمای وحشت در آن مشهود بود، این اثر از سوی «ساموئل خاچکیان» مورد توجه قرار گرفت و این فیلمساز توانست با فیلم‌های «فریاد نیمه شب» (۱۳۴۰) و «دلهره» (۱۳۴۱) تا حدود قابل توجهی سینمای ایران را به سمت و سوی سینمای وحشت سوق دهد. اگرچه این فیلم‌ها منطبق بر نمونه‌های غربی بودند اما مورد اقبال مخاطبان قرار گرفتند. و با این وجود حتی اگر مهر قبولی بر ساخته خاچکیان بزنیم، بازهم باید بپذیریم که سینمای ایران هیچگاه نتوانست مفهوم تئوریک سینمای وحشت را تجربه کند و البته هیچیک از این دو فیلم نیز در معنا و مفهوم ژانری در ژانر وحشت قرار نمی‌گیرند. 

ژانر وحشت در ایران خنثی است

فیلم‌های خارجی همواره به این نکته توجه کرده‌اند که باید ریشه ترس را در باور ذهنی یا عینی فرهنگ مردم خود جستجو کنند در غیر این‌صورت هرگز نمی‌توان وحشتی باورپذیر را خلق کرد تا مو بر تن مخاطبان خود سیخ کند. در ایران هم تماشاگران ایرانی مانند دیگر مخاطبان سینما از فیلم‌های ترسناک استقبال می‌کنند ولی واقعیت این است که کمتر فیلم ایرانی توانسته به این نیاز پاسخ مناسب دهد. ازسویی تجربه ثابت کرده برخی تولیدات سینمای ایران که با عنوان ژانر وحشت روی پرده نقره‌ای رفته‌اند، نه تنها ترسناک نبوداند بلکه به بیراهه زده‌اند. در میان آنها، تعداد بسیاری محدودی توانستند رنگ و بوی خرافه‌های فرهنگ ایرانی را همراه خود داشته باشند و از این منظر موجب ترس و وحشت مخاطبان شده‌اند. «شب بیست و نهم» اثر حمید رخشانی نخستین فیلم ترسناکی است که از نظر قواعد فیلمسازی و حتی از منظر تئوریک به خوبی بومی‌سازی شده است. بنابراین سال ۶۸ را می‌توان نقطه عطفی در سینمای ایران دانست گرچه ساخت این دست از فیلم‌ها خیلی زود به دست فراموشی سپرده شد. 

در دهه هفتاد هیچ فیلمی ژانر ترسناکی در سینمای ایران اکران نشد اما دیدگاه فیلمسازان در دهه هشتاد ناگهان تغییر کرد و سینمای وحشت تبدیل به ژانری محبوب شد. تعداد فیلم‌هایی ترسناکی که در آن برهه زمان ساخته و اکران شد از انگشتان دو دست فراتر رفت. اگرچه این ژانر توانست جایگاه مطلوبی در میان اهالی هنر هفتم پیدا کند اما فیلمسازان هیچگاه نتوانستند به موفقیت ساخته رخشانی نائل شوند. «رز زرد»، «خوابگاه دختران»، «اثیری»، «اقلیما»، «پستچی سه‌بار در نمی‌زند»، «پارک‌وی» و «خوابگاه دختران» برخی از فیلم‌های هستند که در ظاهر مولفه‌های سینمای وحشت را یدک می‌کشند اما هرگز نتوانستند مخاطبان خود را بترسانند. 

علی‌مصلح حیدرزاده (منتقد سینما) معتقد است، فیلمسازان ایرانی تجربه لازم برای خلق یک صحنه نمایشی ترسناک را ندارند و به همین با شکست روبرو می‌شوند. به گفته وی، ما تجربه و سنت ساخت فیلم‌های ترسناک را نداریم و به این دلیل فیلم‌های ایرانی خنثی از آب درمی‌آیند. 

نمونه‌های موفق با چاشی رنگ و بوی بومی

با این وجود، برخی از فیلمسازان همچنان به تلاش خود ادامه دادند و تلاش کردند تا تصویری جدید از سینمای وحشت به مخاطبان خود ارائه دهند. در این میان، «پوست» ساخته برداران ارک و «زالاوا» به کارگردانی ارسلان امیری توانستند در جذب مخاطب و ایجاد ترس در مخاطب به موفقیت برسند. این آثار نمایشی با بهره‌گیری از خرافه‌ها و ادبیات عامه ایرانی توانستند ترس و وحشتی متفاوت از سینمای غرب برای مخاطبان خود عرضه کنند. برادران ارک در اولین تجربه ساخت فیلم بلند خود موفق به دریافت سیمرغ بلورین هنر و تجربه از سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر شدند. همچنین ارسلان امیر توانست در سی و نهمین دوره جشنواره فیلم فجر، سیمرغ بلورین بهترین کارگردان اول را از آن خود کند. 

سینمای ایران برای زامبی‌ها نیست

در نخستین مواجهه با پوست، فولکلوریک بودن آن بیش از هر چیز در چشم مخاطب برجسته می‌شود. فیلمی محلی و به دور از فضای شهری که افسانه‌ای ناشنیده را بازگو می‌کند. عاشقانه‌ای که با چاشنی ترس و وحشت، داستانی را برای مخاطب عرضه می‌کند. به ساده‌ترین زبان ممکن می‌توان گفت، برادران ارک نه تنها افسانه و تاریخ را باهم درآمیخته‌اند بلکه ترس و طلسم را هم در اثر خود با یکدیگر تلفیق کرده‌اند. بهرام ارک (کارگردان سینما) می‌گوید: به عنوان یک فیلمساز ترجیح می‌دهم تا فیلمی بسازم که بخشی از آن برای ترساندن باشد. 

این کارگردان می‌گوید: ترجیح دادم که در این فیلم به سراغ مسائل متافیزیکی بروم که در ادبیات شفاهی ایران با آن روبرو هستیم. قصه‌هایی که از زبان مادربزرگ‌ها نقل می‌شود هم برای شنونده خوشایند و هم ترسناک هستند. این قصه‌ها از جهانی ناشناخته سخن می‌گویند که به شنونده خود درس هم می‌دهند. تلاش کردم تا فیلم پوست مصداقی از داستان‌های مادربزرگ‌ها باشد. دوست داشتم که همان حس و حال را برای مخاطبان خود عرضه کنم اما نمی‌دانم که تا چه میزانی توانسته‌ام در این راه موفق باشم. 

وی ادامه داد: هنگامی که از ادبیات فولکلور صحبت می‌کنیم در واقع از ادبیات شفاهی سخن به زبان می‌آوریم، ادبیاتی که سینه به سینه میان نسل‌های مختلف نقل شده است. هنگامی که با برادرم فیلمنامه پوست را می‌نوشتیم، تلاش کردیم تا آن را به سمت و سوی داستان‌های عامیانه‌ای سوق دادیم که از آن درباره «جن» سخن می‌گویند یا داستان‌هایی که از حضور یک جن در خانه‌ای سخن می‌گویند. 

به اعتقاد او؛ فیلم‌هایی مثل «احضار» و «جن‌گیر» تاثیر بدی رو مخاطب می‌گذارد زیرا این آثار تنها با هدف ترساندن مخاطب ساخته می‌شوند: کارگردانانی در سینمای ایران حضور دارند که تلاش می‌کنند تا همان ادرنالین مخاطب را بالا ببرند. من نمی‌توانم بگویم که آن‌ها در ساخت اثر خود موفق بوده یا نبوده‌اند. اگر بخواهیم از آثار نمایشی خارجی گرته‌برداری کنیم و مانند آن‌ها فیلم‌های درباره ابرقهرمان‌ها یا زامبی‌ها بسازیم در مسیر درستی گام برنداشته‌ایم و هیچگاه به موفقیت نمی‌رسیم. اقتصاد و منابع مادی سینمای غرب بر مبنای این آثار تنظیم شده اما هیچ یک از مولفه‌های سینمای ایران بر مبنای این آثار تنظیم نشده است. اقتصاد سینمای ایران بر مبنای فیلم‌های اجتماعی و کمدی استوار است. 

کارگردان فیلم کوتاه «حیوان» می‌گوید: فیلمسازان برای ساخت یک فیلم اصیل که درون‌مایه‌ای از ترس و وحشت داشته باشد باید به موقعیت جغرافیای خود توجه کنند. ما باید ترس را در داستان‌های ایرانی خودمان دنبال کنیم، زامبی‌سازی و دراکوالا در سینمای ایران جواب نمی‌دهد. سینمای ایران، دنیا و قصه مختص به خود را می‌طلبد. قصه‌های زیادی در فرهنگ ایرانی وجود دارد که می‌توان آن را با زبان سینما روایت کرد.

گزارش: علی خسروجردی

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز