یک نوازنده، خواننده و آهنگساز مطرح کرد؛
موسیقی «بیکلام» مثل کت و شلوار از مد نمیافتد/ نباید مقابل موسیقیهای جدید ایستاد/ ترکیب «کلام» و «موسیقی کلاسیک» مخاطبپسند نیست
دانیال شهرتی که به تازگی قطعه «فرشتهای در باد» را تولید و به کادر درمان تقدیم کرده، درباره موسیقی بیکلام میگوید: آهنگهای بیکلام من احساسات درون من در زمان تولید آن قطعه است و کاملا به صورت دلی و خودجوش است. زمانی که در ذهنم تراوش میکنند، پای پیانو نشستهام و ملودی خلق میشود، آن را رکورد کرده و بسط و گسترش میدهم و واریاسیون میکنم.
به گزارش خبرنگار ایلنا، سیل، زلزله، جنگ و البته شیوع بیماریهای واگیرداری چون کووید ۱۹، اتفاقات مخرب و آسیبزایی هستند که یک جامعه را دستخوش تغییرات و مشکلاتی میکنند. در چنین شرایطی شاید ظاهرا وجود هنر و ارائه آثار هنری امری عبث به نظر رسد، اما در واقع اینطور نیست و مردم همه کشورها و اقوام خواه ناخواه به شنیدن و دیدن آثار هنری تمایل نشان میدهند و کمتر پیش میآید که یک فرد بیتوجه و بیاهمیت از کنار آثار درخور عبور کند، بیآنکه به آن توجهی داشته باشد.
در میان همه هنرها موسیقی یکی از کاربردیترین مقولات در شرایط بحرانی است، به این دلیل که تولید یک اثر موسیقایی (چه تصویری و چه صوتی) به نسبت هنرهایی چون سینما، تئاتر و آثار تلویزیونی زمان کمتری میخواهد. اما در این میان آنچه که کار را دشوار میکند ارائه اثری خلاقانه با توجه به دغدغههای مخاطبان است. طی یک سال و نیم گذشته هنرمندان سبکهای مختلف با ضبط و انتشار قطعات و نماهنگها نسبت به شرایط موجود واکنش نشان دادهاند.
دانیال شهرتی که در زمینه تولید آثار بیکلام فعالیت دارد، یکی از آخرین هنرمندانی است که طی هفتههای گذشته جدیدترین آهنگ خود با عنوان «فرشتهای در باد» را به کادر درمان تقدیم کرده است.
شهرتی تلاش دارد با ایجاد فضای متفاوت نسبت به موزیسینهای دیگر آثاری متمایز را پیش روی مخاطبان قرار دهد و توجه طیف گستردهای از آنها را جلب کند.
دانیال شهرتی مسلط بر به نواختن سازهای پیانو، سازهای الکتریک، گیتار کلاسیک، دف و ملودیون، تحصیلکرده رشته موسیقی است و دورههای پیشرفته آهنگسازی وهارمونی را به مدت چهار سال نزد کامبیز روشنروان گذرانده است. در ادامه گفتگوی او با خبرگزاری ایلنا را میخوانید.
موسیقی بیکلام با توجه به تعدد سبکها و تنوع آثار تولیدی، گونهای مهجور است. ظاهرا عمده فعالیتهای شما در جایگاه یک آهنگساز، ساخت و تولید موسیقی بیکلام است.
اتفاقا من بیشتر در زمینه موسیقی با کلام فعال هستم و تعداد بیشتر کارهای آلبومهایی که ساختهام اکثرا با کلام بودهاند. البته در سالهای اخیر کارهای بیکلام بیشتری تولید کردهام که در قالب سه آلبوم و چند تکآهنگ منتشرشان کردهام.
شما با موسیقی بیکلام وارد فضای حرفهای شدید، درست است؟
بله من در ابتدای راه، موسیقی حرفهایام را با موسیقی بیکلام شروع کردم. سال هفتاد و نه و هشتاد، گروهی به اسم «آدا» داشتیم که به اتفاق اعضای آن موسیقی بیکلام و «اینسترومنتال» اجرا میکردیم. آهنگهای گروه را آن زمان من ساخته و تنظیم کرده بودم و در سالنها و فرهنگسراهای مختلف کنسرت میگذاشتیم و اجرا میکردیم. از بچههای آن گروه که الان مطرح هستند، میتوانم از سیامک عباسی، محمد شعبانی، علیرضا جوادی و پژمان ساعدی نام ببرم. فکر میکنم دلیل اینکه شما تصور میکنید عمده فعالیت من تولید آثار بیکلام است، این باشد که کارهای بیکلام من بیشتر شنیده شدهاند و توانایی و زیبایی ملودیهایم بیشتر نمایان بوده است.
اصولا برای یک آهنگساز تولید و ارائه آثار باکلام و بیکلام برایتان چه تفاوتهایی دارد؟
وقتی خواننده روی کار میخواند، عمده توجهها سمت او میرود. قاعدتا اگر خواننده معروف نباشد یا صدای خوبی نداشته باشد کار شنیده نمیشود و زحمات من آهنگساز دیده نخواهد شد. درعین حال موسیقی بیکلام در من خودجوش است؛ یعنی من نمیخواهم بسازم خودش ساخته میشود. این نوع موسیقی درون ذهن من و کاملا با احساس من رابطه مستقیم دارد.
به نظر میرسد موسیقی بیکلام نسبت به سبکهای با کلام نزد منتقدان اهمیت بیشتری دارد. همینطور است؟
بله جایگاه بهتری دارد، به این دلیل که تولید موسیقی بدون ترانه و صدای خواننده، طوری که بتواند حق مطلب را ادا کند، کار دشواری است. به نظرم ساخت و ارائه آثار بیکلام کار هر کسی نیست. موسیقی با کلام را هر کسی که کمی با تکنولوژی ونرمافزار آشنایی داشته باشد، میتواند بسازد ولی موسیقی بیکلام اینطور نیست. باید موتیف بشناسی، هارمونی بدانی، کنتر پوان و سازشناسی و ارکستراسیون بدانی تا بتوانی یک اثر درخور تولید کنی. باید برای موسیقیات شخصیتپردازی کنی و تمام حرف و احساست را بدون شعر و ترانه و فقط با ساز به مخاطب القا نمایی. فکر میکنم به همین دلیل است که موسیقی بیکلام از جایگاه ویژهای برخوردار است. البته هستند دوستانی که فکر میکنند با بازی کردن چند آکورد با صدای پیانو، موسیقی بیکلام ساختهاند یا به صورت فرمولی یکسری نت کنار هم گذاشتهاند و شده موسیقی! اما به نظر من موسیقی بیکلام باید موتیفی زیبا داشته باشد که مثل ترجیعبند ترانه درون ذهن مخاطب بنشیند و تکرار بشود و شخصیتپردازی شده باشد نه اینکه فقط فضاسازی شده باشد.
از طرفی این سبک از موسیقی در بین عموم مردم طرفدار ندارد. با توجه به این مسئله چه اصراری دارید که آثار بیکلام بسازید؟
من این موسیقی را برای کسی نمیسازم. یعنی در واقع آهنگهای بیکلام من احساسات درون من در زمان تولید آن قطعه است و کاملا به صورت دلی و خودجوش است. همانطور که گفتم من سعی و اصراری برای ساختن آنها ندارم. ولی زمانی که در ذهنم تراوش میکنند، یا پای پیانو نشستهام و ملودی خلق میشود، آنرا رکورد کرده، بسط و گسترش میدهم و واریاسیون میکنم، تا در واقع کاملش کرده باشم. وقتی هم که اثر ساخته شد، اگر امکانش باشد، آن را برای کسانی که از موسیقی بیکلام لذت میبرند منتشر میکنم؛ وگرنه شما بهتر میدانید که فعالیت در این زمینه واقعا توجیحی ندارد و مقولهای کاملا دلی است.
شاید اگر شما خواننده نبودید و در زمینه موسیقی بیکلام فعالیت نمیکردید، پرسیدن چنین سوالی محلی از اعراب نداشت، اما با توجه به اینکه پیش از این شما را به عنوان خواننده نیز میشناختیم، این تناقض جالب به نظر میرسد.
بله درست است، ولی من جز موزیسینهایی هستم که به همه نوع موسیقی علاقه دارم و آنها را گوش میدهم. من هم مانند خیلی از دوستان و همکاران در یک بازه زمانی کیبورد میزدم و برنامههای اصطلاحا، خالتور میرفتم. از سویی دیگر به صورت حرفهای پیانو میزدم و قطعات کلاسیکی مانند «راپسودی مجار» اثر فرانتز لیست یا سوناتهای بتهوون و موتزارت را اجرا میکردم.
چه شد به سراغ خوانندگی رفتید؟
خواندن من هم به اصرار پدرم بود. او بود که مجابم کرد آلبوم باکلام منتشر کنم و به این ترتیب در دام خوانندگی افتادم. آلبوم اولم «آموروسو» در زمان خودش بسیار آلبوم موفقی بود و حتی در نظرسنجی سایت خبری تحلیلی «موسیقی ما» جزو ۱۰ آلبوم برتر سال ۸۹ بود. ولی در همان آلبوم هم آخرین قطعه آلبوم اثری بیکلام بود به نام «نتهای بارانی».
قطعه بیکلام «فرشتهای در باد» ساخته دانیال شهرتی/ تقدیم شده به کادر درمان کشور؛
فکر میکنید موسیقی بیکلام بتواند ارتباط تنگاتنگ با مردمی که امروزه در دنیای مجازی با انواع موسیقی مواجه میشوند، برقرار کند؟
موسیقی بیکلام همیشه مخاطب خودش را داشته و دارد. مثل کت شلوار میماند که همیشه مد است و هیچ وقت از مد نمیافتد و همیشه طرفدار مخصوص خودش را دارد.
اِلِمانهایی که شما برای ساخت موسیقی مد نظر دارید چه مواردی هستند؟
اگر منظورتان موسیقی بیکلام است خب شرایط احساسی، شرایط اقتصادی و شرایط جامعه و مسائل دیگر روی ساخت موسیقیهای بیکلام من تاثیر میگذارند. هر یک از آهنگهای من داستان مخصوصی دارد که فکر میکنم مخاطب هم به خوبی آن احساس را از موسیقیهای من دریافت میکند.
آیا موسیقی بیکلام ایدهآل مشخصی در مرزهای نامشخص دارد؟ واضحتر اینکه آیا میتوان گفت این نوع موسیقی سطح و سقف مشخصی را در ایران رد کرده و باید بر اساس این شاخصه به تولید و ارائه آثار بیکلام اقدام شود؟
موسیقی بیکلام که بدون مرز است و به همین دلیل است که قطعات بیکلام را خیلی دوست دارم، چون زبان مشترک تمام دنیاست و هر کسی در هر جای دنیا و با هر فرهنگی میتواند با آن ارتباط برقرار کند. راستش من در ایران بالغ بر ۱۲ آلبوم باکلام و در سبکهای مختلف به صورت مجاز کار کردهام و تا به حال آلبومهایم از سوی وزارت ارشاد رد نشده و در سریعترین زمان ممکن مجوز گرفتهاند، پس این دلیل وارد دنیای موسیقی بیکلام نشدهام.
با توجه به اینکه هم در زمینه موسیقی کلاسیک دستی بر آتش دارید و هم در زمینه موسیقی با کلام فعال هستید، فکر میکنید کلام و ترکیب آن با موسیقی کلاسیک به تولید آثار درخور منجر شود؟
یعنی موسیقی کلاسیک با کلام؟ اگر منظورتان این است که باید بگویم نه به آن صورت که فکر میکنید. امروزه مردم موسیقیهای پرهیجان را دنبال میکنند. آنها دنبال صداها و بیتهای جدید هستند. به نظرم ما به سرعت داریم رو به جلو حرکت میکنیم و همه چیز با سرعت در حال حرکت و تغییر است. فکر میکنم از این به بعد، بیشتر شاهد این خواهیم بود که موسیقیهای سطحی بیشتر شود، چون فکر مخاطب را کمتر درگیر میکند و بیشتر روی ریتم و هیجان جلو میرود. این حرف من ممکن است کلی منتقد داشته باشد، ولی باید بگویم موسیقی کلاسیک متعلق به قبل بوده و حال موسیقیهای جدیدتر، صداهای جدیدتر، امکانات بیشتر، افکتهای متنوعتر و سازهای جدید مورد توجه است. پس ترکیب کلام و موسیقی کلاسیک که بارها شاهد آن بودیم مخاطب پسند نیست و جایگاه چندانی در دل عموم مردم ندارد. موسیقیهای پوپولیستی خیلی سریعتر جای خودشان را در دل مردم بازمیکنند تا موسیقیهای سنگین و کلاسیک! چون قطعا روی یک موسیقی کلاسیک نمیشود ترانه سطحی سرود و ترانه آن هم به نسبت موسیقی باید از کلام سنگینتری برخوردار باشد که همین موضوع باعث میشود مخاطب سختتر با آن ارتباط برقرار کند.
امروز بازار موجود از موسیقی متفکرانه و درست خالی شده است! به نظرتان وقتش نرسیده اهالی موسیقی متفکرانه تمهیدی برای حل این معضل بیاندیشند یا باید به دنبال منجی باشیم؟
شما به چه نوع موسیقی، موسیقی درست میگویید؟ چه کسی گفته موسیقی کلاسیک موسیقی درست است، ولی موسیقی مثلا «هیپ هاپ» موسیقی نادرست؟! این تفکر اشتباه است. درست است، موسیقیهای کلاسیک یا موسیقیهایی که فکر مخاطب را درگیر میکنند طرفداران بسیار کمی دارند، که البته بخش بیشتر این اتفاق به شرایط دنیای مدرن و سرعت و تکنولوژی برمیگردد. ما به این راحتی در صحبت کردن، در تایپ کردن، در روش تدریس دروس مدارس و کلا در همه موارد، همه چیز را میبینیم و به نظرم این اصلا چیز بدی نیست. چرا نمیگذاریم موسیقی روند طبیعی خودش را طی کند!؟ فقط میخواهیم جوانها و موسیقیهای جدید را بکوبیم؟ چرا میخواهیم بگوییم آن موسیقی که مثلا صد سال پیش ساخته شده، درست است و موسیقی امروز نادرست؟ موسیقی به هیچوجه مرز و مرزبندی ندارد. ما در هارمونی دوره کلاسیک یکسری حرکتها داریم که به آنها میگوییم خطا! یعنی نباید آن حرکت و روند را در ملودی بنویسیم. ولی چند سال بعد همان حرکت خطا در قطعات جدیدتر که ساخته شد به زیبایی آهنگ اضافه کرد. پس وحی نشده که حتما این درست است! و اینکه بهکارگیری واژههایی چون درست و فاخر صرفا درمورد موسیقی درست نیست، چون این کلام است روی آهنگ است که اثر آن را به قول معروف سطحی یا فاخر میکند. که این هم خود به تنهایی بحثی مفصل است. تنها چیزی که میتوانم بگویم کمکاری رسانهها، روزنامهنگاران و صداوسیما در حمایت از انواع موسیقیهای کلاسیک و بیکلام یا فاخر است. نمایش ندادن سازها در تلویزیون و اطلاع نداشتن مردم از اینکه به جز گیتار و پیانو سازهای دیگری هم وجود دارد، معضل دیگری در این رابطه است. چون ندیدن و نشنیدن و حمایت نکردن کنسرت گزارها از انواع موسیقیها، باعث میشود سلیقه موسیقایی مخاطب رشد نکند. آن منجی که میگویید، رسانهها، تلویزیون و تهیهکنندگان موسیقی هستند. مردم ما دچار کمبود موسیقی هیجانی هستند و کمبود ساز دارند. به جز دیدن چند ساز کنسرتهای پاپ، سازهای دیگری ندیدهاند و نمیشناسند. مردم ما در رابطه با موسیقی و سبکهای آن اطلاعات کافی و جامع ندارند و تا وقتی آگاهی پیدا نکنند و نبینند، نباید توقع داشته باشیم از اینگونه موسیقیها حمایت کنند و به آنها گوش دهند و به قول معروف، به سمت موسیقی جدی هم حرکتی داشته باشند.
سلیقه مخاطب چه میشود؟ به هر حال مخاطب عنصر اصلی همه هنرهاست و این مهم باید در نظر گرفته شود. اگر او نباشد اثر هنری برای چه کسی ساخته میشود؟
درست است مخاطب نقش خیلی مهمی دارد، ولی من به شخصه کاری را میسازم که احساسم میگوید و آن را دوست دارم. من خیلی کم سعی کردم دنبال مخاطب بروم و همیشه سعی کردم مخاطب را به خودم جذب کنم و او به دنبال من و کارهایم بیاید. هنرمند اگر سعی کند به جای اینکه دنبال مخاطب برود، کاری کند که مخاطب دنبال او بیاید، آن موقع است که یکی از موانع موجود در مسیر پیشرفت موسیقی هموار خواهد شد و نوآوری ایجاد میشود. طی این روند موسیقیها تکراری نمیشوند، کپی نمیشوند. من بر خلاف خیلیها معتقدم موسیقی ما رشد زیادی داشته و رو به پیشرفت حرکت میکند. تنها امیدوارم هنرمندان ما به جای کپی کاری از روی دست یکدیگر، برای نوآوری تلاش کنند. بهتر آن است تا سبکی مد میشود همه سوی آن هجوم نبرند. صدایهای جدید ارائه دهند و سبک و امضا داشته باشند. در این صورت است شاهد پیشرفت بیشتری در موسیقی خواهیم بود.