خبرگزاری کار ایران

مروری بر روابط ایران و روس/ منظر چهارم/ فرهاد زیویار:

شکست شوروی در تسلط بر ایران به‌خاطر نظام کمونیستی و تقابلش با اسلام بود

شکست شوروی در تسلط بر ایران به‌خاطر نظام کمونیستی و تقابلش با اسلام بود
کد خبر : ۱۱۱۹۳۲۲

فرهاد زیویار می‌گوید: شوروی به دنبال این بود که ایران را هم در ذیل کشورها و اقمار خود قرار دهد که خب این کار در ایران به دلیل مسلمان بودن مردم‌اش شدنی نبود. به طوری که به خاطر نظام کمونیستی روس‌ها در آن دوره، دست‌اندرکاران سیاست در ایران حتی ترجیح می‌دادند به سمت امریکا بروند اما به سمت شوروی نه.

به گزارش خبرنگار ایلنا، «فرهاد زیویار» نویسنده، پژوهشگر، مدرس دانشگاه و عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی  در اشاره به تاریخچه استعمار ایران به دست روسیه می‌گوید: شوروی به دنبال این بود که ایران را هم در ذیل کشورها و اقمار خود قرار دهد که خب این کار در ایران به دلیل مسلمان بودن مردم‌اش شدنی نبود. به اعتقاد این پژوهشگر؛ بعد از انقلاب اسلامی ایران، شوروی در سرازیری جذب نیرو و یارگیری در دنیا قرار گرفت و نظام مورد نظرش و ایدئولوژی‌هایی که در دنیا مطرح کرده بود دیگر در حالت افول بود و این به نفع ایران تمام شد.

گفتگوی ما با این استاد دانشگاه را در ادامه بخوانید.

روسیه و انگلستان هدف‌های متفاوتی از مداخله در سیاست ایران داشتند

زیویار با بیان این‌که شرایط حضور روسیه و انگلستان در ایران باهم متفاوت بوده، گفت: انگلستان بالغ بر ۳۰۰ سال است که در منطقه خلیج فارس و خارج از مرزهای سرزمینی خودش ترک‌تازی می‌کند. درحالی‌که روسیه، عمدتا در مناسبات و مداخله‌های بین‌المللی درجه یک برخورد نکرده و بیشتر همسایه‌هایش را مورد توجه قرار داشته است. مثل معروفی هست که می‌گوید آفتاب در امپراطوری بریتانیا غروب نمی‌کند؛ چون از شرق تا غرب، در همه‌جای جهان حضوری استعمارگر داشت. برای همین روسیه و انگلستان از ۲۰۰ و خرده‌ای سال پیش که ما وارد مناسبات بین‌المللی به سبک جدید شدیم، اهداف متفاوتی را از حضور در ایران دنبال می‌کردند.

او تشریح کرد: با توجه به تز معروف پتر کبیر، تا انقلاب کمونیستی دسترسی به آب‌های گرم جزو سیاست‌های اصلی روس‌ها و امپراطوران آن بود برای همین تسلط بر همسایه‌ها برایشان در اولویت قرار داشت اما برای انگلستان، مساله استعمارگری و حضور در جای جای دنیا مطرح بود. از ۳۰۰ سال پیش به قبل، غرب که وارد مناسبات جدید در دنیا می‌شود در خلیج فارس هم حضور پیدا می‌کند؛ ابتدا پرتغالی‌ها و بعد هم مدتی هلندی‌ها و اسپانیایی‌ها می‌آیند و ادامه راه‌شان را انگلیسی‌ها به عهده می‌گیرند.

تغییر سیاست روس‌ها نسبت به ایران پس از روی کار آمدن لنین

عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ادامه داد: حضور انگلستان در منطقه، بیشتر وجه استعماری داشت و حضور روسیه و دست‌درازی‌هایش به ایران وجه دسترسی به آب‌های گرم بود. دو سیاست متفاوت که متاسفانه ما را در مقابل هر دوی این کشورها دچار خسارت کرد. در مقاطعی، بخشی از سرزمین‌های شمالی ما به نفع روسیه از دست رفت و در ۱۹۱۹ انگلستان هم با اعمال نفوذ و قرارداد «کاکس – وثوق‌الدوله» ایران را تحت‌الحمایه خود قرار داد. من معقتدم اگرچه ما در چند صد سال گذشته مقابل هر دوی این کشورها قرار داشتیم، اما هر کدام طیف متفاوتی از سیاست را مقابل ما به کار گرفتند.

زیویار با اشاره به تغییر سیاست‌های روس‌ها نسبت به ایران پیش و پس از تشکیل اتحادیه شوروی و انقلاب اکتبر، تصریح کرد: در دوره روی کار آمدن لنین که خیلی هم کوتاه مدت است، دست‌درازی‌های روسیه سابق و شوروی جدید نسبت به ایران مقداری متفاوت می‌شود یعنی حتی بخشی از غرامت‌هایی را هم که بنا بود ایران به آن‌ها بپردازد می‌بخشند؛ به اعتقاد من این اقدام چراغ سبزی بود تا در دهه‌های ابتدایی قرن بیستم برای ایران جذابیت ایجاد کنند. به مرور که جلوتر می‌آییم بر اساس تعاملات مرزی که با این کشور داریم، یکسری افراد می‌روند تا در شوروی آموزش ببینند. البته در دهه‌های بعدی، با ظهور نظام ایدئولوژی کمونیستی شوروی جدید و عمدتا در دوره استالین، این تعاملات تحت‌الشعاع قرار می‌گیرد.

شکست شوروی در تسلط بر ایران، به‌خاطر نظام کمونیستی و تقابلش با اسلام بود

او خاطرنشان کرد: در نتیجه تعامل‌ها و آموزش‌هایی که برخی ایرانی‌ها در شوروی دیده بودند، یکی از بزرگترین حزب‌های رسمی کشورمان را حزبی تشکیل می‌دهد که عمده دست‌اندرکاران و رهبرانش در سرسپردگی شوروی سابق قرار داشتند. وقتی حزب راه‌اندازی می‌شود، دسترسی به قدرت در اولویت است و بر همین اساس، در سیستم سیاسی ایران نفوذ و رسوخ می‌کنند و بعدها هم در بسیاری از دستگاه‌های نظامی وارد شدند؛ در واقع به دنبال این بودند که جذب نیرو کرده و اثر بگذارند و به شکلی ایران را جزو متعلقات خود قرار دهند.

این مدرس دانشگاه ادامه داد: پس از انقلاب اکتبر و شکل‌گیری شوروی، قطب شرق و غرب درست شد و به دنبالش دسته‌بندی‌هایی از جنس پیمان ناتو، پیمان ورشو، نظام کمونیستی، نظام سرمایه‌داری و... شکل گرفت. شوروی به دنبال این بود که ایران را هم در ذیل کشورها و اقمار خود قرار دهد که خب این کار در ایران به دلیل مسلمان بودن مردم‌اش شدنی نبود. به طوری که به خاطر نظام کمونیستی روس‌ها در آن دوره، دست‌اندرکاران سیاست در ایران حتی ترجیح می‌دادند به سمت امریکا بروند اما به سمت شوروی نه.

هیچ حزبی در ایران بدون پشتوانه قدرت و رانت شکل نگرفته است

زیویار همچنین درباره شکل‌گیری حزب توده در ایران به منظور اجرای اهداف شوروی، با ذکر مقدمه‌ای درباره تاریخچه احزاب در ایران تصریح کرد: باید توجه داشت که به طور کلی، حزب در ایران هیچ وقت از کفِ جامعه بالا نیامده. حزب تشکیلاتی است که باید مثل سایر نهادها براساس نیازهای جامعه و نظام مسائل شکل بگیرد. اما با توجه به تاریخ تاسیس احزاب می‌توان گفت در جامعه ما هیچ حزبی بدون پشتوانه قدرت و رانت شکل نگرفته است. در حالی‌که مقایسه با نهادهایی مثل نهاد مدرسه می‌توانیم تفاوت را ببینیم؛ نهاد مدرسه بر اساس نظام مسائل و نیاز شکل می‌گیرد و اگر قاعده‌مند و بر اساس ریل‌گذاری‌های اصلی‌اش باشد تداوم و بقا پیدا می‌کند و می‌تواند پاسخگوی مسائل جامعه باشد.

رو شدن اسنادی از سرسپردگی حزب توده به شوروی، عمر این حزب را در ایران تمام کرد

او خاطرنشان کرد:  قبل از حزب توده احزاب دیگری هم در دوره مشروطه شکل گرفتند اما عمدتا به وسیله خواص و نخبگان و از بالا به پایین بودند، برای همین اگر در تاریخ یک‌صد سال گذشته احزاب تورقی کنیم می‌فهمیم که همگی حزب‌ها مقطعی و کوتاه مدت بودند؛ یعنی تا زمانی که نخبگان و خواص و دست‌اندرکاران نظام سیاسی حضور داشتند، حزب هم باقی بود. اما اکثر احزاب عمرشان به یکی دو دهه بیشتر نمی‌رسید. در این میان حزب توده دوام بیشتری داشت و شاید چهار دهه عمر کرد که البته آن هم پس از انقلاب اسلامی و با رو شدن اسناد و دستگیری سران حزب و مشخص شدن مقاصد و سرسپردگی‌هایی که به شوروی داشتند به همان سرنوشت احزاب قبل و بعد از خودش دچار شد.

بذر حزب در کشور ما خوب کاشته نشده است

این پژوهشگر حوزه تاریخ و سیاست با تاکید بر این‌که «ما پس از انقلاب اسلامی هم تشکل‌های سیاسی داشتیم» گفت: اما هیچ کدام از آن‌ها که در قالب حزب و تعریفی که از حزب مطرح است، می‌گنجیدند نتوانستند دو، سه دهه بیشتر دوام بیاورند تا با این تداوم در قدرت سیاسی نقشی ایفا کنند.

زیویار یادآور شد: بنابراین می‌توان گفت بذر حزب در کشور ما خوب کاشته نشده است و این عارضه‌ای را به وجود آورده که به اعتقاد من کماکان نگاه ایرانی‌ها را نسبت به این نهاد خیلی مهم تحت تاثیر قرار داده است. یعنی ایرانی‌ها نسبت به حزب امید چندانی ندارند و در نتیجه در راستای راه‌اندازی و شکل‌گیری حزب به صورت نهادینه و قاعده‌مند قدمی برنمی‌دارند. این نگاه در یک‌صد سال اخیر و با تکیه بر تاریخچه احزاب ایرانی و خاطره تاریخی مردم ایران نسبت به حزب، شکل گرفته است.

حزب توده نتوانست تعامل درجه یکی با مردم ایران برقرار کند

عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی حزب توده را هم جریانی سیاسی و هم ایدئولوژیک خواند و با بیان این‌که جریان کمونیسم در ایران تاثیر و تاثراتی داشته، یادآور شد: جوامع باهم زندگی می‌کنند و از هم تاثیر می‌گیرند. روسیه، ایران و شوروی هم متاثر از تعاملاتی بود که مابین این کشورها وجود داشت و اشتراکات فرهنگی و سیاسی و اجتماعی آن را تقویت می‌کرد. بنابراین حزب توده هم وقتی در ایران پا گرفت، هم مشخصه‌های ظاهری یک حزب را به معنای واقعی داشت اما من معتقدم نتوانست به صورت عمومی تعامل درجه یکی با مردم در ایران برقرار کند.

زیویار تصریح کرد: اگر به تاریخ شکل‌گیری حزب توده در ایران یعنی از دهه ۱۳۲۰ تا انحلال آن در دهه ۱۳۶۰ نگاه کنیم می‌توانیم بگوییم که بیش از مردم، در مجامع خاص و دستگاه‌های نظامی نفوذ داشت و وجه ایدئولوژیک آن پررنگ‌تر بود؛ اما ایدئولوژی‌اش هم به معنی توجه اساسی به خواسته‌های شوروی بود تا رفع نظام مسائل داخلی خود کشور.

ایدئولوژی حزب توده، توجه به خواسته‌های شوروی بود نه مسائل داخل ایران

او ادامه داد: هر نظام سیاسی که در حدود ۵۰۰ سال گذشته، در ایران شکل گرفته عمدتا وجهی از دین را با خود به همراه داشته است؛ اما صرف نظر از وجه اساسی مباحث مذهبی‌اش و توجه به این نکته که جامعه ما با اهداف مورد نظر حزب توده و دنیای کمونیسم فاصله اساسی داشت، باید در نظر داشت که حزب توده عمدتا نگاهش به بیرون و به شوروی سابق بود نه نظام مسائل داخل ایران. برای همین، صرف نظر از مساله اساسی مذهب، این دوری از ایران حزب توده را دچار مساله می‌کرد و نمی‌توانست به صورت فراگیر و عمومی وارد ارتباطی تنگاتنگ با همه اقشار جامعه شود. در نتیجه با این‌که در بعضی بخش‌ها، یارگیری و جذب نیروی‌شان برای حزب خوب بود و توانستند تعداد اعضایشان را زیاد کنند اما در سطح جامعه موفقیتی نداشتند.

اعتراف‌های توده‌ای‌های عالی‌رتبه و تلاش برای کودتا، اسناد جاسوسی حزب توده بود

زیویار در ادامه با اشاره به مساله جاسوسی اعضای عالی‌رتبه حزب توده برای شوروی گفت: برای این موضوع دو نکته و کد مطرح می‌کنم؛ یکی اعترافات عالی‌ترین مقام حزب یعنی آقای کیانوری که در تلویزیون هم برنامه‌هایش پخش شد و این مساله را اثبات می‌کرد و دیگری، کودتاهایی که رهبران حزب توده در حال برنامه‌ریزی‌اش بودند و ورود و رسوخی هم در ارتش کرده بودند. و بر همین اساس رهبران اصلی و سران حزب در مقطعی به دلیل برنامه‌ریزی برای کودتا، دستگیر و اعدام شدند.

این پژوهشگر و مدرس دانشگاه، با تاکید بر این‌که کودتاها عمدتا با پشتوانه و حمایت دولت‌ها و کشورهای خارجی به خصوص ابرقدرت‌ها شکل می‌گیرند، تصریح کرد: در کشور خودمان (۲۸ مرداد) و در خیلی از کشورهای خاورمیانه سابقه کودتاهایی داشتیم که عمدتا با اعمال نفوذ خارجی شکل گرفته بودند. حزب توده هم از این موضوع مستثنی نبود و طرح کودتایی را در برنامه داشت. برای تائید این موضوع می‌توان به اعترافات عالی‌رتبه‌ترین مقامات حزب توده در ایران و بسیاری دیگر از مستندات منتشر شده در این زمینه مراجعه کرد که نشان‌گر ارتباط تنگاتنگ حزب توده با شوروی سابق بود. از طرفی، افضلی که فرمانده نیروی دریایی ما بود جزو سرسپردگان حزب توده به شمار می‌رفت؛ بنابراین نمی‌توان به راحتی از کنار این اسامی و ارتباطی که با شوروی داشتند، گذشت.

توده پس از انقلاب تداوم نداشت چون ایدئولوژی‌های شوروی در حال افول بود

زیویار ادامه داد: اما حُسن ماجرا این بود که بعد از انقلاب اسلامی ایران، شوروی در سرازیری جذب نیرو و یارگیری در دنیا قرار گرفت و نظام مورد نظرش و ایدئولوژی‌هایی که در دنیا مطرح کرده بود دیگر در حالت افول بود و این به نفع ایران تمام شد. چون بر اثر آن، حزب توده نتوانست در ایران به برنامه‌هایش دست پیدا کند ضمن این‌که اهداف و آرمان‌هایشان هم فاصله زیادی با نظام مترقی جمهوری اسلامی داشت.

وابستگی عمده اعضای حزب توده به آرمان‌های آن، سیاسی بود نه باور قلبی

او همچنین در پاسخ به سوالی درباره دلایل گرایش برخی ایرانی‌ها به حزب توده و آرمان‌هایش، گفت: به عقیده من این وابستگی بیش از آن‌که قلبی باشد، عمدتا سیاسی بود. چون عمده این اعضا مسلمان بودند. هرچند که نمی‌توانیم اطلاع دقیقی از حس و حال قلبی کسی داشته باشیم اما به نظر من یک تناقض همیشگی در رفتار از درون این اعضا با مواجهات آن‌ها با اقشار مختلف جامعه به وجود می‌آمد. چون این‌ها می‌دیدند که نگاه مردم در زمینه اعتقادات مذهبی چگونه است و با آن بیگانه نبودند برای همین این‌ها عمدتا به اهداف و آرمان‌های حزب به شکل سیاسی نگاه می‌کردند؛ یعنی دسترسی به قدرت و آموزش‌هایی که دیده بودند اساسا سیاسی بود.

این نویسنده و پژوهشگر خاطرنشان کرد: شاید در بین جوانان حزب و در دوره‌های سنی پایین‌تر، مقداری اعتقاد به حزب قلبی‌تر و احساسی‌تر بود و در اوایل انقلاب هم تبلیغات‌شان را می‌دیدیم. اما در میان نیروهای پخته و میانسال و رده‌های بالاتر حزب، به اعتقاد من این وابستگی عمدتا سیاسی بود نه احساسی و متکی بر عواطف. و البته که اسناد و اعترافات اعضای برجسته حزب هم موید این مساله است.

کشورهای درجه دوی همسایه ایران در شکل‌گیری احزاب موفق‌تر از ما بوده‌اند

زیویار در ادامه با اشاره به شکل‌گیری احزاب در ایران و دخالت کشورهای بیرونی در نظام سیاسی کشورمان، تاکید کرد: در شکل‌گیری و راه‌اندازی احزاب، معتقدم حتی کشورهای درجه دوی اطراف‌مان هم شرایط‌شان از ما بهتر است و تجربه ما در ایجاد احزاب بنا به دلایلی موفق نبوده؛ یکی این‌که شرایط ما و شعارهای اصلی ما با دنیا متفاوت است و طبیعتا نوع تعامل‌مان را در مناسبات بین‌المللی در مقایسه با کشورهای همسایه، تحت تاثیر قرار می‌دهد.

او در ادامه با ذکر مثالی از وقایع روز خاورمیانه، گفت: مقاله‌ای می‌خواندم که در آن اشاره کرده بود دو نفر از نیروهای اصلی طالبان و همچنین رئیس‌جمهور فراری افغانستان، هر سه تحصیل کرده امریکا هستند. با این‌که قطعا، این‌طور نبوده که تنها به این سه نفر بورس امریکا داده شده باشد و شاید در افغانستان هزاران نفر بورسیه مجامع علمی و دانشگاهی این کشور را گرفته باشند، اما سه نفر این‌طور از آب درمی‌آیند. می‌خواهم بگویم مناسبات کشورهای اطراف‌مان با ما متفاوت است؛ یعنی نوع تعامل و ارتباطی که با دنیا دارند و خط قرمزهایشان در این زمینه با ما فرق دارد و به همین جهت نگاه آن‌ها به نفوذ و دخالت کشور خارجی با ما متفاوت است.

تشکل‌های دانشجویی بقا و دوام بیشتری از احزاب در ایران دارند

زیویار خاطرنشان کرد: ایران به عنوان کشوری که در مورد مناسبات و نظم جهانی بحث دارد، شرایطش فراتر از کشور بودن است و قطع به یقین، یک وجه از احزاب و شکل‌گیری‌شان، بر اساس همین نوع نگاهی است که به مناسبات دنیا وجود دارد.

عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی یادآور شد: در جامعه ما هم اگر حزبی بخواهد متاثر از نخبگان و الیت جامعه شکل بگیرد باید بر اساس نیازهای کف جامعه طراحی شود. درحالی‌که عموما این‌طور نیست و حتی یک تشکل دانشجویی که در دانشگاه پا می‌گیرد تجربه‌اش از حزب بهتر است. یعنی انجمن‌های اسلامی که قبل از انقلاب شکل گرفتند تا به الان برسند، دوام و بقایشان از احزاب بیشتر بوده. چون در حزب به نوعی مناسبات بین‌المللی مدنظر است، باید این را بر اساس قواعد موردنظر در نظام سیاسی داخل مناسبات را تعریف کنند نه آن‌چه ‌که بیرون از کشور است و این از جمله تناقض‌های دائمی راه‌اندازی حزب در کشور است.

بی‌توجهی به نیازهای جامعه ایرانی، از دلایل فروپاشی حزب توده بود

زیویار در ادامه به اشاره به فروپاشی حزب توده در ایران گفت: من معتقدم یکی از دلایل مهم فروپاشی حزب توده، خاستگاه اولیه آن بود؛ چون این حزب بر اساس نظام مسائل و نیازهای داخل جامعه ما شکل نگرفت. از طرف دیگر، این حزب به صورت فراگیر و عمومی راه‌اندازی نشد، بلکه رفت در بخش‌هایی از جامعه سفره خودش را پهن کرد که عمدتا دستگاه‌های نظامی بودند و به همین دلیل در جذب نیرو و یارگیری دچار مشکل شد. چون نمی‌توانست از آن چهارچوب، خود را خارج کند.

این مدرس دانشگاه و پژوهشگر با اشاره به این‌که «اگر حزب توده ادبیات و مختصات فکری‌اش را به صورت شفاف ارائه می‌کرد، شاید خیلی زود از طرف جامعه طرد می‌شد.» گفت: به همین دلیل چاره‌ای نداشت جز این‌که محصور برخورد کند، نه عمومی. بنابراین در بخش‌هایی که با کادرسازی و آموزش‌ها و تعاملاتی که میان رهبران در ارتباط بود، بنا بر عمومی نکردن مولفه‌های شکلی حزب بود.

زیویار در پایان خاطرنشان کرد: نکته دیگر، سرسپردگی رهبران و نیروهای اصلی حزب به شوروی سابق بود و به نوعی پرونده حزب برای آحاد جامعه و دست‌اندرکاران حوزه سیاست مشخص بود. این‌ها دلایلی بود که باعث شد با این‌که حزب توده یکی از منظم‌ترین احزاب کشور در یارگیری و کادرسازی به حساب می‌آمد نتواند موفق باشد و همین عدم موفقیت هم منجر به فروپاشی آن شد.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز