نگاه یک جامعهشناس به ماجرای خانواده «بابک خرمدین»؛
فرزندکشیها ناشی از اختلافِ جدی نظام ارزشی جامعه ایرانی است/ خانواده ایرانی در مرحله شبههستهای مانده است/ برنامهریزان فرهنگی صدایِ گذر خانوادهها از وضعیت سنتی به مدرن را بشنوند
«اصغر مهاجری» جامعهشناس، استاد دانشگاه و پژوهشگر مسائل اجتماعی درباره ماجرای قتل خانواده خرمدین که در چند روز اخیر بسیاری از مردم را تحت تاثیر قرار داد و شوکه کرد، میگوید فرزندکشیها ناشی از اختلافِ جدی نظام ارزشی و سبکِ زندگی جامعه ایرانی است؛ هشداری که باید برنامهریزان و سکانداران فرهنگی آن را جدی بگیرند و برایش کاری بکنند.
«اصغر مهاجری» جامعهشناس، استاد دانشگاه و پژوهشگر مسائل اجتماعی درباره ماجرای قتل خانواده خرمدین که در چند روز اخیر بسیاری از مردم را تحت تاثیر قرار داد و شوکه کرد، به خبرنگار ایلنا گفت: پیش از هر چیز باید بدانیم مطالعه اتفاق تلخ و شوکآوری که تحت عنوان پرونده بابک خرمدین مطرح شده، بیشتر یک پرونده روانشناختی است، یعنی یک مساله اجتماعی به معنی تامش نیست، بیشتر باید روانشناسان و در نهایت روانشناسان اجتماعی بهعنوان یک کیس این مورد را مطالعه کنند. نرخ و میزان اتفاقات اینچنینی که در جامعه ایرانی رخ میدهد، به اندازهای نیست که آن را تبدیل به یک مساله جدی اجتماعی کرده باشد. لذا باید نظام قضایی محترم اجازه دهد که روانشناسان یا روانشناسان اجتماعی ورودی جدی به این پرونده داشته باشند.
فرزندکشیها ناشی از اختلافِ جدی نظام ارزشی و سبکِ زندگی است که دامنگیر جامعه ایرانی شده و باید خیلی وقت پیش صدای پایش را میشنیدیم
او ادامه داد: اما ابعادی از این پرونده هم جنبههایی اجتماعی دارد که قابل تعمیم به پروندههای مشابهی است که عمدتا دخترکشی و اخیرا هم شامل تعدادی پسرکشی است؛ که به تعبیر سادهلوحانه بعضی از تحلیلگران، ناشی از اختلاف نسلی و به تعبیر درستتر آن، اختلافِ جدی نظام ارزشی و سبکِ زندگی است که دامنگیر بخشی از جامعه ایرانی شده. اختلافی که جامعه ایرانی باید خیلی مدتها پیش صدای پایش را میشنید، که محکم دارد میزند به بدنه خانواده و هشداردهنده است و اتفاقات خیلی جدیاش رخ داده، در حال رخدادن است و در آینده هم بیشتر رخ خواهد داد.
این جامعهشناس خاطرنشان کرد: اختلافات فرهنگی برمیگردد به سبک زندگی، به سبک تغذیه، به سبک بدن، به چرخش فرهنگی که رخ داده و همیشه هم این اختلافات بوده، ولی دامنه این اختلافات بین والدین و فرزندان به اندازه این اختلاف اتمسفر فرهنگی که الان برای این دو نسل ایجاد کرده، نبوده است؛ دلیلش هم این است که سرعت تغییرات بالاست، تغییرات سنجاق شده، پیوست شده به حوزه مجازی و وضعیتی پیش آمده که دیگر این تفاوتهای فرهنگی، تفاوتهای سبک زندگی افراد را، -منظورم از افراد نسل اول و نسل دوم والدین و فرزندان است- کاملا جزیره جزیره کرده، یک منطقه موزاییکی مثلثی در خانوادهها حاکم است و افراد سنخیتهای فرهنگی با همدیگر ندارند؛ مثل موزاییکهایی که کنار هم هستند، ولی رابطهای باهم ندارند.
والدین سنتی ارزشهای خودشان را به حق میبینند و دست به افراطگری ایدئولوژیکی و خشونت میزنند
مهاجری تصریح کرد: رابطه کاملا با جاهای دیگر است، ولی نسل اول (یعنی والدین) سنتیتر فکر میکنند و به دلیل اینکه ایدئولوژیتر فکر میکنند؛ حالا این ایدئولوژی هم فرقی نمیکند ملی باشد مثل اعلام نظر نظام قضایی در مورد خانواده بابک خرمدین، یا یک ایدئولوژی مذهبی، ارزشهای خود را مطهر میدانند، تابو میدانند، تطهیر یافته میدانند، خود را از مصلحتی برخوردار میدانند، ارزشهای خودشان را و خودشان را و قضاوتهای خودشان را مدبرانه میبینند، بهحق میبینند و خیلی راحت میتوانند به این بحث ورود پیدا کنند که «فرزندان ما از یک نظام ارزشی قابل قبول برخوردار نیستند.» و در نتیجه افراطگری ایدئولوژیکی هم پیدا میکنند و دست به خشونت میزنند که انواع این خشونت سرد در جامعه فراوان است.
او با بیان اینکه البته این خشونت سرد به خشونت گرم گذر کرده است، گفت: خشونت گرم هم میتواند در انتها منجر به اقداماتی شود که نمونههایش را میبینید؛ چه در بحثی که در استان خوزستان رخ داد و چه در خانواده خرمدین. هرچند که تاکید میکنم این خانوادهها نماینده رسایی از وضعیت میانگین اجتماعی ما نیستند، از این جهت، جامعه ما نگرانکننده نیست. ما حتی به «مساله» از این جنس و به بحران نرسیدهایم و نگرانکننده نیست. اینها حتما کیسهای روانشناختی هستند که باید بررسی شوند، ولی از منظر جنبههای رقیقترش که عرض کردم -غیر از این کشتارها- خشونتهای سرد در جامعه فراوان است و دلیلش هم تفاوتهای جدی در سپهر روانی، اجتماعی - فرهنگی و نظام ارزشی این دو نسل است.
خانوادههای ایرانی به خانواده هستهای گذر نکرده و در شبه هستهای ماندهاند. خانوادههای جدیدالتاسیس شاید به لحاظ مکانی، نومکان و هستهای باشند، اما به لحاظ عاطفی، به لحاظ اقتصادی، به لحاظ اجتماعی و حتی به لحاظ امنیتی کاملا وابسته به خانواده گسترده و خانواده بالادستی خودشان (پدر و مادر) هستند
این پژوهشگر مسائل اجتماعی این شکاف را ناشی از این دانست که متاسفانه جامعه ایرانی و بهخصوص سکانداران و برنامهریزان حوزه فرهنگی - اجتماعی به صورت شعارگونه با موضوع خانواده و تغییر ارزشها برخورد کردهاند و گفت: حتی به جنبه دینیاش هم وفادار نبودهاند؛ مثلا به هشدارهایی که ۱۴۰۰ سال پیش پیامبر اکرم(ص) و مولی الموحدین(ع) مطرح کردهاند که: فرزندان شما فرزندان شما نیستند، آنان دختران و پسران زندگیاند، چون تیر در کمانشان بگذارید و به آیندهشان پرتاب کنید. اگر قرار است شبیه همدیگر شوید، نه آنها را شبیه خود، خود را شبیه آنان سازید. کتابِ «محمد» جبران خلیل جبران هم اینها را خیلی زیبا آورده است.
مهاجری با بیان اینکه «خانوادهها و برنامهریزان به این مسائل توجه نکردهاند و بهجایش به قضاوت ارزشی پدر و مادرهای سنتی و ایدئولوژیکمدار کمک کردهاند.» از چند کار دیگر که جامعه از آنها غفلت کرده است، یاد کرد و گفت: نخست اینکه نپذیرفتهاند و نشنیدهاند این صدا را که خانواده ایرانی از حالت نظام سنتی دارد گذر میکند به حالت مدرن و در این مدرنکردن، مسئولان موانعی ایجاد میکنند که این انتقال به درستی انجام نمیشود. یعنی خانواده از حالت گسترده، تبدیل به هستهای میشود، ولی در ایران به دلیل اینکه ما این را فهم نمیکنیم، بسترهایش را فراهم نمیکنیم، کمک نمیکنیم، خانوادههای ایرانی به خانواده هستهای گذر نکرده و در شبه هستهای ماندهاند. خانوادههای جدیدالتاسیس شاید به لحاظ مکانی، نومکان و هستهای باشند، اما به لحاظ عاطفی، به لحاظ اقتصادی، به لحاظ اجتماعی و حتی به لحاظ امنیتی کاملا وابسته به خانواده گسترده و خانواده بالادستی خودشان (پدر و مادر) هستند. در صورتی که جهان دارد حتی الگوهای خانواده پس از خانوادههای هستهای را مانند خانوادههای مجردی تجربه میکند.
هژمونی خانوادهِ گسترده همچنان بر سایه خانواده هستهای ما مسلط است و هنوز بر اساس موازین و حتی به لحاظ حقوقی این استیلا و هژمونی والدین بر فرزندان را رفع نکردیم و میدانید که قتل فرزند به دست پدر مجازات سنگینی ندارد
او با بیان اینکه «ما کمک نکردیم که خانواده از حالت گسترده به هستهای مناسب و بعد به الگوهای بعدی عبور کند تا این همجواریها و وابستگیها عامل خشونت و اعمالِ قدرتِ صاحبانِ یکسری هنجارها که این ارزشها را مطلق و مطهر میدانند، نشود» تاکید کرد: هژمونی خانوادهِ گسترده همچنان بر سایه خانواده هستهای ما مسلط است و این هژمونی موجب دخالتهایی میشود که ممکن است کار را در خشونت گرم به چنین مواردی برساند. حتی اگر خشونت گرم به اینجاها هم نرسد، خشونتهای گرم و ملایم و سرد هم تاوان سنگینی را به خانوادهها تحمیل میکند که اگر پرده برون افتد و نسلِ بچهها زبان به سخن بگشایند، خیلی حرفها وجود دارد که اکنون پوشیده است.
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه «سکانداران و برنامهریزان ما شعار میدهند، میگویند خانواده اصل است، خانواده رکن رکین جامعه است و... ولی واقعا اقدامی عملی را که منجر به توفیق در حوزه خانواده و بهخصوص این گذر، شود انجام نمیدهند.» گفت: گاهی هم که دخالت میکنند، دخالتهایشان سیاسی است و حتی به لحاظ حقوقی هم حتی شرایط گذر را فراهم نکردند. هنوز بر اساس موازین و حتی به لحاظ حقوقی این استیلا و هژمونی والدین بر فرزندان را رفع نکردیم و میدانید که قتل فرزند به دست پدر مجازات سنگینی ندارد. در صورتی که این نص صریح قرآن نیست، موازینی شرعی است که میتواند بر اساس اجماع و تحلیلهای جدید نظام اجتهادی ما تغییر پیدا کند و حتما هم باید تغییر کند، چون این وضعیت میتواند نگرانکننده باشد.
مگر میشود خانواده رکنِ رکین جامعه باشد، همپوشانی خیلی بالایی داشته باشد، ساختمان جمعیتش دچار مشکلات جدی شود، اما مطالعاتی روی آن انجام نشود؟
مهاجری خاطرنشان کرد: نکته بعدی این است که مطالعاتمان در مورد خانواده یا کم است و یا آنها را اصلا جدی نمیگیریم و در ویترینها میماند. مگر میشود خانواده رکنِ رکین جامعه باشد، همپوشانی خیلی بالایی داشته باشد، ساختمان جمعیتش دچار مشکلات جدی شود، اما مطالعاتی روی آن انجام نشود؟ کم انجام شود یا به مطالعات توجهی نکنند؟ چقدر، کجا و چه درصدی از مطالعات را به این مساله اختصاص دادهایم؟ نزدیک ۱۸ سال پیش، چندین جلسه در برنامه «به خانه برمیگردیم» رسانه ملی مطرح کردم که ما مسالههایی جدی در خانواده داریم، بهخصوص در حوزه جنسی. بهطوریکه عدم رضایت جنسی علت بالای ۸۵ درصد طلاقهای اجتماعی است؛ جداییهایی که من اسمش را گذاشتهام طلاق پنهان، چون نمیتوانیم از آن طلاق اجتماعی گذر کنیم و به تعبیری، خانمها میسوزند و میسازند، یا به تعبیر من میسوزند و میسوزانند.
او ادامه داد: اینها همه در این خانوادهها نهفته است و سایهاش را میاندازد روی اختلافات جدی بین والدین و فرزندان. بحث چرخش فرهنگی هم رخ داده و سرعت تغییرات هم بالاست، بنابراین فکر میکنم در آینده ما گزارشهای جدیتر و بیشتری از این حوزه خواهیم شنید که آرزو میکنم که هیچ موقع قصه بابک خرمدین تکرار نشود، ولی نمونههای ملایمتر از آن فراوانتر خواهد بود.
کاتالیزورکنندهای که باید دید تخصصی جامعهشناس و روانشناس را به هنگام، به موقع و به اندازه به بدنه خانوادهها و شهروندان منتقل کند غایب است
این جامعهشناس در پاسخ به این پرسش که «در موارد حاد و اورژانسی مانند خانواده بابک خرمدین، چشم مردم به متخصصها یعنی به جامعهشناسان، انسانشناسان و روانشناسان است و انتظار دارند که برایشان مساله را تحلیل کنند و پاسخی داشته باشند. به نظر شما این پیوند برای پاسخ به ترس عموم مردم از این واقعه وجود دارد؟» گفت: بله، وجود دارد، ولی مشکل این است که رابطه کاتالیزور کننده، آن میانجی که باید این دید تخصصی را به هنگام، به موقع و به اندازه به بدنه مخاطبانش که خانوادهها و شهروندان هستند، منتقل کند غایب است.
مهاجری یادآور شد: نظام رسانهای ما و بهخصوص رسانه ملی که فیلمهایش را هم به صورت تشریفاتی میسازد؛ نیامده این زبان تخصصی و این دید تخصصی را بشنود. بله، اتفاقی که میافتد، میآییم و چهار تا تحلیل فوری کارشناسی و جامعهشناختی را منتقل میکنیم؛ ولی لحظهای است، مُسکنی است، درمانگرایانه است، بالینی است، در صورتی که این اتفاقات از جنس پیشگیرانه است، باید ارزیابی شود.
دو دهه است وضعیت کنونی جامعه را پیشبینی کردهام اما اولویت جدی نظام برنامهریزی فرهنگی و سکانداری جامعه ما نگاه تخصصی نیست و دوست دارد با این موضوعات که در بطن جامعه و بسیار واقعی است، شعاری، نمایشی و ویترینی برخورد کند
او با تاکید بر اینکه «ما این ارزیابیها را مدتها قبل کردهایم.» گفت: مثلا خودِ من بهعنوان یک جامعهشناس و پژوهشگر مسائل اجتماعی، این موارد را دو دهه است که پیشبینی کردهام. حتی نرخ میدهیم، عدد میدهیم، میگوییم مثلا وضعیت طلاق، در جامعه چگونه خواهد شد. بعد هم که اتفاق میافتد، میآیند و میگویند شما اینها را از کجا میدانستید؟ انگار به یک پزشک متخصص مراجعه کنیم و بعد از آزمایشها و اعلام نظر او، بگوییم تو از کجا فهمیدی مثلا فلانی یرقان دارد؟ متخصصان ما اینها را میبینند؛ اما اولویت جدی نظام برنامهریزی فرهنگی و سکانداری جامعه ما نیست، دوست دارد با این موضوعات که در بطن جامعه و بسیار واقعی است، شعاری، نمایشی و ویترینی برخورد کند. همین فیلمهایی را که در رابطه با خانوادهها ساخته میشوند را تحلیل کنید این نگاه را میبینید؛ تازه همین فیلم و سریالها هم با حمایت ناجا است و میخواهد آن بخشی که مربوط به ناجاست بیشتر گفته شود.
موارد اختلافاتی را که منجر به اعمال خشونتهای سرد و خشونتهای گرمِ رقیق در خانواده میشود در آینده بیشتر خواهیم شنید
این پژوهشگر مسائل اجتماعی تاکید کرد: ما بههنگام عمل نمیکنیم، این میانجی که رسانه است، بهخصوص رسانه ملی که از بیتالمال هم بسیار بهرهمند است، کارش را به موقع انجام نمیدهد. همین الان هم به شما میگویم که شاهد اتفاقات ناگوارتری خواهیم بود؛ نه در سطح اتفاق خانواده خرمدین، ولی موارد اختلافاتی را که منجر به اعمال خشونتهای سرد و خشونتهای گرمِ رقیق میشود در آینده بیشتر خواهیم شنید، مگر اینکه بیاییم و به خانواده که حوزهای محکم و اساسی و به قول خود عزیزان، رکنِ رکین جامعه و سلول بنیادی جامعه و جزو پنج نهاد برقرار و مستقر جامعه است توجه جدی کنیم تا بتواند گذر کند.
ادبیات دینی ما ۱۴۰۰ سال پیش تفاوتهای نسلی و فرهنگی را طبیعی میدانند و حق را به بچهها میدهند چون معتقد است که آنها فرزندان زمان خویش هستند
مهاجری ادامه داد: همانطور که از ادبیات دینی مولی الموحدین(ع) و پیامبر(ص) نقل کردم، آنها ۱۴۰۰ سال پیش این تفاوتهای نسلی و والدینی و فرهنگی را طبیعی میدانند، حق را به بچهها میدهند و میگویند اگر قرار است کسی شبیه دیگری شود، ما هستیم باید شبیه فرزندانمان شویم، چون نظام ارزشی آنها نظامهای ارزشی رو به رشد و تعالی است و اینها فرزندان زمان خویشتن هستند. اما هیچ کدام از اینها را جدی نمیگیریم، شو درمیآوریم، شعار میدهیم و همین اتفاقات هم میافتد. منظورم از «همین اتفاقات» ماجرای بابک خرمدین است؛ چون به شدت معتقدم این یک نمونه و مثال جدی است که هرچند میانگین جامعه را نمایندگی نمیکند، ولی بسیار نگرانکننده، وحشتناک و یک جنایتِ وحشیانه است و حتما باید روانشناسان به پرونده این خانواده ورود پیدا کنند و مطالعهاش کنند تا برسند به چراییهایی که مسبب این اتفاق بوده است.