خبرگزاری کار ایران

«سامانتا شوبلین» در گفت‌وگو با گاردین:

نیمی از یک اثر ادبی درون مخاطب و نیم دیگرش در کتاب رخ می‌دهد/ نوشتن از خطوط قرمز سخت است

نیمی از یک اثر ادبی درون مخاطب و نیم دیگرش در کتاب رخ می‌دهد/ نوشتن از خطوط قرمز سخت است
کد خبر : ۱۰۶۸۵۹۵

یک نویسنده ادبیات آمریکای لاتین معتقد است، اگرچه نویسندگان از تکنولوژی استفاده می‌کنند اما تلاش می‌کنند تا در آثار خود از مولفه‌های آن نام نبرند.

به گزارش خبرنگار ایلنا به نقل از گاردین، «سامانتا شوبلین» نویسنده چندین مجموعه داستان کوتاه و رمان است که در سال ۲۰۱۰ از سوی مجله ادبی «گرانتا» به عنوان یکی از بهترین نویسندگان اسپانیایی زبان کمتر از ۳۵ سال انتخاب شد. «رویای تب‌آلود» یعنی اولین رمان این نویسنده آرژانتینی برنده جایزه «شرلی جکسون» شد و در لیست نامزدهای نهایی کتاب «بوکر» قرار گرفت. 

رمان دوم شوبلین یعنی «چشمان کوچک»، داستان «کنتاکی» یک وسیله کوچک به شکل حیوان است و دوربینی که چشم‌هایش را تشکیل می‌دهند. شوبلین آرژانتینی در این کتاب به‌طور مبتکرانه‌ای به این مسئله می‌پردازد که اگر فردی می‌توانست به‌صورت مجازی و تصادفی وارد زندگی فردی کاملا ناشناخته شود، این اتفاق چه تأثیری می‌توانست بر هر دوی آن‌ها بگذارد و در نتیجه این اتفاق چه حقایقی از زندگی آنان آشکار خواهد کرد. به باور منتقدان، کتاب چشمان کوچک درباره نحوه ارتباط میان افراد و همدردی میان آنها در یک دنیای جهانی‌شده است که صحبت‌های زیادی درباره آن می‌شود. مکاشفه شوبلین در دنیای تنهایی افراد و تجربیات آنلاین آنها در دوران شیوع کرونا و قرنطینه جهانی برای مخاطب این کتاب درک‌پذیرتر است. 

نظر شما درباره سال ۲۰۲۰ چیست؟ این سال را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ 

من معتقدم، این سال بسیار عجیب بود. ماه‌های آغازین شیوع جهانی ویروس کرونا، من در آرژانتین روزگار خود را سپری می‌کردم که کووید ۱۹ گریبانم را گرفت. دوران بیماری برای من بسیار سخت بود. حدود سه ماه بود که درگیر علائم این بیماری بودم. این فرصت را غنیمت شمردم و به سرعت درگیر کار جدیدم شدم. شروع کار، سخت بود زیرا هیچ تغیری در جهان پیرامون و ایده داستان صورت نمی‌گرفت. پس از گذشت ۱۰ یا ۱۵ روز، به یاد می‌آورم که شخصیت‌های یک مجموعه تلویزیونی، در کنار یکدیگر بازی می‌کردند که این روزها برای ما غیرممکن است. برای اولین بار، در کنار هم بودن خط قرمزی محسوب می‌شد، می‌توان گفت، خط قرمز در گذشته بود و در آینده نیز وجود خواهد داشت. نوشتن از خطوط قرمز سخت است. 

آیا کتاب شما یعنی «چشمان کوچک» از یک وسیله خاص الهام گرفته است یا نگرانی شما درباره تکنولوژی را بازگو می‌کند؟ 

به عنوان مطالعه‌کننده معتقدم، ارتباط میان ادبیات و تکنولوژی اشتباه است. وقتی آثار نویسندگان دیگر را می‌خوانم و حتی زمانی که در کتاب‌های خودم تورق می‌کنم، به این نتیجه می‌رسم، ما نویسندگان بسیار تلاش می‌کنیم تا در آثار خود از تکنولوژی نام نبریم. کاربرد و استفاده از تکنولوژی در زندگی روزمره ما پذیرفته شده است اما تلاش می‌کنیم تا در داستان‌ها از آن سخن نگوییم. من در این کتاب تلاش کردم تا روابط انسانی را در بستر تکنولوژی شرح دهم. ایده «کنتاکی» در ذهن من شکل گرفت که ترکیبی از واتس‌آپ، توییتر، فیس‌بوک و گوشی‌های تلفن همراه بود. اینطور باید بگویم، این ایده ترکیبی از تمام جوانب تکنولوژی است و من نمی‌توانم از هرکدام نام ببرم. 

به نظر شما، چرا نشان دادن جنبه‌های مثبت و تاریک تکنولوژی اهمیت دارد؟ 

من شروع به فکر کردن درباره این موضوع کرده‌ام که تکنولوژی بد است. فناوری فقط رایانه، وای‌فای، رادیو و چرخ نیست. به همین دلیل، تکنولوژی را خنثی می‌دانم. . مثبت یا منفی بودن آن، وابسته به انسان‌هاست. من، کنتاکی را به نوعی یک «مک‌گافین» می‌دانم. من می‌خواستم تا شخصیت‌های داستانم را بسیار انسانی ترسیم کنم. آنها درست همان کاری را می‌کنند که خوانندگان در همان موقعیت (دنیای واقعی) انجام می‌دهند. کتاب به مخاطبانش نشان می‌دهد، تکنولوژی می‌تواند بسیار بد باشد. 

آیا امیدوار هستید کسانی که در زمینه تکنولوژی فعالیت می‌کنند، فیلم کنتاکی را بسازند؟ 

من نمی‌توانم درباره این موضوع اظهارنظر کنم. حقوق سینمایی این اثر خریداری شده است، بنابراین شاید کنتاکی داشته باشیم. امیدوارم، اینطور نباشد چون در این شرایط یک فاجعه خواهد بود. من نمی‌خواهم مغز متفکر این چیز وحشتناک باشم. هنگامیکه ایده داستان در ذهن من شکل گرفت، تصور نمی‌کردم که این اثر یک رمان باشد بلکه فکرمی کردم، آن یک وسیله است. اگر یک وسیله به اندازه یک هواپیمای بدون سرنشین از قبل وجود داشته باشد، چگونه ممکن است که کنتاکی چنین نکند؟ این یک معادله برد_برد برای بازار است چون بسیار ارزان، جذاب و انحرافی خواهد بود. 

من و پدرم برای صرف شام به یک رستوران رفتیم. او حق کپی‌رایت کتاب را پیشنهاد داد اما من تمایلی به انجام آن نداشتم. پس از مخالفتم، پدر گفت: اگر نمی‌خواهی درآمد کسب کنی، فقط یک رمان بنویس چون می‌دانی چگونه این کار را انجام دهی. 

رابطه خودتان با فناوری و اینترنت چگونه است؟ 

تصور می‌کنم، ارتباط من با تکنولوژی طبیعی است. من تلفن همراه و اینستاگرام دارم اما از آنها خیلی استفاده نمی‌کنم. من عضو فیس‌بوک نیستم اما برخی از خبرنگاران خوب را در توییتر دنبال می‌کنم. بسیاری از بخش‌های آمریکای لاتین، اعتماد شهروندان به مطبوعات یک فاجعه است. پس از شیوع کرونا، ، زوم، اسکایپ و واتس‌آپ، پل رتباطی انسان‌ها با یکدیگر شدند. آنچه که درباره تکنولوژی احساس می‌کنیم، اهمیت کمتری دارد. مهم این است که با چه کسانی ارتباط داریم. 

نظر شما درباره فیلم اقتباسی «رویای تب‌آلود» چیست؟ این فیلم با اقتباس از کتاب شما ساخته شده است؟ 

این فیلم در اکتبر منتشر خواهد شد. من نسبت به آن احساس نگرانی می‌کردم، قوی‌ترین نکته داستان، احساس تاریکی است که در روایت داستان شما را فریب می‌دهد. صداگذاری در سینما می‌تواند خطرناک و برای مخاطب خسته کننده باشد. با تمام این تفاسیر، نوشتن فیلمنامه بسیار چالشی بود. من نتیجه را دیده‌ام و از آن بسیار راضی هستم. 

در حال حاضر، مشغول مطالعه چه کتاب‌هایی هستید؟ 

کتاب‌های متعددی را به صورت همزمان مطالع می‌کنم. در حال حاضر، کتاب «چه زمانی جهان را ترک خواهیم کرد؟» اثر نویسنده شیلیایی «بنیامین لابوت» می‌خوانم. اگرچه این کتاب رمان است اما  نوعی مقاله نیز محسوب می‌شود. من داستان‌های «دونالد بارتلمی» و مجموعه داستان کوتاه «ماکسیم بیلر» را بازخوانی می‌کنم. علاوه بر این کتاب‌ها، جدیدترین اثر «چاک پالانیک» یعنی «اختراع صدا» را مطالعه می‌کنم. 

آیا تمایل دارید فقط برخی از کتاب‌ها را بخوانید؟ 

من از طرفداران بزرگ رمان هستم زیرا این دست کتاب‌ها بسیار دقیق و اثرگذار هستند. احساس می‌کنم، آرزوی نویسندگان این است که آثار آنها توسط یک مخاطب به صورت بی‌وقفه و در بازه زمانی ۲ تا ۳ساعته خوانده شود. 

هنگامی که کودک بودید، چه کتاب‌هایی مطالعه می‌کردید؟ 

من مطالعه کردن را با آثار نویسندگانی مثل «ماریو بارگاس یوسا»، «گابریل گارسیا مارکز» و «خوان رولفو» آغاز کردم. در ۱۷ سالگی، نوشتن را به صورت جدی آغاز کردم. در این دوران، ادبیات انگلیسی را بسیار مطالعه می‌کردم و نویسندگانش را الگوی خود قرار دادم. آن کتاب‌ها بسیار آموزنده بودند، این کتاب‌ها به من آموختند نیمی از یک اثر ادبی درون مخاطب و نیمی دیگر روی کتاب اتفاق می‌افتد. 

آیا یک نویسنده یا یک کتاب وجود دارد که همیشه محل رجوع شما باشد؟ 

بله وجود دارد، کافکا چنین شرایطی برای من دارد. برخی از نویسندگان معاصر مثل «الیزابت استرات» محل ارجاع من هستند. شخصیت‌های داستان‌های او بسیار عجیب و یک خطی هستند اما در مقابل مخاطب ایستادگی می‌کنند. همچنین «کلی لینک»، «ایمی بندر»، «ویویان گورنیک» و «ایمی همپل» را تحسین می‌کنم. خواندن آثار همپل بسیار بر من تاثیر گذاشت.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز