مجید امینی (کارتونیست و کاریکاتوریست) در گفتگو با ایلنا:
کاریکاتوریست مطبوعاتی نباید «اصولگرا» و «اصلاحطلب» باشد/ هنرمند اگر سرباز کسی باشد هنرش بیارزش است/ نظریهی ایران قطب کاریکاتور دنیاست را قبول ندارم
اگر روزنامهخوان باشیم علاوه بر اینکه به کاهش چشمگیر روزنامهها واقفیم، متوجه این موضوع خواهیم شد که ارتباط مطبوعات با کاریکاتوریستها نسبت به چند سال گذشته کاهش یافته است. موضوع مهم اینکه طی دو دهه اخیر بر تعداد کاریکاتوریستها و کارتونیستها افزوده شده و آنهایی که با مطبوعات همکاری میکنند، انگشتشمارند. مجید امینی کارتونیست و کاریکاتوریست به تحلیل این وضعیت پرداخت.
به گزارش خبرنگار ایلنا، موضوعی که در همه جوامع اهمیت دارد شیوه بیان انتقادات در هر زمینهای است و در این میان طنز مقوله مهمی است که میتوان با استفاده از آن در عرصههای مختلف از گزندگی و جدیت نقدها و بار منفی آنها کاست. سینما، تئاتر، ادبیات و حتی موسیقی بستر مناسبی برای استفاده از ابزار طنز برای بیان موضوعات و مسائل مختلف هستند، اما آنچه بیش از اینها در بیان نقدهای اجتماعی و سیاسی کارآمد است و زبانی همه فهمتر دارد کاریکاتور است که برخی آن را هنر هشتم میدانند. این گونه تصویری، که اساس آن سوژهیابی و خلاقیت است به واسطه سادگی در زبان و تکنیک امکان پرداختن به مسائل مختلف اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را برای نگارنده فراهم میکند و در نهایت اینکه امکان ارتباطگیری با همه مخاطبان (چه مردم عادی، چه قشر روشنفکر و چه دولتمردان و مسئولان عالی رتبه) را دارد. موضوع مهمتر اینکه کاریکاتور به واسطه گویایی بصری مرزها را درنوردیده و مردم جوامع مختلف با هر زبان و از هر نژاد) مفهوم آن را درک میکنند. فقط کافی است که از دنیای پیرامون خود و اتفاقات اطراف اطلاعاتی کلی داشته باشند.
در گذشتهای نه چندان دور آن زمان که روزنامههای کاغذی عمومیت بیشتری داشتند و در غیاب رسانههای مجازی و اینترنتی نقش مهمتری را در ارائه اطلاعات ایفا میکردند، کاریکاتور مقوله جدیتر و کارآمدتری بود. جدا از نشریههای تخصصی طنز و فکاهی که محوریت اصلی آنها کاریکاتور و ادبیات طنز بود و همواره در تاریخ مطبوعاتی کشور از اهمیت بسیار برخوردار بودهاند، روزنامهها نیز به طور کم و بیش لااقل گوشهای از صفحه آخر یا ستونی را به تصویری اختصاص میدادند که چیزی جز کاریکاتور نبود. این رویه تا همین چند سال پیش مقولهای جدی بود و کاریکاتور روزنامهها مخاطبانی پر و پا قرص داشت. حتی برخی فقط برای دیدن کاریکاتور انتقادی فلان روزنامه آن را میخریدند. درست است که حال چند سالی است از تعداد و تیراژ روزنامهها کاسته شده و در مقابل تعداد رسانههای مجازی افزایش یافته، اما بستر چیدمان روزنامهها به لحاظ مضمون و محتوا تغییر نکرده اما با این حال کاریکاتور مانند گذشته مقولهای مهم نیست و آن ارتباط مفید و موثر گذشته میان مطبوعاتیها و کاریکاتوریستها وجود ندارد. واقعیت این است که جامعه امروز همچنان با مشکلات و کاستیهای عدیده (و چه بسا بیشتر از قبل) به حیات خود ادامه میدهد و موازی با آن، از تعداد کاریکاتوریستهای دغدغهمند نیز نسبت به گذشته کاسته نشده، اما آنها به دلایل مختلف از همکاری با روزنامهها امتناع میکنند یا شاید این مطبوعاتیها هستند که تمایلی به همکاری با کاریکاتوریستها ندارند. اینگونه است که کاریکاتوریستها انتشار آثار خود را در صفحات شخصی ترجیح میدهند یا طی همکاری با رسانههای خارجی آثارشان را در معرض دید مخاطبان قرار میدهند.
کاریکاتوری قدیمی از جواد علیزاده
مجید امینی، کارتونیست و کاریکاتوریست فعالی است که در جریان وضعیت و فعالیت همصنفهایش قرار دارد. او طی گفتکو با ایلنا از علل عدم اهمیت کاریکاتور در مطبوعات امروز و عدم تمایل همکاری کاریکاتوریستها با روزنامهها گفت.
فضای فعلی آنقدر آلوده است که حتی فعالیت و آثار هنرمندان مطرح نیز دچار اشکال میشود و میبینم که اثر فلان نقاش مطرح نیز در کمال تعجب کپی از آب در میآید. مطمئنم اگر با دیگر افراد مصاحبه کنید به شما میگویند ایران قطب کاریکاتور دنیاست اما من به این نظریه اعتقادی ندارم.
وضعیت فعالیت کاریکاتوریستهای هم نسل خودتان را چگونه میبینید؟
بگذارید در همین ابتدا صحبتم را با یک مثال شروع کنم. شما درختان و گیاهانی را در نظر بگیرید که در دنیای امروز به واسطه عوامل مختلف بیرونی، رشد میکنند و احیا میشوند و در عرض یک سال میوه میدهند، در حالی که یک درخت یا گیاه در حالت طبیعی باید سالهای سال رشد کند و پرورش یابد تا به بر بنشیند و ثمر دهد. اغلب کاریکاتوریستهای امروز مانند همان درختانی هستند که در عرض یک سال به صورت غیرطبیعی بر دادهاند. قاعدتا این روند خیلی با حالت و رشد طبیعی متفاوت است. الان در هنرهای مختلف افرادی فعال هستند که به صورت غیرطبیعی رشد کردهاند و آثارشان همان میوههایی است که پیش از موعد طبیعی به بر نشسته که متاسفانه اغلب آنها کپی و تقلید از آثار دیگران و اصطلاحا غیراورجینال است. در مقابل اثر و محتوایی که توسط هنرمندانی که روندی طبیعی را در یادگیری آموختهاند همیشه ماندگار خواهد بود و دلیل ماندگاری آثار پیشگامان کاریکاتور کشور همین است. شما توجه کنید نسبت به قبل چقدر بر تعداد گالریها افزوده شده و چقدر نقاش و کاریکاتوریست داریم و نگاهی به فضاهایی چون اینستاگرام و دیگر صفحات مجازی، ما را با آثار متعددی مواجه میکند که تعدادشان به لحاظ کثرت تعجببرانگیز است. اغلب این آثار در مجموع ثمره رشد سریع و غیرطبیعی هستند که مثالش همان درختان احیا شده است. فضای فعلی آنقدر آلوده است که حتی فعالیت و آثار هنرمندان مطرح نیز دچار اشکال میشود و میبینم که اثر فلان نقاش مطرح نیز در کمال تعجب کپی از آب درمیآید. در ادامه همه اینها، اتفاقی که رخ می دهد این است که افراد احیا شده یا همان درختان زود به بار نشسته به مرور جای افراد با صلاحیت را میگیرند و اتفاق بدتر این است که مثلا چند سال بعد، مثلا دو دهه یا سه دهه بعد نسل معاصری که ما هستیم هیچ خروجی قابل قبولی نخواهیم داشت. در حال حاضر ظاهر ماجرا این است که هنرمندان زیادی داریم که بسیار پرکارند اما در آینده متوجه خواهیم شد که چه اتفاقی برای هنرمان افتاده است. مطمئنم اگر با دیگر افراد مصاحبه کنید به شما میگویند ایران قطب کاریکاتور دنیاست اما من به این نظریه اعتقادی ندارم.
کاریکاتوری از شجاعی طباطبایی در ابتدای آغاز جنگ تحمیلی/مهرماه سال 1359
میان کاریکاتوریستها نوعی دو دستهگی ایجاد شده که سعی میکنم از این فضا دوری کنم. این دستهبندیها و گرایش به جناحهای مختلف آسیب زننده است و در نوع و کیفیت اثر هنرمند تاثیر میگذارد.
اتفاق دیگری که چند سالی از وقوع آن میگذرد و کمتر به آن توجه شده، کاهش همکاری کاریکاتورها با مطبوعات است. اگر یادتان باشد زمانی (شاید یه دهه قبل یا بیشتر) کاریکاتور بخش ثابت روزنامهها بود و حال اینگونه نیست.
درست است. یکی از دلایل اصلی این بود که در دهههای گذشته کاریکاتوریستها استقلال فکری داشتند و حال اینگونه نیست. متاسفانه میان کاریکاتوریستها نوعی دو دستهگی ایجاد شده که خودم شخصا سعی میکنم از این فضا دوری کنم. مثلا بسیار میشنویم که فلان همکار در این جناح کار میکند و ما در جناح مقابل هستیم. این دستهبندیها و گرایش به جناحهای مختلف آسیب زننده است. معتقدم هنرمند نباید سرباز کسی باشد و این اتفاق در همکاری با مطبوعات و رسانهها رخ داده است و وجود دارد. معمولا این سوال مطرح میشود که در چه جناحی هستی و در عین حال دوستانی دارم که در جناح اصلاحطلب یا اصولگرا کار میکنند. به نظرم این جبهه گرفتنها در نوع و کیفیت اثر هنرمند تاثیر میگذارد و اتفاق بد و مسخرهای است. هنرمند باید مستقل باشد. هنرمند باید جدا از هر جناح و دستهبندی به اتفاقات واکنش نشان دهد و اگر ناعدالتی صورت گرفته سوا از جناحبندیها و به دور از اینکه خواسته یا ناخواسته با کدام جناح کار میکند، حرفش را با اثرش بزند. اگر ناحقی رخ داده چه فرقی میکند که عامل آن کدام جناح بوده و مهم بیان آن است.
کارتونیست و کاریکاتوریستهای زیادی داریم اما به نظرم همه آنها سرباز هستند و زیر دست افرادی دیگر که به جناحهایی وابسته و معتقدند، کار میکنند. این وضعیت محدود به کاریکاتوریستها نیست بلکه افراد مطرح یا همان سلبریتیها نیز در این ورطه افتادهاند.
متاسفانه این جانبداریها بر فعالیتهای مطبوعاتی کاریکاتوریستها تاثیر گذاشته است.
صدرصد همینطور است. و یکی از دلایل کمرنگ شدن حضور و تاثیر کاریکاتور در روزنامهها همین است. ما کارتونیست و کاریکاتورهای زیادی داریم اما به نظرم همه آنها سرباز هستند و زیر دست افرادی دیگر که به جناحهایی وابسته و معتقدند، کار میکنند. این وضعیت محدود به کاریکاتوریستها نیست بلکه افراد مطرح یا همان سلبریتیها نیز در این ورطه افتادهاند. کمتر پیش میآید که فلان هنرمند مطرح که سلبریتی محسوب میشود بدون در نظر گرفتن منفعت خویش موضوعی انتقادی را مطرح کند. به هرحال نظام سرمایهای وجود دارد که سیاست در مرتبه بعدی آن است. افراد بالا سری در این نظام به فلان هنرمند یا سلبریتی میگویند ما دوست داریم در جناح ما توپ بزنی و هوایت را نیز خواهیم داشت و همین جاست که کار خراب میشود. در نهایت اینکه نه اصولگراها و نه اصلاحطلبها مستقل کار نمیکنند. شاید این رویه در ظاهر وجود نداشته باشد اما در باطن و نوع عملکردها این رویه وجود دارد. زمانی که چنین رفتارهایی در کلیت جامعه عمومیت پیدا میکند هنرمندان و سلبریتیها و همه فعالان اجتماعی نیز تحت تاثیر قرار میگیرند و خب کاریکاتوریستها و کارتونیستها نیز مستثنی نیستند. هنرمندان باید نماینده مردم باشند.
ترجیح میدهم با مطبوعات همکاری نکنم به این دلیل که در نهایت باید کاری کنم که آن دبیر، سردبیر یا مدیر مسئول روزنامه یا خبرگزاری (چه اصلاحطلب و چه اصولگرا) خوشش بیاید و اگر چنین باشد من هنرمند نمیتوانم حرف خودم را بزنم و اگر این اتفاق بیفتد به عنوان هنرمندی مسئول در وهله اول خودم را زیر سوال بردهام.
توضیح و تحلیل شما گویای این است که در جریان جزییات امر در رابطه با نحوه برخورد هنرمندان و البته کاریکاتوریستها و کارتونیستها هستید. با توجه به همه اینها و با توجه به اینکه ارتباط کاریکاتوریستها با مطبوعات را نسبت به گذشته کم رنگ میدانید، چرا خودتان برای مرتفع کردن بخشی از آن به عنوان یک هنرمند وارد عمل نمیشوید و رسالت مطبوعاتی خود را به جا نمیآورید؟
من آدمی فعال هستم و از هر فعالیت هنری و اجتماعی استقبال میکنم و اینکه با روزنامهها و مطبوعات همکاری کنم برایم خوشایند است اما با توجه به فضایی حاکمی که دربارهاش توضیح دادم، ترجیح میدهم با مطبوعات همکاری نکنم به این دلیل که در نهایت باید کاری کنم که آن دبیر، سردبیر یا مدیر مسئول روزنامه یا خبرگزاری (چه اصلاحطلب و چه اصولگرا) خوشش بیاید و اگر چنین باشد من هنرمند نمیتوانم حرف خودم را بزنم و اگر این اتفاق بیفتد به عنوان هنرمندی مسئول در وهله اول خودم را زیر سوال بردهام . من کاریکاتوریست یا کارتونیست ممکن است امروز نسبت به حرف یا عملکرد فردی اصولگرا نقد داشته باشم و فردا یک اصلاحطلب را با اثرم مورد انتقاد قرار دهم. حضور در مطبوعات این آزادی عمل را از من خواهد گرفت. در نهایت زمانی که رسانهای را مستقل نمیبینم ترجیح میدهم از حضور در مطبوعات بپرهیزم.
کاریکاتوری از علیرضا ذاکری
البته همواره این دستهبندیها وجود داشته اما شاید به شدت امروز نبوده است. مثلا اگر بخواهید با روزنامه کیهان همکاری کنید بر اساس سیاستهای این رسانه باید به نقدهای اجتماعی سیاسی بپردازید.
هیچ تفاوتی وجود ندارد در مقابل رسانههای اصلاحطلب نیز سیاستهای خاص خود را دارند. در این میان به هرحال روزنامهها و خبرگزاریها بر اساس موقعیت ها و اتفاقات کار خود را میکنند شاید این دستهبندیها برای آنها معنا و مفهوم مشخصی داشته باشد، اما آنچه میماند اثر و انتقادی است که من به عنوان هنرمند از خود به جا گذاشتهام و بخشی از سابقه کاری من شده و گویای نگرشم در مقطعی مشخص است. البته من بر اهمیت وجود رسانهها واقفم و صحبتهای من با شما نیز به واسطه وجود یک رسانه شکل گرفته و منتشر میشود. به هرحال گاه در رسانهها بخصوص در اصلاحطلبها افرادی کار میکنند که مثل من هنرمند دغدغههایی دارند و جنس روحیه، نوع تفکر و موقعیتشان ایجاد میکرده برای انجام رسالت خود در رسانهای کار کنند که مستقلتر است و کمی بعد مسیر خود را پیدا کردهاند و کارشان را با وجود دشواریها و هر اتفاق و تقابل انجام دادهاند. چنین افرادی نیز وجود دارند و به هرحال رسالتشان را به جا میآورند. میخواهم بگویم چنین افرادی نیتشان پاک است و کارشان قابل تقدیر است اما دبیر و دیگر مسئولان مافوق او هستند که به سیاستها و نوع تفکر رسانهها جهت میدهند و دقیقا در همین نقطه است که کار من هنرمند با اشکال مواجه میشود زیرا کار من انتقاد از اتفاقات و جریانت پیرامونم است. در نهایت اگر بخواهم به همکاری با فلان رسانه یا رسانهها ادامه دهم باید بر اساس آن خط فکری موجود به ارائه اثر و بیان انتقاد بپردازم که شخصا این رویه را نمیپذیرم.
به هرحال اغلب کاریکاتوریستها برای رسمیت یافتن فعالیتشان با مطبوعات همکاری میکنند. مانند خوانندگانی که در مقطعی برای ورود به عرصه حرفهای و بیشتر دیده شدن به خواندن تیتراژ آثار تلویزیونی میپرداختند. با این حساب میتوان گفت شما هیچ سابقه مطبوعاتی ندارید؟
اینگونه نبوده که همکاری نکرده باشم، اما باور کنید تنها چهار یا پنج اثرم را به مطبوعات دادهام. آنهم اینطور نبوده که به دنبال همکاری مستمر و جدی بوده باشم. مثلا با روزنامه جام جم تماس گرفتهام و گفتهام من چنین اثری دارم و میخواهم آن را چاپ کنید و در ازایش مبلغی نخواستهام و باقی آن چهار یا پنج اثر نیز همینطور کار شدهاند و مثلا گفتهام کاش این اثر را منتشر کنید تا دیده شود.
اثری سیاسی اجتماعی با موضوع گرانی مرغ در ماههای اخیر
یکی از موضوعات امروزی قضیه واکسن است که قابلیت ارائه اثر دارد ام فضای کاری من تاریخ مصرف ندارد اگر از این مسیر خارج شوم باید سراغ موضوعات سیاسی و اجتماعیتر بروم که چنین قصدی ندارم.
پس یکی از دلایل اینکه کاریکاتوریستهای مطرح معاصر با مطبوعات همکاری کمی دارند وجود فضای موجود و و جناح بندیهای سیاسی است.
همینطور است. البته من نام خودم را در کنار بزرگان و اساتید قرار نمیدهم. این را هم در نظر داشته باشید که شرایط به سمت و سویی رفته که هنرمندان آثارشان را در فضاهایی چون اینستاگرام منتشر میکنند. من نیز چنین صفحهای دارم برخی از آثارم را آنجا منتشر می کنم که البته چند ماهی است اثری جدید منتشر نکردهام. نه اینکه ایده یا اثر نداشته باشم اما ترجیح میدهم در زمان مناسب به آنها بپردازم و منتشرشان کنم. به عنوان مثال یکی از موضوعات امروزی قضیه واکسن است که قابلیت ارائه اثر دارد اما قضیه این است که فضای کاری من تاریخ مصرف ندارد و تا الان هم تلاش کردهام آثارم بدون تاریخ مصرف باشند و جنبه هنری آنها برایم مهم است. اگر از این مسیر خارج شوم باید به سراغ موضوعات سیاسی و اجتماعیتر بروم که چنین قصدی ندارم. موضوع کرونا و واکسن مسیر مرا به نوعی تغییر خواهد داد و مثلا اگر به سراغ واکسن بروم، باید مدام به آن بپردازم چون بحران و حواشی مربوط به آن فعلا ادامه دارد.
اگر مطمئن بودم فضایی برای ارائه آثاری با موضوعاتی مانند کرونا و قضیه واکسن و دیگر مسائل مربوطه وجود دارد به سراغ چنین موضوعاتی میرفتم. مثلا اگر رسانهای وجود داشت و به صورت مستمر آثارم را چاپ میکرد، من نیز با تعریف چنین فضایی به خلق اثر میپرداختم.
کلا با پرداختن به موضوعات بهروزتر و اجتماعیتر علاقه ندارید؟
من بر اساس نوع کارم فضایی دیگر را برای خودم تعریف کردهام و اگر میدانستم و مطمئن بودم فضایی برای ارائه آثاری با موضوعاتی مانند کرونا و قضیه واکسن و دیگر مسائل مربوطه وجود دارد به سراغ چنین موضوعاتی میرفتم. مثلا اگر رسانهای وجود داشت و به صورت مستمر آثارم را چاپ میکرد، من نیز با تعریف چنین فضایی به خلق اثر میپرداختم. مطمئنم اگر به سراغ موضوعات امروز بروم برای انتشار آنها به مشکل میخورم زیرا با همان معضل دستهبندیهای رسانهای مواجه میشوم و برخی میگویند این اثر تند است یا آن را تغییر بده و یا منظر و نگاهت را عوض کن. قبلا همچین تجربیاتی داشتهام. اثری را برای رو یا پشت جلد به رسانهای سپردم و بعدا گفتهاند نمیشود و فلانی گفته این اثر مشکل ساز است و صلاح نیست کار شود. اگر قرار باشد با این شیوه کار کنم. ترجیح میدهم به این رویه ورود نکنم.