خبرگزاری کار ایران

در نشست از مختارنامه‌ی عطار تا رباعیات خیام مطرح شد؛

گوی زدن در میدان سخت: نظری بر رباعیات عطار

گوی زدن در میدان سخت: نظری بر رباعیات عطار
کد خبر : ۱۰۶۴۰۸۷

نشست اول برنامه‌ی «از مختارنامه‌ی عطار تا رباعیات خیام» برگزار شد و در آن حسن علوی، سیدعلی میرافضلی، حامد شکوفگی و مریم مشرف درباره‌ی رباعیات خیام در «مختارنامه» سخنرانی کردند.

به گزارش ایلنا، مرکز فرهنگی شهرکتاب در روز سه‌شنبه ۲۲ فروردین، در آستانه‌ی روز بزرگداشت عطار نیشابوری، نشست اول برنامه‌ی «از مختارنامه‌ی عطار تا رباعیات خیام» را برگزار کرد. در این نشست مجازی حسن علوی، سیدعلی میرافضلی، حامد شکوفگی و مریم مشرف درباره‌ی رباعیات خیام در «مختارنامه» سخنرانی کردند.

رباعی در شعر فارسی قدمتی دیرینه و محبوبیتی فراگیر دارد. چنان‌که تمام شاعران ایران طبعی در آن آزموده‌اند و بخشی از دیوان‌هایشان به رباعی اختصاص یافته است. بیشترین رباعی برجای مانده به ترتیب از عطار (با حدود ۲۰۰۰ رباعی) و مولوی (با حدود ۱۹۸۳رباعی) است و پس از آن‌ها، اوحدالدین کرمانی، اهلی شیرازی و باباافضل کاشانی قرار گرفته‌اند. عطار و خیام با رباعی‌های عرفانی و فلسفی خود از تأثیرگذارترین و مشهورترین رباعی‌سرایان هستند. شاید هیچ شاعری به اندازه‌ی عطار، رباعی خوب و مسلم‌الصدور نداشته باشد. به گفته‌ی دکتر شفیعی‌کدکنی یکی از مهم‌ترین دریچه‌های خیام‌شناسی یا شناخت ادبیات خیامی در زبان فارسی کتاب «مختارنامه» (مجموعه رباعیات عطار) است که تاکنون توجه شایانی به آن نشده است.

دو نکته درباره‌ی «مختارنامه»‌ی عطار

حسن علوی، در بخشی از سخنان خود اظهار داشت: درباره‌ی«مختارنامه»‌ی عطار به دو مطلب بسنده می‌کنم. چراکه حقیقتاً عطار را جز خود عطار کسی نشناخته است. نخست اینکه، چرا عطار مجموعه‌ی رباعیات خود را« مختارنامه» نامید و دیگر اینکه، چرا این اثر گران‌سنگ را در این حجم عرضه داشت. برای پاسخ به سؤال نخست، مقدمتاً مطلبی از پروفسور هانری کُربن، شرق‌شناس معروف فرانسوی، می‌آورم. او در نشستی می‌گوید مترجمی کتاب «مصیبت‌نامه‌‌»ی عطار را ترجمه کرده بود و قبل از چاپ نسخه‌ای به من داد تا نظرم را بگویم. اولین مطلبی که نظرم را جلب کرد ترجمه‌ی مصیبت در این کتاب بود که معادل غم، غصه یا اندوه گرفته شده بود. به مترجم گفتم، کتاب «مصیبت‌نامه»‌ی عطار کتاب غم و غصه نیست، بلکه کتاب آزمون، امتحان و آزمایش است و سالک طی چهل مرحله یا وادی به حقیقت دست می‌یابد. پس، آن را باید کتاب آزمون و آزمایش و امتحان نامید. از آن به بعد هم همه‌ی محققان از همین عنوان استفاده کردند.

او ادامه داد: به همین مناسبت، فکر کردم در مورد عنوان «مختارنامه» دقیقاً همان استدلالی استفاده کنم که کربن به جهت شناخت مطالب برای «مصیبت‌نامه» استفاده کرده بود. چراکه از ترجمه‌ی فرانسوی «مختارنامه» مفهوم مطلب آن بهتر مشخص می‌شود. چراکه اسم کتاب گوشه‌ای از براعت استهلالی است که نویسنده یا شاعر یا هنرمند بر اثر خود می‌گذارد. ترجمه‌ی فرانسوی مختار به معنی «داور آزاد» است؛ یعنی موحدِ معتقدِ واقع‌گرایِ آرمان‌گرایِ کمال‌گرایی چون عطار در این کتاب، آخرین اثر خود، با داشتن کوله‌باری آن‌چنان وزین و سنگین به مقامی از سیر و سلوک ایستاده است که در قامت داوری آزاد و با اختیار و آگاهی و اشراف کامل بر آنچه بر او از لحظات، تجارب و حالات روحی و فکری و به‌ویژه روزنه‌های کشف و شهود رفته است، از میان حدود ۶۰۰۰ رباعی گفته شده در این مجموعه‌ به ۲۲۰۰ رباعی بسنده کرده و آن را «مختارنامه» نامیده است.

علوی تأکید کرد: البته لازم به یادآوری است که اختیار نزد عطار بُعد بسیار عمیق و پرمعنایی دارد تا آنجاکه حتی با استفاده از همین استدلال درباره‌ی نام «مختارنامه»/«کتاب داور آزاد» زیرکانه و ظریفانه و به‌خصوص عالمانه و عارفانه اختیار عطارگونه را این‌چنین معرفی می‌کند: «دوش آمد و گفت گرد اعزاز مگرد/ خواری طلب و دگر سرافراز مگرد/ می‌دان که تو سایه‌ی منی خوش می‌باش/ هر جا که روم از پی من باز مگرد». چنان‌که در سوره‌ی ۳۱ لقمان آیه‌ی ۱۵ آمده است:‌ «راه کسی را پیروی کن که به سوی من باز آمده است».  عطار این دقت نظر در گفتار و کلمات را به نحوی دیگر بیان می‌کند: «صد دُر به اشارتی بسُفتیم و شدیم/ صد گل به عبارتی برُفتیم و شدیم/ گر دانایی به لفظ منگر بندیش/ آن راز که ما به رمز گفتیم و شدیم». در اینجا رُفتن گفتن یعنی چیدن آن. در این صورت عنوان «مختارنامه» عنوان فاخر و پرمغزی است که او برای مجموع چنین رباعیاتی انتخاب کرده است.

او در پاسخ به سؤال دوم گفت: مختصات و مشخصات علمی و عرفانی و سیر و سلوک عطار را نیز در این مرحله در فضایی دیگر بررسی می‌کنیم و او را در این فضا در سه بعد مجزا و درعین‌حال وابسته به‌هم همچون اسطوره‌ای در مقام تعلیم و تربیت چنین معرفی می‌کنیم: در اوج فوران عطش دانسته‌ها، تجربه‌ها و لحظه‌های ناب کشف و شهود قرار دارد؛ در منتهای اخلاص و صداقت و خیراندیشی در ارائه‌ی این دانسته‌ها و دریافت‌ها در قالب اعجازگونه‌ی رباعی شوق و بی‌صبری جمیلی دارد؛ بر قله‌ی تکلیف و انسان راسخ و مختارگونه‌ای قرار دارد و در تحویل این امانت سنگین معنوی به انسان‌های خواستار حقیقت و طالب وصال معشوق جاودان تعللی به خود راه نمی‌دهد. به این دلیل است که این کان معرفت و عرفان فضایی به این حجم را طالب است تا شراره‌های معرفتی را که در طی سال‌های دراز در خُم‌خانه‌ی دل گرد آورده و در خود پرورده است در طبق اخلاص عرضه دارد. به‌عبارت‌دیگر، دل عارف و حکیمی با این رتبه و رفعت که عمری را در طلب حقیقت گذرانده و اسراری در نهان‌خانه‌ی ذهنی وجودش نقش‌بسته چنین حجمی را خواستار است تا حق ادای امانت را شایسته و بایسته ادا کند. به جد «مختارنامه»ی عطار اقیانوس بی‌کرانی است که در درک آن جز خود عطار را ردای قبولی نپوشانده‌اند.

پیشینه و سرنوشت رباعی فارسی

سیدعلی میرافضلی در بخشی از سخنان خود اظهار داشت: رباعی یکی از قالب‌های خاص شعر فارسی است که بعد از گذشت ۱۱۰۰ سال هنوز مورد اقبال شاعران و مورد توجه مخاطبان شعر است. اغلب شاعران بزرگ ما احساسات ناب و اندیشه‌های ژرف خود را در قالب رباعی عرضه کرده‌اند. پس، رباعیات آنها نمایشگاهی از بهترین و والاترین محصولات ذهن و روح بشر است. برای معرفی اجمالی رباعی می‌توانیم آن را از سه منظر بررسی کنیم: فرم، پیشینه و سرنوشت، قابلیت‌ها و ظرفیت‌ها و ویژگی‌ها.

او ادامه داد: در منظر فرم و شکل و ساخت، رباعی در چهار مصراع شکل گرفته و از انواع شعرهای کوتاه فارسی محسوب می‌شود. در شکل مرسوم مصراع‌های اول و دوم و چهارم هم‌قافیه‌اند و به‌کاربردن قافیه در مصراع سوم دلبخواهی است. گویا در رباعیات نخستین فارسی در اوایل قرن ششم، شاعران بیشتر رباعیات چهارقافیه‌ای می‌گفتند و بعدها برای سهولت سرایش و بالا بردن ضریب غافلگیری مصراع چهارم قافیه‌ی مصراع سوم را وانهادند. این فرم رباعی با ایجاد درنگی در ضرباهنگ موسیقی رباعی ذهن را برای شنیدن مصراع چهارم آماده می‌کند. بعضی عروض‌دانان فارسی برای رباعی دو وزن اصلی و بعضی یک وزن اصلی قائل شدند. از هر کدام از این وزن یا اوزان اصلی یازده وزن فرعی منشعب می‌شود. بنابراین، رباعی ۲۴ یا ۱۲ وزن دارد. البته، تمایز آنها شاید فقط برای اهل فن مشخص باشد.

او درباره‌ی پیشینه‌ی ساخت وزن رباعی گفت: در این باره دو روایت متفاوت در دست است. شمس قیس رازی در «المعجم» می‌گوید رودکی مبدع رباعی بود. رودکی در کوچه کودکانی را مشغول گردوبازی دید. یکی از کودکان که ذهن تیز و روشنی داشت وقتی گردو به سمت گودال می‌رفت می‌خواند: «غلتان‌غلتان همی رود تا بن گو». این مصرع خودانگیخته در ذهن رودکی نیک آمد و بر قاعده‌ی آن سه مصراع دیگر ساخت و رباعی را شکل داد. روایت دیگر، از دولتشاه سمرقندی است و زمان پیدایش رباعی را یک قرن قبل‌تر و به میان شاعران دربار یعقوب لیث صفاری می‌برد. در این روایت هم همان کودک و همان مصرع ابداع رباعی را رقم می‌زند. گرچه ممکن است این روایت‌ها بهره‌ای از حقیقت داشته باشند، بسیار ساده‌انگارانه است و مشخص نمی‌کند که چرا بر اساس آن مصرع چهار مصراع ساختند و نه کم و بیش. ازاین‌جهت، به گمانم همان‌طورکه وزن رباعی از زبان مردم کوچه و بازار گرفته شده است، قالب آن هم ریشه در شعرهای عامیانه و قدیم فارسی داشته باشد که نمونه‌های آن در کتب قدیم فارسی موجود است و در شعر عامیانه هم شعرهای کوتاه چهارلختی هست.

میرافضلی بیان داشت: رباعی را ترانه و دوبیتی و چهارانه و چهارخانه هم گفته‌اند. در ادبیات عرب، رباعی نسبتاً قدمت زیادی دارد و شاعران عرب رباعی را دو بیت و دوبیتات می‌نامند؛ یعنی اسم فارسی دارد. اغلب این رباعیات عربی هم سروده‌ی شاعران ایرانی است. یکی از مهم‌ترین آنها قاضی نظام‌الدین اصفهانی است که دفتر بزرگی از رباعیات عربی دارد. مشهورترین شاعران رباعی‌سرای ما نخست حکیم عمر خیام است که چهره‌ای جهانی دارد و با رباعیات خود سرتاسر کره‌ی خاک را در پیموده است. همشهری او عطار و شاعرانی چون سنایی غزنوی و حضرت مولانا و اوحدالدین کرمانی، مهستی گنجوی، کمال اسماعیل اصفهانی، باباافضل کاشانی، مجد همگر، نورالدین عبدالرحمان جامی، سحابی استرآبادی، مؤمن یزدی و بیدل دهلوی جزو رباعی‌سرایان شاخص زبان فارسی‌اند. حجم رباعیات اغلب اینها بسیار زیادی است. بیشترین رباعی فارسی از آن سحابی استرآبادی است که در قرن یازدهم، عصر صفوی، می‌زیست و حدود ۶۵۰۰ رباعی از او به‌جا مانده است.

او به برخی شاعران دیگر در این مسیر اشاره کرد و افزود: قرن ششم و هفتم هجری دوران طلایی رباعی فارسی است و شاعران شاخصی در آن ظهور کردند. بعدازآن، شاید یکی از نقاط عطف رباعی در دوره‌ی صفوی و از اواسط قرن دهم تا اوایل قرن دوازدهم تا بیدل دهلوی شاعر سبک هندی باشد. در دوران معاصر هم نیما یوشیج علاقه‌ی خاصی به رباعی داشت و حدود ۲۰۰۰ رباعی از او به‌جامانده است. اهتمام او به رباعی شاعران نوپرداز را هم ترغیب کرد که در این قالب تجربه بکنند و در آن روح نوگرایانه‌ای بدمند.

او درباره‌ی قابلیت‌ها و ظرفیت‌ها و ویژگی‌های رباعی گفت: اقبال گسترده به رباعی در سرزمین‌های فارسی‌زبان و خارج از ایران به نظر من ناشی از چند عامل است که یکی از آنها کوتاه بودن این فرم شعری است. این کوتاهی هم برای شاعران مجال عرضه داشتن اندیشه در ظرفی کوتاه را فراهم می‌آورد هم برای مخاطبان امکان به خاطر سپاری را. البته همین امر منجر به مشهور شدن یک رباعی به اسم چندین شاعر و پدید آمدن مساله‌ی رباعیات سرگردان شده است. حتی رباعی‌سرایان معروفی مثل شیخ ابوسعید ابوالخیر و خواجه عبدالله انصاری مطرح شدند که اصلاً رباعی نداشته‌اند.

او افزود: یکی از شاخص‌های رباعی وزن آن است. اغلب شعرهای فارسی در اوزان مختلفی هستند. منتها رباعی و دوبیتی وزن خاص دارند. نکته‌ی جالب اینکه در این وزن یگانه احساس یکنواختی نمی‌کنیم. شاعران انواع مفاهیم و معانی را در این وزن مشخص و این قالب کوتاه ریختند و بیان کردند. پس ظرفیت بالایی برای بیان مفاهیم متفاوت دارد.

میرافضلی بیان داشت: اگر بخواهیم یکی از چهره‌های شاخص رباعی فارسی را برشمریم، باید از حکیم عمر خیام و همشهری او عطار نیشابوری یاد کنیم. عطار نخستین شاعری بود که رباعیات خود را در دفتری جداگانه، «مختارنامه» گردآورده است و آنها را در ده‌ها فصل دسته‌بندی کرده است. رباعیات او هم ازجهت تعداد هم تنوع موضوعی هم تازگی در اجرا قابل‌توجه است. البته او ذائقه‌ی عرفانی داشته و بیشتر رباعیاتش هم عرفانی است و حوزه‌ی تأثیر بسیار زیادی بر شاعران پس از خود، مثل مولانا و اوحد کرمانی و دیگران داشته است. بعضاً رباعیاتی به تقلید رباعیات او سروده‌اند و حتی رباعیات او در مجموعه‌های آنها به ثبت رسیده است. اما در کنار این رباعیات عارفانه، خیامانه‌های عطار هم حائز اهمیت‌اند. بیش از ۳۰ رباعی عطار در گذر زمان به کاروان رباعیات خیام پیوسته است؛ یعنی خیلی از رباعیات معروف منسوب به خیام سروده‌ی عطار است. خیامانه‌های عطار از لحاظ تعداد و اهمیت درخور مطالعه است. اینها در موضوع ناپایداری زندگی، اغتنام فرصت، زوال زیبایی‌ها، حیرت در برابر رازهای هستی سروده شده‌اند و یکی از شاخه‌های اصلی این رباعیات خیامانه «ساقی‌نامه» است که با «مختارنامه»ی عطار به بالندگی رسید.

او در پایان گفت: بعضی رباعیات عطار در مورد پروانه و شمع بداعت و تازگی و ساخت ویژه‌ای دارند. بسیاری از رباعیات او با عبارت «پروانه به شمع گفت» یا «شمع آمد و گفت» شروع می‌شود. در عین این تنوع و لطافت معنا در آنها حائز اهمیت است. متأسفانه رباعیات عطار چندان مورد توجه محققان نبوده و بعضاً اطلاعات نادرستی هم در مورد آنها داده‌اند. حتی گفته‌اند در آنها خشونت است که از راستی به دور است. همان‌طور که محمدرضا شفیعی‌کدکنی می‌گوید، گزیده‌ی «مختارنامه» شامل بهترین رباعیات زبان فارسی تواند بود و هیچ گزیده‌ی رباعیات فارسی‌ای از رباعیات عطار خالی نمی‌تواند باشد.

بیان احوال فشرده و برق‌آسا

حامد شکوفگی در بخشی از سخنان خود اظهار داشت: امروز درباره‌ی رباعیات روایی در «مختارنامه»‌ی عطار سخن می‌گویم. به خاطر حجم گسترده‌ی روایت‌ها و حکایت‌ها و قصه‌هایی که در ادبیات  گران‌سنگ فارسی در قالب مثنوی وجود دارد، معمولاً از توانش قالب‌های دیگر شعری غفلت شده است. گرچه در دهه‌های اخیر در زمینه‌ی غزل و غزل‌قصه و غزل روایی مقالات و حتی چند کتاب نگارش شده و به تألیف در آمده است، در مورد رباعیات روایی در «مختارنامه»‌ هیچ اثر جدی یا مقاله‌ی منسجمی مطرح نشده است.

او بیان داشت: کارکرد مهم قصه‌گویی نزد عرفا و شاعران عارف‌مسلک ما ارائه‌ی تجارب شهودی و مکاشفات عرفانی خود است. عارف و شاعر وقتی در لحظه‌ها و حال‌های عرفانی خود قرار می‌گیرد، آن دریافت‌های عرفانی را به‌صورت حکایت یا روایتی کوتاه ارائه می‌کند. قالب بازتابنده‌ی روایت‌های شعری عرفای ما بیشتر قالب غزل است. غزل روایی از شعرای پیشاهنگی مثل سنایی، عطار و مولانا و حافظ قصه و مکاشفه‌ی عرفانی یا حالی را که بر شاعر رفته به‌صورت حکایت روایت می‌کند و از عناصر روایی برخوردار است.  اما مهم این است که عرفا و شعرای ادبیات فارسی برخوردار از اعمال عرفانی اعتراف کردند که این حالات و مکاشفات عرفانی‌شان زودگذر و برق‌آسا است و کاملاً وحدت‌گونه تجلی و خیلی سریع از آنها عبور می‌کند. پس، برای بیان این احوال فشرده و برق‌آسا با خصیصه‌ی وحدانی باید به دنبال قالبی شعری باشند که بتواند این روایت متراکم و وحدت‌گون شهودی را به شکل شایسته‌ای بازنمایی بکند.

او افزود: علاوه بر ویژگی‌هایی مثل قدمت شعر و  ایرانی‌بودن قالب رباعی، ساختار رباعی نیز اهمیت دارد. پژوهشگرانی که در زمینه‌ی رباعی در شعر فارسی نوشته‌اند به قدمت آن اشاره کرده‌اند. چراکه ساختار رباعی واحد و  منسجم  است. به نظر من این ساختار واحد و متشکل و کاملاً متحد رباعی برای بیان و احوال مکاشفات عرفانی شاعر عارفی رواج پیدا کرده است که بیان احوال و مکاشفات و مواجب عرفانی خودش را می‌خواهد به‌صورت روایت ارائه بکند. بر این اساس، من در مطالعه‌ای که روی ۲۲۷۹ رباعی «مختارنامه»ی عطار نیشابوری انجام دادم دریافتم که نزدیک ۱۳ درصد از رباعیات عطار رباعی روایی است. گرچه شاید همه‌ی آنها به‌صورت کامل عناصر روایی را در خودشان نگنجانده‌اند. چراکه روایت و روایت‌مندی صفتی مدرج است و این‌طور نیست که همه‌ی روایت‌ها، حتی در مثنوی و غزل، به یک اندازه از عناصر روایی برخوردار باشند. درهرحال، هر گاه رخدادی منجر به دگرگونی از حالت اولیه به حالت ثانویه شود، روایت شکل می‌گیرد. زمانی روایت چهار سازه‌ی روایت را در خود می‌گنجاند و زمانی روایتی سه عنصر از این چهار مؤلفه را در خود می‌گنجاند. مثلاً در «چون بادیه‌ی عشق مرا پیش آمد/ هر گامم از او ز صد جهان بیش آمد/ دل رفت و در این بادیه تک زد/ خود بادیه او بود چو با خویش آمد» یک رباعی روایی کامل است. چراکه رخدادی برای شخصیتی به نام دل پیش آمده است: «بادیه‌ی عشق مرا پیش آمد».

شکوفگی در ادامه نمونه‌های گوناگونی از رباعی روایی را برشمرد و گفت: محمدرضا شفیعی‌کدکنی به‌درستی می‌گوید، در بیشتر قالب‌های شعر فارسی همیشه فرم شعر است که بر تجربه‌ی شاعر مقدم است. یعنی وقتی می‌خواهید درباره‌ی موضوعی شعر بگویید، اول قصد می‌کنید شعری بگویید. قالب را انتخاب می‌کنید و بعد بر حسب اقتضائات و الزامات آن قالب شعری تجربه‌تان را شکل می‌دهید. اما کدکنی در ادامه می‌گوید، ولی رباعی لحظه و تجربه‌ی شعری غالباً بر فرم مقدم شده است. همچنین تری ایگلتون از چیستی اثر از طریق بررسی چگونگی آن سخن می‌گوید. اتفاقاً به نظر می‌آید بتوان چیستی اثر را از طریق چگونگی ارائه‌ی آن در رباعی روایی بررسی کرد. این گونه‌ی ادبی توانست تا حدودی به‌عنوان گونه‌ای شناخته شود که در آن فرم و محتوا به‌شدت درهم‌تنیده‌اند. ما در هم تنیدگی فرم روایی و محتوای روایت( بازتاب یک مکاشفه و احوال عرفانی) را کاملاً در رباعی می‌بینیم. این نکته‌ی بسیار مهمی است.

او در ادامه به بحث شخصیت، زمان و مکان، عناصر روایی در بحث رباعی روایی اشاره کرد و در پایان گفت: در سنایی چاپ مرحوم مظاهر مصفا ۵۳۷ رباعی و ۳۴ رباعی قصه وجود دارد؛ یعنی رباعی روایی یا رباعی قصه در سنایی حدود ۶ درصد است. حدود ۱۳ درصد رباعی‌های عطار و حدود ۱۰ درصد رباعیات کلیات شمس مولوی رباعی روایی است. این رقم در اوحدی کرمانی ۲/۴ و در فخرالدین عراقی ۷/۶ درصد است. پس، عطار در مقایسه با دیگر شعرای عرفانی ما در بیان مکاشفات و لطایف عرفانی عالم عرفان در قالب رباعی روایی پیشتاز است و بعد از او مولوی است.

  عطار واقعیت را به عرصه‌ی جادو می‌کشاند

مریم مشرف در بخشی از سخنان خود اظهار داشت: برای من امر عجیب در شعر و رباعی‌های عطار این است که گویی او ساحت‌های متفاوتی را با یکدیگر وفق می‌دهد و اعجاب‌آفرینی می‌کند. گویی او ساحتی جادویی را به امر و ساحت واقعی پیوند می‌زند یا واقعیت را به عرصه‌ی جادو می‌کشاند، طوری‌که شنونده گاه نمی‌داند با واقعیت سروکار دارد یا خیال. ناگفته نماند که رباعی تا عصر عطار پیشرفت فوق‌العاده‌ای کرده بود و رباعی‌سازهای قهار و زبردستی ظهور پیدا کرده و در جای خود صاحب گنجینه‌هایی بودند. پیش از او، ما از قرن چهارم شعرهایی در قالب رباعی یا نظیر آن داریم که درباره‌ی ریشه‌ی آن دیدگاه‌های متفاوتی ارائه شده است. به‌هرروی، قطعاً ریشه‌ی رباعی عربی نیست. شمس قیس می‌گوید، رودکی به دربار امیرنصر سامانی می‌رفت که دید بچه‌ها گردوبازی می‌کنند و گردو غل می‌دهند. یکی از این گردوها بیشتر غل ‌خورد و از دایره‌ی بچه‌ها خارج شد و این طفل به دنبال گردو می‌رفت و می‌گفت: «غلتان غلتان همی رود تا بن گو» که همان وزن «لاحول و لا قوه الا بالله» است. رودکی از این ریتم خوشش آمد و رباعی را ساخت. این افسانه‌ است، اما افسانه‌ای خوشمزه و شیرین.

او بیان داشت: یکی از رباعی‌سازان پرتوان پیش از عطار، سنایی است. عطار بعد از سنایی آمده است. سنایی رباعی‌ها و شعرهای فوق‌العاده‌ای دارد و در تمام کتاب‌های عرفانی برای هر مطلبی از او شاهد می‌آوردند. در موارد زیادی حتی در قرن‌های بعدی کاتبان شعرهای سنایی را آوردند. همین‌طور، مسعود سعد معاصر سنایی بوده است: «با همت باز باش و با کبر پلنگ/ زیبا به گه شکار و پیروز به جنگ/ کم کن بر عندلیب و طاووس درنگ/ کانجا همه بانگ آمد اینجا همه رنگ» .رباعی‌های فوق‌العاده‌ای از قرن ششم داریم. مهستی گنجوی نوعی خاصی از رباعی را به‌وجود آورد. شعر او  صدای خانمی است که در دربارها و محیط‌های ادبی قرن ششم بلند می‌شود و تا قرن حاضر همچنان رسا است. من به‌خصوص یک رباعی او را دوست دارم که مجسم می‌کند خانمی با شوهرش کنار شمع است و اتفاقاً آتش به گوشه‌ی لباس شوهرش می‌زند. زن بلند می‌شود تا این آتش را خاموش کند و آتش به موی خودش می‌گیرد. شاعر این مضمون را چنین ساخته است: آتش بوزید و جامه‌ی شوم بسوخت/ وز شومی شوم نیمه‌ی روم بسوخت/ بر پای بدم که شمع را بنشانم/ آتش ز سر شمع همه موم بسوخت» اینجا تعداد زیادی صنعت به‌کاررفته است. همچنین، خود این مضمون بسیار جالب است. ضمن اینکه شمع موم را می‌سوزاند ولی اینجا به موی خودش اشاره می‌کند. یعنی پر از ایهام و صنعت و یک رباعی کاملاً غیرعرفانی است. همچنین، نوعی خاص رباعی‌های حکمی به نام خیام شهره است و خیلی‌ها از او تقلید کردند. تعداد رباعی‌های خیام به گفته‌ی غلامحسین یوسفی ۱۷ مورد بیشتر نیست. گرچه صادق هدایت، از اولین محصص‌های خیام، تعداد بیشتری را کار کرده بود. به‌هرحال، رباعی معروف حکمی خیام، «جامی است که عقل آفرین می‌زندش/ صد بوسه ز مهر بر جبین می‌زندش/ این کوزه‌گر دهر چنین جام لطیف/ می‌سازد و باز بر زمین می‌زندش»، از معمای هستی و مرگ می‌پرسد.

مشرف جمع‌بندی کرد: پس، تا دوره‌ی ظهور عطار رباعی خیلی پیشرفت کرده بود. سنایی و شعر ماندگار گفتن و رباعی به این استحکام آوردن در میدانی این‌چنین که بزرگان در آن گوی زدند، کار بسیار دشواری بوده است. البته، همه‌ی شعرهای عطار از یک درجه نیست. اما از همین نمونه‌های اعجاب‌آور شعری است که توصیف می‌کند آیینه‌ای هست و همه به آن نگاه می‌کنند، اما خود آینه را نمی‌بینند. این نکته‌ی عجیب و بدیعی است. همه‌ی ما هر روز عمرمان با این آینه سروکار داریم و در آینه می‌نگریم، اما آینه را نمی‌بینیم: «خلقان همه در آینه‌ای می‌نگرند/ مشغول خودند و زآینه بی‌خبرند/ کس آینه می‌نبیند از خلق جهان/ در آینه در آینه برمی‌گذرند». اینجا، او مضمونی بسیار نو و بکر آفریده است که با همه‌ی رباعی‌های دیگر تفاوت دارد. البته رباعی‌های عطار در «مختارنامه» در موضوع‌های گوناگون تقسیم‌بندی شده است.  مثلاً رباعی‌های عشقی او در نوع خودشان عجیب و بدیع‌اند: «در عشق تو رسوای جهان آمده‌ایم/ وانگشت‌نمای این و آن آمده‌‌ایم/ کردیم هزار منزل از پس همه روز/ تا ما ز دل خویش به جان آمده‌ایم». در اینجا، «به جان آمده‌ایم» را بسیار عالی آورده است. انگار جان مکانی است که از دل بدان آمده است و درعین‌حال، از کار دل به ستوه آمده است. چراکه هر چه این راه دراز را می‌رود به مطلوب نمی‌رسد. این رباعی بسیار ساده است اما وقتی در آن می‌نگریم نکته‌ی بسیار عمیقی در آن است.

او سخنان خود را با خواندن چند رباعی دیگر از «مختارنامه» با موضوعات گوناگون به پایان برد. 

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز