خبرگزاری کار ایران

نگاهی به کتاب «قدرت بی‌قدرتان» به قلم واتسلاف هاول؛

دگراندیشی راهکاری برای مبارزه با نظام توتالیتر/ زندگی در حقایق و ایجاد دنیای موازی بهترین راهکار مبارزه با دولت‌های تمامیت‌خواه است

دگراندیشی راهکاری برای مبارزه با نظام توتالیتر/ زندگی در حقایق و ایجاد دنیای موازی بهترین راهکار مبارزه با دولت‌های تمامیت‌خواه است
کد خبر : ۱۰۶۱۵۰۴

مردمی که تحت سلطه نظام پساتوتالیتر زندگی می‌کنند، می‌دانند مهم نیست که قدرت در دست یک یا چند حزب سیاسی باشد و این احزاب چه تعریفی از خودشان دارند و چه عنوانی به خودشان می‌دهند؛ مسئله بسیار مهم‌تر این است که آیا در چنین نظامی امکان یک زندگی انسانی را دارند یا نه؟

به گزارش خبرنگار ایلنا به نقل از پرسپکتیو پابلیشینگ، کتاب «قدرت بی‌قدرتان» به قلم واتسلاف هاول، اولین رئیس‌جمهور چک است. این کتاب با هدف مبارزه با دولت مستبد توتالیتر (تمامیت‌خواه) در سال ۱۹۷۸ نوشته شد. هنگامی که این کتاب به رشته تحریر درآمد، کشور شوراها یعنی اتحاد شوروی و بلوک کمونیستی در اوج قله اقتدار و قدرت خود قرار داشت. 

قدرت بی‌قدرتان، در اصل طرحی درباب قدرت و آزادی بود. اینطور به نظر می‌رسید که نویسندگان اهل کشورهای لهستان و چکسلواکی در پاسخ به جستارهای هاول، مطالبی را آماده انتشار کنند. نتایج خروجی این موضوع چندان باب میل نبود و برخی از نویسندگان اهل چکسلواکی توانستند به این موضوع پاسخ دهند. یک سال پس از این ماجرا یعنی در زمان دستگیری این چهره سیاسی، جمعی از نویسندگان تصمیم گرفتند تا جستارهای هاول را در قالب کتابی منشتر کنند. 

هاول در این کتاب نشان می‌دهد که وضعیت پس از آن دوره آزاد سیاسی تغییر اساسی کرده است. خفقان موجود، نبود آزادی، سرکوب و بسیاری از موارد دیگر، حال به نحوی تازه در جامعه برقرار شده است. واتسلاف هاول اشاره می‌کند که این وضعیت را دیگر نمی‌توان نتیجه یک حکومت دیکتاتوری دانست بلکه چنین جامعه‌ای را نظام پساتوتالیتر می‌نامد. 

این نویسنده در بخشی از کتاب خود می‌نویسد: مردمی که تحت سلطه نظام پساتوتالیتر زندگی می‌کنند، می‌دانند مهم نیست که قدرت در دست یک یا چند حزب سیاسی باشد و این احزاب چه تعریفی از خودشان دارند و چه عنوانی به خودشان می‌دهند؛ مسئله بسیار مهم‌تر این است که آیا در چنین نظامی امکان یک زندگی انسانی را دارند یا نه؟ در جوامعی که نظام پساتوتالیتر حکمفرماست، حیات سیاسی معنای سنتی‌اش از میان رفته است. مردم هیچ فرصتی برای ابراز علنی عقاید سیاسی‌شان ندارند، چه رسد به سازماندهی سیاسی. این شکاف را که بدین‌ترتیب پدید می‌آید با آیین‌های ایدئولوژیک پر می‌کنند. در چنین اوضاعی، طبیعتا علاقه مردم به امور سیاسی رفته‌رفته کم می‌شود و اکثرشان اندیشه سیاسی مستقل را، اگر اصلا وجود داشته باشد، غیرواقع‌گرایانه و باورنکردنی و نوعی بازی برای هوا و هوس‌های اهلش می‌دانند، که هیچ ربطی به دغدغه‌های روزمره آن‌ها ندارد. 

قدرت بی‌قدرتان، نمونه‌ای ارزشمند برای مبارزات طبقه روشنفکر علیه نظام‌های استبدادی تمامیت‌خواه است. هاول معتقد است، زندگی در دل حقایق و ایجاد دنیای موازی بهترین راهکاری مبارزه مردمی با دولت‌های تمامیت‌خواه هستند، این نظام‌های خودکامه در تمامی جوانب زندگی شهروندان مثل سبک زندگی، اعمال، گفتار ورود کرده و آن را با عقاید خود دستمایه تغییر قرار می‌دهند. بر اساس مطالب منتشر شده در این کتاب، او باور دارد: فعالیت‌های سیاسی مسالمت‌آمیز و به دور از خشونت هیچگاه منجر به اصلاحات ساختاری در یک نظام نخواهد شد. 

اینطور به نظر می‌رسد، واتسلاف با انتشار این کتاب درنظر داشته تا روش‌های نوین و متفاوتی به مردم جامعه در جهت مبارزه با نظام‌های تمامیت‌خواه عرضه کند که منطبق بر سیاست‌های کلان او یعنی بهبود سطح زندگی مردم است. او در راه رسالت خود به پیروزی رسید و جستارهای او تاثیر بسیاری بر اروپای شرقی در آن برهه زمانی گذاشت و در اولین انتخابات ریاست جمهوری چک، بر کرسی قدرت نشست. 

هاول در بخشی از کتاب خود نوشته است: نظام پساتوتالیتر چیزی از بیخ و بن متفاوت است؛ تعرضی است پیچیده و عمیق و درازمدت به جامعه، یا بهتر بگویم، تعرض جامعه به خودش. برای مقابله با آن کافی نیست خط مشی سیاسی متفاوتی در پیش گرفته شود و بعد تلاش شود به کمک آن تغییراتی در حکومت پدید آورده شود، زیرا چنین چیزی نه‌تنها غیرواقع‌بینانه بلکه به‌کلی بی‌حاصل است، زیرا هیچ‌وقت به ریشه مسئله نزدیک هم نمی‌شود. حالا مدت‌هاست که دیگر مشکل ریشه در خط مشی یا برنامه سیاسی ندارد، بلکه ریشه مشکل در خود زندگی است. 

هاول در بخشی از کتاب خود به موارد افتراق میان دیکتاتوری‌های کلاسیک و نظام پساتوتالیتره اشاره می‌کند که به بسط بیشتر ایدئولوژی نیاز دارند. ایدئولوژی نسبت انسان‌ها با سلسله مراتب قدرت نشان می‌دهد یعنی باعث درک جایگاه اعضای جامعه در ساختار قدرت می‌شود. این مسائل به خواننده کمک می‌کند تا درونمایه اصلی کتاب، نحوه اعمال قدرت و بی‌نیازی نظام پساتوتالیتر به حصارکشی و محدود کردن شهروندان را درک کنیم. 

هاول بر مبنای پدیدارشناسانه و جمله معروف «کارگران جهان، متحد شوید» یک سبزی‌فروشی را مثال می‌زند، پرسشی از سوی هاول مطرح می‌شود، آیا این سبزی‌فروش به معنای واقعی به این شعار اعتقاد دارد؟ آیا آتحاد کارگران در سطح جهان آنچنان برای او اهمیت دارد که آن را بر سر در مغازه خود نوشته است؟ 

پاسخ به این پرسش بر خلاف تصور خوانندگان است، نویسنده درنظر دارد تا پیچیدگی روابط دولت توتالیتر را با شهروندان خود برای مخاطب عرضه کند. بر اساس اظهارات نویسنده، به احتمال فراوان، سبزی فروش با چسباندن این شعار نه به دنبال بیان عقاید خویش است و در مخیله خود نیز به این شعار فکر نمی‌کند. در واقع این شعار همراه با سبزیجات از سوی صنف مرکزی برای آن‌ها ارسال شده است. اگر این شعار در پشت ویترین مغازه‌اش نصب نشود، برای او دردسر درست می‌شود و شغلش را از دست می‌دهد. 

به این ترتیب، ایدئولوژی دولت مستبد تمامیت‌خواه، پرده‌ای است که آدم‌ها زندگی ساقط شده و سازش با وضع موجود را پشت آن پنهان می‌کنند؛ عذر و بهانه‌ای است که به کار همه کس می‌آید. از سبزی‌فروش گرفته که ترس از دست دادن کاروکاسبی‌اش را پشت علاقه‌ای ظاهری به اتحاد کارگران جهان مخفی می‌کند، تا عالی‌ترین صاحب‌منصبان حکومتی که می‌توانند شوق و شهوت باقی ماندن در قدرت را در لفافه عبارت‌هایی با مضمون خدمت به طبقه کارگر و محروم پنهان نگاه دارند. 

هرچه جامعه مدرن‌تر و طبقاتی‌تر باشد، اعمال قدرت دیکتاتور به صورت غیرمستقیم خواهد بود و نیاز به کارگیری روش‌های پیچیده ایدئولوژیکی دارد. ایدئولوژی در نظام‌های پساتوتالیتر در حقیقت خط ارتباطی بین مردم و حکومت است. این در حالی است، بین اهداف زندگی و اهداف نظام پساتوتالیتر شکاف وجود دارد، به زعم هاول ذات زندگی تکثر، تنوع، خودساختگی و خودسامانی است که در مسیر آزادی بیشتر حرکت می‌کند ولی نظام پساتوتالیتر خواهان همرنگی، همسانی است.

ایدئولوژی، ابزاری برای پر کردن شکاف بین اهداف نظام و زندگی است که سبب رواج و شیوع دروغ در جوامع می‌شود. هنگامی که اهداف زندگی و نظام پساتوتالیتر با یکدیگر تطابق ندارند، باید رنگی دیگر به خود بگیرند تا با اهداف نظام هماهنگ شوند. وقتی ایدئولوژی واقعیت را جعل می‌کند، به مرور زمان، ارتباط خود را با واقعیت از دست می‌دهد و در نهایت با حقیقت تفاوت فاحشی خواهد داشت. این شرایط سبب می‌شود تا ایدئولوژی تبدیل به واقعیت شود، واقعیتی که ساختار قدرت به باور کردن آن تمایل دارد.

انتهای پیام/
ارسال نظر
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان
    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان
      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
      پیشنهاد امروز