یادداشتی از شکرخدا گودرزی؛
هنر سیاسی و سیاست هنری!
شکرخدا گودرزی در یادداشت زیر به بحث استفاده سیاست از هنر و هنرمند اشاره کرده و در اینباره نوشته است: اهل سیاست که میتوانند زندگی مردم را در دست بگیرند خود هنرمندان قابلی هستند و گاه، هنرِ اهل سیاست این است، که از هر بازیگری بازیگرترند، میتوانند موقعیتهای مختلف را به خوبی درک کنند، بحران را تشخیص بدهند، به نحوی عمل کنند که طرف مقابل خودشان را متقاعد کنند، فریب بدهند، مظلوم نمایی کنند، مقابله کنند، ادای انسانهای شریف را در بیاورند.
هنر زندگیست و البته عصاره و جوهرهی آن. زندگی هم همه چیز دارد، فلسفه، شعر، ادبیات، هندسه، جبر، فیزیک، ریاضی، شیمی، معماری، و…
و از جمله سیاست!
سیاست بخش اعظمی از زندگی ماست. چه بخواهیم چه نخواهیم از صبح که بیدار میشویم به شکل مستقیم یا غیر مستقیم درگیر سیاستیم!
همه چیزمان به خودی خود با سیاست گره خورده است. یا بازیچه میشویم یا از عملکرد سیاسیون آسیب میبینیم. شاید به تعبیری، درست باشد که بگوییم؛ سیاست شکل دهندهی رفتار و مناسبات ماست! تاثیر سیاست در زندگی خصوصی و اجتماعی ما انکارناپذیر است. میتوانیم ادعا کنیم بخش وسیعی از رفتارها و کنشهای جامعه را سیاست رقم میزند. چه آنانی که سیاستگذاری میکنند. چه آنانی که در مقابل این حرکت میایستند، آنان نیز حرکتی سیاسی انجام میدهند. پس میتوان نتیجه گرفت بخش وسیعی از جامعه زندگیشان با سیاست گره خورده است و بروز سیاست در عرصه زندگی مردم گاه آشکار است، مانند زمان انتخابات و گاه پنهان است و زیر پوستی، مانند همه ایام!
پس اهل سیاست که میتوانند زندگی مردم را در دست بگیرند خود هنرمندان قابلی هستند و گاه، هنرِ اهل سیاست این است، که از هر بازیگری بازیگرترند، میتوانند موقعیتهای مختلف را به خوبی درک کنند، بحران را تشخیص بدهند، به نحوی عمل کنند که طرف مقابل خودشان را متقاعد کنند، فریب بدهند، مظلوم نمایی کنند، مقابله کنند، ادای انسانهای شریف را در بیاورند و…
مهمترین خصیصهی آنها این است که سعی میکنند از تمام استعداد خود در ایام انتخابات استفاده کنند، بنابراین در مدت کوتاه انتخابات، مهربان میشوند! حق به جانب میشوند، وعدههای فریبنده میدهند. از ساختن آرمانشهر سخن میگویند و جالبتر اینکه جوری از حقوق تضییع شدهی جامعه و هنرمندان حرف میزنند که در بسیاری از مواقع با پادرمیانی دلالان هنری بهترین بازیگران را نیز تحت تاثیر قرار میدهند. در نطقهای انتخاباتی انگار یک هنرپیشهی انقلابی هستند که دارند خطابهای در ستایش هنر بیان میکنند. و جالب اینکه در رفتارشان با هنرمندان جوری و رفتار میکنند، انگار خودشان هنرمندند، و انگار هیچوقت درک نشدهاند و هم ایشان هستند که باید همه حق و حقوق پایمال شده هنرمندان را بازپس بگیرند! هنرمندان بنابر درون شفاف و روحیهی لطیف خود تحت تاثیر این رفتارهای به ظاهر خیرخواهانهی سیاستپیشهگان قرار میگیرند غافل از اینکه در دام سیاستپیشگان برای جلب آرا عمومی قرار گرفتهاند و ابزاری بودهاند که طرفدارانشان را به نفع سیاستمداران به میدان بیاورند.
جالب اینجاست که در مدت کوتاهی هنرمندان عزیز شوند.
ولی وقتی سیاستپیشهگان عکسهایشان را با آنها گرفتند، کلیپهایشان را ساختند و روز انتخابات نیز هنرمندان را تا پای صندوقهای کشاندند، بعد یادشان میرود اصلا هنرمندی بوده است و هنری! (مصاحبهی آقای انتظامی پس از حضورشان در کنار احمدینژاد در وزارت کشور مصداق خوبی برای این بحث است.)
وقتی آرا به صندوق ریخته شد و خرشان از پل مراد گذشت و به صندلی قدرت تکیه زدند. بخش دیگر بازیشان شروع میشود! چندین بیماری با هم به سراغشان میآید! ابتدا فراموشی یا آلزایمر میآید به تدریج ناشنوایی و آرام آرام نابینایی هم به شروع میشود و اندک اندک، لحن و زبانشان نیز تغییر میکند!
چه کسانی جادهصافکن چنین رفتارهایی هستند؟ بدیهیست همان افرادی که دلال هنری بودند و از دل خود هنرمندان بیرون آمده بودند، جایگاه و وجههای نزد اهل داشتند، یعنی به تعبیر سادهتر مورد وثوق جامعهی هنری بودند. بنابراین همین افراد دلال مآب که زبان بازان خوبی نیز هستند، بلدند چطور سر و ته یک قصه و یا افرادی را به هم بدوزند! زیرا به اصطلاح اهل بخیه و دوخت و دوزند. ! اینها چون ساخت و پاختهای خود را کردهاند و پیشاپیش امتیازات خود را گرفتهاند. سعی میکنند با راهاندازی برخی کمپینها هنرمندان و مردم را به حمایت از کاندیدای خاصی ترغیب کنند و بهره خودشان را ببرند.
خلاصه اینکه برای مشارکت حداکثری جو راه میاندازند و ما نیز در اتمسفر ایجاد شده قرار میگیریم، بارها و بارها شاهد این رفتارها بودهایم اما باز نتیجهاش چه میشود. گول حرفهای دلخوشکنک را میخوریم و باز همان کاری را میکنیم که قبلا انجام دادهایم.
نکته درخور توجه دیگر این است که هنر سیاسی، بخش قابل توجهی از تاریخ هنر است که البته آن نیز دو سو دارد یا در خدمت قدرت است یا علیه آن! هنری که علیه قدرت بوده از دیر باز تاکنون به نقد سیاست پرداخته، مبارزه کرده، محرومیت کشیده و بسیار داغ و درفش شده و گاه هنرمندان چنین نگرشی به جوخه اعدام سپرده شدهاند، اما همیشه متعهدانه به میدان مبارزه آمدهاند و برای سعاوت بشر تمام سعی خود را کردند، و تلاش کردند رنجهای بشری و ستمی را که قدرتمندان به جامعه میکنند با زبان هنر به چالش بکشند. از طرف دیگر آن روی سکهی چنین هنری سعی میکند، از سیاست هنری برای توجیه رفتار قدرتمندان استفاده کند. به تعبیری هنر را ابزاری میکنند برای دفاع از دایرهی قدرت!