خبرگزاری کار ایران

سمانه کدخدایی در گفت‌وگو با ایلنا:

جهان ترجمه مانند تالیف با میل بازار کج و راست می‌شود

جهان ترجمه مانند تالیف با میل بازار کج و راست می‌شود
کد خبر : ۱۰۴۹۸۴۶

مترجم کتاب اسم مستعار پروانه می‌گوید نظام کیفیت‌سنجی و ارزش‌گذاری ترجمه فقط اقبال و ادبار مخاطب و بازار است که البته همیشه پایش می‌لنگد چون تابع روزمرگی‌هاست. آمار لزوما با کیفیت تناظر ندارد. به سابقه اقبال در هر موضوعی نگاه کنید معلوم می‌شود چه اقبال‌ها که تب تند بوده‌اند و حالا فراموش شده‌اند.

به گزارش خبرنگار ایلنا، سمانه کدخدایی دکترای حقوق دارد و تاکنون آثار متنوعی را به فارسی ترجمه کرده است. سال پیش بود که ترجمه اثری مهم در مورد نسبت اعراب و ایرانیان در صدر اسلام مورد توجه محافل علمی قرار گرفت. امسال او برخلاف اثر قبلی خود که آکادمیک بود سراغ یکی از داستان‌نویس‌های معاصر عرب رفته است. احلام بشارات یک داستان‌نویس، شاعر و نویسنده کودک و نوجوان فلسطینی و همچنین مدرس نویسندگی خلاق است. وی نویسنده‌ای برجسته و بسیار معتبر در حوزه رمان‌های نوجوان در جهان عرب است و کتاب‌های وی در سطح محلی و بین‌المللی با موفقیت زیادی روبرو شده است. احلام بشارت در فلسطین بزرگ‌شده و اکنون در رام الله زندگی می‌کند. وی پس از دریافت مدرک کارشناسی ارشد زبان عربی، چندین سال به‌عنوان معلم کارکرد. او نویسنده برنده‌ی جایزه در حوزه شعر، کتاب‌های تصویری، داستان کوتاه، رمان، خاطرات و فیلم‌نامه‌های تلویزیونی و رادیویی است، وی اکنون برای وزارت فرهنگ در رام الله کار می‌کند. در فرصت دست داده به سراغ سمانه کدخدایی رفتیم تا در مورد فعالیت ترجمه و کتاب جدیدش صحبت کنیم.

یکی از پرسش‌های جذاب و مهمی که در ذهن مخاطبان پیگیر آثار ادبی شکل می‌گیرد این است که روند ترجمه کتاب از کجا آغاز می‌شود؟ شاید به بیانی ادبی‌تر بتوان گفت: ترجمه از کجا می‌آغازد؟ این پرسش از این نظر مهم است که می‌توان با پیگیری آن به مجموعه‌ای از عوامل برای تعیین منش یک مترجم در مواجهه با ادبیات رسید. نظر شما چیست؟

هر کتابی که ترجمه شده سرگذشت خودش را دارد. گاهی کتابی را می‌خوانیم و از آن خوش‌مان می‌آید و می‌شود یک انتخاب برای ترجمه. گاهی هم به سفارش یک ناشر تعدادی کتاب برای ترجمه دستچین می‌شوند. حالا سفارش ناشر گاه موضوعی است مثلا می‌خواهد درباره روانشناسی مثبت کتابهایی را منتشر کند و به مترجم می‌سپارد تا برایش کتاب خوب پیدا کند یا مثلا می‌خواهد برای کودک و نوجوان کتاب منتشر کند. گاهی ناشر کتابی را به‌دست آورده، از نمایشگاهی خریده، دوستی از خارج ارسال کرده، در سایت دیده یا از راهی دیگرروی میزش آمده است و پی ترجمه‌اش می‌افتد حالا یا مترجمی برای انتخاب کتابی که مناسب ترجمه باشد، دارد یا مترجم را هم انتخاب می‌کند از روی کتابی که ازش خوانده یا دوستی معرفی کرده یا خود مترجم مراجعه کرده است.

یکی دیگر از مسیرهای انتخاب کتاب، هم برای ناشر و هم برای مترجم دست‌ گذاشتن روی کتاب‌های پرفروش دنیاست. همان بست‌سلرها. در اروپا و آمریکا به تناوب، فهرست پرفروش‌ها اعلام می‌شود. فهرستی هوس‌انگیز با تیراژهای رویایی که قند توی دل ناشران آب می‌کند و مترجمان را چرتکه به دست که درصد حق‌التالیف را ضرب‌در تیراژ خیالی می‌کنند. رفتن به سراغ نویسندگان پرفروش دنیا هم از دیگر روش‌های معمول در انتخاب یک کتاب است. همه این‌ها معمول است و در نشر ما روزانه رخ می‌دهد. هم مترجمان پیشنهادهایی دارند هم ناشران. گاهی هم یک کتاب خوانده می‌شود و ترجمه می‌شود و بعد از آن مترجم انتشارش را به ناشری پیشنهاد می‌دهد. یعنی کتاب ترجمه شده را می‌گذارد روی میز ناشر. چه پیشنهادی بهتر از این؟ من در ابتدا چنین کردم. کتاب‌هایی را انتخاب و ترجمه کرده‌ام و پس از آن به ناشران پیشنهاد کرده‌ام و پذیرفته شده‌اند. بعد از آن برخی ناشران خواسته‌اند کتاب‌هایی را برایشان ترجمه کنم. البته آژانس‌هایی هم هستند که برای شناسایی و پیشنهاد ترجمه اثر به ناشران سامان گرفته‌اند. این‌ها هنوز چندان موثر نیستند. یعنی سهم قابل اعتنایی از آثار ترجمه شده هنوز بر رابطه مستقیم مترجم و ناشر استوار است. به هر حال ترجمه هم مانند تالیف با میل بازار کج و راست می‌شود. گاه جامعه‌شناسی، گاه روانشناسی، گاه ادبیات و اخیرا خاطرات چهره‌ها عرصه‌ی رقابت در سرعت و کیفیت ترجمه‌ها شده است. خوب همیشه در رقابت جرزنی هم هست مخصوصا رقابت بدون داور. نظام کیفیت‌سنجی و ارزش‌گذاری ترجمه فقط اقبال و ادبار مخاطب و بازار است که البته همیشه پایش می‌لنگد چون تابع روزمرگی‌هاست. آمار لزوما با کیفیت تناظر ندارد. به سابقه اقبال در هر موضوعی نگاه کنید معلوم می‌شود چه اقبال‌ها که تب تند بوده‌اند و حالا فراموش شده‌اند.

 آیا مجموعه آثار یک مترجم باید بیانگر یک وحدتی باشد؟ مثلا وقتی به آثار آکادمیسین‌های علوم اسنانی رجوع می‌کنیم اغلب ترجمه‌ها در ارتباطی تنگاتنگ با مسائل او قرار می‌گیرند. در مورد یک مترجم آزاد شما قائل به چه رویکردی هستید؟

من خودم را مترجم حرفه‌ای یا صاحب سبک نمی‌دانم که بتوانم از منظر حرفه‌ای به این سؤال پاسخ بدهم چون مترجم بودن برای من نمود علاقه‌ام به کتاب و خواندن است و شغل اصلی من مشاوره حقوقی است. اما مترجمان بسیار خوبی می‌شناسم که صاحب سبک و سلیقه مشخص هستند و می‌توان از آثارشان به سلیقه، سبک و ژانر مشخص رسید، می‌توان با بررسی آثارشان جهان مترجم را کشف کرد. از نظر شخصی به عنوان نمونه افرادی که می‌توان با نگاهی اجمالی و حتی عمیق به مجموعه ترجمه‌هایشان به سبک و جهانی منسجم رسید، مایلم از آقایان اسدالله امرایی که ترجمه‌هایشان را دوست دارم، مرحوم استاد بهمن فرزانه و مرحوم استاد مرتضی کلانتریان که با خواندن آثارشان به حوزه ترجمه علاقه‌مند شدم، نام ببرم. در میان بانوان مترجم مایلم از خانم لیلی گلستان یاد کنم و سحر قدیمی که به آثارشان علاقه‌مندم سبک کارشان را می‌پسندم و معتقدم این دو استاد عزیز توانسته‌اند نظر ترجمه‌خوان‌های حرفه‌ای را با ترجمه‌های روان، منسجم و محتوای معقول به خود جلب کنند. وقتی شروع به ترجمه کردم هرگز فکر نمی‌کردم قرار باشد سبکی داشته باشم یا مجموعه آثارم انسجامی داشته باشد. من حقوق خوانده‌ام و مایل بودم در این حوزه فعالیت کنم. با حوزه‌های تخصصی کاری‌ام که حقوق عمومی و بین الملل و حقوق کودکان است آشنایی نسبی داشتم و نیازهای این حوزه را کمی بیشتر از سایر حوزه‌های صنعت ترجمه محتوا می‌شناختم. دو کتاب حقوقی ترجمه کردم که با یک ناشر بزرگ قرارداد شد، آن روزها در آن انتشارات مشکلاتی برای مجموعه پیش آمد و هر دو کتاب بلاتکلیف ماندند. بعدها که اوضاع سروسامان گرفت و سراغ کتاب‌ها را گرفتم وعده‌ و وعید دادند و کتاب‌ها را هم منتشر نکردند. اعراب و ایرانیان براساس روایت فتوحات اسلامی، اسم مستعار پروانه و چند کتاب تاریخی دیگر نیز سفارش همان ناشر بود که خوشبختانه در راستای خلف وعده‌های آن ناشر هرگز به مرحله قرارداد نرسید. کم کم به این نتیجه رسیده بودم که ورودم به عرصه ترجمه شاید باید به مطالعات تخصصی شخصی و تلاش برای پیشرفت شغلی محدود شود؛ اما در این دوران سردرگمی مدیر محترم نشر علم لطف کردند، به بنده اعتماد کردند و به‌عنوان کتاب اول اعراب و ایرانیان براساس روایت فتوحات اسلامی و به فاصله اندکی اسم مستعار پروانه را منتشر کردند. این روزها که کتاب اعراب و ایرانیان براساس روایت فتوحات اسلامی در کمتر از یکسال به چاپ دوم رسیده و اسم مستعار پروانه هم خوش‌اقبال بوده، مایلم در ترجمه بر موضوعات مورد علاقه‌ام تمرکز کنم، جهانی از ترجمه برای خودم بسازم و مردم این سرزمین را مهمان محتوای مورد علاقه‌ام کنم. موضوعاتی مثل تاریخ، داستان و رمان نوجوان و بزرگ‌سال.

 روایتی که احلام بشارت به دست می‌دهد جالب و گیراست. در مقام مترجمی که با اثر زندگی کرده‌اید. می‌توانید مختصری قابل درک از کتاب برای ما عرضه کنید؟

پروانه نوجوانی عادی است که در شرایط خارق‌العاده اشغال نظامی زندگی می‌کند. او دختری زیرک و باهوش است، اما این برای مقابله با آشفتگی روزمره زندگی در شرایط سخت و پر از استرس کافی نیست. او مطمئن نیست که آیا می‌تواند به خواهرش، دوستانش یا حتی پدرش اعتماد کند. پدر او برای اشغالگران کار می‌کند. ذهن او آشفته و پر از سؤال است که نمی‌تواند آن‌ها را با اطرافیانش درمیان بگذارد. پروانه صندوقچه‌ای پر از راز و سؤال دارد. او باید راهی برای مقابله با معضلاتی که هرروز با آن‌ها مواجه می‌شود، بیابد. اسم مستعار: پروانه داستانی برای همه نوجوانان است که با بلوغ، دوستی، خانواده، ریاکاری بزرگ‌سالان و طوفان‌های احساسی دست‌وپنجه نرم می‌کنند. داستانی است که وقتی اولین بار خواندمش با بخش‌های بزرگی از سرگذشت پروانه هم‌ذات پنداری کردم. پروانه نمونه دلنشین و ساده‌ای از دختران خاورمیانه است. دخترانی با استعداد، زیبا، معصوم و تنها. دخترانی که روابط عمیق خانوادگی دارند. دخترانی که بسیار زودتر از آنچه لازم است با مفهوم جنگ، فقر، دختر بودن، تنهایی، تعصب، ممنوعیت‌ها و رنج‌ها آشنا می‌شوند. خواندن این کتاب را فارغ از هر نوع تعصبی به عنوان مترجم اثر به دختران نوجوان سرزمینم پیشنهاد می‌کنم.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز