نویسنده کتاب "بیماری فراگیر در عصر نئولیبرالیسم" مطرح کرد:
پاندومی کرونا تبعیضهای پنهان را برملا کرد/ امروز دولتهای غربی به سیاستهای عدالت اجتماعی متمایل شدهاند
مریم وحدتی میگوید: اهمیت کار هاروی آن بود که کوشید با پدیدارشناسی بحران کرونا و پیامدهای واقعی و انضمامی آن، مباحث پیشین خودش را در مورد عصر نئولیبرالیسم در نسبت با وضعیت خاص کنونی بازتعریف کند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، مریم وحدتی فارغالتحصیل فلسفه در مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه تهران است و اکنون در فرانسه مشغول گذراندن دوره دکتری خود است. چندی پیش کتابی بحث برانگیزی از هاوری با عنوان بیماری فراگیر در عصر نئولیبرالیسم به ترجمه او منتشر شد که مورد توجه منتقدان و اصحاب نظر هم قرار گرفت. به همین بهانه به سراغ او رفتیم و در باب عنوان کلی کتاب و موضوعش با او گفتگو کردیم.
وحدتی با بیان اینکه عنوان کتاب بهترین راهنما برای ورود به بحث درباره خود آن است، گفت: مایلم در این گفتگو دربارهی خود کتاب بیماری فراگیر در عصر نئولیبرال صحبت کنم. عنوان کتاب را بر اساس دو مقاله از دیوید هاروی و نوشتارهایی برگزیدم که به اقتضای متن پیوست شدند. ایدهی این گردآوری در ایام قرنطینه و بحبوحهی درگیریهای ذهنی و جسمی ناشی از شیوع کرونا به ذهنم رسید. به جز بحران بنیادینی که همهگیری ویروس کووید۱۹ به بار آورد، یکی از پیامدهای غریبش، پدیدهی قرنطینه بود. بالطبع، ایام قرنطینه پرسشهای فروانی برای هر یک از ما به همراه داشت. از پرسشهای خطیر فلسفی دربارهی حیات و نیستی گرفته تا مسایل گوناگون وجودی و اجتماعی که همهگیری کرونا اهمیتشان را مازاد کرده بود. مشاهدهی موضع افراد و گروههای حوزهی اندیشه با این بحران در نظرم پراهمیت آمد. هرچند در عرصه عمومی، گفتمان اصلی از آنِ علوم تجربی و پزشکی بود و ما پیوسته زیر بمباران اخبارِ گاه متناقض علمی و پزشکی دربارهی این ویروس قرار داشتیم، لیکن به مرور علوم انسانی و اجتماعی نیز به میدان آمدند و سخن گفتند.
وی در ادامه با تاکید بر اینکه گفتمان اگزیستانسیالیستی نقش مهمی در پرداخت مفهومی به مساله پاندمی داشت، افزود: بخش بزرگی از گفتمان حوزهی علوم انسانی در مورد بیماری فراگیر کرونا را فیلسوفان متمایل به اگزیستانسیالیسم مطرح کردند و کوشیدند به بیماری، رخوت، تنهایی و هراس از مرگ نگاه دوبارهای بیاندازند. برخی از آنان با پیش کشیدن رویدادهای تاریخی و بیماریهای فراگیر در گذشته همچون طاعون و وبا، مساله را واکاوی کردند. در کنار آن پرسشهای غالباً وجودی، مباحث معرفتشناسانه، اجتماعی و سیاسی هم مطرح شد. برخی هم به نقش فجایع و بحرانها در تغییرات و تحولات جهانی پرداختند؛ بدین معنا که دروازهی آنچه ذیل عنوان رنسانس و روشنگری میشناسیم و حتی پیشرفتهای پزشکی برآمده از بیماریهای فراگیر و فجایع متعاقب آنها بوده است. در این میان، صداهای غالباً کم بازتابی از سوی روشنفکرانی به گوش میرسید که معمولاً به عنوان روشنفکران چپ و منتقد سرمایهداری شناخته میشوند. اینان با نقد جهان سرمایهمحور این نکته را مطرح کردند که بیماری کرونا نوعی برملاکننده تمام وعده و وعیدهای است که بازار آزاد و نظامهای سرمایهداری و نئولیبرال دربارهی پیشرفت و سعادت انسان میدادند. خود به وضوح دیدیم که بیماری کرونا نه تنها به بحرانهای اقتصادی دامن زد، بلکه لایههای پنهان ساختار نابرابر و فاصلهی شدید طبقاتی حاکم بر جهان امروز را آشکار کرد. از طرف دیگر، ارزشهای اخلاقی و فرهنگی انسان مدرن در عصر سرمایهداری (یا به معنایی عصر نئولیبرال) در پی هراس از بیماری و قحطی، پرده و پوشش را کنار زد و انسان بدوی خود را بازنمایان کرد. هجوم افراد به فروشگاههای مواد غذایی و ظهور رفتارهایی که به ویژه در حوزهی تمدن غرب منسوخشده به نظر میرسید، این نکته را یادآوری کرد که در جهان امروز اقتصاد به معنای واقعی زیربنای تمام مناسبات سیاسی، اجتماعی و اخلاقی است.
وی در ادامه افزود: در این خلال، دیوید هاروی، روشنفکر بریتانیایی چپ، تحلیلگر و نویسندهی کتابهای مهمی دربارهی نئولیبرالیسم، در قرنطینهی خانگی دربارهی نسبت میان بیماری کرونا و نئولیبرالیسم ایدههای مهمی مطرح کرد. اهمیت کار هاروی آن بود که کوشید با پدیدارشناسی بحران کرونا و پیامدهای واقعی و انضمامی آن، مباحث پیشین خودش را در مورد عصر نئولیبرالیسم در نسبت با وضعیت خاص کنونی بازتعریف کند. او این نکته را برجسته میکند که چگونه دولتهای نئولیبرال در تمام این سالها به تخصیص اعتبارات و سرمایه پرداختهاند و چگونه سرمایه از ذیل مقوله «سلامت» خارج شده و با مالکیت نهادها، شرکتهای خصوصی و بازار بر پول، بیمه یا خدمات اجتماعی رو به ضعف گذاشته است، تا آنجا که در مواجهه با همهگیری عملاً مراکز درمانی توانایی پاسخگویی ندارند. چراکه پیشاپیش تامین اجتماعی در حوزهی سلامت نحیف گشته و از منابع مالیاش کاسته شده است. شرکتهای خصوصی بیش از پیشگیری، به دارو و درمان عنایت دارند و در این زمینه سرمایهگذاری میکنند چراکه دارو یک کالا است، در بازار معنا مییابد و قابل خرید و فروش است. در جهان نئولیبرال و کشورهای مدرن اروپایی، خیل عظیم قربانیان بیماری را دیدیم که نتوانستند از خدمات پزشکی برخوردار شوند. نظام درمانی در این کشورها ناگزیر بود در نجات بیماران میان آنها دست به گزینش بزند.
این مترجم در ادامه با اشاره به تحولات ناشی از وقوع پاندمی تصریح کرد: پس از موج نخست تلفات کرونا بسیاری از دولتهای نئولیبرال با تکیه بر عقل سلیم دست به اجرای سیاستهایی زدند که تا پیش از این همانها را به عنوان سیاستهای سوسیالیستی یا چپ نفی کرده بودند و دخالت دولت در این امور را مانع پیشرفت کشورشان میدانستند. در حقیقت، دست به دامان سیاستهایی شدند که پیشتر همانها را عامل فلاکت و بدبختی میدانستند. نهاد دولت مجبور به مداخله شد و با صرف بودجههای کلانی کوشید وضعیت را سروسامان بخشد. این احیا و بازگشت اجباری به آن سیاستهایی که نئولیبرالیسم پیوسته از خود میراند، درخور توجه است. بیماری کرونا به تمام نئولیبرالها یادآوری کرد این جملهی تاچر که «جامعه وجود ندارد» چه اندازه میتواند خطرناک باشد. به راستی، در دوران فراگیری کرونا نخستین بار بود که پس از فروپاشی شوروی بخش عمدهای از جهان بالاخص دولتهای غربی به سیاستهایی گرایش پیدا کردند که تحت عنوان سیاستهای عدالت اجتماعی میشناسیم. در هر حال، به نظر من رسید که این دو مقاله پراهمیت هاروی میتواند به درک نسبت میان بیماریهای فراگیر و عصر نئولیبرال کمک کند و مباحثی پیرامون این دو مطلب میتواند شکل بگیرد. در کنار دو مقاله بلند از هاروی به نظرم رسید که از زبان او برای مخاطبین روشن شود که وقتی از نئولیبرالیسم سخن میگوییم، از چه میگوییم. بالاخص اینکه در این سالهای اخیر چیستی نئولیبرالیسم محل مجادله بسیاری بوده است. افزون بر آن، به نظرم آمد که گنجاندن مقالات دیگر در پیوست کتاب میتواند به بازنمایی صداهای متعدد در جبهه چپ یاری برساند.