نوازنده و خواننده ایل قشقایی در گفتوگو با ایلنا:
قشقاییها سهتار را با مضراب مینوازند/ «صمصام» صاحب سبکترین خواننده خاندان ایلخانی بود/ خانها برای عاشیقها مقرری تعیین میکردند/ موسیقی نواحی بدون انجمن مستقل از بین میرود
ابراهیم کهندلپور میگوید: موسیقی در اقوام دیگر به طبقات پایین جامعه تعلق داشته و قشقاییجزو معدود طوایف ایرانی و شاید تنها قومیست که خانها و ایلخانهای آن علاوه بر آنکه در موسیقی دستی بر آتش داشتهاند از نوازندگان طبقات پایینتر حمایت میکردهاند. حتی خانهای قشقایی برای عاشیقها مقرری تعیین کرده بودند تا آنها کار دیگری جز موسیقی انجام ندهند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، در میان همه اقوام ایرانی ایل قشقایی با توجه به تاثیری که از مناطق پیرامون خود گرفته، موسیقی متنوع و منحصر بفردی دارد که پرداختن به همه بخشهای آن علاوه بر زمانبر بودن، به افرادی نیاز دارد که بر گذشته موسیقایی خود واقف باشند. اتفاق خوبی که به تازگی رخ داده تولید آلبوم «یاغه» با صدای ابراهیم کهندلپور یکی از هنرمندان ایل قشقایی است که با سازبندیهای متفاوت به احساسات و اندیشههای خاندان ایلخانی پرداخته؛ اتفاقی کی چندین سال اخیر کمتر رخ داده است.
کهندلپور (موسیقیدان، خواننده و نوازنده سهتار) در خانوادهای هنرمند و هنردوست رشد یافته، موسیقی و آوازهای قشقایی را نزد بزرگانی چون هلاکوخان جانیپور، محمدحسن و ابولحسنخان کهندلپور را فرا گرفته است.
تولید و ارائه آلبوم «یاغه» بهانهای برای گپ و گفت با ابراهیم کهندلپور است. او طی گفتگو با ایلنا ضمن توضیح درباره قدمت و پیشینه موسیقی ایل قشقایی از جزییات آلبوم «یاغه» گفت.
ایل قشقایی به لحاظ جغرافیایی میان مناطق کهگیلویه و بویراحمد، چهارمحال و بختیاری، خوزستان، اصفهان و بوشهر واقع شده است. این همجواریها باعث شده نسبت به قدمت و پیشینه این قوم در میان عامه مردم بحثهایی متفاوتی وجود داشته باشد. با توجه به همه اینها از قدمت و نحوه تشکیل ایل قشقایی بگویید.
بگذارید در ابتدا درباره چگونگی پیدایش ایل قشقایی توضیح دهم. قشقاییها عشایری هستند که تقریبا از دوران صفویه یعنی حدود چهارصد سال پیش به صورت اتحادیهای ایلی در جنوب ایران ایجاد و به صورت مستقل و در قالب ایل مطرح شدهاند. این ایل متشکل از طوایف مختلفی است که از نقاط مختلف ایران حرکت کردهاند و نهایتا هویتی واحد را تشکیل دادهاند که ایل قشقایی نام گرفته است. آنطور که مورخان میگویند و بر اساس اسناد و منابع موجود، بخشی از ایل قشقایی از منطقه آذربایجان و بخشی دیگر از خراسان به منطقه فعلی آمدهاند. طوایفی هم هستند که از دیگر مناطق ایران به جنوب کشور آمدهاند.
لرها نیز جزو این اقوام مهاجر هستند؟
بله از لرستان نیز مهاجرتهایی صورت گرفته و چگینیها جزو این دستهاند یا حتی برخی نیز از سمت عراق به ایران و منطقه جنوب آن آمدهاند. در نهایت پس از اینکه اقوام مذکور به یکدیگر پیوستند هویت واحد ایل قشقایی شکل گرفته است.
با وجود تنوع زبانی و گویش و لهجه تمام اقوام، زبان قشقایی به چه سمت و سویی رفته و در نهایت از کدام قوم تاثیر گرفته است.
قشقاییها پس از ایجاد آن هویت مستقل زبان مشخصی پیدا کردهاند که ترکی است، اما میتوان گفت علیرغم شباهتهایی که ترکی قشقایی با زبان آذری دارد از لحاظ لهجه، گویش و لحن به نوعی خاصتر است.
اینگونه به نظر میرسد که این تاثیر گرفتن از زبان و گویش در موسیقی قشقایی نیز وجود دارد.
همینطور است. به هرحال آن مهاجرتهایی که باعث ایجاد ایل قشقایی شده، در موسیقی منطقه نیز وجود دارد. قشقاییها مانند مردم آذربایجان موسیقی عاشیقی دارند که مشابه منظومههایی چون کوراغلو و دیگر داستانهایی است که از گذشته در موسیقی آذربایجان و کلا مناطق ترکنشین وجود داشته است. اما با وجود همه این شباهتها، بخش عمده موسیقی ما مربوط و منحصر به ایل قشقایی است و این منحصر بفرد بودن تا به آنجا است که نمونه آن را در هیچ کجای ایران، حداقل در میان ترکزبانان پیدا نمیکنید. مقامهایی که ما داریم و سینه به سینه به نسلهای بعد انتقال یافته، مختص خود قشقاییهاست و با آثار مقامی دیگر مناطق شباهت ندارد.
موسیقی اغلب مناطق ایران به لحاظ مقامهای کلامی و سازی دارای بخشبندیهایی است. موسیقی ایل قشقایی چگونه و بر چه اساس تقسیمبندی میشود؟
این تقسیمبندیها در موسیقی قشقایی نیز وجود دارد. به طور مثال ما موسیقیهای کار متنوعی داریم. لالاییها نیز بخشی دیگر از موسیقی ایل قشقایی است. علاوه بر اینها و موسیقی عاشیقی، موسیقی ساربانها و چنگیها نیز بخشهای دیگری از موسیقی ایل قشقایی را تشکیل میدهند.
تفاوت عمده موسیقی قشقایی با موسیقی دیگر ایلها و اقوام چیست؟
موسیقی قشقایی با موسیقی دیگر اقوام عشایری ایران یک تفاوت عمده داشته است. موسیقی در اقوام دیگر به طبقات پایین جامعه تعلق داشته و طبقات بالا اغلب شنونده بودهاند. قشقاییها جزو معدود طوایف ایرانی و شاید تنها قومی است که خانها و ایلخانهای آن علاوه بر آنکه در موسیقی دستی بر آتش داشتهاند از نوازندگان طبقات پایینتر حمایت میکردهاند. حتی خانهای قشقایی برای عاشیقها مقرری تعیین کرده بودند تا آنها کار دیگری جز موسیقی انجام ندهند. از آنجایی که طبقات بالای ایل موسیقی را عیب و عار نمیدانستهاند، این هنر خیلی راحت در میان قشقاییها رشد کرده است و یکی از دلایل ماندگاری آن همین موضع است.
شما شیوهای را در نوازندگی سهتار دنبال کردهاید که بر اساس شیوه صمصام است. درباره این سبک توضیح دهید.
صمصام هم از سوی پدر و هم از طرف مادر اجداد من است و یکی از صاحب سبکترین خوانندگان قشقایی و از نوادگان خاندان ایلخانی است که حدود صد سال پیش میزیسته است. استاد محمدرضا درویشی در کتاب «دایرهالمعارف سازهای ایرانی» از تنها ساز باقی مانده ایل قشقایی نام برده است. در این کتاب عکسی از مرحوم صمصام وجود دارد که سازی را در دست دارد و حدس میزنند چگور قشقایی بوده که به مرور از بین رفته و سهتار بر اساس تغییراتی در ساختار و سیم جایگزین آن شده است. قشقاییها سهتار را با مضراب مینوازند به این دلیل که خلا آن ساز قبلی حس میشده است. سبک خاص صمصام در نوازندگی از طریق پدربزرگ و عمویم به من منتقل شده است.
در آلبوم «یاغه» به کدام بخشهای موسیقی قشقایی پرداختهاید؟
تاکید ما در آلبوم «یاغه» بر بخشی از موسیقی قشقایی است که طی سالهای و دهههای اخیر خیلی به آن اشاره نشده و افراد کمی به آن پرداختهاند. این بخش مربوط موسیقی خاندان ایلخانی ایل قشقایی است که طی چهل، پنجاه سالی که موسیقی قشقایی مورد توجه قرار گرفته، کمتر به آن پرداخته شده است.
به طور کلی طی چند دهه گذشته کدام بخش موسیقی قشقایی در قالب آلبوم مورد توجه بوده است؟
میتوان گفت تاکید و استناد بیشتر در آثار منتشر شده قبلی، بر موسیقی عاشیقی قشقاییها بوده است. اگر بیشترین تاکید بر اصل موسیقی قشقایی و آنچه خودِ موسیقی قشقایی محسوب میشود را در نظر بگیریم میتوان گفت آلبوم «یاغه» اولین اثر در اینباره است. بخصوص اینکه در بخش آوازی اثر بر نغمات بسیار قدیمی تاکید شده که تا به حال نیز پخش نشدهاند.
پرداختن به موسیقی خاندان ایلخانی ایل قشقایی و تاکید بر بخش آوازی نغمات قدیمی با توجه به کمبود اسناد و منابع موجود برایتان سخت نبود؟
سخت نبود به این دلیل که خودم به خاندان ایلخانی تعلق دارم و از همین خانوادهام. عموهایم و اجدادم در زمینه موسیقی ایلخانی فعالیت داشتهاند. مرحوم حسینقلیخان قشقایی ملقب به صمصام السلطان نیز همانطور که گفتم و درباره هنرش توضیح دادم یکی از اجداد من است. اتفاقا در آلبوم «یاغه» دفترچهای ضمیمه شده که با رسم نمودار توضیحات کاملی در اینباره وجود دارد. منظور از ارائه دفترچه این است که نحوه انتقال آواز و نغمات مربوط به آن به مخاطب ارائه شود تا بیشتر در جریان قدمت آنها قرار گیرد. به هرحال خاندان ایلخانی طی دویست، سیصد سال گذشته افراد شاخصی داشته تا در نهایت آن آوازها به نسل ما برسد. همانطور که گفتم عمو و پدر بزرگم راویان آوازها در نسلهای پیش از من بودهاند و همین که من یکی از اعضای این خانواده هستم یعنی روایات ما درست و دست اول است.
یکی از نقطه قوتهای موسیقی قشقایی وجود شعرای متعدد است. شما تا چه حد از وجود آثار شعرای ایل قشقایی بهره بردهاید؟
ایل قشقایی دو شاعر بزرگ دارد که میرزا ماذون قشقایی و یوسفعلی بیگ قشقایی هستند. بخشی از اشعار این دو هنرمند به صورت مستند توسط آقای شهباز شهبازی چاپ شده و میتوان گفت بخش عمده آثار موسیقایی ایل قشقایی براساس اشعار این دو شاعر بوده است. اما پس از انقلاب اسلامی و در سالهای اخیر شعرای جوانی نیز مشغول به فعالیت شدهاند و اشعار بسیار زیبایی سرودهاند. از آنجایی که برخی از این افراد با موسیقی آشنا بودهاند، آثارشان برای موزیسینها و خوانندهها قابل استفادهتر بوده است. ما نیز در آلبوم «یاغه» از چند اثر آقای ارسلان میرزایی، یکی از شعرای جوان استفاده کردهایم که متعلق به نسل فعلی است.
تولید و ارائه آثار فولکوریک و محلی در قالب آلبوم چه مشکلاتی دارد؟
متاسفانه با آفتی بزرگ مواجهیم. مدتی است موسیقیهایی عجیب و غریبی عمومیت یافتهاند که خودشان را به عنوان موسیقی قشقایی معرفی میکنند. البته این مشکل محدود به ایل قشقایی نیست و تقریبا تمام اقوام و مناطق با این آفت مواجهند. مثلا آقای ایرج رحمانپور که از دوستان من است، همچنین آقای کوروش اسدپور موسیقیدانان و خوانندگان خطه لرستان نیز با چنین مشکلی مواجهند. مقابله و ایستادگی در مقابل این موج بیاصالت کار بسیار دشواری است. من در حال حاضر حدود پنجاه و یکی، دو سالم است و میتوانم بگویم جزو تقریبا آخرین نسلی هستم که صرفا به موسیقی اصیل و شناسنامهدار میپردازد. من و هم نسلانم با افرادی آغاز به فعالیت کردیم که متاسفانه دیگر نیستند و حال مقابل ما عدهای جوان قرار دارند که به مسائل دیگر توجه دارند و آثار دیگری تولید میکنند که در راستا و بر اساس خواستههای نسلهای قبلی که همان موسیقی فاخر بود، نیست. البته نمیدانم شاید هم اقتضای سن و خاصیت جوانی است که آنها را در چنین مسیری قرار میدهد. کار من و همنسلانم از این جهت سخت است که هم باید چهارچوبهای موسیقی خودمان را حفظ کنیم و هم اینکه توجه جوانان را برانگیزیم.
برای جلب توجه جوانان و نوجوانان در آلبوم «یاغه» چه تمهیداتی را مدنظر قرار دادید؟
یکی از دلایل بهرهگیری و بازآفرینی کوارتت مینیاتور و استفاده از وجود نوازندگان غیر قشقایی همین موضوع بوده تا به این ترتیب آثار را در فضایی جدید تولید و ارائه کنیم. این کار را کردیم تا هم پاسخگوی نیازهای نسلهای نو باشیم و توجه آنها را جلب کنیم و هم اینکه آلبوم را برای غیر قشقاییها قابل شنیدن کنیم. طی این روند آثار ارائه شده علمیتر است و مخاطب صداهای جدیدتری میشنود، اما در چهارچوب موسیقی خودمان که متعلق به ایل قشقایی است. علی رغم اینکه از سازهایی چون ویلونسل، کنترباس و دیگر سازهای غربی استفاده کردهایم اگر مخاطب قشقاییِ ناآشنا با موسیقی کلاسیک نیز قطعات آلبوم را بشنوند بلافاصله متوجه میشود که قطعات کاملا قشقایی هستند.
یعنی برای جذب مخاطبان بیشتر مقوله تلفیق را مد نظر داشتهاید.
همینطور است.
یکی از اتفاقاتی که به مانایی موسیقی مناطق مختلف ایران کمک میکند تشکیل گروههای فعال موسیقی نواحی متشکل از هنرمندان اقوام مختلف است.
همینطور است. این اتفاق نیز نوعی تلفیق محسوب میشود و خب آثار و اجراهای تلفیقی به علاقه مخاطبان اقوام مختلف به موسیقی دیگر مناطق کمک کرده است. من با حضور در گروه «سازینه» شاهد این اتفاق بودهام. «سازینه» گروه موسیقی نواحی ایران است که من چند سالی افتخار این را داشتهام که با اعضای آن همکاری کنم. این گروه تقریبا متشکل از همه اقوام ایرانی بود و در جشنوارههای داخلی و خارجی مختلفی شرکت کرد. اما فعالیتهای این گروه به زمانهای خاص و جشنوارهها محدود شد و دلیلش این بود که کسی از آن حمایت نکرد. بیشک اگر چنین گروههایی تشکیل شوند و مورد حمایت قرار گیرند مخاطبان بسیار بیشتری جذب موسیقی با اصالت اقوام خواهند شد. کار بزرگی که گروه «رستاک» انجام داد این بود که به جمعآوری و اجرای موسیقی اقوام مختلف پرداخت. حرکت موثر گروه «رستاک» این بود که از وجود هنرمندان همه اقوام بهره میبرد و همراه با آنها به اجرای آثار مناطق میپرداخت. تعامل هنرمندان مناطق مختلف باعث آشنایی و تعامل آنها با یکدیگر میشد و در ادامه مخاطب به نزدیک بودن موسیقیهای مناطق مختلف ایران پی میبرد. نتیجه و خروجی کار گروه «رستاک» گویای این است که وجود چنین گروههایی بسیار لازم است اما به شرط آنکه حمایتهای جدی وجود داشته باشد. شخصا تصورم این است که درستترین و موثرترین کار تشکیل انجمنی با عنوان موسیقی نواحی است که طبق چهارچوبهای مشخص متولی موسیقی و هنرمندان مناطق مختلف باشد. انجمن موسیقی ایران امکان انجام چنین کاری را ندارد زیرا نه در این زمینه نه متخصص دارد و نه زمانش را.
مبنای فعالیت خانه موسیقی و انجمن موسیقی ایران چهارچوب اداری است. از طرفی با توجه به کثرت هنرمندان مناطق مختلف ایران وجود بانکی اطلاعاتی جزو ملزومات است که متاسفانه چنین بستری نیز وجود ندارد.
متاسفانه این مشکلات وجود دارد و اگر حرکتی جدی در این زمینه صورت نگیرد فکر نمیکنم تا چند سال آینده چیزی به اسم موسیقی نواحی داشته باشیم.
درباره تامین بودجه آلبوم «یاغه» بگویید.
تمام هزینه آلبوم را خودمان تامین کردهایم و هیچگونه حمایتی در این زمینه وجود نداشته در حالی که نابسامانیهای اقتصادی نیز باعث افزایش فوقالعاده قیمتها شده است که این نیز مشکلی بر مشکلاتمان افزوده است. البته شاید به دلیل وسواسهایی که برای ارائه اثر بهتر داشتهایم، این دشواری بیشتر شده است. مثلا اینکه در همان ابتدا تصمیم گرفتیم از وجود نوازندگان حرفهای استفاده کنیم تا بر کیفیت اثر بیفزاییم و خب آنها نیز هزینههای مختص به خود را دارند. ما اسپانسر نداشتهایم و پای این موضوع نیز ایستادهایم حتی توقع نداریم بودجه صرف شده به ما بازگردد و از روز اول این را میدانستیم. اگر ما نیز چنین آثاری تولید نکنیم هیچکس چنین کاری نمیکند. تصورم این است نسبت به نسل آینده دینی به گردن ماست و باید ادا شود. در نهایت ما کار خودمان را انجام دادهایم و باقی ماجرا به همت و توجه مردم بستگی دارد. حتی اگر آنها حالا هم قدر کار ما را ندانند و از آلبوم استقبال نکنند اما نسلهای آینده به چنین آثاری توجه خواهند کرد. اما اگر موسیقی نواحی ایران انجمنی مستقل داشت هم برای آلبوم ما و هم برای دیگر آثار اتفاقات بسیار بهتری میافتاد و بیش از پیش مورد توجه قرار میگرفتند.
شما و دیگر هنرمندان نواحی پیشنهاد تاسیس انجمن موسیقی نواحی را به دفتر موسیقی ارائه ندادهاید؟
سال گذشته با آقای ایرج رحمانپور صحبت کردیم و میخواستیم نامهای در اینباره تنظیم کنیم و به واسطه آن وحدتی را میان هنرمندان موسیقی نواحی ایجاد کنیم اما واقعیت این است که چنین کارهایی گرفتاریهای خودش را دارد و به نتیجه رسیدن آن مسیری طول و دراز و زمانبر است. اما اگر چنین اتفاقی رخ میداد خیلی خوب بود و کاش هنرمندان مناطق مختلف در اینباره متحد و هماهنگ شوند.
گفتگو: وحید خانهساز
عکس: زهرا رستمی