کارگردان تئاتر «سلولها با ما میرقصند»:
بزرگترین چالش تئاتر فرم و حرکت ایران، ارتباط با مخاطب است/ آئینهای شادی و عزاداری مردم جنوب هم شکلی از نمایش فیزیکال است
مجید سرنیزاده میگوید: در جایی مانند هرمزگان نمایش فیزیکال در خون و رگ مردم محلی است. در خیابانها و فضاهای عمومی شهرهایش میتوانید یک آئین بومی را به مثابه نمایشی فیزیکال ببینید که برای یک مراسم عروسی برپا میشود، یا حتی عزاداریهای جنوب کشور هم به شکل آئینهایی از سوگواری است که مبتنی بر حرکات و چرخش بدن است. اگر از تمرکزگرایی فاصله بگیریم، شاید بتوانیم زمینههای توانمندی سایر نقاط ایران را به غیر از پایتخت، در حوزههای جدید تئاتری پیدا کنیم.
به گزارش خبرنگار ایلنا، «سلولها با ما میرقصند» نام اثری به نویسندگی و کارگردانی «مجید سرنیزاده» است که از هرمزگان و در بخش دیگرگونههای اجرایی سی و نهمین جشنواره تئاتر فجر حضور دارد؛ اجرایی مبتنی بر فرم و حرکت که جای نمونههای مشابهش در این دوره از جشنواره بسیار خالی است. درباره این اثر و ویژگیهایش و همچنین تئاتر فیزیکال و چالشهای پیش روی آن، با این کارگردان جوان گفتگویی انجام دادهایم که مشروح آن را میتوانید در ادامه بخوانید:
«سلولها با ما میرقصند» هم در اسم و هم در اجرا، با ویژگیهایی همراه است که در این یک سال کرونایی برای خیلی از ما آشناست؛ درباره پیوند دنیای سلولها و ویروسها با تئاتری که آن را مبتنی بر حرکات فرم و بدن اجرایی کردهاید، توضیح دهید.
نقطهای که باعث شروع کار ما شد همین جو عمومی ناشی از شیوع بیماری کرونا بود؛ اینکه دیدیم در این شرایط، آگاهی مردم نسبت به دنیای میکروسکوپی، سلولها، باکتریها و ویروسها نسبت به قبل خیلی بیشتر شده است. چون در فضای عمومی بیشتر با این مباحث برخورد میکنند. اما این افزایش آگاهی همراه با یکجور استرس و ترس و نگرانی فزاینده است. یعنی افزایش دانشی که نگرانی بیشتری با خود همراه داشته ایده اولیهمان شد تا این پروژه را تعریف کنیم و برای افرادی که درگیر پروژه میشوند تجربهای فراهم کنیم که استرسشان کمتر شود و با جنبه دیگری از این دنیای مولکولی و سلولی آشنا شوند. در این فرایند شناختی و خلاقه هنری، اجراگران را به یک محیط آزمایشگاهی میبریم و از آنها نمونه سلولهایی از بزاق دهان میگیریم و زیر میکروسکوپ، تصاویر بایومتریالهای بدنشان را میبینند و آن تصاویر الهامبخش تولید یکسری تکه اجرایی شامل رقص مدرن، موسیقی و حتی تئاتر مستند میشود. خود اثر، تئاتری کلاسیک نیست؛ یعنی قصه و روایتی را به معنای مرسومش ندارد و به دنبال این بودیم که فرم اجرایی کمی متفاوت باشد. کنار هم قرار گرفتن آن تجربههای هنری که منبع الهامشان هم تصاویر سلولی مولکولی خود اجراگران بوده، شده حاصل کار ما. در این اجرا، قطعاتی را کنار هم میبینید که شاید به لحاظ قواعد کلاسیک نمایشی، ریتم یا کشمکش یا پیشروی پیوسته نداشته باشد اما همه الهام گرفته از تصویر مولکولها با زبان و عناصری نمایشی است.
دبیر جشنواره سی و نهم تئاتر فجر در نشست خبری که اخیرا برگزار شد، به ضعف آثار حوزه تئاتر فیزیکال اشاره کرد که به همین دلیل برای گنجاندن بخش حرکت و بدن در جدول جشنواره نتوانستند به جمعبندی برسند. فکر میکنید آیا تعریف درستی از تئاتر فیزیکال در ایران وجود دارد؟ اساسا آنچه که ما بهعنوان طراحی حرکت و فرم داریم به تعریف جهانیاش نزدیک است؟
من قبلا تجربه این شکل کار را داشتم و مطالعاتی روی این حوزه انجام دادهام؛ یکی از بزرگترین چالشهایی که در تئاتر فیزیکال در کشورمان داریم، چالش ارتباط با مخاطب است. به این خاطر که ما در تئاتر فیزیکال متاسفانه پیشینه تئاتری قدرتمندی نداریم. مثلا در تئاتر کلاسیک و سنتی و نمایشهای ایرانی مبتنی بر کلام و اجراهای تکگویی و دستگاههای آوازی، شکلهای مختلف اجرایی داریم؛ از نقالی و پردهخوانی و تعزیه گرفته تا رو حوضی. اما هیچکدام از اینها تنه به تنه تئاتر فیزیکال نمیزنند. یک بخشی از آن به این علت است که ما بهخاطر فرهنگ سنتی و مذهبیمان یکسری از حرکات یا اجراهایی که جنبه فیزیکال داشتند را معمولا رقص میخواندند و مذموم شناخته میشدند و برای همین خیلی رشد نمیکردند. همین مساله باعث شده پیشینه قوی نمایش فیزیکال ایرانی نداشته باشیم. و همین، گروههای نمایشی را معمولا به سمت الگوپذیری از تئاترهای فیزیکال بینالمللی میبرد و چون نمیتوانند به مساله «ارتباط» با مخاطب بپردازند، آثار این چنینی، یا کپیهایی از یکسری تئاترهای اروپایی، امریکایی و شرقی مثل چین و ژاپن میشود یا شکل و شمایل خاصی میگیرد که نه مخاطب ایرانی میتواند با آن ارتباط برقرار کند و نه حتی کپی شکیل و خوبی از نمونه اصلی است. برای همین تاکید میکنم که به عقیده من بزرگترین چالش تئاتر فیزیکال ما، چالش ارتباط است. همانطور که گفتم هم زمینههای فرهنگی، مذهبی و سیاسی دارد و هم اینکه سواد نمایشی جامعه مخاطب ما در حوزه تئاتر فیزیکال، برای ارتباط گرفتن با این شکل از آثار نمایشی پایین است که علت آن به کمبود تجربههای اجرایی در این زمینه برمیگردد. مثلا اگر یک کار نقالی یا تئاتری مبتنی بر دیالوگ را حتی در روستایی دور افتاده اجرا کنیم، به احتمال زیاد مخاطبان میتوانند با آن ارتباط بگیرند. اما تئاتر فیزیکال ملاحظات خاص خود را دارد و نیازمند تجربه و سواد نمایشی در سطحی عمومی است.
علاوه بر محدودیتهایی که به آن اشاره کردید، فکر نمیکنید بخشی از این عدم ارتباط مخاطب با اثر فیزیکال، به درک نادرست اجراگران ما از تئاتر فیزیکال برمیگردد که اثر را از هر نوع خط روایی و قصهای بینیاز میدانند و چون گاهی تنها بر پایه یک ایده استوار شده، نمیتواند مفهومی را هم به مخاطب منتقل کند؟
بله. در زمینه تئاتر فیزیکال در بین خود اجراگران هم ضعف تکنیکی و فنی مشهود است. از عنوانش مشخص است؛ تئاتر فیزیکال یعنی ملاحظات، شاخصها و متغیرهایی که در تئاتر با آن مواجهیم در این شکل از تئاتر هم باید باشد، اما زبان اجرا بهجای دیالوگ، زبانِ حرکت و تصویر است. پس بحثهای دیگر مانند کنش، تعلیق و سایر عناصر نمایشی و حتی روایت و قصه و پیشروی، آیتمهایی است که در تئاتر فیزیکال هم میتواند حضور داشته باشد و تنها، حرکت بدن انسان جایگزین زبان دیالوگ برای انتقال مفهوم میشود. و همانطور که گفتید یکی از چالشهای بزرگ تئاتر فیزیکال ما این است که هم به لحاظ آموزشی در این حوزه ضعیف هستیم و هیچ مکتب یا درس تئاتر فیزیکالی وجود ندارد و همین که خود هنرمندان ما به این خاطر که بیشتر از راه دور و معمولا با دیدن آثار بعضی از هنرمندان خارجی با این شکل از تئاتر آشنا میشوند، شاید خیلی شناخت دقیقی از آن نداشته باشند. حتی خاطرم هست امسال که آقای «یاسر خاسب» فراخوان بخش بدن و حرکت را منتشر کردند امکانات خیلی خوبی را پیشبینی کرده و حتی قرار بود قسمتی از آن را در کیش برگزار کنند. اما در نهایت تنها دو اثر در این بخش برای شرکت در جشنواره تئاتر فجر معرفی شد و این نشان میدهد که احتمالا آثار این بخش از کیفیت لازم برخوردار نبوده است.
فکر میکنید جشنواره تئاتر فجر میتواند فرصتی برای دیده شدن معدود آثار قدرتمند تئاتر فیزیکال کشور باشد؟
«یوجینو باربا» کتابی دارد با عنوان «تئاتر، جزیره کوچک آزادی» و به گروههای کوچکی اشاره میکند که در مناطقی هستند که شاید سیستمهای مدرن کمتر به آنها توجه میکنند اما میتوانند حرفهایی برای گفتن داشته و مسیرهای جدیدی را پیدا کنند. من میتوانم ادعا کنم که دوستان خودم در گروه تئاتر کار و در بندرعباس از این دست گروهها هستند؛ گروههایی که جزیرههای کوچکی هستند در نقاطی شاید دور از مرکز کشور که مسیرهایی را طی میکنند، فرایندهای خلاقانهای را پشت سر میگذارند و به لحاظ تکنیکی و محتوایی به مسائل قابل تاملی میپردازند که بخشی از دستاوردهای جامعه هنری محسوب شود. حضور ما در این دوره از جشنواره تئاتر فجر، این امکان را برای ما و دوستانمان فراهم کرده که بتوانیم بخشی از تجربیاتمان را به اشتراک بگذاریم و من فکر میکنم ما هرچه از تمرگزگرایی فاصله بگیریم شاید بتوانیم حتی بخشی از چالشهای فنی و تکنیکی که در زمینههای جدید تئاتری هست را پوشش دهیم. چراکه در جایی مانند استان هرمزگان که ما در آن کار میکنیم، نمایش فیزیکال در خون و رگ مردم محلی است. هرمزگان جزو معدود مناطق ایران است که در خیابانها و فضاهای عمومی شهرهایش میتوانید یک آئین بومی را به مثابه نمایشی فیزیکال ببینید که برای یک مراسم عروسی برپا میشود، یا حتی عزاداریهای جنوب کشور هم به شکل آئینهایی از سوگواری است که مبتنی بر حرکات و چرخش بدن است. بنابراین اگر از تمرکزگرایی فاصله بگیریم، شاید بتوانیم زمینههای توانمندی سایر نقاط ایران را به غیر از پایتخت، در حوزههای جدید تئاتری پیدا کنیم و این تجربیات را با سراسر کشور به اشتراک بگذاریم.