خبرگزاری کار ایران

هادی آفریده:

«کامیون آبی» نماد پارادوکس در بلوچستان است/ تنها چراغ روشن مستند، «سینماحقیقت» است

«کامیون آبی» نماد پارادوکس در بلوچستان است/ تنها چراغ روشن مستند، «سینماحقیقت» است
کد خبر : ۱۰۱۵۲۷۸

کارگردان مستند «کامیون آبی» با اشاره به پیچیدگی رابطه مردم و گاندوها در بلوچستان تاکید کرد این رابطه متناقض، متضاد و قابل مطالعه است.

به گزارش خبرنگار ایلنا، هادی آفریده درباره پرداختن به سوژه بحران آب در سیستان و بلوچستان گفت: قبل از اینکه این مستند را فیلمبرداری کنم، با کمک سازمان جهانی یونسکو مجموعه مستند «رگ‌های آبی زمین» را ساختم که پژوهشی درباره قنات‌های ایرانی بود. البته تعدادی از مستندهای من که در گذشته ساخته‌ام درباره زیست محیط بوده است. در اصل این موضوع همیشه دغدغه من بوده است. درباره بلوچستان کنجکاو شدم که درباره بحران آب آن منطقه و مشکلاتی که مردم با آن دست به گریبان‌اند، تحقیق کنم. زمان تحقیق متوجه شدم وضعیت آب بلوچستان فوق‌العاده بحرانی است و به نظرم نمونه‌ای در دنیا برای آن وجود ندارد. 

او درباره مدت زمان کوتاه این مستند توضیح داد: من در سه پارت این مستند را فیلمبرداری کردم. منطقه بلوچستان و منطقه باهوکلات در مرز پاکستان و هر بار ما در پروسه فیلمبرداری دچار مشکل می‌شدیم؛ مثلا یک بار حملات تروریستی رخ داد، یک بار به‌خاطر قاچاق سوخت و بنزین همه جاده‌ها را منفجر کردند و درگیری شد و همین طور به شکل‌های مختلف هر دفعه مشکلی به وجود می‌آمد. در پارت سوم که من رفتم برای فیلمبرداری تصمیم گرفتم که هر اتفاقی بیافتد می‌مانم تا تمام شود و همین‌طور هم شد. اما آدم‌هایی که قرار بود با ما همکاری کنند به دلایلی نیامدند و من مجبور شدم از صفر آدم پیدا کنم و جلوی دوربینم بیاورم. به همین دلایل فیلمبرداری ما طول کشید و من تصمیم گرفتم که قصه‌ام را متناسب با کاراکتر جدیدی که پیدا کردم و ظرفیت آن یک مستند کوتاه بود، بسازم. 

این مستندساز ادامه داد: سعی کردم رفتاری انتزاعی نسبت به موضوع داشته باشم؛ یعنی کاراکترها را جوری وارد موقعیت فیلم می‌کنم که به تماشاگر جواب ندهم. تماشاگر حسی از فضای کلی بگیرد و بعد درگیر آن شود. به نظرم فیلم مستند باید آدم‌ها را درگیر کند؛ نباید من کارگردان انتهای فیلم را ببندم. 

کارگردان مستند «باشگاه حیوانات»، درباره اضافه کردن بار تراژدیک به «کامیون آبی» گفت: من عمق فاجعه را تلطیف دادم یعنی نمی‌خواستم فیلمم خیلی درگیر فضای اگزوتیک و خود غریب نما شود. به عبارتی بگوید من از این که هستم بدبخت ترم، نه. من اصلا در فیلم‌هایم سمت این چیزها نمی‌روم. شخصیتی در فیلم وجود دارد به نام حوا که بخاطر شستن رخت با مادرش به رودخانه می‌رود و در آنجا تمساح دستش را می‌خورد؛ طبیعتا تا اینجا، ماجرا خیلی بغرنج است که دختری دستش را از زیر پیراهنش بیرون می‌آورد و می‌گوید تمساح دستم را خورده. او هنوز نمی‌داند که چه اتفاقی افتاده چون خیلی کوچک است. حوا تنها یک نمونه آماری از آن جامعه بزرگ است. در سکانس بعد، یک آدمی وارد می‌شود که آن آدم از تمساح‌های رودخانه محافظت می‌کند و بعد می‌بینیم که تساح‌ها و آدم‌هایآن منطقه هر دوقربانی شرایط هستند. واقعیت این است که آن تمساح در خانه اصلیش زندگی می‌کند ولی چون فکری برای آب مردم نشده، آن‌ها مجبورند دستشان را در برکه آبی کنند که تمساح خانه دارد. آن تمساح در ایران بسیار مهم است چون در حال انقراض است. در باور مردم آن منطقه تمساح بسیار محترم است. آن‌ها باور دارند همین آب کمی که استفاده می‌کنند از برکت وجود گاندوهاست. آدم‌هایی که خودشان در فقر هستند برای این تمساح‌ها مرغ می‌خرند و این پارادوکس است. 

آفریده راجع‌به پرداختن مستندسازان به موضوعات اجتماعی و اقتصادی توضیح داد: متاسفانه مستندهای ما به شدت گلخانه‌ای شده است. تولید مستندهای اجتماعی در ایران اصلا وجود ندارد و جریان‌هایی هم نیست که از این نوع مستندها حمایت کند. مراکزی که از سینمای مستند در ایران حمایت می‌کنند وابسته به دولت و دستگاه‌های اجرایی هستند درنتیجه خیلی خوشحال نمی‌شوند که هم پول بدهند و هم نقد بشنوند. ما عملا سینمای اجتماعی واقعی نداریم. به نظر من ژانری که در دهه‌های اخیر خیلی قوی بود مستندهای تاریخی و فرهنگی ماست. 

او در پایان گفت: سینمای مستند رسانه ندارد و خیلی روی آن کار نمی‌شود. برخلاف ممالک پیشرفته و نه چندان پیشرفته مانند ترکیه که همسایه ماست. تنها چراغی که در مستند روشن است، «سینما حقیقت» است که امیدوارم سوسو نکند. امیدوارم تولید رونق بگیرد، تولیدی که به سمت استقلال برود. 

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز