کارگردان مستند «مرغ آتش» مطرح کرد؛
با این گرانیها دیگر نمیتوان مستند حیاتوحش ساخت/ انتظار برای انقراض یکی از شیوههای مستندسازی
حجتالله طاهری با اشاره به سختی ساخت آثار حیاتوحش نسبت به ادامه نیافتن ساخت این آثار به دلیل سختی و هزینههای بالای تولید هشدار داد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، مستند «مرغ آتش» به کارگردانی حجتالله طاهری تلاشی برای ثبت تصاویری منحصربهفرد از زیستگاه جدید فلامینگوهای ایران است. تولید این مستند از سال ۱۳۹۲ آغاز شد و پس از گذشت ۷ سال با تصویربرداری پلانهای نهایی در سال ۱۳۹۹ آماده شد. تا قبل از شروع پروسه ساخت، تنها ۷ نفر موفق شده بودند به زیستگاه فلامینگو در جنوب ایران دسترسی پیدا کنند اما بهمن ماه سال ۹۸، دو قطعه «فلامینگوی کوچک» در خورهای تالاب شادگان در حوزه جغرافیایی آبادان، توسط علی سجاد جلالی محیطبان آبادانی مشاهده و ثبت شدند و به دنبال این ماجرا گروه تصویربرداری مستند «مرغ آتش» با حضور در این منطقه برای اولین اقدام موفق به شناسایی زیستگاهی جدید از این پرنده عظیمالجثه در نواحی جنوبی ایران شد.
مستند «مرغ آتش» را حجتالله طاهری کارگردانی و عطا پناهی تهیه کرده است.
اصولا مستندهای حیات وحش و محیط زیست در ایران کمتر ساخته میشود. چرا تصمیم گرفتید برای ساخت مستند «مرغ آتش» به جنوب ایران سفر کنید؟
من سال ۹۲ به سفارش صداوسیمای مرکز خوزستان دو مستند حیات وحش را آغاز کردم. این کلونی مهاجرت فلامینگوها همان سال در خوزستان کشف شد و کارهای پیشتولید را همان سال انجام دادم و سال ۹۳ شروع فیلمبرداری بود که این کار به صورت مستمر تا سال ۹۸ ادامه پیدا کرد. سال ۹۹ به خاطر موضوع کرونا نتوانستیم تصویربرداری کنیم و کلونیزاد و ولد فلامینگوها شروع فصلش در بهار ۹۹ بود که در اوج کرونا بود و ما آن را از دست دادیم ولی چون تصاویر زیادی ثبت کرده بودیم توانستیم با همان تصاویر کار را به سرانجام برسانیم و تدوین کار را سال ۹۹ انجام دادیم.
در این مستند با یک روند طبیعی و سیال زندگی روبرو هستیم که گفتید چندین سال پروسه ساختش طول میکشد. جایگاه پژوهش در این مستندها چیست؟
کارهای حیات وحش پژوهش محور نیستند اما حتما نیاز به پژوهش اولیه دارند. یعنی به یک اطلاعات اولیه نیاز است. ضمن اینکه برای تصویربرداری حیات وحش باید از یک دانشی برخوردار باشید که این حیوان یا پرنده کی و کجا و چه زمانی به آن مکان سفر میکند. این اطلاعات بدیهیترین و ابتداییترین دانشی است که یک مستندساز باید داشته باشد و آگاه باشد از سبک زندگی و عادات آن حیوانی که برای ساخت مستند به سراغش میرود. یک حداقلی در سادهترین حالت حتی اگر نخواهیم آن اطلاعات را به بیننده بدهیم برای دانش خودمان در طول مدت زمان کار لازم است. فیلم «مرغ آتش» هم این ویژگی را داشت که پژوهش اولیه را داشت. اما در کل در فیلمهای حیات وحش پژوهش کافی ندارند چراکه سازمان محیط زیست بودجه کافی برای ساخت این نوع مستندها ندارد که بخواهد بخشی از آن را هم به پژوهش اختصاص بدهد و دانشگاهها هم در این زمینه همکاری نمیکنند و پژوهشهای محکمی در این زمینه صورت نمیگیرد. در فیلم «مرغ آتش» این اتفاق بسیار سختتر بود چراکه این کلونی تازه کشف شده بود و کسی تا امروز زاد و ولد فلامینگوها را در ایران کار نکرده بود. برای همین از هر نظر ساخت این فیلم یک اتفاق تازه و سخت بود. از لحاظ جغرافیایی در یک منطقه به شدت گرم و نمکزار بودیم و از لحاظ امنیتی نیز باید پاسگاههای مرزی را رد میکردیم که کار آسانی نبود. بیشتر پژوهشهای ما اینطور بود که طی فرآیند تصویربرداری به یک دانستههایی میرسیدیم که همکاران محیط زیستی با این پدیده برخورد نکرده بودند. در واقع ما این کار را در سال ۹۳ با ۱۶ دوربین آغاز کردیم و سال ۹۶ همیشه با ۱۶ دوربین کار کردیم و از سال ۹۶ که دوربینهایمان را از دست دادیم، نتوانستیم جایگزین کنیم. تا پیش از آن اگر دوربینی از دست میدادیم دوربین دیگری جایگزین میکردیم که این اتفاق در دو سال پایانی تصویربرداری نیفتاد. در نهایت این فیلم را با ۱۰ دوربین به اتمام رساندیم. به دلیل اینکه با دوربینهای پرتعدادی فیلم را ضبط کردیم راشهای بسیاری در اختیار داشتیم که در تدوین به ما کمک کرد. عادات و رفتارهایی از این پرندگان ضبط کردیم و چیزهایی را در طول این سالها دیدیم که تا پیش از این پژوهشگران ایرانی هم آنها را کشف نکرده بودند. از طرفی «مرغ آتش» قصه خودم هم بود و انگار خودم را روایت میکردم که چرا من در هنگام تصویربرداری نمیتوانم از طبیعت لذت ببرم. یعنی با این فرضیه درونی سعی کردم مخاطب را با یک پرسش همراه کنم تا مستند از آن حالت خشک و یکنواخت خارج شود.
آیا با مستند حیات وحش میتوان به حفظ و تداوم حیات وحش و محیط زیست کمک کرد و به اطلاعات و دانش این حوزه اضافه کرد یا صرفا مستندسازی در این حوزه پیرامون زیباییشناسی بصری حرکت میکند؟
۸۰ درصد از مستندهای کلاسیک حیات وحش تنها به این خاطر ساخته میشوند که زیبایی محیط را تصویر کنند. مخاطب مستند حیات وحش بیشتر تلویزیونی است و مثل باقی مستندها امکان اکران سینمایی ندارد. در همه جای دنیا همینطور است و در ایران متمرکزتر است. برای اینکه سودآوری ندارد و بسیار پرهزینه است. به جز تلویزیونها و دولتها معمولا کسی سراغ ساخت آن نمیرود. البته یکسری از مستندهای حیات وحش هستند که دغدغههای محیط زیستی هم دارند مثل قاچاق پرندگان و شکار غیرقانونی و گونههای در حال انقراض که کمی فضای ژورنالیستی و مخاطبپسندی دارد. در ایران نمونههایی هم داریم مثل معرفی افعی دم عنکبوتی که فتحالله امیری آن را در فیلمش معرفی کرد و با این مستند باعث شد در دنیا شناخته شود که نشان میدهد مستندهای حیات وحش کارکردهای مختلفی هم دارد. مثلا فیلمهایی که درباره قاچاق عاج فیل در کشورهای مختلف ساخته شده همهاش کشتار و خونریزی است و در بستری اجتماعی و سیاسی و جغرافیایی روایت میشود و زیباییشناسی ندارد. برای همین فیلمهایی هستند که لزوما دغدغهشان زیباییشناسی نیست و به دغدغههای دیگری میپردازند و اتفاقا روز به روز این جنس از مستندها بیشتر هم میشود.
در واقع مستند حیات وحش از کارکرد اصلی خودش دور میشود و به سمت دغدغههای دیگر میرود؟
بله. دغدغههای دیگری وارد مستندسازی حیات وحش شده است که خاستگاه اجتماعی دارد و ریشههای مختلفی را کند و کاو میکند. حتی در شکل کلاسیک مستندسازی حیات وحش هم شاهد تغییر دغدغهها هستیم. مهدی نورمحمدی دو فیلم با نامهای «در پناه بلوط» و «آواز جغد کوچک» ساخته که بدون نریشن و یک کلمه متن بودند و فیلمهای بسیار موفقی بودند و حتی در عرصه بینالمللی هم به خوبی دیده شدند. میخواهم بگویم کارکردها متفاوت شده و اینطور نیست که با همان فرم کلاسیک که یک گوینده روی تصاویر زیبایی متنهایی را میخواند و کارگردانهای امروز سینمای مستند به سمت تغییر فرم و تغییر ساختار حرکت کردند.
همانطور که گفتید مستندهای حیات وحش هم از لحاظ هزینه بسیار گران هستند و هم از لحاظ زمانی کارهای سخت و طاقتفرسایی است که نیازمند یک صبر و شکیبایی فراوانی است. چقدر این جنس آثار میتواند در طول سال ساخته و حمایت شود و اثرات و مخاطرات آن برای فیلمساز چقدر است؟
تنها متولی سینمای مستند حیات وحش تلویزیون است. یعنی حدود ۹۵ درصد از آثار این حوزه را صداوسیما پشتیبانی میکند و آن ۵ درصد باقیمانده هم خیلی کم و محدود نهادهای زیرمجموعه وزارت ارشاد حمایت کردند و یکی دو اثر هم تهیهکننده بخش خصوصی از روی خیرخواهی و نگاه فرهنگی حضور پیدا کرده است که بیشتر دغدغههای محیط زیستی داشتند و حیات وحش نبودند. الان در صداوسیما هم توان مالی بسیار اندکی برای ساخت مستند حیات وحش وجود دارد. شاید در سالهای گذشته میشد با این میزان بودجه کارهایی را ساخت ولی الان بودجهها کفاف همچین کارهایی را نمیدهد و من خیلی از دوستان را دیدم که از ادامه کار مایوس شدند و برای خودم هم همینطور است و «مرغ آتش» آخرین کار من در حوزه حیات وحش است و اگر کاری را در آینده ادامه دهم کارهایی است که تصویربرداریاش را قبلا انجام داده باشم و قطعا این کار را ادامه نمیدهم. چون انرژی بسیار زیادی میبرد و اینکه هزینهها پرداخت نمیشود و کفاف نمیدهد دیگر نمیتوان به آینده امیدوار بود. ما الان نیاز داریم دوربینهایمان را از HD به ۴K تغییر دهیم چون حیات وحش نیازمند تصاویر بسیار با کیفیت است. مستند حیات وحش خیلی ابزار محور است و مثل مستند اجتماعی نیست که موضوع آنقدر جذاب باشد که با یک هندی کم و یا شاید با یک موبایل و دوربین در دست ساخته شود. مستند حیات وحش ملزومات بسیاری نیاز دارد و پروژه بسیاری گرانی است. وقتی کارهای شبکههایی مثل BBC را میبینید کارهایشان حتی از ۴K گذشته و دوربینهای اختصاصی خودشان را طراحی میکنند. مستند حیات وحش ایران هم اگر میخواهد به بقای خود ادامه دهد باید ابزارهای جدید را خریداری کند و خودش را بهروز نگه دارد. البته که خرید تجهیزات ۴K با قیمتهای این روزها چندین میلیارد بودجه نیاز دارد و اگر کسی در دو سال گذشته تجهیزاتش را بهروز نکرده باشد خیلی دیگر سخت میتواند آنها را خریداری کند.
پس میتوانیم بگوییم مثل بسیاری از گونههای حیات وحش که رو به انقراض است، سینمای مستند حیات وحش ایران هم با این مشکلات و دلسردی فیلمسازانی مثل شما رو به انقراض است؟
در این برهه زمانی این قضاوت صحیح است. یعنی میشود الان گفت با این بودجهها در خطر است. اما همیشه عشق و علاقه و نیروی جوانی میتواند بر برخی چیزها غلبه کند. همینجوری که خودم وقتی فیلمسازی مستند حیات وحش را شروع کردم با یک عشق و نیروی دیگری کار میکردم و این عشق و علاقه تا یک جایی میتواند همراه آدم باشد. من از لحاظ جسمانی دیگر آن آدم سابق نیستم که بخواهم ۱۲ ساعت پای تصویربرداری بروم. عشق و علاقه خوب است اما نمیتواند یک فیلمساز را ۴۰ سال پای کار نگه دارد. عوامل دیگری هم نیاز است از جمله تامین منابع و تسهیل شدن کارها در بخشهای مختلف. اینکه بگویم از بین میرود شاید در آینده یک جوانی با هزینه کمتر و انرژی بیشتر بیاید و این راه را ادامه دهد. وقتی با ۱۶ دوربین در عرض دو روز تصویربرداری کنیم طبیعی است که تصاویر بهتری در زمان کمتری میتوان ضبط کرد ولی وقتی با یک دوربین به سراغ آن سوژه میروید باید ۴۸ روز زمان بگذارید. این انرژی را تنها عشق و علاقه به کار است که فیلمساز میتواند تحمل کند. آن هم نه برای همیشه. برای مقطع کوتاهی. برای همین نمیتوان گفت فیلمسازی حیات وحش قطعا از بین میرود و تولیدات صفر میشود اما میتوان با قطعیت گفت با این برآورد بودجهها که در طول سال دو برابر شد و تورم هشت برابر شده است؛ میزان تولیدات و کیفیت آثار افت میکند.
با توجه به اینکه مستندهای حیات وحش بازار و مارکت مشخصی برای عرضه و معرفی ندارند؛ تاثیر جشنوارههای مستند در معرفی آنها چیست؟
مستندهای حیات وحش در کنار تمامی دردسرها و سختیهایی که دارد؛ یک مزیتی نسبت به دیگر آثار مستند دارد و آن هم اینکه چون متولی این آثار صداوسیماست؛ عموما تمامی این آثار به خوبی دیده میشود. یعنی ضمانت خوبی برای پخش دارد. چون خیلی هم سانسور نمیشود و در طول این مدت شاید دو بار من مجبور بودم صحنههایی را سانسور کنم. یک صحنه جفتگیری داشتم که چند سال زحمت کشیدم که صداوسیما آن را حذف کرده است. ولی به صورت کلی این جنس آثار طوری نیستند که بخواهند خط قرمزی را رد کنند و گرفتار تیغ سانسور شوند. هر چند که همیشه در جشنوارهها مستندهای حیات وحش و محیط زیست موفق بودند. حتی یکبار من در یک سال در شش رشته کاندیدا شدم. اما یک اختلافی در این میان وجود دارد که فیلمسازان حوزه مستند اجتماعی به مستند حیات وحش به عنوان هنر نگاه نمیکنند و همواره یک نگاه بالا به پایین به مستندهای حیات وحش وجود دارد. یک بخشیاش هم به این خاطر است که سختی کار را درک نمیکنند در ساخت این نوع مستندها. ولی در این نوع رقابتها و جشنوارهها بحث رقابت همیشه شیرین بوده و گاهی فیلمساز وقتی توسط داوران انتخاب میشود و مورد قضاوت قرار میگیرد متوجه میشود راه را درست رفته است. برای همین حضور در این جشنوارهها میتواند یک معیار به فیلمساز برای ادامه راه بدهد.
گفتگو: علی نعیمی