در گفتوگو با دینپژوه دانشگاه ادیان و مذاهب مطرح شد:
چگونه عرفانهای نوظهور و درمانهای بدیل در کرونا نمود پیدا کرد؟ / یکی از تکنیکهای معنویتهای جدید شستشوی مغزی است/ تا وقتی سلبریتیها بهجای متخصصان نسخه میپیچند آفت خرافه برقرار میماند
«اگر بترسید، کرونا میگیرید»؛ شاید این ادعا در ماههای اخیر زیاد به گوشتان خورده باشد، «وحید سهرابیفر» درباره این شکل از معنویتهای نوین میگوید: حدود یک سال است با بحرانی بهنام کرونا مواجه شدهایم اما در این مدت پاسخ کارآمدی برای آن نداشتهایم. خیلیها مدعی شدند که میتوانیم به این مشکل پاسخ دهیم. بعضیها تحت عنوان طب سنتی و برخی با عنوان معنویت و درمانهای جدید و انرژیدرمانی پا پیش گذاشتند و برخی بهطور کلی و از اساس، منکر وجود کرونا شدند. در چنین شرایطی، معنویتهای نوظهور بیشتر به چشم آمدند. اگرنه اینها از قبل، در قالبهای مختلفی حضور داشتهاند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، طاعون قرن هفدهم لندن در طول تنها یک سال و نیم، یک چهارم مردم را کشت و برای خیلیها آینده را در ابری تیره از ناامیدی فرو برد؛ با همین ترسِ بیجواب بود که بسیاری از مردم به پیشگویی، ستارهشناسی و رویا و درمانهای عجیب باور پیدا کردند. این فرمول در بسیاری از بحرانهای دیگر دنیای قدیم و جدید هم پیاده شده و میشود؛ مانند همین پاندمی عجیب کرونا که یک سال از عمرش میگذرد. ویروسی ناشناخته که در عرض چند هفته به سراسر جهان رخنه کرد و افراد بسیاری را مبتلا و تعدادی را هم به کام مرگ فرستاد.
با گذشت هفتهها از شیوع این بیماری، روز به روز فشار و درماندگی عمومی هم بیشتر و درمان قطعی آن موکول به تاریخی نامعلوم میشد. خیلیها چشم به پیشرفت و دستاوردهای علم پزشکی دوختند و تا رسیدن واکسن و درمان، به تنها راه موجود یعنی رعایت موارد بهداشتی اتکا کردند و گروهی کوچکتر، باورهای دیگری را برای در امان ماندن از «ترسِ کشنده» بیماری انتخاب کردند. مثبتاندیشی، قانون جذب، دوری از ترس برای مبتلا نشدن به کرونا، دوری از منفینگری و مانند آن تنها بخشی از این مجموعه باورها بود که در هفتههای ابتدایی شیوع کرونا پایش را به فضای مجازی باز کرد.
با «وحید سهرابیفر» که دکترای دینپژوهی و عضو هیئت علمی دانشگاه ادیات و مذاهب است و پژوهشهایی در زمینه جریانشناسی معنویتهای جدید انجام داده، درباره «معنویتهای نوین و عرفانهای نوظهور» و ظهور و بروز آن در دوره کرونا گفتگو کردهایم که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
وقتی مجهولی چون کرونا زندگی کل بشر را تحت تاثیر قرار میدهد، مدعیانی هم پیدا میشوند که میگویند ما راهحل مقابله با این چالشها را در اختیار داریم. برخی معنویتهای جدید داعیههای درمانی دارند و تحت عنوان «آلترناتیو مدیسن» یا درمانهای بدیل، انرژیدرمانی و مانند آن را پیش میکشند
با شیوع کرونا، آنچه تحت عنوان عرفانهای نوظهور میشناسیم چقدر مجال بروز و ظهوری دوباره به شکلهای تازه در جامعه پیدا کرد؟
ابتدا باید به این نکته توجه داشته باشیم که وقتی از معنویتهای نوظهور صحبت میکنیم، از مجموعهای حرف میزنیم که خیلی باهم متفاوت و متنوعاند. یعنی اطلاق یک واژه به تمام اینها هرچند از سر ناچاری است و به تعبیر بعضی از محققان، یک اصطلاح کلی است که ما با آن، همه معنویتهای جدید را مینامیم اما در عمل خیلی گستره متنوعی دارد. بنابراین همیشه باید یادمان باشد که معنویتهای جدید میتوانند تفاوتهای قابل توجهی باهم داشته باشند. اما در دوره کرونا ما با یک چالش جدی جهانی و یک پاندمی مواجه شدیم؛ وقتی یک مجهول اینچنینی که زندگی کل بشر را تحت تاثیر قرار داده به وجود میآید، گاهی مدعیانی هم پیدا میشوند که میگویند ما راهحل مقابله با این چالشها را در اختیار داریم. هرچند میتوانیم مصداقهایی از فضاهای مختلف برای این مفهوم پیدا کنیم ولی در میان معنویتهای جدید هم این ادعا هست. خصوصا آنها که داعیههای درمانی دارند و تحت عنوان «آلترناتیو مدیسن» یا درمانهای بدیل مطرحاند و انرژیدرمانی و مانند آن را پیش میکشند و داعیه این را دارند که میتوانیم بیماریها را از بدن فرد بیمار با جاری کردن انرژی دور کنیم. اینها در شرایطی مانند کرونا ظهور و بروز پیدا میکنند و بهعنوان مدعیانی که میتوانند این مشکل جدی را حل کنند، مطرح میشوند.
اینکه در فضای رومانتیکی ایزوله شویم که با متن واقع فاصله دارد، مطلوب نیست. این فکر که اگر انرژی مثبتی به کیهان و کهکشان بفرستیم حتما بازخورد مثبتی هم دریافت میکنیم، با واقعیت فاصله دارد
این ایدهها فقط به مساله درمان خلاصه نمیشود؛ بسیاری از این معنویتها با اتکا به مفاهیمی مانند مثبتاندیشی، دوری از منفینگری، نترسیدن از بیماری، قانون جذب و... مدعی ایمن ماندن و مبتلا نشدن به کرونا هستند.
این، همانجایی است که باید به تفاوتهای معنویتهای جدید توجه کنیم. برخی از این ایدهها، بد نیست؛ به این معنا که سعی کنیم مثبتاندیش باشیم و سراغ جنبههای منفی هر پدیدهای نرویم و بههم کمک کنیم. اما اینکه ما در یک حباب غیرواقعی قرار بگیریم و در فضای رومانتیکی ایزوله شویم که با متن واقع فاصله دارد، مطلوب نیست. مثلا این فکر که اگر انرژی مثبتی به کیهان و کهکشان بفرستیم حتما بازخورد مثبتی هم دریافت میکنیم، با واقعیت فاصله دارد. واقعیت جامعه، آدمهایی هستند که ویروس سراغشان میرود، درگیرشان میکند و خیلیهایشان هم میمیرند. هر روز حدود ۳۰۰ انسان در ایران بر اثر ابتلا به کرونا جانشان را از دست میدهند و واقعیت این است. بعضی از این طرز فکرها هم متعلق به معنویتهای نوین نیست و بیشتر التقاطی محسوب میشود؛ مثلا از روانشناسیهای مثبتگرا وام گرفته شده است که حرفهای خوبی هم بینش هست اما با اینکه مواجهه ما با یک چالش جدی جهانی مانند کرونا صرفا از این منظر باشد که «فکرتان را مثبت کنید، تا دچار مشکل نشوید» متفاوت است. چند وقت پیش یکی از بازیگران مطرح خانم به تلویزیون آمده و ایدههای عجیبی را مطرح کرد و گفت بهجای کرونا بگوییم «کروناز» تا بیمای از بین برود. خب، اینها حرفهای عجیبی است که گاهی مدعیان معنویتهای جدید مشابهش را مطرح میکنند و میتواند فراگیر شود.
یکی از تکنیکهای معنویتهای جدید بهویژه آنها که جنبههای گروهی و قدیمی دارند تکنیک شستشوی مغزی است؛ افراد در یک محیط تقریبا ایزوله قرار میگیرند و باورهای مشخصی برایشان تکرار و توان درک دیدگاههای دیگر و گفتگو، از آنها سلب میشود
همین معنویتهای نوین وقتی تریبونی مانند سلبریتیها که برای بخشی از مردم مرجع هستند، پیدا میکند میتواند تبدیل به باور «ایمنی» در برابر کرونا بشود. تقابل این باورها با علم پزشکی چیست و توصیهاش به عموم مردم، چقدر میتواند در حکم یک زنگ خطر باشد؟
در جامعهشناسی بحثی تحت عنوان گروههای مرجع داریم که مورد توجهاند و به گفتار، رفتار و کردارشان نگاه میشود، به عنوان الگو مطرح میشوند و میتوانند جهتدهی و جریانسازی کنند. این گروههای مرجع سلبریتی، فقط هم به جامعه ایران محدود نمیشود. با رشد روزافزون شبکههای مجازی شاهد این هستیم که سلبریتیها این مرجعیت را به دست گرفتهاند. مثلا در مورد مسائل پزشکی کرونا، با اینکه یک متخصص مسئول در وزارت بهداشت داریم که به روزترین دستاوردهای این حوزه را مطرح میکند و در رسانههای مختلف پخش میشود، ولی بخشی از جامعه هستند که میگوید اعتقادی به این حرفها نداریم. وقتی این حرف توسط چند سلبریتی تکرار شود، متاسفانه تبدیل به باور گروه بزرگتری از مردم جامعه میشود و این خیلی آفتزاست. یکی از تکنیکهایی که معمولا در معنویتهای جدید بهویژه آنها که جنبههای گروهی و قدیمی دارند استفاده میشود، تکنیک شستشوی مغزی است؛ افراد در یک محیط تقریبا ایزوله قرار میگیرند و باورهای مشخصی مدام برای آنها تکرار میشود و عملا گشودگی که باید نسبت به آموزهها و دیدگاههای دیگر داشته و اهل گفتگو باشند از آنها سلب میشود. برای باور «اگر من بترسم، به کرونا مبتلا میشوم» میتوان موارد نقض زیادی پیدا کرد؛ همینکه ببینیم چقدر از کادر درمان ما که ماهها شجاعانه برای بیماران کرونایی کار کردند، جانشان را به دلیل ابتلا به همین ویروس از دست دادند. اما هرچقدر شما جوانب خلافی برای افرادی با این باور بیاورید، ممکن است از شما نپذیرند. این یک آفت جدی است که در مسائل تخصصی داریم؛ چه در پزشکی و چه در زمینههای دیگر مانند اقتصاد، سیاست و... گروههای مرجع کاذبی شکل گرفته و بخشی از مردم بهجای اینکه از یک متخصص فن حرفشنوی داشته باشند تحت تاثیر فردی هستند که تنها هنرش این است که در اینستاگرام چند هزار یا چند میلیون فالور دارد و برای آنها جهتدهی سیاسی و اجتماعی میکند.
خیلیها مدعی شدند میتوانیم به مشکل کرونا پاسخ دهیم. بعضیها تحت عنوان طب سنتی و برخی با عنوان معنویت و درمانهای جدید و انرژیدرمانی پا پیش گذاشتند و برخی بهطور کلی و از اساس، منکر وجود کرونا شدند. در چنین شرایطی، معنویتهای نوظهور بیشتر به چشم آمدند. اگرنه اینها از قبل، در قالبهای مختلفی حضور داشتهاند
احتمالا همیشه این شکل از معنویتها با آن گستردگی که اشاره کردید در جامعه وجود داشته. اما آیا رشد آموزههای آن در نسبت مستقیمی با بحرانهای جدی مانند کروناست؟ یا در این زمانها تنها بیشتر خودش را نمایان میکند؟
وقتی در مورد یک جامعه صحبت میکنیم، مساله کمی پیچیده است. شکلگیری معنویتهای جدید تحت تاثیر عوامل بسیار متنوعی بوده است. جریانشناسی معنویتهای جدید در جهان مدرن و پاسخ به این پرسش که «اصلا چه شد که معنویتهای جدید شکل گرفت؟» بحث بسیار مفصلی است بنابراین موضوعی تکعاملی نیست که بگوییم چون بحرانی مانند کرونا به وجود آمده، شاهد ظهور این معنویتهای جدید هستیم. اما در شناسایی آن باید بدانیم اولین و مهمترین مساله این است که معنویتهایِ جدید، فرزندِ جهانِ جدید هستند. یعنی ما در جهانِ مدرن، شرایط و وضعیت جدیدی را شاهدیم که با جهانِ سنت متفاوت است. یکی از این شرایط این است که انسانها فردگرا شدهاند، انسانها در پی مرجعیتهای درونی هستند بهجای اینکه از مرجعیتهای بیرونی تبعیت کنند، انسانها دنبال زندگیهای اصیل هستند و میگویند من زندگیام را بر اساس فهم و خواست خودم پیش میبرم نه بر مبنای چیزی که از بیرون بر من القا و تحمیل میشود و همچنین، نقدهایی که در قرنهای ۱۷، ۱۸ و ۱۹ میلادی نسبت به دین نهادی مطرح شد. مجموع اینها شرایطی را مهیا کرد تا پدیده جدیدی تحت عنوان معنویت نوین مطرح شود که خودش را لزوما مقید به چهارچوبهای دینی نمیدانست؛ البته ممکن است که از برخی آموزههای دینی هم گرتهبرداری کند و بعضی از بخشهای دینی را مانند یک میز سلف سرویس برای خودش بردارد. مواردی داریم که طرف قرآن میخواند، مدیتیشن میکند، از مسیحیت چیزی را میپسندد و میآورد در مجموعه خودش، از هر دین، آیین و رمان چیزی را انتخاب میکند و مجموعهای را تشکیل میدهد. بنابراین، تحولات گسترده و مختلفی رخ داده که ما امروز شاهد معنویت جدید هستیم. اما آنچه که باعث شده این شکل از معنویت بیشتر به چشم بیاید، وضعیت خاصی است که در آن گرفتاریم. حدود یک سال است با بحرانی بهنام کرونا مواجه شدهایم اما در این مدت پاسخ کارآمدی برای آن نداشتهایم. خب در این فضا، خیلیها مدعی شدند که ما میتوانیم به این مشکل پاسخ دهیم. بعضیها تحت عنوان طب سنتی چنین ادعایی را طرح کردند، برخی با عنوان معنویت و درمانهای جدید و انرژیدرمانی پا پیش گذاشتند و برخی بهطور کلی و از اساس، منکر وجود کرونا شدند. در چنین شرایطی، معنویتهای نوظهور بیشتر به چشم آمدند. اگرنه اینها از قبل، در قالبهای مختلفی حضور داشتهاند. بخشی از آن، فعالیتهایی است که با تابلوی معنویت جدید انجام میشود و بخشهای دیگری هم هستند که تحت عنوان تورهای معنوی، موفقیت و کسب ثروت، ترک اعتیاد، ورزشهای مانند یوگا برگزار میشوند و انواع و اقسام مدلها را دارند. بنابراین شرایط خاص و اضطراری کرونا باعث شده اینها بیشتر به چشم بیاید.
ادعای ساده «اگر بترسید، کرونا میگیرید» را در نظر بگیرید؛ در فلسفه علم اصطلاحی داریم به نام «ابطالپذیری» که میگوید وقتی ادعایی مطرح میشود باید قابل بررسی باشد تا ببینیم میتوان ابطالش کرد یا نه. الان فردی جلوی چشم ما کرونا بگیرد و بمیرد. مدعیان مذکور میتوانند بگویند چون این آدم ترسید، مرد و این ادعا قابل رد یا اثبات نیست
آیا میتوان گفت اینکه این عقاید به سطح آمده، با صدای بلندتری نسبت به قبل بیان میشود به خاطر ترس عمومی از یک بیماری ناشناخته است که منشا و عامل درمانش را نمیدانیم؟
این نکته را در نظر بگیریم که در امور معنوی، نتیجه ادعا، خیلی راحت قابل ارزیابی نیست. در فضاهای فرامادی و معنوی، افراد میتوانند بهراحتی ادعاهایی را مطرح کنند بدون اینکه باطل بودنش مشخص شود. مثلا همین ادعای ساده را که «اگر بترسید، کرونا میگیرید» در نظر بگیرید؛ در فلسفه علم اصطلاحی داریم به نام «ابطالپذیری» که میگوید وقتی ادعایی مطرح میشود باید قابل بررسی باشد تا ببینیم میتوان ابطالش کرد یا نه. الان فردی جلوی چشم ما کرونا بگیرد و بمیرد. مدعیان مذکور میتوانند بگویند چون این آدم ترسید، مرد. هرچقدر به او بگویی مرگ این فرد ربطی به ترسیدنش نداشته، فایدهای ندارد. بله، اگر روحیه ما خوب باشد احتمالا قدرت دفاعی بدنمان بهتر کار میکند، اما معنایش این نیست که اگر نترسم اتفاقی برای من نمیافتد. بنابراین چنین ادعاهایی از اساس قابل اثبات یا انکار نیست. در فضای معنوی، این سنخ ادعاها بیشتر طرح میشود در صورتیکه در فضای علمی چنین شکل ادعاهایی جایی ندارد. من اگر بگویم واکسنی کشف کردهام که میتواند از ابتلا به کرونا جلوگیری کند، بهراحتی میتوان آزمایشاش کرد و راهکار رسیدن به نتیجه خیلی روشن است. اما ادعاهای کلی، دوپهلو، قابل تاویل و غیرقابل اثبات یا انکار در معنویتهای جدید، باعث میشود گروهی به آنها اعتقاد داشته باشند.
یکی از دلایل رشد معنویتهای جدید این است که ما در ارائه نسخه روزآمدی از معنویت اسلامی کمکاری کردهایم و نتوانستیم آن را برای مخاطب امروز که شرایط فکری و زندگی متفاوتی دارد آپدیت کنیم
باور عمده به راهکارهای ارائه شده از سوی این معنویتها در کنار خستگی از رعایت پروتکلهای بهداشتی، میتواند منجر به دور شدن از روشهای پزشکی شود. برای تقویت گروههای مرجع چه باید کرد تا مردم باور و اعتماد بیشتری به آنها داشته باشند؟
عمده کارهایی که در مقابله با معنویتهای جدید در کشورمان انجام میشود کارهای سلبی است؛ یعنی اقداماتی که در پی رد و انکار معنویتهای جدید هستند و بیشترشان هم جنبههای ژورنالیستی دارند تا اینکه بهطور عمیق و علمی انجام شوند. البته نهادهای علمی خوبی هم کارهایی در این زمینه انجام دادهاند اما تعدادشان کم است. یک راهش این است که بتوانیم نقدهای علمی و خوبی، مطرح کنیم و ایدههایی را خیلی منطقی و قابل فهم و پذیرش در سطح وسیع تولید و پخش کنیم. از سوی دیگر، من فکر میکنم یکی از دلایل رشد معنویتهای جدید این است که ما در ارائه نسخه روزآمدی از معنویت اسلامی کمکاری کردهایم و نتوانستیم آن را برای مخاطب امروز که شرایط فکری و زندگی متفاوتی دارد آپدیت کنیم. طوریکه مخاطب احساس کند معنویت اسلامی دارد با من که در سال ۱۳۹۹ زندگی میکنم حرف میزند. معنویت، نیاز فطری ماست و اگر نتوانیم نسخه کارآمد و بهروزی از آن عرضه کنیم، طبیعی است که مخاطب سراغ گزینههای دیگری خواهد رفت. بنابراین از نظر من، راهحل اساسی این است که بتوانیم یک معنویت اصیل و بهروز ارائه کنیم و در کنارش، در زمینه سیاستگذاری کلان فرهنگی فعالتر عمل کنیم. شاید نشود به همه مردم مخصوصا نسلهای نوجوان و جوان القا کرد که مثلا در زمینه پزشکی، دیگر حرفهای فلان سلبریتی و اینفلوئنسر مهم نیست و باید حرفهای متخصصان را در نظر گرفت. اما میشود در مورد سلبریتیها کار کرد؛ مثلا سراغ چهرههای محبوب فرهیختهتری برای آگاهسازی عمومی برویم، حرف کسانی را برجسته کنیم که اهل مطالعه باشند و حرف حساب بزنند. مجموعا فکر میکنم بتوانیم با این راهکارها فضای بهسامانتری داشته باشیم.
شاید مشکل مهم در این زمینه این باشد که زبان علم و زبان دانش خیلی نتوانسته به زبان عامه مردم نزدیک شود. درحالیکه معنویتهایی از این دست و توصیههایش، منطبق با سلیقه مردم تولید شده و بهراحتی در فضای مجازی دست به دست میشود اما آلترناتیوی که مدنظر ماست چنین قابلیتی ندارد و با مقبولیت عام روبهرو نمیشود...
دو نکته در این زمینه وجود دارد؛ یافتههای علمی چه در زمینه الاهیات و فلسفه و چه پزشکی و جامعهشناسی، یک سطح بحث تخصصی دارد که مخاطبش متخصصان هستند و باید در دسترس عموم هم باشد. این کار سیاستگذارهای کلان فرهنگی است که مباحث تخصصی را طوری کاربردی و در سطح عموم ارائه کنند که در جامعه اثرگذار باشد. من فکر میکنم رسانهها میتوانند نقش این واسطه را برای مردم ایفا کنند و اگر چنین اتفاقی رخ نداده به گمان من بخشی از آن به سطح سرمایه اجتماعی رسانههای ما در میان مخاطبان و پذیرششان از سوی مردم بازمیگردد.
گفتگو: سبا حیدرخانی