اعظم راودراد مطرح کرد:
تئاتر زیرزمینی با تجربه اجرای لایو و بدون ممیزی جان میگیرد/ برای مخاطب ایرانی تئاتر مثل نان شب واجب نیست/ تماشاگران جدیدی در پساکرونا به تئاتر ایران اضافه میشوند
اعظم راودراد، استاد گروه ارتباطات و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و دارای دکترای جامعهشناسی هنر از احتمالاتی درباره شکل و ذائقه مخاطبان میگوید که تئاتر پساکرونا با آنها مواجه خواهد شد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، «اعظم راودراد» استاد گروه ارتباطات و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و دارای دکترای جامعهشناسی هنر از دانشگاه وسترن سیدنی استرالیاست. او مدرس جامعهشناسی هنر بوده و کتابهایی را در همین زمینه منتشر کرده است که از جمله آنها «جامعهشناسی مخاطبان تئاتر ایران» است که سال ۹۷ از سوی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات منتشر شد. کتابی که مخاطبان تئاتر ایران را با پژوهشی گسترده، شناسایی و طبقهبندی کرده بود. با این نویسنده و پژوهشگر، درباره احتمال تغییر ذائقه، قشربندی و رفتارهای احتمالی مخاطبان تئاتر در دوران پساکرونا گفتگو کردهایم.
کرونا بسیاری از مناسبات زندگی انسانها را تغییر داد اما مهمترین اثر را بر فعالیتهای جمعی و رویدادهای متناسب با آن داشت؛ تئاتر هم به همین دلیل در این مدت بیشترین آسیب را از تغییراتی که کرونا با خود به همراه داشت، دیده است. تصور میکنید مخاطبان تئاتر ایران در پساکرونا و با فروکش کردن نسبی بحران آن، دچار تغییر خواهند شد؟
به نظرم پرسش درباره آینده تئاتر ایران نباید به تماشاگران محدود باشد و باید راجع به همه زوایای تئاتر بگوییم؛ یعنی فکر کنیم تئاتر بعد از این چه میشود؟ یا مثلا چه تحولاتی را ممکن است انتظار داشته باشیم که در فضای تئاتری ما به وجود بیاید و بحث تماشاگران هم یک بخشی از آن بشود. با شیوع گسترده ویروس در کشور، اجبار به دورکاری در دوران کرونا، تقریبا شامل همه مشاغل شد و تغییرات و توفیقهایی اجباری را به وجود آورد. البته خیلی از مشاغل بودند که در ابتدا مقاومت میکردند در برابر دورکاری یا در برابر اینکه مثلا به روشهای دیگری کارشان را پیش ببرند، ولی در نهایت به خاطر محدودیتهای کرونایی مجبور شدند به این روشهای جدید رو بیاورند و به نظر من این، خودش یک پیشرفت است، یعنی یک پیشرفت از شیوه کار کردن جدید. ما در دوران کرونا تقریبا در همه مشاغل و حتی غیرمشاغل، یعنی فعالیتهای خانگی هم، شیوههای جدیدی از زندگیکردن را یاد گرفتیم که من مطمئنم حتی اگر دوران کرونایی هم تمام شود، بخشی از آن شیوهها باقی میماند. مثلا تدریس مجازی در دانشگاه. من خودم تصمیم گرفتم، بارها هم اعلام کردم و گفتم اگر من زنده ماندم و دوران کرونایی تمام شد، بعضی از کلاسهایم را حتما به صورت مجازی ادامه میدهم، اگرچه بعضیها را باید به صورت حضوری برگزار کرد، چون هر کدام ویژگیهای خاص خودش را دارد.
شما در کتاب پژوهشی خود مخاطبان تئاتر ایران را در ده سال اخیر شناسایی و بر اساس معیارهایی مانند شغل، تحصیلات، سن و جنس و علاقهمندیهایشان دستهبندی کردید. آیا بر اساس این پیشزمینه از طبقه تماشاگران فعلی تئاتر ایران میتوان احتمالهای مختلف برای پیشبینی رفتارشان در آینده را بررسی کرد؟
ابتدا این را بگویم که این مساله فقط منحصر به تئاتر نیست، در مورد سینما هم مصداق پیدا میکند. همین که تماشاگران با عدهای مثلا با دوستانشان، با اعضای خانواده دور و نزدیکشان قرار میگذارند که بلند شوند و بروند تئاتری را تماشا کنند، تبدیل میشود به یک مناسک، به یک مراسم. اینکه برنامهشان را تنظیم میکنند، بودجهشان را تنظیم میکنند، قرارشان را میگذارند، انگار که دارند میروند مهمانی؛ لباس خوبشان را میپوشند. بعد آنجا در کنار هم مینشینند به تماشای تئاتر. قبل از شروع تئاتر در سالن انتظار با هم گفتوگو میکنند، چیزی میگیرند و میخورند، یعنی یک روابط اجتماعی حول تماشاگران یک اجرای تئاتری شکل میگیرد. بعد در حین تماشای تئاتر ممکن است عکسالعملهایی به همدیگر نشان دهند، یعنی عکسالعملهایشان روی همدیگر اثر بگذارد، صحبت کوچکی راجع به آن صحنهای که دارند میبینند یا آن شخصیت یا هر چیزی با هم داشته باشند، یعنی تنهایی تئاتر تماشا نمیکنند، میدانند که هر چهار، پنج نفر یا هر چند نفری که به صورت گروهی رفتهاند و دارند تئاتر را نگاه میکنند، همه حواسشان به این نکتهها هست. بعد که میآیند بیرون، باز در مورد آن صحبت میکنند تا از هم جدا شوند. این خودش یک مناسک اجتماعی است که یکسری از نیازهای اجتماعی آدمها را برآورده میکند، بهخصوص به روابط اجتماعی با دوستان و آشنایان و روابط و سرگرمیهای بیرون از خانه. در کنار روابط اجتماعی، بحث سرگرمی هم هست و علاقههای هنری که آدمها دارند، یعنی نوع مخاطبان تئاتر در ایران -اگر آن تئاترهای لالهزاری را جدا کنیم و راجع به آن صحبتی نکنیم و تنها تئاتر کلاسیک که در سالنهای استاندارد تئاتر اجرا میشوند را در نظر بگیریم-، اغلب خودشان هم اهل هنر هستند، یعنی به طور عام اهل هنر هستند که ممکن است شامل تئاتر و هنرهای دیگر باشد و اکثریت همینها که اهل هنر هستند، بهطور خاص اهل تئاتر هستند، یعنی یا دانشجوی تئاتر هستند یا کارورز تئاتر هستند، یا فعال در حوزه تئاتر هستند یا دانشجویش هستند یا استادش هستند و یا خویشاوندانشان در عرصه تئاترند و اینها به واسطه آنها به تئاتر و نمایش علاقه پیدا کردند و یا اینکه آدمهایی که فقط مخاطبان تئاتر باشند، دیگه باید عشق تئاتر باشند که در بین این جمع حضور پیدا کنند. با مخاطبان سینما فرق میکنند، خاصتر هستند. از آنجایی که این مخاطبان این ویژگیهای خاص خودشان را دارند، یعنی بیشتر هنری و تئاتری هستند، علاوه بر آن انگیزههایی که گفتم (روابط اجتماعی، سرگرمی و...)، پرداختن به هنر هم جزو دغدغههایشان هست و دوست دارند فعالیت هنری داشته باشند و همه اینها با رفتن به سالن تئاتر و تماشای اجراها ممکن میشود. یعنی وقتی قرار باشد از خانه بیرون نرویم، همه این اتفاقها تعطیل میشود. این اتفاقها که تعطیل شد، حالا راههایی جایگزین آن میشود. درست است که نمیتوانیم عینا همان روابط را بازتولید کنیم، ولی حداقل آن بخش هنریاش را که تماشای تئاتر و اجرای تئاتر باشد احیا میکنیم؛ تا حس کنیم که یک کار هنری در حال انجام است. در نمایشهای تلویزیونی یعنی تلهتئاترها و نمایشهای خانگی لایو، این مقصد هنریاش فقط حاصل میشود؛ دیگر آن روابط اجتماعی و آن سرگرمی بیرون از خانه مطرح نیست. به همین دلیل بارها سر این بحث بوده که اصلا این تئاتر است یا نیست؟ موافقان و مخالفانی داشته که به نظر میآید حداقل روی این بخش توافق داشته باشند که اینها تئاتر به معنای کلاسیکش یا آن تئاتری که در سالن میبینیم نیست، ممکن است حداکثر تلهتئاتر باشد و تلهتئاتر خیلی تفاوت دارد با تئاتری که ما در سالن، به صورت زنده میبینیم. به این دلیل چون اینها نتوانستند جای تئاتر زنده را بگیرند، من فکر میکنم بعد از اینکه دوران کرونایی تمام شود و اجراها دوباره برگردد، دوباره مخاطب در ابتدای کار به سالن هجوم میآورد؛ این یک پیشبینی است، یعنی بر اساس این تحلیلی که میگویند، یعنی به خاطر اینکه مخاطب اینقدر در خانه مانده، تشنه میشود. مخاطبی که در خانه مانده و قبلا خودش اهل تئاتر بوده، یعنی یا دانشجوی تئاتر بوده یا آن گروههایی که قبلا گفتم، چون همه آنها بالاخره یک ربطی با تئاتر دارند و اینطور نیست که فقط یک مخاطب عام باشند، چون امکان رفتن و دیدن تئاتر را دارند، روز به روز تشنهتر میشود و موقعی که به آب برسند، ممکن است در ابتدا خیلی زیاد آب بخورند، یعنی هجوم بیاورند به سمت اینکه پشت گیشهها صف مخاطبان تشکیل شود برای دیدن هر تئاتری، یعنی تئاتری میتواند مخاطبان خودش را داشته باشد، صرفا آدمهایی که تشنه ماندند، میخواهند بیایند و با دیدن تئاتر، بخشی از تشنگی خودشان را مرتفع کنند. این در دوره اولش، مثلا در یکی دو ماه اول ممکن است این اتفاق بیفتد، ولی در ادامه دوباره تعدیل میشود و کمتر میشود و بستگی دارد به میزان موفقیت روی صحنه که تا چه اندازه بتوانند مخاطبان را به خودشان جذب و جلب کنند. یک چیزی میشود شبیه آنچه که در گذشته بود و همان آدمهایی که همیشه اهل تئاتر بودند، ادامه میدهند به تئاتر دیدنشان. از طرف دیگر فکر میکنم یک تغییراتی در خود تئاتر ممکن است شکل بگیرد، در این فضای مجازی، همین نمایشهای خانگی که به رسمیت شناخته نشد، اما نشان داد که تئاتر را هم میشود به شکل لایو اینستاگرامی اجرا کرد بیشتر جان بگیرد. شاید از بابت فقدان محدودیتهایی که در سالن اجرایی رسمی ممکن است ممیزی یا مسائل دیگر پیش بیاورد، میتوانند موضوعات متنوعتر، شیوههای اجرایی متنوعتر، حتی نوآوریهای بیشتری را اینجا به صورت تئاتر تجربی دربیاورند یا حتی به صورت تئاتر زیرزمینی دربیاید که با قواعد خودش پیش میرود، نه با قواعد رسمی مثلا آییننامهای که از بیرون کنترل میشود. من فکر میکنم این خودش کشف یک پتانسیل است در فضای مجازی که میشود تئاتر را به گونه دیگری هم انجام داد و بنابراین اگرچه در سطح دنیای واقعی آن تئاتر دوباره به حیات خودش ادامه میدهد، و از نظر مراجعه مخاطبان همان مسیر معمول خودش را طی میکند، اما هم این شکل مجازی به نظر من گسترش پیدا میکند، چون تازه یک پتانسیلی است که شناخته شده و دیگر از دست نخواهد رفت، یک امکانی است در برابر آن تئاتر رسمی موجود و هم اینکه ممکن است خیلی از مخاطبان این فضا را ترجیح دهند، یعنی کسانی که معتاد به فضای مجازی و دائما در آن هستند، ممکن است بخشی از فراغت خودشان را ببرند به سمت مشاهده همین تئاترهایی که ممکن است همهشان لایو اینستاگرام نباشد، و بعد تعاملی میتواند باشد، یعنی مثلا نظرات شرکتکنندهها میتواند به صورت کامنتها منتقل شود، در اجرای آن طرف تاثیر بگذارد و منتقل شود. البته ما نمیتوانیم انتظار تئاترهای باشکوه و با پروداکشنهای عظیم داشته باشیم، ولی تئاترهای کوچکتر با شیوههای جدیدتر به راحتی میتوانند در این فضا شکل بگیرند. حتی میتوانیم به تئاتر تعاملی فکر کنیم که مخاطبها بتوانند نقشی در تغییر یا اجرای آن تئاتر ایفا کنند. تعاملیبودن، یک واژه است، ولی تکنیکهای خاص خودش را دارد که من نمیتوانم راجع به آن تکنیکها صحبت کنم، که به لحاظ دیجیتالی چطور میشود این کار را کرد، ولی وقتی ما فیلم و سینمای تعاملی داریم، که جایی میرسد که باید انتخاب کنیم که الان شخصیت فیلم این این کار را بکند یا نکند و با انتخاب ما داستان طور دیگری پیش میرود، به عبارتی ما جزو تیم خود فیلم میشویم و تصمیم میگیریم که داستان چطور پیش رود و نهایتا حتی چطور تمام شود. در سینما این اتفاق افتاده، حالا در تئاتر من نمیدانم چطوری این کار را کردند، ولی میدانم که با برنامهریزیهای دیجیتال امکانش فراهم است و چنین احتمالی وجود دارد و ممکن است منجر شود به یک شکل جدید تئاتری که البته تفاوت اصلیاش با تئاتر روی صحنه، تلهبودن است، یعنی یک دوربین است که دارد بهجای بیننده تئاتر را تماشا میکند، ولی جنبه تعاملی اگر به آن اضافه شود، کمی به آن تئاتر روی صحنه میتواند نزدیک شود، هرچند که نمیگویم جای آن را میگیرد، هیچ وقت نمیتواند جایش را بگیرد، ولی شرایط بهوجود آمده ممکن است باعث شود چنین تئاتری در فضای مجازی برای خودش شیوهای شود و ادامه پیدا کند، بهخصوص در مورد تئاترهای زیرزمینی که بالاخره در فضای مجازی یک راههایی میتوانند پیدا کنند که بتوانند آزادانهتر مضامین و موضوعات متفاوتتری را نسبت به آنچه که در فضاهای رسمی است، مطرح کنند و البته راههایش را پیدا کنند که خیلی دچار مشکل نشوند. بنابراین هم نوآوریها، هم موضوعات جدید، شیوههای جدید و بعد بحث تعاملی و درگیرشدن مخاطب از امکانهای فضای جدید است. ممکن است یک عده از تماشاگران اصلا بیایند و مخاطب هر دو نوع تئاتر شوند، یعنی آن تئاتر رسمی را بهعنوان تئاتر استاندارد شناختهشده کماکان ادامه دهند، ولی تحولات این تئاتر جدید هم برایشان مهم باشد و بنابراین مخاطب دوگانه باشند؛ هم مخاطب آنلاین و هم مخاطب آفلاین، یعنی مخاطب ممکن است به این دو حالت ارتباطش را با تئاتر ادامه دهد.
فکر میکنید ممکن است یک قشر جدید یا، یک طبقه جدیدی از مخاطب را با خودش بسازد؟
دقیقا؛ در فضای مجازی البته، نه در فضای واقعی. در فضای مجازی حتما آن کسانی که میآیند این تئاترها را میبینند، خودشان دانشجوی تئاتر یا فاعل تئاتر یا فعال تئاتر یا استاد تئاتر یا خویشاوندان تئاتریها نیستند، اینها در فضای مجازی اثری را به صورت اتفاقی میبینند یا به گوششان میرسد. آدمهایی عادی که بیشتر دوست دارند در فضای مجازی باشند تا دنیای واقعی، بیشتر وقتشان را آنجا سپری میکنند، بنابراین حتی ممکن است بخواهند تئاتر را هم آنجا ببینند.
اگر کرونا ماهها و شاید دو، سه سال دیگر وجود داشته باشد؛ البته نه به این شدت بحرانی که داخل آن هستیم که همه چیز را تعطیل میکند، ولی روی اجتماعات تاثیر میگذارد، محدودیتهایی ایجاد میکند و کماکان فاصلهگذاری باید انجام شود؛ در چنین شرایطی به عقیده شما، مخاطبی که تا امروز میشناختیم، مواجههاش با این تئاتر جدید چطور خواهد بود؟ چه از این لحاظ که اعتماد کند و بیاید داخل سالنها و چه از این لحاظ که شکل دیگری مثل همان تئاتر در فضای مجازی را به انتخاب همیشگیاش تبدیل کند و یا احتمالات دیگری که امکان دارد با آنها مواجه شویم؟
برای مخاطب عام تئاتر ما، تئاتر مثل نان شب واجب نیست؛ درحالیکه برای بعضی از آنها، مثلا دانشجویان تئاتر و فعالان تئاتر هست. بنابراین قشر خاصی در مخاطبان تئاتر هستند که تحت هر شرایطی ترجیح میدهند بروند و تئاتر را ببینند. آن عده کم در اوایل بازگشایی سالنها به عبارتی پای ریسکش هم ایستادند و آمدند، چون به تئاتر اهمیت میدادند، ولی برای اکثریت مخاطب طبیعتا اینطور نیست که اگر بود، وقتی اجازه حضور 50 درصدی را در سالن داده بودند، عدهای پشت در میماندند، ولی این اتفاق نیفتاد، بنابراین این دسته از مخاطبان، عده محدودی هستند. هرچند که اکنون میبینیم این ترس بسیار کمتر شده و اطمینان به امنیت سالنها بیشتر.
چقدر میتواند این خطر جدی باشد که تئاتر بهطور کلی از سبد تفریح، سرگرمی و نیاز به هنر مخاطبان حذف شود و سینما، موسیقی و تلهتئاتر و فیلمتئاتر جایگزینش شود؟
در مورد تلهتئاتر و فیلمتئاتر میتوانیم بگوییم یک بخشی رو به این بیاورند، چون در فضای مجازی و رسانههای دیگر دیدنش امکانپذیر است ولی در مورد سینما و موسیقی نمیتوانیم بگوییم، برای اینکه آنها هم در سالن هستند و آنها هم تعطیل شدند، اگر مخاطبی میخواهد برگردد به سالن، برمیگردد به سالن تئاتر و هنر دیگری را جایگزینش نمیکند.
طبیعتا وقتی مشتری کم میشود، ممکن است رغبت و انگیزه برای تولید تئاتر هم کم شود. بعضیها این نگرانی را دارند و میگویند خیلی از دولتیها و بدنه حاکمیت ترجیح میدهد تئاتری وجود نداشته باشد...
به نظر من این واقعبینانه نیست، به خاطر اینکه مخاطبان تئاتر، غیر از تئاتر لالهزاری که مخاطبش عام است، تئاتر کلاسیک، مخاطبش خاص است اساسا؛ کهشامل 90 درصد دانشجوهای رشتههای هنری و بهخصوص تئاتر، استادهای هنر و فعالان هنری است و خویشاوندان و یک عده کمی هم که عاشق تئاترند. به هر حال اینها آدمهایی هستند که علاقه دارند به تئاتر و آن را دنبال میکنند و در صورتی که شرایط عادی شود، همانطور که دانشجویان به سر کلاسهای درس برمیگردند، تماشاگران هم به سالنهای تئاتر برمیگردند. من میگویم این تعطیل نمیشود، این تنبلی اتفاق نمیافتد، به خاطر اینکه اشتیاقی برای آن مناسک اجتماعی تئاتر دیدن دستهجمعی وجود دارد که ما همیشه در بیرون داشتیم؛ داریم حسرت این دورهمیهایمان را میخوریم، حسرت گردهمایی، حسرت با هم فلان جا رفتن و... یعنی همه مردم در حال حسرتخوردن هستند که چرا آن فعالیتهای اجتماعی که تاکنون داشتند را قدرش را نمیدانستند و آن را امری بدیهی تلقی میکردند. این حسرتخوردن باعث انتظاری میشود برای رفع این شرایط و رسیدن دوباره به وضعیتی که پیش از این بود و برقرار کردن دوباره روابط اجتماعی و بنابراین این میل و حسرت آدمها را، و هر کسی که به هر فعالیتی مشغول بوده را میکشاند به سمت آن فعالیت در فضای آزاد، به اضافه اینکه همان فعالیت در فضای مجازی هم حالا کنارش اضافه میشود.
یعنی شما میگویید شکل جدیدی از مخاطبان هم میتواند به تئاتر اضافه شود؟
بله، هم شکل جدیدی از خود تئاتر و هم دسته جدیدی از مخاطبان که بیشتر اهل فضای مجازی هستند، میتواند به آن اضافه شود و با دیدن نمایشهای تئاتری در فضای مجازی، آن مخاطبان هم یواش یواش تبدیل به مخاطبان آفلاین شوند و علاقه داشته باشند حالا بروند در صحنه واقعی تئاتر را ببینند. ممکن است جذابیت داشته باشد برایشان که منتهی شود به افزودهشدن آنها به شمار تماشاگران تئاتر؛ من نگاهم به این مساله خوشبینانه است.
فکر میکنید این اتفاق بهطور طبیعی و بدون دخالت بیرونی رخ میدهد یا نیازمند برنامهریزی و مدیریت است؟
من اصولا با مدیریت از بالا در مورد امور فرهنگی موافق نیستم و فکر میکنم خود هنرمندان باید آن را محقق کنند؛ اگر هم مدیریتی باشد، مدیریت درونهنری باید باشد. یعنی درون جامعه هنرمندان، جامعه تئاتری، جامعه سینمایی ما، جامعه هنری ما باید بیاید برنامهریزی کند، پیشکسوتان تئاتر، منتقدان تئاتر، نظریهپردازان تئاتر یا نظریهدانها، آن کسانی که تئاتر را میشناسند و با انواع و اقسام تئاترها در دنیا و ایران آشنا هستند، بیایند و در جایی مثل خانه تئاتر که یک نهاد صنفی است، برنامهریزی کنند. نه اینکه از بالا سیاستگذاری شده و برای تئاتر تصمیم بگیرند. خیلی خوب است که تئاتریها دورهم بنشینند و بحث کنند، و تلاش کنند که از شرایط بهوجودآمده بهعنوان فرصت استفاده کنند، اصلا کار درست و هوشمندانه این است که ما بتوانیم هر شرایط خاصی را تغییر دهیم و آن را تبدیلش کنیم به فرصت.