شمس لنگرودی:
عمران صلاحی برای دیگران بیش از خودش گام برمیداشت
اشکال بزرگ عمران در این بود که دیگران را بیشتر از خودش دوست داشت. اگرنه با استعداد فراوانی که داشت اکنون ما شاعر، طنزپرداز، کاریکاتوریست و داستاننویس بسیار بزرگتری داشتیم.
«هشدار که با درفش نازت نکنند/ تولیدگر برق سه فازت نکنند
«اوضاع جهان دیمی و هرکی هرکیست/ کوتاه بیا، تا که درازت نکنند»
قطعه بالا از عمران صلاحی شاعر، نویسنده، مترجم و طنزپرداز ایرانی متولد دهم اسفند1325 و درگذشته ۱۱ مهر ماه 1385 است. او به عنوان یکی از برجستهترین شاعران و طنزنویسان معاصر، آثار ماندگاری از خود برجای گذاشته است. عمران صلاحی نوشتن را از مجلهٔ توفیق و به دنبال آشنایی با پرویز شاپور در سال ۱۳۴۵ آغاز کرد.
به مناسبت زادروز عمران صلاحی گفتگویی با دوست دیرینه او، شمس لنگرودی، انجام دادیم.
شمس لنگرودی( شاعر و پژوهشگر) در گفتگو با خبرنگار ایلنا؛ با بیان اینکه مرگ قطعی است، تولد است که تصادفی است، گفت: مسئلهای که در مرگ دوستی باعث تأسف و تأثر میشود، خود موضوع مرگ نیست؛ فقدانی است که در زندگی عدهای از زندهها پیدا میشود.
او ادامه داد: عمران صلاحی دوستی بود که حضورش زندگی اطرافیانش را گرمتر و شورانگیزتر میکرد و او با نکتهدانی به طنزهای ظریف و غیرمنتظرهاش که از وجودی عمیقاً صمیمی برمیخاست، اطرافیانش را سرشار از نشاط و سرخوشی میکرد و عجیب اینکه خود عمیقاً به سبب مشکلات فراوانش پر مسئله، پرمشغله و پرحزن بود.
لنگرودی افزود: هیچکدام از دوستانش هیچ دروغگویی و نادرستی و کینهتوزی از او به یاد ندارند. شاید اشکال بزرگ عمران در این بود که دیگران را بیشتر از خودش دوست داشت. برای دیگران بیش از خودش گام برمیداشت. شاید اگر این اشکال او نبود و به کار خود بیشتر میپرداخت، با استعداد فراوانی که داشت اکنون ما شاعر، طنزپرداز، کاریکاتوریست و داستاننویس بسیار بزرگتری داشتیم.
این شاعر با اشاره به اینکه زندگی بعضی از آدمها باید سرمشق دیگران شود، گفت: کمکاریهایی که عمران به خود روا داشت به هر ترتیب باید سرمشق جوانان شریف دیگری باشد که در راهند.
او در پایان در رابطه با مرگ عمران ادامه داد: مرگ ناگهانی عمران خلاء بزرگی در زندگی من ایجاد کرد. به طوری که گاهی من با یاد او و حرفهایش و شخصیتش، خلاءهای زندگیام را پر میکنم و صدماتم را جبران میکنم.
عمران صلاحی در دهم اسفند سال ۱۳۲۵ در امیریه تهران از پدری اردبیلی و مادری مهاجر که از باکو به سمنان و سپس تهران مهاجرت کرده بودند، متولد گردید. صلاحی تحصیلات ابتدایی خود را در شهرهای قم، تهران، و تبریز به پایان رساند. نخستین شعر خود را در مجلهٔ اطلاعات کودکان به سال ۱۳۴۰ چاپ کرد. پدر خود را در همین سال از دست داد.
سپس به سراغ پژوهش در حوزهٔ طنز رفت و در سال ۱۳۴۹ کتاب طنزآوران امروز ایران را با همکاری بیژن اسدیپور منتشر کرد که مجموعهای از طنزهای معاصر بود . عمران صلاحی شعر جدی هم میسرود و نخستین شعر او در قالب نیمایی در مجلهٔ خوشه به سردبیری احمد شاملو در سال ۱۳۴۷ منتشر شد. عمران صلاحی با گل آقا نیز همکاری داشت.
صلاحی همچنین سالها همکار شورای عالی ویرایش سازمان صدا و سیما بود. صلاحی در سال ۱۳۵۳ با طاهره وهابزاده ازدواج کرد که حاصل این ازدواج دو فرزند به نامهای یاشار و بهاره است .
عمده شهرت عمران صلاحی در سالهایی بود که برای مجلات روشنفکری آدینه، دنیای سخن و کارنامه بهطور مرتب مطالبی باعنوان ثابت «حالا حکایت ماست مینوشت» و از همان زمان عمران صلاحی براساس این نوشتهها «آقای حکایتی» لقب گرفت . از عمران صلاحی آثاری به زبان ترکی آذربایجانی نیز در دست است.
او طنزنویسی را با مطبوعات آغاز کرد و تا واپسین دمِ حیات این همکاری را قطع نکرد.
شعر عمران به معنای سنتی و کلاسیک کلمه «معنا محور» است. دارای پیامی صریح و انتقادی. صرف تصویر و یا بازیهای زبانی اگرچه در کارهایش دیده میشود، امّا اصل و اساس کار او را تشکیل نمیدهد. حتّی در «موقعیتهای طنز»ی که ایجاد میکند، بیشتر به محتوا میاندیشد و درواقع «موقعیت طنز» در خدمت نتیجهای است که شاعر میخواهد به دیگران بقبولاند. شعر «قوت قلب» و «باز همان» از نمونههای بارز این نوع طنز بهشمار میآید. در این دو شعر، دو موقعیت به تصویر کشیده میشود. در هردو موقعیت، واقعیت چیز دیگریست و حقیقت چیز دیگر.
عمران صلاحی ساعت ۴ عصر ۱۱ مهر ماه سال ۱۳۸۵ با احساس درد در قفسه سینه راهی بیمارستان کسری شد و از آنجا به بیمارستان توس منتقل شد و در بخش سیسییو بستری شد. همان شب پزشکان از بهبود وضعیت وی قطع امید کردند و سحرگاه از دنیا رفت.