سیدابوتراب فاضل / یادداشت /
فقیرکشی دولتیان
گویا دولت به سبک دولتیان گذشته با فراموش کردن فرودستان و کارگرانی که کمترین قدرت خرید را در سبد خانوار خود دارند، ماموریت دارد تا فقرا را فقیرتر کند و کیفیت زندگی بخش هایی از جامعه را تنزل دهد.
«فقیرکشی دولتیان» عنوان یادداشت سیدابوتراب فاضل عضو هیات مدیره خبرگزاری کار ایران(ایلنا) است که در پی میآید:
۱ - براساس آمارمنتشره ازسوی بانک مرکزی طی سالهای گذشته میزان مصرف در میان خانوارهای ایرانی کاهش یافته واوج کاهش مصرف مواد غذایی نیز بین سالهای ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲ رخ داده است. در همین دوره زمانی به دلیل اتخاذسیاستهای غلط، تعداد خانوارهای پایینتر از خط فقر نیز افزایش یافته، بطوریکه میزان کسری بودجه خانوارها دراین سالها به رقم ۶۰۰ هزار تومان رسید.
هرچند که این عدد در آخرین برآوردها به کمتر از ۳۰۰ هزار تومان رسیده است. با این حال بررسیها نشان میدهد حداقل تا پایان سال ۱۳۹۲ میزان مصرف مواد غذایی در میان خانوارها کاهش یافته بود.
ازسوی دیگرو بر پایه همین گزارشها طی بیست سال گذشته میزان مصرف گوشت قرمز در میان خانوارهای ایرانی ۵۸ درصد کم شده و به میزان ۴۰ درصد به مصرف گوشت پرندگان افزوده شده است.
البته از سال ۱۳۸۹ میزان مصرف گوشت پرندگان نیز با کاهش قابل توجهی روبرو شد و به این ترتیب هر خانوار ایرانی سالیانه ۴۰ کیلوگرم از این نوع گوشت استفاده میکرده است. با این حال همچنان دو عنصر اساسی سبد غذایی خانوارهای ایرانی در انحصار برنج و نان باقی مانده است و گزارشهای بانک مرکزی نشان میدهد شاخص قیمت این گروه غذایی در قیاس با ماههای قبل به طورمتوسط حدود۱۰ درصد رشد داشته است.
این درحالی است که برآوردهای اقتصاددانان مستقل نشان میدهد عدد خط فقر در تهران ماهیانه ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان است ومتوسط بودجه ماهیانه خانوار نیز از سوی بانک مرکزی بیش از یک میلیون و ۸۰۰ هزار تومان اعلام شده است.
براین اساس خط غیررسمی فقر نیز در تهران و شهرهای بزرگ حداقل به میزان همین عدد است. وهمه این داده ها نشان می دهد که در صورتی که فشار مالی برخانوارهای ایرانی افزایش یابد، میزان مصرف آنها نیز کاهش پیدا میکند. این وضعیت درموردرشد قیمت نان نیز صادق خواهد بود ودرآینده باید منتظر کاهش مصرف این غذای مهم درخانوار ایرانی بخصوص طبقه فرودست جامعه باشیم وطبقه ای که نان همچنان قوت اصلی سفره آنها بوده وبا گرانی آن مسلما سفره کوچکتری را ازاین پس پهن خواهند کرد.
۲ - یارانه نقدی نان در بودجه سال جاری ۳۸۰۰ میلیارد تومان مصوب شده بود که در لایحه پیشنهادی سال آینده به ۲۳۰۰ میلیارد تومان کاهش یافت. البته در بودجه سال جاری یارانه نان ۵ هزار میلیارد تومان و یارانه نقدی نان ۳۸۰۰ میلیارد تومان مصوب شده که امسال یارانه نان ۵ هزار میلیارد تومان باقی ماند اما یارانه نقدی نان به ۲۳۰۰میلیارد تومان کاهش یافت. به عبارت دیگر دولت بافرض افزایش قیمت نان یارانه نقدی نان را۱۵۰۰میلیارد تومان کاهش داده است ومحل تامین این مبلغ را درمابه التفاوت گرانی نان محاسبه کرده است یعنی ارزش اقتصادی این گرانی فقط برای دولت ۱۵۰۰میلیاردتومان بوده است. درحالیکه هزینه اجتماعی این سیاست به مراتب بیش از درآمداقتصادی آن است. موضوعی که سیاستگذاران دولت به آن توجه نکرده اند.
این درحالی است که اگردولت یارانه نقدی ماهانه سه دهک بالایی جامعه را که ازقضا به مبلغ مذکور هیچ نیازی ندارند حذف کند مبلغی معادل ۵۰۰۰میلیارد تومان بدست می آورد که بااین رقم می توان نه تنها یارانه نان را پرداخت کرد بلکه اضافه درآمد آن را نیز در امور دیگر هزینه کرد.
به نظر می رسد نوع نگاه دولتیان به مسایل اقتصادی و عمدتا طبقه فرودست جامعه بسیار نازل وسخیف است و این نگاه کاملا در سیاستگذاری ها مشهود و ملموس می باشد.
۳ - دکتر راغفر معتقد است که تفکر شکست خورده سیاست های تعدیل اقتصادی مجددا توسط سیاستگذاران اقتصادی دولت بکارگرفته شده که مسلما با نتیجه ناامیدکننده ای روبرو خواهد شد.
وی می گوید " این یک زنجیره غلط است که در بیشتر دولتها تکرار و باعثبه وجود آمدن یک تورم مارپیچی شده است که سالها است آغاز شده و افزایش قیمت نان هم یک گام دیگر از این مارپیچ تورمی است… دولت در این یک سال و اندی چند بار قیمت کالاهای اساسی و حاملهای انرژی را افزایش داده است.
در واقع تفکر دولت تعدیل ساختاری است که این رویه به سود برخی افراد خاص تمام شده و به منافع عمومی آسیب میزند ".
بسته سیاستی تعدیل ساختاری، مجموعه ای شامل ۱۳-۱۴ گزینه است که بین آنها، چند سیاست کلیدی اند. اگر به تاریخ سیاستگذاری اقتصادی رجوع کنیم متوجه می شویم که اجزای کلیدی سیاست تعدیل عبارت بود از: تضعیف ارزش پول ملی، خصوصی سازی، آزادسازی بازار سرمایه، آزادسازی جذب سرمایه خارجی، حذف یارانه ها و از همه مهمتر کاهش مداخله دولت در اقتصاد. در دوره زمانی اجرای سیاست های تعدیل، سیاستگذاران مدعی بودند که در اثر اجرای تعدیل، تراز پرداختها از طریق افزایش صادرات غیرنفتی و کاهش واردات بهبود می یابد و مشکل مزمن کسری بودجه در اقتصاد ایران حل می شود.
انتظار این بود که از ترکیب این دو تحول، سرمایه گذاریهای مولد جهش کند، سهم بخش خصوصی مولد بیشتر و دولت کوچک شود، بیکاری و تورم از بین برود و… به این ترتیب سیاست افزایش شدید نرخ ارز، که روی دیگر سکه تضعیف ارزش پول ملی است، در دستور کار قرار گرفت و آن شد که همه دیدند و نهایتا به تورم ۵۰درصدی درسال ۷۲-۷۳ منتهی شد.
۴ - گویا دولت به سبک دولتیان گذشته با فراموش کردن فرودستان و کارگرانی که کمترین قدرت خرید را در سبد خانوار خود دارند، ماموریت دارد تا فقرا را فقیرتر کند و کیفیت زندگی بخش هایی از جامعه را تنزل دهد.
این سیاستها که آخرین نمونه آن گرانی نان بود از تفکری نشات می گیرد که به جز ویژگی های فوق اولا اعتقادی به فرودستان ندارد و ثانیا از گذشته عبرت نمی گیرد.
دکتر مومنی به درستی اشاره می کند که: " من می توانم بگویم این دولت در گودال اقدامات غلط و مخرب دولت قبل قرار گرفته است، راه برون رفت از این ورطه خطرناک، استمرار آن سیاست¬ها و دل خوش کردن به کاهش شیب اقدامات مخرب نیست راه حل اصولی تمرکز بر کانون¬های اصلی مشکل است.
بدون شک این دولت باید از آن سیاستهای بحران آفرین فاصله بگیرند تا هم خود اعتبار بیشتری یابد و هم کشور از این شرایط نجات پیدا کند. "
ودر پایان خوبست سیاستگذاران فقر ندیده اقتصادی دولت به همین حوالی پایتخت بروند و یا دررسانه ها بخوانند گزارش های مستند و میدانی خبرنگاران را که نوشته اند:
" حکایت نانِ نسیه بر سر سفرههای ساده، تنها روایت زندگی این روزهای محله اسماعیلآباد نیست. در یافتآباد شمالی، همانجا که نامش برای آدمهای آن طرفِ شهر، برای ساکنان جغرافیای بالایِ خط فقر بهمعنای مرکزی برای خرید مبلمان لوکس و تکمیل تجملات زندگی است، آدمهایی زندگی میکنند که خیلیوقتها برای خرید چند لقمه نان، دستهایشان خالی است. کنار همین خانهها در یک نانوایی قدیمی، شاطر کمندعلی، نان تافتون میفروشد، هر تافتون ۴٢٥تومان و به آنهایی که با دستهای خالی و صورتهای سرخ میآیند نان، نسیه میدهد: «به روشان نمیآوریم. خیلیهاشون را میشناسیم؛ از
ساکنان قدیمی این محلهاند. هنوز اجارهنشینن. میدونم که وسعشان نمیرسد. میگم ببرین بعدا بیارین، نمیدونم که مییارن یا نه اما نمیگذاریم دست خالی برن.» نان، این طرفِ شهر برای کارگرانی که بسیاری از آنها با ۶٥٠هزار تومان حقوق ماهیانه و مقرری یارانههایشان زندگی میکنند، بخشی از مهمترین مخارج ماهیانه است. آنها با احتساب خط فقر که در تهران یکمیلیون و ٨٥٠هزار تومان اعلام شده و حقوق ۶٥٠هزارتومانیشان، ماهی یکمیلیون و ٢٠٠هزار تومان از زندگی عقبند. ماه به نیمه برج نرسیده خرج زندگی دخلِ درآمد را آورده و اگر نسیه نباشد سیلی هم صورتِ بابای خانه را سرخ
نمیکند: «گاهی هم بچههایشان را میفرستند که «بابام گفته نون بگیرم خودش بعد مییاد حساب میکنه»، خودشانرو ندارند که بیایند. نه که ما چیزی گفته باشیم. خدا شاهده یک لقمه نان ارزش این حرفها را نداره. اما برایشان سخته که بیان نان نسیه ببرند. بیشتر هم لواش میخورند. بربری و سنگک برایشان گران است، میهمان داشته باشند سنگک و بربری میبرند. وقتی بیایند هم صاف و سرراست نمیگویند که نداریم نسیه میخواهیم. نان را که میگیرند شروع میکنند به گشتن جیبهایشان و میگویند: ای وای کیفم جا موند یا پول خرد ندارم بعد میآرم…»