گفتگوی ایلنا با کارگردان فیلم شکاف:
خارجیها محدودیتهای ما را بهتر از خود ما میدانند
کسانی که فیلم شکاف را دیدهاند؛ معتقدند رابطه هانیه توسلی و بابک حمیدیان خوب درآمده اما همه افسوس خوردند چرا به دلیل محدودیتها نشده در جاهایی رفتارهای عاشقانهی از آنها ببینیم.
کیارش اسدیزاده؛ کارگردان جوان سینمای ایران با دومین فیلمش " شکاف " در سیوسومین دوره جشنواره فیلم فجر حضور دارد. فیلمی که با حضور بازیگرانی همچون بابک حمیدیان، پارسا پیروزفر، هانیه توسلی و سحر دولتشاهی توانسته نظر مثبت منتقدان را به سمت خود جلب کند. با اسدیزاده به بهانه نمایش این فیلم گفتگو کردهایم.
فیلمنامه چطور شکل گرفت؟
فیلم اولم به نام گس را در شرایطی ساختم که از فضای فیلم کوتاه آمده بودم و فیلم فضای تجربی داشت و آن عقاید ناخداگاه در فیلم گس هم با من آمد اما از زمانیکه پا به سینمای بلند گذاشتم؛ اعتقادم بیشتر به سمت سینمای قصهگو رفت. ساخت فیلم شکاف همزمان شده بود با زمانی که من و همسرم در آستانه این تصمیم بودیم که بچهدار شویم و درباره این مسئله با هم و دوستانمان گفتگو میکردیم. در رفت و آمدهایی که به مطب دکترها داشتیم؛ با زوجی مواجه شدیم که اجباری برایشان گذاشته شده بود که حتما بچهدار شوند و به خاطر بسیاری از عوامل ریشهای و خاص نمیخواستند بچهدار شوند. این موضوع همان موقع برای من خیلی جالب شد یعنی ایجاد یک کار اجباری برای زوجی که در شرایطی قرار دارند که نمیخواستند یا موقعیتش را نداشتند. این موقعیت برای من جذاب شد و ایده فیلم از همانجا شکل گرفت.
به همین دلیل فیلم را به دخترت تقدیم کردی؟
بله؛ زیرا باعثساخته شدن فیلم دخترم است. اگر قرار نبود او به این دنیا بیاید این فیلم هم ساخته نمیشد.
چرا شغل این زوج هردو مربی شنا انتخاب شده. طبیعیست باتوجه به قوانین سینمای ایران گرفتن صحنههای استخر سخت است.
همیشه زمانی که قصد دارم فیلمی را بسازم ناخوداگاه ذهنم به سمت فضاهایی میرود که اگر آن فضا؛ فضای نادری در سینمای ایران باشد و به فضای قصه من هم بیاید؛ سعی میکنم از آن استفاده کنم. جدا از اینکه استخر روباز و چنین شغلی برای خودم؛ وقتی به ذهنم رسید؛ خیلی جالب بود؛ حس کردم تا امروز چنین لوکیشنی در سینمای ایران دیده نشده است. قطعا به ذهن خیلیها رسیده اما به خاطر محدودیتها سراغ آن نرفتند. در همان زمان سعی کردم راههایی را برای رفع این محدودیتها پیدا کنم که بتوانم وارد این فضا شوم اما چیزی که در این فیلم برای من مهم بود؛ سر و کار داشتن این زوج با بچهها بود یعنی کسانی که روزانه با بچههایی سر و کار دارند و برای آنها پدری و مادری میکنند و قصد دارند که خودشان بچهدار شوند. دوم اینکه حضور استخر و حجم آبی که آنجاست برای من المانی از رحم مادر بود. همه اینها دست به دست هم داد تا سراغ اینها بروم. جدا از اینکه از ابتدا ایدهام این بود که این زوج هر شغلی که میخواهند داشته باشند. دلم میخواست در یک محیط کار کنند.
فکر نکردی شاید زمان مجوز گرفتن کمی اذیت شوی؟
چرا اینطور بود. به همین دلیل در مرحله فیلمنامه سعی کردم تا آنجا که میشود موارد را آگاهانه و شفاف بنویسم و به گونهای نوشتم که بتوان آنرا اجراکرد اما به هر حال عنوان سکانسها، عنوانهای خطرناکی است. بهعنوان مثال نوشته بودیم روز، استخر زنانه. من برای همه اینها مجبور شدم به وزارت ارشاد پاسخ دهم که دقیقا قرار است چه اتفاقی بیفتد اما پشیمان نیستم زیرا سعی کردم لحظاتی هم برای هانیه درنظر بگیرم که این دو کفه کمی بالانس شوند زیرا ناگزیر بودیم و زیاد نمیتوانیم به سمت آن برویم. با همه این محدودیتها ناراضی نیستم که چنین شغلی را برای آنها انتخاب کردم.
تا چه اندازه دست شما در مسائل احساسی فیلم بسته بود؟
دستم خیلی بسته بود اما کسانی که تاکنون فیلم را دیدهاند؛ معتقدند رابطهی هانیه توسلی و بابک حمیدیان و رابطهی سحر دولتشاهی و پارسا پیروزفر خوب درآمده اما همه افسوس خوردند که چرا به دلیل محدودیتها نشده در جاهایی رفتارهای عاشقانهای ازسوی توسلی و حمیدیان ببینند. با اینوجود اصل ماجرا آنقدر برایم مهم بود که ترجیح دادم در همین حد اتفاق بیفتد.
آیا امکان ندارد برای اکرانهای خارجی سکانسهایی را اضافه کنید؟
اگر چنین اتفاقی بیفتد خیلی خوب است اما به نظرم غیرممکن است یعنی خیلی هم فضای ایزولهای وجود ندارد تا نسخهای در آنسوی مرزها به نمایش درآید و در ایران دیده نشود. درمورد مردم جهان هم احساس میکنم آنها امروز حتی از خود ما محدودیتها را بیشتر میشناسند و خیلی این موضوع را پای فیلمساز نمیگذارند.
از ابتدای نگارش فیلمنامه به همین بازیگرانی که در فیلم حضور دارند؛ فکر میکردی؟
در نسخه اول فیلمنامه سن زوج دوم را ۱۰ سالی بالاتر گرفته بودم به همین دلیل کاندیدهای دیگری در ذهنم بود اما در بازنویسیهایی که کردم؛ متوجه شدم اینها قرار نیست فاصله زیادی از هم داشته باشند و پارسا پیروزفر و سحردولتشاهی انتخاب شدند. با علیرضا علویان نیز در فیلم قبلی کار کرده بودم و با مدل حرف زدن او آشنا بودم. وقتی رسیدم به انتخاب فردی برای رئیس استخر ناخداگاه صورت علویان به ذهنم رسید و برای نقش انتخاب کردم که بسیار هم خوب بازی کرد.
بازیگر نقش کودک چطور انتخاب شد؟
بازیگر نقش کودک یک چالش جدی برایم بود زیرا معتقد بودم کاراکتر بچه این فیلم از کاراکتر بچه فیلمهای دیگر متفاوت است زیرا در سینمای ما اصولا بچههایی که میگویند بازی خوبی کردند؛ دو شاخصه بیشتر ندارند یا خیلی در فیلم شلوغ میکنند و اعتمادبهنفس بیجا دارند یا خیلی بامزه هستند اما کودک این فیلم قرار بود؛ بازیهای حسی و نگاههای حسی خاصی داشته باشد برای همین خیلی نگران بودم. در حین اینکه دنبال یک بچه برای فیلم بودم؛ روزی اتفاق جالبی افتاد. از واحد مرکزی خبر آمده بودند با علی سرتیپی مصاحبه کنند برای فیلم دیگری. در آن مصاحبه از سرتیپی پرسیده بودند درباره کار جدید که او گفته بود درحال ساخت فیلم شکاف با موضوع کودک هستیم که یکی از آنها گفته بود کودک یکی ار همکاران ما صورت خوبی دارد و متفاوت است و پسر کامران نجفزاده است. قرار شد او را ببینیم. با نجفزاده و همسرش آمدند دفتر و زمانی که وارد شد و به من سلام کرد؛ ماجرا کلا حل شد زیرا این کودک ذاتا نگاه معصومی داشت و خیلی کودک بااستعدادی هم بود. جالب بود که این بچه ترس از آب دارد اما آنقدر حرفهای بود که سر صحنه همه چیز را فراموش میکرد و فقط بازی میکرد.
بابک حمیدیان چگونه برای این فیلم انتخاب شد؟
آدمهایی که در فیلم میبینید؛ آدمهایی هستند که از همان اول درباره آنها فکر شده است و علت اینکه ساخت فیلم به تعوق افتاد؛ این بود که زمان حضور این بازیگرها بههم بخورد که بتوانم فیلم را با همانها بسازم. روزی که فیلمنامه را به بابک حمیدیان دادم تا بخواند؛ علیرغم اینکه فیلم را دوست داشت؛ دو سوال از من پرسید و گفت اگر جواب این دو سوال من را قانع نکند؛ من در فیلم بازی نمیکنم. برحسب اطلاعاتی که بابک حمیدیان درباره افراد نجات غریق داشت به خصوص ازنظر فیزیکی با تصوری که من داشتم از زمین تا آسمان فرق داشت. او گفت من آدم بسیار سفید پوستی هستم درحالیکه غریق نجاتها آدمهای آفتاب سوختهای هستند و میدانم که با گریم و سولاریون و این موارد میتوانیم رنگ را تغییر دهیم دوم اینکه او آدم لاغری است درحالیکه غریق نجاتها آدمهای ورزیدهای هستند. اما من باتوجه به نوع نگاه حمیدیان و حسی که در چشمان وی است و همچنین وضعیت فیزیکی او تاکید داشتم حتما باید وی این نقش را بازی کند و خوشحالم که این نقش را پذیرفت زیرا من تصوری از حضور بازیگر دیگری برای اجرای چنین نقشی در سینمای ایران ندارم یعنی فکر میکنم اگر بابک قبول نمیکرد؛ چه کسی را میخواستم جایگزین او کنم که به این خوبی آنرا ایفا کند زیرا همچنان معتقدم بابک اتفاقی که باید ایجاد میکرد را در فیلم ایجاد کرده است.
باتوجه به تجربه فیلم گس فکر میکردی شکاف برای جشنواره فجر انتخاب شود؟
از روزی که این فیلم را شروع به ساخت کردیم حواشی از طرف دوستان شروع شد که شما را زمین میزنند. از یکسری خبرگزاریها تماس میگرفتند و میگفتند چون فیلمساز زیرزمینی بودی همه عزمشان را جزم کردند تا شما نتوانید این فیلم را بسازید و نگرانیهایی ایجاد میکردند اما سعی میکردم منطقی فکر کنم. جدا از اینکه در زمینه اجرا سعی کردم در قالب چارچوبها فیلم را بسازم اما آنقدر فیلم قبلی تجربه تلخی بود که تا نسخه نهایی فیلم؛ همه مسائل را با همایون اسعدیان چک میکردم یعنی اصلا دلم نمیخواست حتی یک فریم از فیلم حذف شود. سعی میکردم هوش به خرج دهم و اگر محدودیتی هم وجود دارد آنرا حل کنم که برای فجر مشکلی نداشته باشد که اینگونه هم شد و فیلم در هیات انتخاب با ۷ رای انتخاب شد.
فکر میکنی در جشنواره فیلم فجر کدام بخش بیشتر مورد توجه قرار میگیرد؟
درمورد کار خودم ترجیح میدهم چیزی نگویم اما به نظرم بازیگران فیلم استحقاق دیده شدن را دارند زیرا هم خودشان و هم من برای بخش بازیگر تلاش زیادی کردم. احساس میکنم بازیگر فیلم لیاقت کاندید شدن را دارد حتی اگر جایزه هم نگیرد.