خبرگزاری کار ایران

روایت سیدرضا میرکریمی از تفکر حاکم بر فیلم امروز؛

چگونه اخلاق قربانی زیاده‌خواهی شهروندان و سیاستمداران می‌شود؟

چگونه اخلاق قربانی زیاده‌خواهی شهروندان و سیاستمداران می‌شود؟
کد خبر : ۱۹۰۹۷۳

کارگردان " امروز " هنوز نقدهای تند و تیز به فیلمش را در زمان جشنواره سی و دوم و پس از آن به یاد دارد. می‌گوید: با هرکس حرف می‌زدم شروع به نق زدن می‌کرد. هیچکس حاضر نبود سهمش را در اتفاق بد اجتماعی که رخ می‌دهد؛ به رسمیت بشناسد.

" امروز " آخرین ساخته‌ی سیدرضا میرکریمی هم‌اکنون در سینماهای ایران به اکران عمومی گذاشته شده است.

میرکریمی راجع به ارتباط با قهرمان قصه‌اش و شناخت خودش از کاراکتر اصلی فیلم به خبرنگار ایلنا می‌گوید: خودم متعلق به این نسل هستم و این آدم‌ها را هم خوب می‌شناسم. اتفاقا برایم جالب بود که یک منتقدی بنای تمسخر گذاشت و به من گفت در انتهای فیلم که یونس به خانه برمی‌گردد تازه یک داستان کمدی بین او و همسرش شروع می‌شود که باید توضیح دهد کجا بوده است. من هم گفتم قضاوت آدم‌ها معمولا براساس تجربیات دنیای پیرامونشان است. برای آدم‌هایی که اطرافشان پر از خیانت و دروغ در روابط خانوادگی است فهمیدن این موضوع دشوار است که همسر یونس بعد از یک شب غیبت او پای تلفن فقط حالش را می‌پرسد.

او می‌گوید: من اینگونه آدم‌ها را زیاد می‌شناسم درحالیکه در فیلم‌های ما و مخصوصا سریال‌های تلویزیونی بی‌اعتمادی بین زن و مرد این‌قدر گسترش و اشاعه پیدا کرده است که دیگر کسی باور نمی‌کند یک زن و شوهری بتوانند به هم اعتماد داشته باشند. ما اصلا باورمان نمی‌شود در بین خانواده‌هایی می‌شود اینقدر آرامش وجود داشته باشد و یونس بدون اینکه یک کلام در مورد اتفاقاتی که برایش افتاده حرفی بزند؛ فقط از همسرش می‌پرسد صبحانه خورده‌ای؟

او ادامه می‌دهد: حتی یک نفر به من گفت شما با اشاراتی که داشتید قهرمانتان را وصل کرده‌اید به جنگ و نسخه شما این است که آدم‌های آن نسل می‌توانند در جامعه این تغییر را ایجاد کنند. من هم گفتم تو خیلی سختگیرانه برخورد می‌کنی. من فقط نشانه‌ها و دلمشغولی‌هایم را گذاشتم. اما اگر از خودم می‌پرسی و نه از منظر فیلم؛ باید بگویم که بله فقط آنها می‌توانند و تعجب می‌کنم از مردمی که به قهرمانان جنگ‌شان احترام نمی‌گذارند و شما که همه الگوهایتان را از آمریکا می‌گیرید؛ حداقل از احترام گذاشتن به قهرمانان جنگ‌شان هم یاد بگیرید. آنها از قهرمانان جنگ ویتنام تقدیر می‌کنند و هنوز از کارت‌های اعتباری دوران جنگ برخوردار هستند و حتی در مبارزات انتخاباتی نامزدی اگر پسر یا پدرش در جنگ بوده است؛ برایش اعتبار به همراه دارد اما ما چگونه ما قهرمانان دفاع مقدس خود کنار می‌‌گذاریم؟ چرا فکر می‌کنید هرجا که چنین نشانه‌هایی هست باید حذف شود چون یا خودتان زیرسوال می‌روید یا در تعارض با مسایلی قرار می‌گیرد که نمی‌توانید آنها را توجیه کنید؟

او درباره چگونکی ورود یونس به فیلم هم اعتقاد دارد: یونس حاصل این نگاه مزاحم من بود که با هر کسی که حرف می‌زدم شروع به نق زدن می‌کرد و هیچکس حاضر نبود تا سهم خودش را در اتفاق بد اجتماعی که دارد رخ می‌دهد؛ به رسمیت بشناسد. همه فکر می‌کردند دیگری باید این مسولیت را انجام دهد. زمانی که " بیجه " اعدام شد؛ داشتم همراه با بچه‌هایم از اتوبان رد می‌شدم، رادیو روشن بود و آنها مشغول پفک خوردن بودند. رادیو داشت درمورد اعدام بیجه صحبت می‌کرد. همان موقع فرزندم پاکت خالی را از پنجره انداخت بیرون. بعد از اینکه او را به خاطر این حرکت مواخذه کردم، فکر کردم این گناه کوچک که برایش هیچ تنبیه اجتماعی وجود ندارد شروع یک زنجیره گناه و بی‌مسولیتی نیست که ته آن یک آدم اعدام شود؟ هیچکس به این فکر نمی‌کند که من چگونه می‌توانم با رفتارم از جامعه مراقبت کنم و این تکالیف فردی مهجور مانده است. به خاطر اینکه بعضی از سیاست‌مداران ما دائما گفتند که می‌خواهیم جهان را اداره کنیم و درست کنیم درحالیکه رفتارهای فردی خودشان ایراد داشت و اخلاق را قربانی زیاده‌خواهی نفسانی سیاسی‌شان کردند. هیچ شهری درست نمی‌شود مگر اینکه شهروندش درست شود و یونس از دل چنین تفکری می‌آید.

او درباره عصبیت‌هایی که در آخرین اثرش وجود دارد؛ می‌گوید: یک عصبیت در جامعه‌ی فیلم «امروز» حاکم است که حتی کسانی‌که کارهای جزئی انجام می‌دهند مثل منشی پذیرش با یک تحکم، عصبیت و شتابی حرف می‌زند. کلا یک خرابی به خاطر این عصبیت وجود دارد. یعنی همه چیز ظاهرا دارد بازسازی می‌شود ولی انگار هیچ چیز درست نمی‌شود.

او در جمع‌بندی فیلمش می‌گوید: من در نشست مطبوعاتی هم گفتم که مثل مادر موسی بچه‌ها خود را در سبدی به رود نیل سپرده‌ایم. اما چیزی که برایم مشخص است این است که اصلا از ساخت فیلم پشیمان نیستم و به شدت از ساختش خوشحال هستم. هیچکس هیچ حرف جدی نزد که من بفهمم کارم ایراد داشته است. در ارتباط با سینما؛ خودم را صاحبنظر می‌دانم و فکر می‌کنم کار بسیار نو و خوبی انجام دادم. البته قطعا در جاهایی از فیلم و قصه دچار لکنت شدم اما فیلم همین است. تعداد زیادی از آدم‌هایی را که قبولشان دارم و سینمایشان را دوست دارم، فیلم را دوست داشته‌اند و بعد از دیدن آن حالشان خوب شده است. از همه کسانی که فیلم را دوست نداشته‌اند هم عذرخواهی می‌کنم، انشاءالله فیلم بعدی کاری باشد که مخالفان «امروز» را راضی کند.

ارسال نظر
پیشنهاد امروز