گفتوگو با دوزنده «سواس» بلوچی:
اولین کارم را با یک لاستیک پاره شروع کردم/ میترسم با افزایش چند برابری قیمتها، کارگاهم بسته شود/توان ایجاد شغل برای 10 نفر را دارم
در میان اخبار بد و ناگواری که روزانه از گوشه و کنار کشور درباره موضوعات مختلف اجتماعی ،سیاسی واقتصادی میشنویم ، شاید داستان زندگی محمد امین جوان 35 ساله بلوچستانی و ابتکارش در دوخت نوعی صندل بومی ،کورسوی امیدی باشد برای جوانانی که این روزها امید به زندگی بهتر را رویا میدانند.
ایلنا ؛ این روزها افزایش بیکاری و انواع بزههای اجتماعی، کاهش سن اعتیاد در میان جوانان، افزایش خودکشی، راهکارها و وعده و وعیدهای بیسرانجام مسئولان در حل مشکلات کشور و .... سرخط بسیاری از خبرهای رسانهها است. مخاطبان نیز از بسیاری تکرار چنین اخبار بیثمری ، خسته و بیرمق به زندگی ادامه میدهند.
این روزها کمتر جوانی را میتوان یافت که انگیزهای برای انجام کاری داشته باشد. آنهایی هم که سر سوزن ذوق و شوقی دارند آنقدر سنگ جلوی راهشان گذاشته میشود که عطای هر کاری را به لقایش می بخشند.اما با همه اینها هستند هنوز کسانی مثل« محمد امین چاکری زاده » که راه دیگری را برای گذران زندگی انتخاب کردهاند.
کاری کردم کارستان
محمدامین بلوچستانی به قول خودش به جای غصه خوردن و وقت تلف کردن بیهوده ترجیح داده برای رسیدن به اهدافش کاری کند کارستان: « از چند سال پیش به دوخت صندل یا همان پاپوشهای بلوچی که در بین مردم بلوچستان به «سَواس» معروف ست ، اقدام کردم. »
سواس نوعی پاپوش یا صندل است که پیش از این به وسیله حصیر و مقداری نخ و چسب تهیه می شده و محمد امین در گذر زمان، صندل های متفاوتی در قالب سنتی پاپوش اما با ظاهری متفاوت برای مردم تولید میکند.
محمد امین اهل روستای زنگیانِ سراوان و فرزند ارشد خانواده است .از چند سال پیش چرخ زندگی را به دستگرفته و با دوخت و فروش صندلها مخارج زندگی خانواده پرجمعیت اش را تامین میکند.
محمد امین میگوید:« سواس همان صندل یا پاپوشهایی است که معمولا در بلوچستان رایج است و به دلیل گرمای هوا با لباس بلوچی پوشیده می شود و از سوزن دوزیهای زیبای بلوچی هم در آنها استفاده می شود. از ده سال قبل، کار دوخت سواس را شروع کردهام و بعد از آن به دلیل یکسری از مشکلات این کار را رها کردم، خانواده و اطرافیانم می گفتند این شغل آینده ندارد و من هم بدون توجه به علاقهام از این کار دست کشیدم،در زمان بیکاریام دسترسی به فضای مجازی نداشتم و تنها برای دوستان نزدیکم صندل می دوختم تا از علاقهام دور نمانم.»
« یادم است که همراه دوستانم به کوهنوردی رفتیم و پیاده روی میکردیم که سنگلاخ ها باعث شد صندلهای چند نفر از دوستانم پاره شود ،اما استقامت سواسهایی که پای یکی از دوستانم بود توجهم را جلب کرد و باعث شد من برای دوستانم همان جا یک جفت صندل بدوزم، یک لاستیک(تایر) پیدا کردم، چند نخ بافتم و روی صندل وصل کردم و در نهایت صندلی که آماده شد به قدری زیبا بود که همه دوستانم از آن استقبال کردند.»
محمد امین در ادامه از زمانی میگوید که دوخت سواس را کنار گذاشته است: « پس از این که دوخت سواس بلوچی را کنار گذاشتم در یک مغازه خواروبار فروشی مشغول شدم و چند سالی را با کار در مغازه گذراندم تا اینکه مشکلات زندگی باعث شد مغازه را بفروشم. در تمام مدت بیکاری شروع دوخت صندل ها ذهنم را مشغول کرده بود و دوباره به سمت این کار کشیده شدم اما این بار فرق داشت. تلفن همراهم دوربین و اینترنت داشت و توانستم کارهایم را در فضای مجازی معرفی کنم . حالا حدود دوسال و نیم است که دوباره به کار مورد علاقهام برگشتم. »
به سمت میز کارش می رود ، ابزار کارش توجهم را جلب کرد سنگ، میخ، چسب، نخ و سوزن و... اما از همه مهمتر مقداری چرم و لاستیکی بود که در گوشه مغازه قرار داشت. گویا نکته اصلی ماجرا و راز موفقیت اش در همین لاستیکها است : «زمانی که دوخت سواس را دوباره شروع کردم، عکس صندلهای دوخته شده را برای دوستان و آشنایانم ارسال میکردم و سفارش میگرفتم ،این کار ادامه پیدا کرد تا آن جایی که یکی از دوستانم ایده راهاندازی کانال تلگرامی را به من داد و از آن جا به بعد مشتریها و سفارشاتم بیشتر از قبل شد و پشتکارم برای انجام کار بیشتر شد .با یکی از دوستان میراث فرهنگی آشنا شدم و کارهایم را برایش بردم که استقبال کردند.
از مشوقهایش میپرسم و با لبخندی سرشار از تشکر می گوید: «با یکی از بازیگران به اسم ابراهیم ساویز آشنا شدم که دلگرمی ها و راهکار های او من را به ادامه کار تشویق کرد.
مردم بهترین مشوقم بودند
محمد امین اصلی ترین دلیل موفقیتش را نظرات و انتقادات مردم میداند و میگوید: « یکی از مهم ترین دلایلی که باعث پیشرفت و ترقی کارم شد انتقادات و پیشنهادات مردم بود ، زمانی که محصولی را به مردم می فروختم حتما پیگیر بودم و بعد از چند ماه نظرشان را راجع به خریدشان جویا میشدم و عیب و ایراداتی که مردم به کارم میگرفتند را در کارهایم اصلاح می کردم و این باعث شد کارم بهتر از قبل شود و نظر مردم را به خود جلب کنم، استفاده از نظرات و دقت در کارم تا جایی ادامه پیدا کرد که توانستم نشان ملی مرغوبیت صنایع دستی را در سال ۹۶ کسب کنم.»
محمد امین از انگیزهاش می گوید: « یادم است که همراه دوستانم به کوهنوردی رفتیم و پیاده روی میکردیم که سنگلاخ ها باعث شد صندل های چند نفر از دوستانم پاره شود ،اما استقامت سواس هایی که پای یکی از دوستانم بود توجهم را جلب کرد و باعث شد من برای دوستانم همان جا یک جفت صندل بدوزم، یک لاستیک(تایر) پیدا کردم، چند نخ بافتم و روی صندل وصل کردم و در نهایت صندلی که آماده شد به قدری زیبا بود که همه دوستانم از آن استقبال کردند.»
اولین کارم را با یک لاستیک پاره شروع کردم
دلیل روی آوردن دوباره اش به این حرفه را میپرسم ، میگوید: «فرزند ارشد و نان آور خانوادهام ، به دلیل مشکلات خانواده و فشار بیکاری به فکر دوختن سواسهای بلوچی افتادم.اولین کارم را با یک لاستیک پاره شروع کردم، با فروش اولین جفت صندلی که دوخته بودم مقداری نخ، چرم، میخ و ابزار کار خریدم و کم کم شروع به دوخت صندلهای بلوچی کردم.»
محمد امین در ادامه می گوید: « ابزار کارم ساده و ابتدایی است. چندین بار از مسئولان درخواست ابزار کار کردم اما هیچ توجهی نشد، کارم ترقی کرده اما ابزار کارم هنوز در همان حد اولیه است و جوابگوی سفارشات بالای مشتریان نیست . از آنجایی که هیچ کس حاضر نیست با این امکانات با من همکاری کند در ایام عید و سفارشات بالا دستتنها میشوم . اگر ابزار کارم حرفه ای باشد افراد زیادی را می توانم مشغول به کار کنم »
از استقبال مردم از او می پرسم و در پاسخ به من میگوید: « استقبال از کار دوخت سواس در روستای ما کم است و نمیتوانم کارم را به کسی که هیچ علاقهای به این هنر ندارد بسپارم و یا حتی شاگردی را در مغازه به اجبار نگه دارم. قیمتها چند برابر شده ، من لاستیک های ایرانی را قبل از این هم به دلیل قیمت بالا نمیتوانستم بخرم و به اجبار لاستیک چینی استفاده میکردم و حالا بعد از افزایش قیمت دلار نمیدانم چگونه باید مواد اولیه کارم را چند برابر بخرم در حالی که قیمت صندل هایم را افزایش ندهم و زندگی هم بگذرد. از سازمان بودجه درخواست وام کردهام اما چون این سود وام بالا بود نتوانستم بگیرم.»
سفارشاتم به خارج از کشور هم رسیده است
محمد امین می گوید: «اگر به من ارز دولتی بدهند ابزار و وسایلم را بهتر خریداری میکنم و با این کار سواسهای زیادی را تولید میکنم و این یکی از بزرگترین خواستههای من است، میترسم با این افزایش چند برابری قیمتها کارگاهم بسته شود و خانوادهام نانی برای خوردن نداشته باشند. »
از حجم کاری اش می پرسم : « روزانه بیشتر از ۱۵ ساعت کار میکنم و حدود سه جفت صندل را در طول روز آماده میکنم سفارشات من به خارج استان و حتی به خارج از کشور هم رسیده است و گردشگران هم از کارهای من استقبال زیادی میکنند.»
« ابزار کارم ساده و ابتدایی است. چندین بار از مسئولان درخواست ابزار کار کردم اما هیچ توجهی نشد، کارم ترقی کرده اما ابزار کارم هنوز در همان حد اولیه است و جوابگوی سفارشات بالای مشتریان نیست . از آنجایی که هیچ کس حاضر نیست با این امکانات با من همکاری کند در ایام عید و سفارشات بالا دستتنها میشوم. اگر ابزار کارم حرفهای باشد افراد زیادی را میتوانم مشغول به کار کنم »
محمد امین معرفی کارهایش را یکی از موانع پیش روی خود می داند و می گوید:« یکی از بزرگترین مشکلات من معرفی کارم به مردم است و می خواهم که دیده شوم، متاسفانه تابه حال از من برای شرکت در هیچ یک از نمایشگاهها دعوت نشده و این فرصت معرفی هم از من گرفته شد چندین سال است که برای حضور در نمایشگاه اعلام آمادگی میکنم اما هیچ خبری نمیشود من با رسانههای زیادی مصاحبه کردهام اما نمیدانم چه مشکلی وجود دارد که صحبت هایم را حذف میکنند . میتوانم برای ده نفر اشتغالزایی کنم ، من مواد اولیه مرغوب نیاز دارم اما گران است، من لوازمم را از پاکستان تهیه میکنم اما الان ماندهام با این گرانی ارز چگونه دوباره خرید کنم؟ »
اگر به من ارز دولتی بدهند ابزار و وسایلم را بهتر خریداری می کنم و با این کار سواس های زیادی را تولید می کنم و این یکی از بزرگترین خواسته های من است، می ترسم با این افزایش چند برابری قیمت ها کارگاهم بسته شود و خانواده ام نانی برای خوردن نداشته باشند.من میتوانم برای ده نفر اشتغالزایی کنم ، من مواد اولیه مرغوب نیاز دارم اما گران است، من لوازمم را از پاکستان تهیه می کنم اما الان مانده ام با این گرانی ارز چگونه دوباره خرید کنم؟
از انتظارش از مسئولان میپرسم که به دیوارها و سقفهای ترک برداشته کارگاهش اشاره میکند و می گوید: « کارگاه من فرسوده است و هر لحظه ممکن است سقف آن روی سرم خراب شود، من نیاز به حمایت دارم ، بخشدار سراوان به کارگاه من آمده بودند و کارهایم را دیدند، بعد از یک هفته از بازدیدشان نمایشگاه روستاییان برگزار شد اما هیچکس از من برای حضور در این نمایشگاه دعوت نکرد پس از آنکه فهمیدم به بخشدار گلایه کردم و به من قول دادند که سال آینده در نمایشگاه شرکت کنم اما باز هم از من دعوت نشد.»
محمد امین میگوید: «من ایدهها و طرح های زیادی در ذهنم دارم، من از اقوام بلوچ و روستاییان و اطرافیان خودم هم گلایه دارم چرا که به جای حمایت از تولیدات من ، توصیه میکنند با شهرها و استانهای دیگر و با نام آنها همکاری کنم اما من نمیخواهم ابتکار و کارم را زیر سوال ببرم ،شاید من نیاز مالی داشته باشم اما به هیچ وجه هنر دستم را به نام دیگران نمیفروشم.»
گزارش: فائقه راغی