حمایت غرب و آمریکا از آشوب در ایران؛ پروژه پوسیده و نخنمای تغییر رژیم
ایالات متحده تقریبا بیست سال بعد از انقلاب اکتبر با شوروی تحت هدایت استالین روابط دیپلماتیک برقرار کرد و این کشور را به رسمیت شناخت، در حدود سی سال پس از جنگ کره، حزب خلق کره را به رسمیت شناخت و در نهایت تقریبا بیست سال بعد از سقوط سیگون با ویتنام روابط عادی برقرار کرد. در همه موارد قبلی، دولتمردان آمریکایی با قبول این واقعیت که حکومتهای این کشورها مستحکم بوده و قرار است تا مدتها بر سر کار باشد، اقدام به عادی سازی روابط با این کشورها کرد، اما درباره ایران به واسطه برخی اقدامات تروریستی گروهک های منافقین و سلطنت طلب در این توهم به سر می برد که ممکن است کور سوی امیدی برای تغییر رژیم داشته باشد.
شرکت ملی پالایش و پخش فرآوردههای نفتی ایران ۱۵ نوامبر جاری ( ۲۴ آبان) با صدور اطلاعیهای از دو نرخی شدن بنزین خبر داد، این مسئله باعث بروز اعتراضاتی طبیعی در برخی از شهرهای کشورمان شد. اعترضات مردمی، آمریکا و برخی از کشورهای همسو با سیاست های این کشور را بار دیگر به اشتباه انداخت تا بر روی آن موج سواری کرده و به واسطه ی آن عاملیت خود را در بروز مشکلات عدیده برای مردم کشورمان را پنهان سازند. آمریکا با سیاست فشار حداکثری یا همان تروریسم اقتصادی و کشورهای اروپایی بواسطه ی بی عملی خود در قبال تعهداتشان، بیشترین فشار را به کشورمان تحمیل کردهاند.
مایک پمپئو وزیر امور خارجه آمریکا پیام توئیتری ژوئیه سال پیش خود را بازنشر کرد که در آن نوشته بود: «پس از چهل سال بیداد، مردم پر افتخار ایران درمورد سوء استفادههای حکومتشان ساکت نمینشینند. ما هم ساکت نخواهیم ماند.» روز ۲۵ آبان نوشت که اکنون نیز همان پیام را تکرار میکند: «ایالات متحده صدای شما را میشنود. ایالات متحده از شما حمایت میکند. ایالات متحده با شماست.» آلمان، فرانسه و سوئد هم کم و بیش در مواضع مشابهی گرفتند: آگنس ون در مول، سخنگوی وزارت خارجه فرانسه اعلام کرد که کشورش تظاهراتی را که در چند شهر ایران روی داده، از نزدیک دنبال میکند. پاریس همچنین تاکید کرد که تهران باید به تعهداتش در قبال مردم ایران، در موضوعات آزادی بیان و حق برگزاری تظاهرات مسالمت آمیز پایبند باشد.
فدریکا موگرینی، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا با لحنی آرامتر با انتشار بیانیهای با اشاره به اعتراضات در ایران، اظهار داشت: چالشهای اجتماعی- اقتصادی باید از طریق گفتوگوهای فراگیر و نه استفاده از خشونت مورد توجه قرار گیرد. نیروهای امنیتی ایران باید با خویشتنداری به اعتراضها پاسخ دهند و معترضان نیز به صورت مسالمتآمیز تظاهرات کنند .ان لیند وزیر خارجه سوئد در توییتر نوشت: «تحولات ایران نگران کننده است. حق آزادی بیان و حق تظاهرات مسالمت آمیز باید محترم شناخته شود. دسترسی بدون محدودیت به اینترنت ضروری است.» در این بین پادشاه عربستان هم چهارشنبه از ایران خواست از «ایدوئولوژی توسعهطلبانه» خود که به مردم ایران «آسیب میزند» دست بردارد.
پیشتر هم دستیار ویژه رئیس جمهور آمریکا در توییتر خود خبر داد که دونالد ترامپ و امانوئل مکرون، روسای جمهور ایالات متحده و فرانسه از جمله درباره اعتراضات در ایران گفتگو کرده اند. نکته جالب آن است که در تمامی موارد، دولت های مذکور به مسالمت آمیز بودن اعتراضات اشاره کردند، اما آنچه موجب برخورد نیروهای انتظامی و امنیتی ایران شد، اعتراضات مسالمت آمیز نبود، بلکه تخریب بانکها و اموال عمومی و بر هم زدن نظم عمومی از سوی برخی از اشرار بود.
با این تفاسیر و با توجه به ارائه این اظهار نظرها این سوال مطرح می شود که چرا ایالات متحده آمریکا و برخی کشورهای هم سو، با این شیوه از آشوبها و برهم خوردن نظم عمومی در ایران حمایت میکنند. شاید جواب در این بحث مستتر باشد که ایالات متحده تقریبا بیست سال بعد از انقلاب اکتبر با شوروی تحت هدایت استالین روابط دیپلماتیک برقرار کرد و این کشور را به رسمیت شناخت، در حدود سی سال پس از جنگ کره، حزب خلق کره را به رسمیت شناخت و در نهایت تقریبا بیست سال بعد از سقوط سیگون با ویتنام روابط عادی برقرار کرد.
در همه موارد قبلی، دولتمردان آمریکایی با قبول این واقعیت که حکومتهای این کشورها مستحکم بوده و قرار است تا مدتها بر سر کار باشد، اقدام به عادی سازی روابط با این کشورها کرد، اما درباره ایران به واسطه برخی اقدامات تروریستی گروهک های منافقین و سلطنت طلب در این توهم به سر می برد که ممکن است کور سوی امیدی برای تغییر رژیم داشته باشند، به همین خاطر حتی حرکتهای بسیار کوچک و محدود اعتراضی در ایران با اقبال و حمایت گسترده کاخ سفید و برخی کشورهای هم پیمانش مواجه میشود، غافل از آنکه نظام جمهوری اسلامی ایران چهار دهه قدمت دارد و برای آیندهای قابل پیش بینی نیز پایدار و برقرار است، اما ایالات متحده همچنان با این واقعیت خدشه ناپذیر کنار نیامده است.
شاید محمود واعظی، رئیس دفتر رئیس جمهوری ایران با در نظر داشتن وجود چنین توهمی در نزد آمریکا و کشورهای همسو، بیان می کند: «اروپا و آمریکاییها، رژیم صهیونیستی و برخی کشورها فکر کردند اگر ۴ نفر اغتشاش کردند و چند جا را آتش زدند این افراد مردم ایران هستند؛ خیلی ذوق زده شدند و ابراز خوشحالی کردند؛ در صورتی که اینها، ملت ایران را نمیشناسند.»
محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران، در خصوص اعتراضات در ایران به کشورهایی که از اعتراضها حمایت میکنند هشدار داد و گفت: «اعتراض قانونمند حق مردم است که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به رسمیت شناخته شده است و نیازی به یادآوری و حمایت مزورانه رژیم هایی که هدف رسمی خود را وادار کردن ایران به اجرای خواستههای غیرمشروع و ضد قانونی آنها از طریق تحمیل فشار اقتصادی - حتی در حوزه غذا و دارو - بر شهروندان ایرانی اعلام کردهاند، ندارد، کشورهایی که نتوانستهاند از خود هیچ توان و ارادهای در برابر تروریسم اقتصادی آمریکا نشان دهند و اکنون برای پنهان کردن ناتوانی خود از آشوب و برهم زدن نظم عمومی حمایت سیاسی و میدانی مینمایند، مسئولیت کلیه عواقب تحریکات خطرناک خود را بر عهده خواهند داشت».
با تمام این تفاسیر باید گفت، رژیمهایی که با توسل به تروریسم اقتصادی و قلدری، تجارت آزاد جهانی را به گروگان گرفته و دولتها را تهدید میکنند که براساس خواستهها و سیاستهای نامشروعشان عمل کنند، میلیاردها دلار سلاح مرگبار برای قتل عام غیر نظامیان به خاورمیانه و منطقه خلیج فارس صادر میکنند، از اجرای عدالت در مورد جنایتکاران جنگی و قاتلین خبرنگاران ممانعت کرده و آنها را تحت چتر حمایتی خود قرار میدهد، به محیط زیست و حقوق بشر و ارزشهای جامعه بین المللی و حقوق بین الملل احترام نمیگذارد و بصورت روزانه در حال تهدید نظم، صلح و ثبات بین المللی هستند. تنها تغییر ماهیت این کشورها است که می تواند به رفع مشکلات ملتهای مظلوم از جمله ملت مظلوم ایران منجر شود؛ مردمی که از اولین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی، بواسطه ی سیاستهای استعماری آمریکا و اروپاییان، درد و رنج فراوانی را متحمل شده اند، ولی هرگز در مقابل آنها سر خم نکرده اند.
فاطمه شریفی، کارشناس سیاسی