یادداشتی از محمد نیکبخش؛
«زلمای خلیلزاد»، سیاستمداری با گامهای معکوس برای منافع ملی افغانستان
در حال حاضر نه طالبان به عنوان گروه مخالف دولت و نه شخصیتهای برجسته افغانستان به عنوان جناحهای اپوزیسیون دولت، هیچ یک اعتماد کاملی به خلیلزاد ندارند.
افغانستان به عنوان کشوری با شرایط جغرافیایی و سیاسی ویژه در منطقه، همواره مورد توجه قدرتهای بینالمللی بوده و طبیعتاً قدرت خارجی مسلط در افغانستان که به نوعی حلقه اتصال آسیای مرکزی و خاورمیانه تلقی میشود، شاه کلید هر دو منطقه را در دست خواهد داشت.
بر همین اساس هم آمریکا از سال ۲۰۰۱ ضمن مستمسک قرار دادن موضوع تروریسم، با ادعای مبارزه با این پدیده، اشغال نظامی خود در افغانستان را تداوم بخشید. اما با تمام این اوصاف، اکنون انتقادات شدیدی متوجه آمریکا نسبت به بیثباتی و ناامنیها در افغانستان بوده و همین مسئله، ماهیت حضور نیروهای نظامی غربی را برای مردم و سیاستمدارن افغان و همچنین دولتهای پیرامونی و ذینفع در تحولات این کشور غیرقابل توجیه کرده است.
در این راستا و با افزایش ناآرامیها و همچنین پیروزیهای طالبان در برابر نیروهای دولتی در برخی ولایات شرقی و جنوبی، کاخ سفید در چرخشی قابل ملاحظه زلمای خلیلزاد سیاستمدار باسابقه خود را به افغانستان فرستاد تا شرایط را برای مذاکره آماده کرده و به زعم کاخ سفید، اوضاع افغانستان سامان یابد.
صرف نظر از اقدامات و اهداف واشنگتن در افغانستان و انتصاب زلمای خلیلزاد به عنوان فرستاده ویژه وزارت امور خارجه آمریکا برای صلح در افغانستان، توجه به ابعاد شخصیتی خلیلزاد، سوابق کاری و نیات وی از حضور در افغانستان خالی از لطف نیست.
خلیلزاد ۶۸ ساله، متولد شهر مزارشریف در شمال افغانستان با تابعیت آمریکایی است و در دو دوره ریاستجمهوری جورج دبلیو بوش سمتهای مهمی مانند سفیر آمریکا در عراق، سفیر آمریکا در سازمان ملل و سفیر آمریکا در افغانستان را برعهده داشته است. وی همچنین نخستین نماینده ویژه آمریکا در امور افغانستان بعد از سقوط طالبان بود و در نشست بن در زمستان ۲۰۰۱ که صفحه جدید تاریخ افغانستان ورق خورد، نقش پررنگی داشت.
بسیاری از تحلیلگران معتقدند که خلیلزاد بنیانگذار ساختار دولتی وابسته افغانستان به کشورهای خارجی پس از طالبان است؛ چراکه وی از گذشته، بر لزوم مقروض شدن افغانستان به منابع مالی خارجی با هدف توسعه این کشور تأکید داشته و در عمل با گذشت چندین سال از سقوط طالبان و اعطای کمکهای مالی و وامهای خارجی متعدد به افغانستان، اکنون نه تنها نشان قابل توجهی از توسعه این کشور به چشم نمیخورد، بلکه حکومت در خارج از مرزهای افغانستان بسیار مقروض و بدهکار و در داخل مرزها بسیار ضعیف و وابسته شده است.
دارا بودن تعصبات قومی، از دیگر مواردی است که خلیلزاد را به عنوان فردی ناصالح در فضای سیاسی افغانستان معرفی کرده است. خلیلزاد به عنوان آمریکایی افغانتبار در افغانستان نه یک آمریکایی بیطرف، بلکه یک افغان جهتدار در طرفهای مختلف سیاسی و قومی محسوب میشود. بسیاری از کارشناسان مسائل افغانستان اذعان دارند که تعیین او به عنوان فرستاده ویژه وزارت امور خارجه آمریکا برای صلح در افغانستان موجب ارائه راهحلهای عادلانه، ریشهای و پایدار برای بحران افغانستان نمیشود، چون تجارب قبلی هم نشان داده که خلیلزاد رویکردی دلالمنشانه، قوممحور و ضد ملیگرا در پیگیری مسائل افغانستان دنبال میکند.
براساس برخی گزارشها، اغلب دیدارها و گفتوگوهایی که خلیلزاد طی ماههای گذشته تحت عنوان گفتوگوهای ملی و صلح دنبال کرده، تنها محدود به سران و بزرگان طوایف پشتون در جنوب افغانستان بوده و وی که خود از قوم پشتون است، به شکافهای قومی در افغانستان دامن زده و در نهایت باعث وجود بدبینی خاصی نسبت به حضورش در مذاکرات تحت عنوان «گفتوگوهای صلح» شده است. همچنین سوابق پر از ابهام و رویکردهای دلالمنشانه او این ادعا را به وجود آورده است که خلیلزاد در گفتوگوهایی که به بهانه صلح دنبال میکند، درصدد منافع شخصی و مالی خود از یکسو و منافع سیاسی ایالات متحده و نه افغانستان، از سوی دیگر است.
از سوی دیگر، از آنجا که آمریکاییها از طریق خلیلزاد رویکردی قومیتگرا را در پیگیری گفتوگوهای صلح با محوریت اقوام پشتون و به حاشیه راندن سایر اقوام پیگیری میکنند، این نگرانی وجود دارد که اقدامات فعلی واشنگتن در افغانستان، نه تنها به صلح و ثبات منجر نشود که فراتر از آن، آتش تنش قومی را در میدان پر تلاطم افغانستان به پا کند. آتشی که اعلام برخی نارضایتیها از تحرکات خلیلزاد در افغانستان، آن را شعلعورتر میکند.
خلیلزاد از نگاه کشورهای منطقه به ویژه روسیه و چین نیز گزینه مطلوبی به شمار نمیرود. او آشکارا دولت پوتین را به حمایت نظامی و تدارکاتی از طالبان متهم کرده و منتقد جدی تلاشهای مسکو و پکن برای برگزاری مذاکرات صلح دولت افغانستان و طالبان در حدود دو سال اخیر بوده است؛ بهعلاوه، خلیلزاد بارها نگرانی فزاینده آمریکا را از نفوذ چین و روسیه در پاکستان در چارچوب همکاریهای اقتصادی و نظامی با اسلامآباد عنوان کرده است.
باید اذعان کرد که در حال حاضر نه طالبان به عنوان گروه مخالف دولت و نه شخصیتهای برجسته افغانستان به عنوان جناحهای اپوزیسیون دولت، هیچ یک اعتماد کاملی به خلیلزاد ندارند.
در نهایت باید گفت که وضعیت امنیتی و سیاسی افغانستان پس از سالها مداخله متعدد آمریکا، ایجاد پایگاههای نظامی و فراقانونی در این کشور و همچنین حمایت کاخ سفید از گروه داعش در افغانستان، به اندازهای شکننده شده است که دیگر جایی برای حضور و نقش پذیری افرادی همچون خلیل زاد در روند صلح این کشور وجود نداشته و اگر قرار بود وی معمای صلح را حل کند، طی سالهای حضورش در افغانستان، این کار را به درستی انجام داده بود.
محمد نیکبخش