ارزیابی ریشههای ناآرامیهای دی ماه ۹۶ از نگاه صاحبنظران؛
پژوهشگر مطالعات تروریسم: استفاده از تئوری «زیستن در شکاف» توسط سازمان منافقین علنی شد/ پیوند عمیق با ریاض علیه تهران
راهبرد سازمان منافقین از گذشته تا به امروز بر اساس موجسواری بر روی وقایع داخلی ایران بوده است که در دی ماه امسال همین تاکتیک از سوی آنها مورد استفاده قرار گرفت.
پس از اعتراضهایی که در دی ماه سال جاری در تهران و سایر استانها رخ داد بسیاری از ابعاد پیدا و پنهان آن آرام آرام بر همگان نمایان شد که محورهای مختلفی در بطن آن جای گرفته است. یکی از این موضوعات که متاسفانه از دید بسیاری از رسانهها و نهادهای اطلاعرسانی و حتی مطبوعات مغفول ماند، ایفای نقش «سازمان منافقین» در این رخداد داخلی بود که رهبر انقلاب در فرمایشات اخیر خود به صورت کاملاً واضح و روشن به آن اشاره کردند.
بدون تردید ایجاد شکاف در بدنه اجتماعی میتواند فضا رابرای فرصتطلبی و موجسواری چنین جریانهایی فراهم کند اما برای درک بهتر از چگونگی استفاده سازمان منافقین از فضای مذکور باید برخی از تئوریها و تاکتیکهای آنها مورد بررسی و رمزگشایی قرار بگیرد. از اینرو برای واکاوی نقش این سازمان تروریستی به گفتوگو با «دکتر رضا حسینی» پژوهشگر و کارشناس مطالعات تروریسم پرداختیم که مشروح آن از نظر میگذرد.
در اعتراضات اخیر سازمان منافقین سعی کرد تا به هر ترتیبی خود را مطرح کند که این موضوع بیشتر در فضای مجازی به چشم میخورد؛ اصولاً چه عواملی موجب شده تا این تشکیلات، محیط را برای ایفاء نقش مناسب ببیند؟
برای بررسی نقش گروهک منافقین در وقایع دیماه امسال، باید یک مقطع زمانی چند دههای را مورد واکاوی قرار داد که عقبه تاریخی نزدیک به ۵ دهه را در خود جای داده است و طی بازه زمانی مذکور، شباهتها و اشتراکات زیادی میان اقدامات آنها وجود داشته است. از این جهت ماهیت زندگی این گروهک را باید «تاکتیکمحور» دانست اما بر خلاف این موضوع، آنها هیچ استراتژی ثابت و مدون ندارند و تنها با رنگ عوض کردن یا به عبارتی دیگر با تغییر تاکتیکها به زندگی خود ادامه دادهاند که هدف از این تغییرات، تلاش برای ادامه حیات بوده است.
در کلامی گویاتر باید گفت که زندگی گروهک منافقین بر پایه «موجسواری» استوار است و همیشه به دنبال موجهایی میروند که حاصل وقایع اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی در دنیا و کشور است؛ به عبارت دیگر آنها به دنبال بحرانها، تنشها، کنشها و واکنشها میروند تا بتوانند به هر طریقی به زندگی خود ادامه دهند. لذا طبیعی است که آنها در وقایع اخیر تا حدودی فعال شدند؛ چراکه آنها بر اساس تئوری «زیستن در شکاف» محیط را برای فعالیت خود (هرچند کوتاه و محدود) مناسب دیده و از این فضا استفاده کردند.
لذا این گروهک بر اساس "روحیه نفاق" که از گذشته آنرا دنبال کرده، از تغییر تاکتیکها استفاده کرد و بر موجهای حاصل از اعتراضات سوار شد. از این جهت با استفاده از نفاق چند لایه از فضا استفاده کردند و در کل نمیتوان گفت که اتفاق جدید یا خاصی رخ داده است؛ چراکه تاکتیک آنها همانند گذشته بوده و تنها زمان و مکان تغییر کرده است.
در اظهارات خود به «نفاق چند لایه» اشاره کردید؛ آیا میتوان لایهها و اجزاء این نفاق را از یکدیگر تفکیک و تشریح کرد؟
بله، به راحتی میتوان آنرا تفکیک کرد. یکی از اقدامات منافقین که می تواند به عنوان لایه اولیه مورد اشاره قرار بگیرد، «لایه نفوذ» است. به گونه ای که از ابتدای شکلگیری این گروهک بحث نفوذ مطرح بوده و این مقوله با کلمه نفاق ارتباط تنگاتنگ دارد. کسی که اقدام به نفوذ میکند را خیلی سخت میتوان تشخیص داد و اساساً بر روی پیشانی او عبارت نفوذی حک نشده است. به این جهت است که میگویم «نفوذ» تناسب تنگاتنگی با «نفاق» دارد.
منافقین از بدو تاسیس تشکیلات خود سعی داشتهاند که در کنار شخصیتهای مختلف قرار بگیرند یا در نهضتها و محافل گوناگون ورود کنند و با نشان دادن لایه دیگری از خود، یک شخصیت جدیدی را نمایان کنند تا در آخر بتوانند به نفع خود و حرکات ایذایی و غیر ایذایی تشکیلاتشان عمل کنند. به عنوان مثال اولین رئیس جمهور کشور پس از انقلاب اسلامی توسط همین جریان به بیرون از ایران هدایت شد و در تاریخ معاصر جمهوری اسلامی شاهد طرح و اجرای سناریوهای مختلف در مورد نفوذ از سوی این گروهک بودهایم. از این جهت مهمترین لایه این سامان بحث نفوذ است.
لایههای بعدی را باید بر اساس همان تغییر تاکتیکها که در ابتدا به آن اشاره کردم مورد بررسی قرار داد. به عنوان نمونه در دهه اخیر تاثیرگذاری فضای مجازی در جامعه به شدت افزایش پیدا کرده و به نوعی سکاندار هدایت فرهنگی و هدایت جامعه را به دست گرفته است؛ بدیهی است تشکیلاتی مانند منافقین با تغییر تاکتیک میتواند از این فضا به نفع خود استفاده کند که فعالیت اخیر آنها هم در همین فضا اتفاق افتاد. البته ترفندهای زیادی مانند جذب، پخش شایعه، تحریف وقایع و تاریخ در این فضا از سوی آنها اجرایی شده است اما بیشتر این سناریوها نخ نما و پوسیده شده است.
در وقایع اخیر شاهد انتشار تصاویر و فیلمهایی از اعتراضها بودیم که منافقین اعلام کردند این محتویات را از سمپاتهای خود دریافت کردهاند؛ نقش این مرتبطین را چگونه ارزیابی میکنید؟
منافقین در هر اعتراض یا هر بهمریختگی از فضای حاکم استفاده میکنند تا بتوانند با مصادره فضا بهرهبرداری به نفع خود را صورت دهند و آنا به نام خود ثبت کنند. جایگاه آنها در داخل ایران به حدی نیست که بتوانند یک تجمع اعتراضی را شکل داده و آنرا هدایت کنند. اما مطمئناً افرادی هستند که فریب میخورند و با آنها ارتباط میگیرند و سریعاً عملیات روانی را در دستور کار خود قرار میدهند که دروغنمایی و شایعات هم چاشنی این تاکتیک میشود.
آیا نمونههایی از این اقدامات وجود دارد؟
بله، در سال ۸۸ در یکی از معابر فرعی تهران تصادفی بین دو خودرو شکل گرفته بود که منافقین سریعاً فیلم آنرا منتشر کردند و با دروغنمایی مدعی شده بودند که این ویدئو مربوط به درگیری ماموران با مردم است؛ در صورتی که اصل ماجرا تنها یک تصادف عادی بود که هر روز در گوشه و کنار شهر اتفاق میافتد. نمونه دیگر مربوط به ختم آقای «ناصر حجازی» بود که جمعیتی برای شرکت در مراسم ایشان حضور پیدا کرده بودند و مجدداً تصاویر منتشر شده، توسط گروهک منافقین مصادره شد و اینگونه وانمود کردند که مردم در ختم ناصر حجازی علیه نظام جمهوری اسلامی تجمع کردهاند. حتی در زمان دولت اصلاحات، رئیس جمهور وقت برای بازدید به موزه عبرت رفته بودند که ماکتهایی از شکنجه شدگان توسط ساواک در آنجا نصب شده بود؛ به یاد دارم که منافقین تصاویر بازدید رئیس جمهور از موزه را منتشر کردند و اعلام کردند که رئیس جمهور وقت از شکنجهگاه نظام بازدید کرده است. در صورتی که موزه عبرت مربوط به دوره ساواک بوده و هماکنون هم به عنوان یک سند زنده از آن یاد میشود.
تمامی این مثالها را زدم که مشخص شود این گروهک هیچ ترسی از دروغنمایی و سناریونویسی ندارد؛ ممکن است نتایجی از این سناریوها بگیرند و موجسواری خود را تا حدودی پیش ببرند اما این روند مقطعی بوده و هیچ تداومی از گذشته تا به امروز در آن وجود نداشته است. در وقایع اخیر چنین حالتی اتفاق افتاد و حتی تماسهایی از خارج با برخی افراد داشتند و پیشنهاد پرداخت پول هم به آنها داده شد اما باز هم شاهد بودیم که این موضع مقطعی و به دور از توالی و تداوم بود. تا جایی که حتی در برخی از اظهارات خود اعلام میکردند این تجمعات را منافقین کلید زدهاند و زمانی که دیدند کسی آنها را همراهی نمیکند، ساکت شدند.
از این جهت موجسواری بر وقایع اخیر همانند سالهای گذشته مجدداً نمایان شد. البته معتقد نیستم که منافقین به کلی از بین رفتهاند، بلکه آنها به عنوان یک «اپوزیسیون تروریست» همچنان زنده هستند اما خروجی وقایع اخیر نشان میدهد که جایگاه اجتماعی قابل توجه در میان مردم ایران ندارند اما دستگاههای مربوطه باید همچنان نسبت به این قضیه هوشیار باشند.
در بخشی از اظهاراتتان به «تئوری زیستن در شکاف» اشاره کردید، آیا منافقین تنها از همین تئوری در ادوار گذشته استفاده کردهاند یا تئوریهای دیگر هم مطرح بوده است؟
ماهیت منافقین، یک فرقه تروریستی است؛ هرچند که کادر مرکزی و مسئولان این جریان بارها اعلام کردهاند که از فاز نظامی وارد فاز سیاسی شدهاند اما بر اساس همان تغییر تاکتیکها این اظهارات به کلی دروغ است و تنها به دنبال بهرهبرداری رسانهای از این اظهارات هستند. برخی از موجهایی که ایجاد میشود، منافقین را به این باور کاذب میرساند که میتوانند دست به سلاح شوند و اقدامات مسلحانه و تروریستی در خاک ایران انجام دهند.
برای مثال در وقایع ۸۸ سناریوها و برنامهریزیهای گوناگونی برای عملیات مسلحانه طرح کردند و بعضاً تیمهایی را وارد کشور کردند تا بتوانند در داخل دست به عملیات بزنند که خوشبختانه این اتفاقات رخ نداد و خنثی شد. هر چند که وقایع اخیر دارای پیچیدگی خاص نبود اما منافقین خیلی دوست داشتند که از همین ماجرا و شکاف برای موجسواری و انجام عملیاتهای تروریستی استفاده کنند؛ به عبارتی دیگر نمیتوان گفت که آنها گزینه عملیاتهای سخت و تروریستی را کنار گذاشتهاند، بلکه از هر موقعیتی برای اجرای آن استفاده خواهند کرد.
از سالهای اخیر تا به امروز که منافقین وارد فرانسه شدند شاهد تعمیق پیوند آنها با کشورهای خارجی بودیم که عربستان آمریکا یکی از آنها بوده و تصاویر دیدار مقامات این دو کشور با آنها طی ادوار مختلف علناً منتشر شده است. این روابط را باید چگونه ارزیابی کنیم؟
این مساله یک بحث بسیار مهمی است که پس از خروج منافقین از ایران تا به امروز ادامه دارد. زمانی که این تشکیلات نتوانست پایگاه اجتماعی محکمی در داخل کشور و میان مردم برای خود دست و پا کند، شاهد بودیم که به کشورهای مختلفی متمایل شده و گرایش پیدا کردند تا بتوانند حمایت حداقلی برای خود ایجاد کنند. تا زمانی که نام منافقین در لیست سازمانهای تروریستی قرار داشت، دست و پای آنها بسته بود و به ستوه آمده بودند و موانع مختلفی در عرصههای گوناگون برای آنها ایجاد شد. متاسفانه نگاه سیاسی ایالات متحده موجب شد تا بتوانند از این گروهک برای تامین مقاصد خود علیه ایران استفاده کنند و در آنجا بود که نام منافقین از لیست سازمانهای تروریستی خارج شد.
نکته جالب این است که حضور فیزیکی عناصر این سازمان در کشورهای اروپایی و خارج شدن نام منافقین از فهرست گروههای تروریستی باعث شد تا شهروندان و برخی از جریانهای اجتماعی و سیاسی در اروپا احساس خطر کنند و علت این نگرانیها دقیقاً در ماهیت تروریستی این جریان نهفته است؛ چراکه آنها به صورت بالقوه آمادگی اقدامات تروریستی در هر کشوری را دارند اما در زد و بندهای سیاسی آنها با برخی دولتها این موضوعات از طریق رسانههای خارجی انعکاس داده نشد.
پس از آنکه نام گروهک منافقین از فهرست گروههای تروریستی خارج شد بسیاری از موانع اقتصادی و خصوصاً اجتماعی آنها برداشته شد و همین موضع موجب شد تا آنها بتوانند با شخصیتها و محافل سیاسی و امنیتی که به دنبال به چالش کشیدن ایران هستند ارتباط بر قرار کنند. در آن ارتباطها بحث شانتاژ، دروغپردازی، مظلومنمایی، فرار رو به جلو و تطهیر گذشته خود را در دستور ار قرار دادند تا بتوانند حمایتهایی را کسب کنند و هیچ شخص یا جریانی در این دیدارها از منافقین سوال نکرده که در دهه ۶۰ چه جنایاتی علیه مردم ایران صورت دادید.
تا جایی که مقام معظم رهبری در بیانات اخیر خود پس از وقایع دی ماه لزوم بازخوانی وقایع دهه شصت و اقدامات گروهک منافقین را گوشزد کردند؛ چراکه این جریان به بچه ۵ ساله هم رحم نکرده است. حتی در آن دوران بسیاری از کسبه و افراد عادی که اصلاً ارتباطی با نظام نداشتند، تنها به دلیل داشتن محاسن یا جای مُهر بر پیشانی ترور شدند. بنابراین ارتباطگیری آنها با کشورها و شخصیتهای خارجی تنها به دلیل خصومت چند دههای است که با کشورمان دارند که آنها را به ابزاری برای مقاصد خارجیها خصوصاً سناتورهای آمریکایی علیه تهران تبدیل کرده است که تئوری دیگری مطرح میشود و آنهم مزدوری برای خارجیها است.
بسیاری معتقدند که منافقین در پشت مرزهای غربی و شرقی ایران تا حدودی فعال هستند آیا چنین تحلیلی به نظرتان صحت دارد؟
خیر، آخرین همجواری این گروهک با ایران در زمان پادگان اشرف بود که نهایتاً از عراق اخراج شدند. در داخل هم پایگاه اجتماعی خاصی ندارند اما این باعث نمیشود که اینگونه فکر کنیم که آنها نمیخواهند به کشور ضربه بزنند؛ بلکه آرزوی قلبی آنها ضربه زدن به ایران و حتی مردم کشور است اما اینکه تا حد موفق به شبکهسازی شدهاند موضوعیست که با شکست روبرو شده است. آنها حتی برای رسیدن به مقاصد خود با سایر اپوزیسیونها وارد گفتوگو شدهاند و به دنبال حل و فصل اختلافات خود با آنها هستند. به عنوان مثال منافقین اگر مجبور شوند، برای مقاصد خود دست به همپیمانی با سلطنتطلبها خواهند زد.
در انتها اگر نکتهای مغفول مانده بیان بفرمائید.
به نظرم باید یکبار دیگر لایههای دهه شصت را مرور کنیم و این بازخوانی را به تمامی طیفها از اساتید دانشگاه و عوام گرفته تا اصحاب رسانه و شخصیتها توصیه میکنم؛ چراکه پیاده نظام و اشخاصی که در دهه شصت در جریان انقلاب و رویارویی با منافقین فعالیت میکردند آرام آرام در حال هجرت از این دنیا هستند و برخی از اسناد آن دوره نیاز به بازگویی خاطرات این اشخاص دارد. نکته دیگر اینکه نباید بیش از حد نگران تحرکات منافقین بود اما این وضعیت نباید دلیلی شود که فکر کنیم علیه ایران اقدامی نخواهند کرد و نباید آنرا ناچیز بشماریم؛ چراکه فضاسازی و تکثیر اخبار دروغین بدون تردید ادامه خواهد داشت.
مساله دیگر روشنگری رهبری در صحبتهای اخیرشان است؛ باید به این موضوع توجه داشت که ارتجاع منطقه خصوصاً عربستان سعودی عزم خود را جذب کرده تا ضرباتی به ایران وارد کند. از این جهت قدرت سعودی ها برای ضربه زدن ناچیز است اما آنها به دنبال ضربه و اعمال فشار نرم بر تهران هستند که یکی از این ابزارهای کوتاه مدت آنها می تواند گروهک منافقین باشد که ارتباط دو طرفه آنها علنی شده است. تا جایی که آنها با گروههایی مانند «جند الشیطان» به رهبری عبدالمالک ریگی در ارتباط بودند و از اینرو وجود هماهنگیهایی بین منافقین و تشکیلاتهای تروریستی مانند داعش یا القاعده بسیار محتمل است.