ارزیابی ریشههای ناآرامیهای دی ماه ۹۶ از نگاه صاحبنظران؛
استاد کالج نظامی سلطنتی کانادا: معیشت، موتور محرک اعتراضات بود/ نهادهای مسئول به جای حل مساله، تقصیر را به گردن یکدیگر میاندازند/ نقش شکافهای اجتماعی بیش از احزاب برجسته بود
استاد کالج نظامی سلطنتی کانادا گفت: در شرایط فعلی بسیاری از ناکارآمدیهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و خصوصاً علمی و پژوهشی موجب شده تا خارجیها جرأت دخالت در امور ایران را به خود بدهند. از این منظر برای مقابله با این روند باید تقویت تربیت متخصصان داخلی در دستور کار قرار بگیرد نه آنکه تمامی ضعفها به گردن کشورهای خارجی یا طیف خاصی در داخل انداخته شود.
وقایع اخیر که در بیشتر استانهای کشور به وقوع پیوست دارای لایههای پیدا و پنهانی است که با گذشت بیش از یک ماه، همچنان ابعادی از آن مورد تحلیل قرار نگرفته است. یکی از سطوحی که باید مورد تحلیل قرار بگیرد مقصر خواندن دولتهای منطقهای و فرامنطقهای است. البته موضوع دیگر که هم اکنون به آن پرداخته میشود، تقصیر احزاب داخلی ایران در این موضوع خواهد بود که باعث شده تا جناحهای سیاسی انگشت اتهام را به سوی یکدیگر نشانه بروند. از این جهت برای واکاوی نقاط مبهم این وقایع به گفتوگو با «هوشنگ حسنیاری» استاد دانشکده علوم سیاسی کالج نظامی سلطنتی کانادا پرداختیم که مشروح آن بدین شرح است.
اخبار و تحلیلهایی که درباره اعتراضهای اخیر مطرح شده، حول محور اقتصادی میگردد. به نظر شما آیا دلیل اصلی بههمریختگیهای داخلی تنها بر پایه عنصر اقتصاد باید تحلیل شود یا مؤلفههای دیگر در این بین مطرح است؟
اصولاً در کشورهای جهان سوم ازجمله ایران جدا کردن مسأله اقتصاد از سیاست، کاملاً اشتباه و مردود به حساب میآید. باید بگویم که سیاست بر اقتصاد تأثیر مستقیم دارد. تغییر دولتها و رویکرد آنها هم بر این موضوع تأثیرگذار است. به عنوان مثال تحریمها در زمان دولت قبل و فعلی با قرائتهای مختلف مورد تحلیل قرار میگیرند و از این جهت شاهد یک درهمآمیختگی کاملاً واضح میان سیاست و اقتصاد هستیم. اگر با این پیشفرض به علل و ریشههای اعتراضهای اخیر در تهران و سایر استانهای کشور نگاه کنیم به صورت واضح میبینیم که موتور محرک این پرونده، بحث «معیشت مردم» بوده است که خروجی آن را در کف خیابانها شاهد بودیم. از سوی دیگر برخیها به وقایع اخیر وجهه سیاسی دادند که تحلیلهای متفاوتی در سطح داخل و خارج ایران در خصوص این موضوع ارائه شده است. اینکه به صورت رسمی بگوییم وقایع اخیر تنها ریشه سیاسی یا فقط ریشه اقتصادی دارد، یک تحلیل گمراهکننده را به مخاطبان و افکار عمومی القاء میکند، چرا که این دو مؤلفه لازم و ملزوم یکدیگر بوده و بر یکدیگر تأثیر میگذارند.
بسیاری از جامعهشناسان و ناظران اجتماعی معتقدند که رفتار معترضان فراتر از دایره مسائل سیاسی و اقتصادی بوده و ریشههای عمیقتر برای آن تعریف میکنند. به غیر از مؤلفههایی مانند سیاست و اقتصاد، آیا میتوان متغیرهای دیگری برای اعتراضات اخیر متصور بود؟
اینکه گفته میشود اعتراضها ریشههای عمیقتر دارند، به عملکرد حکومت ایران برمیگردد. در سالهای گذشته که تجمعات در مقیاس کوچکتر آن هم از نوع اقتصادی یا صنفی صورت گرفته بود، قوای حاکم به جای ابتکار عمل، از خود عکسالعمل نشان دادند. از این جهت عدم توان در انطباق وقایع با شرایط روز و عدم توانمندی در ارائه تحلیل و راهکار درست موجب میشود که یک بنبست کاملاً محسوس و آشکار به وجود بیاید. از این جهت شاهد هستیم که تقابل از ناحیه ملت به وجود میآید که این نوعی بازگشت مردم در ابعاد گوناگون را به تصویر میکشد، به گونهای که در تجمعات اخیر شاهد شعارهایی با مضمون بازگشت به زمان گذشته مطرح شد که دقیقاً مصداق اعتراض مردم را نشان داده و این پیام را مخابره میکند که ایرانیها از طریق چنین شعارهایی به دنبال گشایش در وضعیت معیشت خود هستند. همچنین مردم در این میان پدیدار شدن یک نظم نوین را مطالبه میکنند تا جایی که این وضعیت در تصاویر و فیلمهای منتشر شده به وضوح قابل لمس است.
با گذشت بیش از یکماه همچنان شاهد هستیم که اصولگراها و اصلاحطلبان یکدیگر را مقصر اصلی شکلگیری این اعتراضها خطاب میکنند. اساساً احزاب چه نقشی در پدیدار شدن این وضعیت به عهده داشتند؟
معتقدم که در ایران حزب یا تشکل سیاسی وجود خارجی ندارد، به عبارتی دیگر بحث تحزب در ایران یک واژه خندهدار و مبهم است، چرا که تعریف حزب سیاسی و فعالیتهای منتسب به آن در ایران کاملاً غلط و برخلاف عرف سیاسی در جوامع دیگر است. اینکه چند نفر دور یک دیگر جمع میشوند و اعلام میکنند که ما یک حزب سیاسی هستیم هیچ شباهتی با پایهگذاری و تشکیل یک حزب مؤثر ندارد. احزاب در کشورهای دیگر دارای شناسنامه و تشکیلات مشخص و راهبرد مدون هستند اما در داخل ایران مطلقاً چنین وضعیتی در طی این چهار دهه اتفاق نیافتاده و احزاب تنها در آستانه یک رویداد سیاسی فعال میشوند و پس از مدتی هم فعالیت آنها به پایان میرسد.
از این جهت، اینکه اعتراضهای اخیر را به مسائل حزبی گره میزنند کاملاً غلط و گمراهکننده است، به صورتی که خیزشهای اتفاق افتاده در مشهد که اساساً این شهر را میدان بازی اصولگراها میدانند یک تضاد معنادار را مطرح میکند. لذا حزبی جلوه دادن وقایع و اینکه بخواهیم تقصیر را به گردن جریانهای سیاسی بیاندازیم از دایره تحلیل تخصصی خارج است، چرا که شکافهای عمیق اجتماعی در اینجا بیش از تحزب و تقصیر احزاب برجسته میشود. در معنای دیگر باید به این نکته توجه داشت که تجمعات در مشهد ادامه پیدا کرد و مردم به نوعی مطالبه خود را در محورهای مختلف به خصوص ورشکستگی مؤسسات مالی اعلام کردند، لذا آنچه که در مشهد اتفاق افتاد با عقبه ماجرا و تحلیلها کاملاً در تضاد است.
نقش کشورهای خارجی اعم از منطقهای و فرامنطقهای در وقایع اخیر را چگونه ارزیابی میکنید؟ تا چه حد باید سمت و سوی تحلیلها را به سمت دخالتهای خارجی سوق دهیم؟
اینکه گفته میشود بخشی از اتفاقات اخیر در کشور متوجه اقدامات کشورهای خارجی بوده است، تا حدودی شاید برای برخی از مفسران قابل قبول باشد اما اینکه همه راهبردهای غیرمسؤولانه را که منجر به افزایش مشکلات مردم شده است را به گردن کشورهای دیگر بیاندازیم امری غیرمسؤولانه به حساب میآید. اگر در داخل به صورت تخصصی وقایع اخیر را واکاوی و رمزگشایی کنند، میتوان از انعکاس اعتراضات در رسانههای خارجی درس گرفت و از منظر فنی مشکلات را حل و فصل کرد. به عنوان مثال در کشور کانادا در بازه زمانی خاص و در برخی از نقاط، آمار تصادفها و مرگ و میر تا حدودی افزایش پیدا کرده بود که تمامی رسانهها و کارشناسان نظرهای متفاوتی را ارائه میکردند. عدهای این بحث را به کارخانههای خودروسازی ربط میدادند اما در نهایت با انعکاس این اخبار تیم کارشناسی متخصص تشکیل شد و خروجی بررسیها این بود که جادهها و برخی از پیچهای موجود در آن موجب مرگ و میر میشودکه نهایتاً اصلاح ساختار راهسازی در کانادا صورت گرفت.
نمونه این مسائل را در زمان ریاست جمهوری محمود احمدینژاد شاهد بودیم که در یکی از وقایع وزیر دادگستری در حادثه جادهای جان خود را از دست داد اما هیچ وقت تحقیقاتی در خصوص علل فنی این حادثه انجام نشد. در وضعیت فعلی هم ضعف کارشناسی و تحلیل تخصصی و فنی در رابطه با اعتراضهای اخیر در ایران همچنان وجود دارد و کمیته حرفهای برای بررسی و بهبود وضعیت مردم شکل نگرفته است. یکی از این موضوعات، بحث مبارزه با فساد است. اگر در فضای مجازی جستوجو کنیم یا اخبار داخل ایران را از طریق رسانهها پیگیر باشیم به صورت واضح میبینیم که همگان از وجود فساد در کشور ناراضی هستند اما باز هم مجموعهای برای مقابله با آن اقدام جدی و گسترده صورت نمیدهد و نهادهای مسؤول تقصیر را به گردن یکدیگر میاندازند. همین موضوع باعث میشود تا کل کشور به زیر سؤال برود و هیچ گشایشی در امور حاصل نشود.
یعنی شما معتقد هستید که هیچ دخالتی از سوی کشورهای خارجی صورت نگرفته است؟
طبیعی است که کشورهای منطقه از سالیان گذشته با جمهوری اسلامی مشکل داشته و دارند و آنها با دیدن چنین صحنههایی در پایتخت ایران و سایر شهرها خوشحال میشوند و حتی شاهد هستیم که تحرکاتی هم صورت میدهند. در مقابل تهران هم چنین حملهای از حیث سیاسی و رسانهای نسبت به برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس و غرب را در دستور کار قرار داده بود و این یک مسیر رفت و برگشت به حساب میآید.
نکتهای که در عالم علوم سیاسی به دور از در نظر گرفتن جغرافیای بزرگ و کوچک کشورها باید مورد نظر قرار گرفته شود این است که اگر یک کشور دارای « کادر مؤثر و قدرتمند» باشد امکان برخورد و دخالت در آن وجود ندارد اما در شرایط فعلی بسیاری از ناکارآمدیهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و خصوصاً علمی و پژوهشی موجب شده تا خارجیها جرأت دخالت در امور ایران را به خود بدهند. از این منظر برای مقابله با این روند باید تقویت تربیت متخصصان داخلی در دستور کار قرار بگیرد نه آنکه تمامی ضعفها به گردن کشورهای خارجی یا طیف خاصی در داخل انداخته شود.
در ایام اخیر شاهد بودیم که سازمان مجاهدین خلق برای مطرح کردن خود، تلاش زیادی به نمایش گذاشت. این موضوع را چگونه ارزیابی میکنید؟
در مورد سازمان مجاهدین و نقش آن در وقایع اخیر نمیتوان اقدامات آنها را بسیار مؤثر تلقی کرد. باید بدانیم که اعضا و کادر این سازمان همچنان با ایالات متحده، عربستان و برخی از دولتهای اروپایی ارتباط دارند و این روابط را آشکارا به جمهوری اسلامی و تمام دنیا اعلام میکنند. مسأله اصلی این است که حامیان این جریان، به چشم یک ابزار به آنها نگاه میکنند نه به عنوان یک متغیر تأثیرگذار، چرا که در طول این سالهای گذشته مشروعیت سازمان مجاهدین خلق در میان مردم ایران و پایگاههای اجتماعی آنها از بین رفته است. لذا تأثیر آنها در وقایع اخیر را تنها میتوان در حد استفاده ابزاری از آنها علیه تهران قلمداد کرد.
به عنوان سؤال آخر، دولتهای خارجی وقایع اخیر و ادامه آن را فرصت خوبی برای ضربه زدن به ایران اعلام میکنند. چه سناریوهایی در این راستا میتواند طرح و اجرا شود؟
سناریوهایی که احتمال میرود پس از بههمریختگی داخلی ایران از سوی آمریکا و متحدانش مطرح شود حول چند محور میگردد. باید توجه داشته باشیم که ترامپ در ادبیات خود به دنبال آن است تا به زعم خود، لکه ننگی به نام «برجام» بر پیشانی جمهوریخواهان باقی نماند و به دنبال ایجاد موانع متعدد میان اروپا و ایران است. موضوع دیگر بحث منزوی کردن ایران و کاهش تأثیر تهران در منطقه خواهد بود. از جهتی دیگر رفت و آمدهای دیپلماتیک مقامات واشنگتن به منطقه این معنا را به تصویر میکشد که بیشترین سناریوی آمریکا علیه ایران در قالب مسائل منطقهای طرح خواهد شد که عراق و سوریه در رأس آنها قرار خواهد داشت.