سیدحسین موسویان:
زیرپا گذاشتن برجام معنی مرگ دیپلماسی برای حل بحران هستهای کره شمالی است
عضو ارشد تیم مذاکرهکننده هستهای در دولت اصلاحات تاکید کرد: دولت ترامپ برجام را زیر پا بگذارد، این به معنی مرگ دیپلماسی برای حل بحران هستهای کره شمالی خواهد بود.
به گزارش ایلنا، متن یادداشت سیدحسین موسویان طی با عنوان «گزینه ترامپ: مدل برجام ایران یا بمب هستهای کره شمالی» که در لوبلاگ آمریکا منتشر شده، به شرح زیر است:
ترامپ بعد از جلسه اخیر با فرماندهان نظامی آمریکا درخصوص ایران و کره شمالی گفت: «این آرامش قبل از طوفان است». او از فرماندهان نظامیاش خواسته که هرچه سریعتر طرح جامعی در مورد گزینه حمله نظامی تهیه کنند. ترامپ در سخنرانی مجمع عمومی سازمان ملل خود کره شمالی را تهدید به نابودی کرد و برجام را یکی از بدترین توافقهای یکجانبه تاریخ خواند. مذاکرات قدرتهای جهانی با ایران سالهای متمادی طول کشید تا از طریق دیپلماسی مدیریت شد و جامعترین سند تاریخ مذاکرات عدم اشاعه هستهای حاصل شد که شامل کاملترین سیستم شفافیت و بازرسی برنامه هستهای در جهان است.
در حالی که جامعه جهانی نگران امکان وقوع جنگ هستهای آمریکا و کره شمالی است این سوال مطرح است که آیا برجام میتواند الگوی حل بحران هستهای کره شمالی باشد یا برعکس، آیا سیاست فشار ترامپ، موجب خواهد شد که ایران مسیر کره شمالی را به عنوان بازدارندگی در مقابل تهدیدات آمریکا انتخاب کند؟ مرکل صدراعظم آلمان گفت: «توافقنامه هستهای ایران میتواند به الگویی برای حل مساله کره شمالی نیز تبدیل شود». در عین حال موگرینی گفت: «ایران و کره شمالی کاملا با یکدیگر متفاوت هستند».
ایران و کره شمالی و موضوع هستهای این دو در وضعیتی متفاوت هستند. ایران علیرغم همه تهدیدها، فشارها و تحریمهای آمریکا و سایر ابرقدرتها در طول چندین دهه، عضو معاهده عدم اشاعه سلاحهای هستهای (انپیتی) باقی مانده، بمب هستهای ندارد، در طول چهارده سال به آژانس بینالمللی انرژی هستهای اجازه داد گستردهترین بازرسیهای تاریخ آژانس را داد، هیچ نشانهای از انحراف در برنامه هستهایاش به سمت بمب هستهای یافت نشد، هیچگاه میز مذاکرات هستهای را ترک نکرد، عضو همه معاهدات اصلی سلاحهای کشتار جمعی است، در عالیترین سطوح مذهبی نیز فتوای حرمت کلیه سلاحهای کشتار جمعی را اعلام کرده، موشک با قابلیت حمل سلاح هستهای ندارد و حتی زمانی که توسط صدام مورد حملات سلاحهای شیمیایی قرار گرفت، به خاطر اعتقادات مذهبی مقابله به مثل نکرد.
اما کره شمالی معاهده انپیتی را ترک کرده، بمب هستهای ساخته، توان موشکی حمل سلاحهای هستهای دارد، هیچ قید مذهبی ندارد ضمن اینکه ابایی هم در استفاده از سلاح هستهای علیه دشمنانش ندارد. لذا من با خانم موگرینی موافقم که گفت: من به ویژه دوست ندارم که بین موقعیت ایران و کره شمالی شباهتی قائل شوم؛ نظامهای سیاسی این دو بسیار متفاوت هستند. تاریخهای این دو کشور بسیار متفاوت هستند. این دو کشور کاملا متفاوت از یکدیگر هستند. من فکر نمیکنم که این خدمت خوبی به واقعیت تاریخی و موقعیت کنونی باشد که میان این دو کشور شباهت قائل شویم. در عین حال دیدگاه صدراعظم آلمان از اهمیت ویژهای برخوردار است زیرا که مدل حل بحران هستهای ایران میتواند راهنمای حل بحران هستهای کره شمالی از طریق دیپلماسی باشد.
آمریکا از سال ۱۹۸۰ که جمهوری اسلامی در ایران شکل گرفت با هرگونه تاسیسات هستهای صلحآمیز از جمله نیروگاه هستهای در ایران مخالفت کرد و حتی سوخت راکتور تهران را که خود در سال ۱۹۶۷ ساخته بود را نداد. تحریمهای آمریکا باعث شد که ایران برای تامین سوخت مورد نیاز خود، در سال ۲۰۰۳ به غنیسازی دست یافت. تنها در این مقطع آمریکا عقبنشینی کرد و تکنولوژی صلحآمیز هستهای شامل نیروگاه و سوخت را به شرط انصراف ایران از غنیسازی پذیرفت. از ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۳ آمریکا فشار و تحریم را به اوج رساند و ایران هم ظرفیت و سطح برنامه هستهای خود را بحدی افزایش داد که به نقطه گریز رسید. نگرانی آمریکا و اسراییل از عبور ایران از نقطه گریز مهمترین دلیلی بود که آمریکا به دیپلماسی پیوست و حاضر به پذیرش غنیسازی و رفع تحریمهای ایران شد. در سال ۲۰۱۳ آمریکا مجبور به عقبنشینی و حاضر شد در صورت بازگشت ایران از نقطه گریز، غنیسازی ایران را بپذیرد. لذا معاملهای برد - برد صورت گرفت که اساس آن بر مبنای توقف افزایش تحریمها در مقابل توقف عبور ایران از نقطه گریز و رفع تحریمهای ایران در مقابل رفع خطر بمب هستهای بود.
اشتباه آمریکا در مورد ایران در رابطه با کره شمالی عینا تکرار شده است. هرچه آمریکا فشار و تحریم را گسترش داده، کره شمالی نیز توان موشکی و بمبهای هستهای خود را افزایش داده است. ادامه این روند خطر جنگ را افزایش داده است لذا در گام اول ضروری است که آمریکا دیپلماسی واقعبینانه را جایگزین افزایش تهدید و فشار کند.
درس دوم از موضوع ایران بکارگیری دیپلماسی چندجانبهگرایی بود. هر پنج قدرت جهانی به اضافه آلمان موسوم به گروه ۱+۵ حضور و مشارکت فعال داشتند. در مورد کره شمالی هم آمریکا باید یکجانبهگرایی را کنار گذاشته و پنج قدرت جهانی مسئولیت مشترک مذاکرات را عهدهدار شوند.
سومین موضوع کلیدی که منجر به برجام شد این بود که مذاکرهکنندگان در ابتدا روی اصولی توافق کردند که آخر خط را برایشان روشن کرد. رفع تحریمها و پذیرش غنیسازی ایران در مقابل بمب صفر و شفافیت حداکثری. اصولی که در مورد کره شمالی میتواند واقعگرایانه باشد این است که کره شمالی اولا: به عضویت معاهده انپیتی برگردد، ثانیا: آزمایشها و توسعه توان موشکی و هستهای خود را متوقف کند، ثالثا: معاهده منع آزمایشهای هستهای را امضاء کند و رابعا: به مذاکرات خلع سلاح و یک پیمان امنیتی مشترک با کره جنوبی و ژاپن بپیوندد تا سایه جنگ از شبهه جزیرهکره دور شود. متقابلا قدرتهای جهانی کره شمالی هستهای را بپذیرند، تحریمهای اعمال شده مرتبط با موضوع هستهای علیه کره را بردارند و تضمینهای امنیتی لازم برای احترام به تمامیت و حاکمیت کره شمالی را بدهند.
نهایتا هم همچون برجام، توافق نهایی با کره شمالی به صورت قطعنامه به تصویب شورای امنیت سازمان ملل برسد تا به عنوان تصمیم بالاترین مرجع سیاسی - امنیتی جهانی، ضمانتهای اجرایی لازم را به طرفین مذاکره بدهد. ناگفته پیداست که اگر دولت ترامپ برجام را زیر پا بگذارد، این به معنی مرگ دیپلماسی برای حل بحران هستهای کره شمالی خواهد بود زیرا هیچ دلیلی برای کره شمالی و ایران وجود نخواهد داشت که به آمریکا و حتی شورای امنیت سازمان ملل اعتماد کند ضمن اینکه مشوقی برای ایران خواهد بود که مسیر هستهای کره شمالی را به منظور مقاومت در برابر سیاستهای تقابلی آمریکا، انتخاب کند.