عرب سرخی در گفتوگوی تفضیلی با ایلنا:
مردم با چشم باز به روحانی رأی دادند/ نمیخواستند روحانی بماند/ خاتمی اخلاق را به جامعه عرضه کرده است
فیضالله عرب سرخی معتقد است مردم در اردیبهشت ۹۶ با چشم باز به روحانی رأی دادهاند و به آن فهم سیاسی رسیدهاند که فریب شعار و وعدههایی را نخورند که توان اجرایی ندارند.
متن گفتوگوی تفصیلی ایلنا با فیضالله عربسرخی را در ذیل بخوانید:
مردم با چشم باز به روحانی رأی دادند
*بعداز انتخابات شاهد بودیم که عدهای رأیهای ریخته شده را خطکشی کردند و آن را به ارزشی و غیرارزشی تقسیم کردند ارزیابی شما از رای به آقای روحانی چیست؟ آیا این گونه برخود با حضور مردم صحیح است؟
یک مجموعه دلنگرانیهایی برای حضور مردم در پای صندوقهای رأی وجود داشت اما مشاهده کردیم مشارکت مردم به سطح قابل قبولی رسید. در این دوره میزان مشارکت به حدود ۷۵ درصد، رسید اما این که عدهای این حضور را به دو گروه ارزشی و غیرارزشی تقسیمبندی کنند، زیبا نیست.
ما نباید به تعابیر اشخاص که بعضاً شخصی است اعتنا و اعتبار دهیم. قانون ما برای آرای مردم یک شان قائل است؛ طبق همین قانون اگر کسی ۵۰ درصد به علاوه یک رای داشته باشد رییسجمهور همه ایران است در حالی که آقای روحانی ۵۸ درصد آرا را از آن خود کرده است.
*ارزیابی شما از این میزان رای چیست؟
سال ۹۲ روحانی ۵۱ درصد رای داشت و حالا مشاهده میکنیم که ۵۸ درصد رای را به دست آورده است که خود رشد چشمگیری محسوب میشود و میتواند یک موفقیت به حساب آید.
*عدهای معتقدند چون روحانی رییسجمهور وقت بود توانست پیروز انتخابات باشد. نظر شما در این مورد چیست؟
درست است که روحانی رییسجمهور مستقر بوده و به دلیل همین استقرار از نظر مردم شناخته شده است اما باید یک نکته را نیز در نظر گرفت او چهار سال تصدی مسئولیتهای اجرایی و ریاست قوه مجریه را در اختیار داشته است و با توجه به محدودیتهایی که وجود دارد نتوانسته آنطور که باید و شاید مدیریت کند که خود میتوانست محل نارضایتی مردم باشد اما نتیجه را مشاهده کردیم، قطعاً این امر از چشم مردم دور نمانده اما آنها به روحانی رای دادند. رای مردم در اردیبهشت ۹۶ با چشم باز بود.
*دلیل این ادعا چیست ؟
کاملا مشخص است سال ۹۲ روحانی آنچنان که باید شناخته شده نبود و پایگاه رای ۵۱ درصدی داشت اما سال ۹۶ بعداز چهارسال دولتداری آن هم در شرایطی که مسئولیت اجرایی کشور را برعهده داشت و نقاط ضعف و قوتش بر همگان عیان شده بود ۵۸ درصد رأی آورد پس میتوان گفت مردم کاملا آگاهانه رأی دادند.
*چرا جریان مقابل روحانی نتوانست پیروز میدان باشد؟
جریان مقابل مجموع تدابیر و رفتارهایی که بعضا از نظر مسئولان و مردم جالب نبود و حتی گاهی اوقات خلاف قانون نیز بود را به کار برد، که در نهایت ۴۰ درصد آرا را به دست آورد. این فاصله به قدری زیاد است که میتوان مدعی شد روحانی با یک پشتیبان رای قوی برای بار دوم رییسجمهور شد.
جامعه شعارهای پر زرق و برق جناح مقابل را نپذیرفت
*علت شکست اصولگرایان را چه میدانید؟ آن هم با توجه به اینکه در این دوره از انتخابات با تمامی امکانات به عرصه آمدند؟
قصد ورود به حواشی چرایی و چگونگی این سوال ندارم، ولی باید بگویم در جامعه یکسری تقاضاهایی وجود دارد که باید پاسخ داده شود؛ براساس این مولفه است که شخصی میتواند ادعا کند رای میآورد یا خیر. نمیتوان کتمان کرد نظرات، دیدگاهها و راهکارهای جریان تندرو پاسخگوی انتظارات مردم نیست.
لازم است یک نکته را یادآوری کنم رای مردم در سال ۹۲ به اعتدال بود؛ روحانی کاندیدای اصلاحطلب نبود بلکه اصلاحطلبان، معتدلان و عقلای اصولگرا در سال ۹۲ از آن حمایت کردند که منجر شد او رییس دولت یازدهم شود. بر همین اساس است که ما مشاهده میکنیم طی سالهای ۹۲ و ۹۶ مردم به جریان معتدل رای دادند و در مقابل میبینیم جریان مقابل رای نمیآورد.
اگر به مناظرهها و شعارهای اصلی توجه کنیم متوجه میشویم که آقای روحانی و جهانگیری آن شعارهایی که طرف مقابل میدادند را مطرح نکرد بلکه شعارهای ملایمتر و وعدههایی که قابل تحقق بود مطرح کردند، شعار سه برابری یارانهها و یا وعدههای اقتصادی وسوسهانگیزی مطرح شد با این وجود مردم آنها را نپذیرفتند و رأی به روحانی دادند.
*چه عاملی باعث شد مردم با وجود چند برابر شدن یارانه باز هم به روحانی رای دادند؟
دو عامل وجود دارد؛ نخست اینکه مردم به این یقین رسیدند که چنین شعارهایی عادی نیست و سپس اینکه در صداقت شعاردهندگان تردید کردند؛ مشاهده کردیم که جامعه شعارهای پر زرق و برق جناح مقابل را نپذیرفت.
مناظرات تلویزیونی تفکر جریانها را مشخص نمیکرد
*چرا بخش قابل توجهی از مردم از اصولگرایان رویگردان شدند؟
همه ما ارزشهایی را قبول داریم و از آنها دفاع میکنیم. بنابراین بحث ارزشی در مقابل غیرارزشی نیست دو طرف برای دیدگاه و باورهایشان از یک اصولی دفاع میکنند. آنچه تفاوت این دو را مشخص میکند این است که به چه میزان مورد پذیرش جامعه قرار میگیرد. مردم دارای شعور هستند با یک دو دو تا چهار به سادگی متوجه میشوند فرق شعار و عملگرایی چیست و به چه جریانی باید رای بدهند.
باید توجه داشت به هر میزان که عقلانیت بر رفتارها چیره میشود میل به منطق عقلانی نیز افزایش مییابد. اصلاحطلبی و اعتدال منطقی در برابر شعار، احساس و منطقی که به غلط گفته میشود ارزشی است قرار دارد.
*مناظرات تلویزیون به چه میزان بر انتخاب مردم تاثیر گذاشت؟
مناظرات در مجموع برای اینکه نشان دهد حرف و اصول کلی طرفین حاضر در این چیست بد نبود اما به هیچ عنوان نمیتوان آن را برنامهای که محتوای فکری جریانات را مشخص کند قلمداد کرد.
در مناظرات باید موضوعات از یکدیگر تفکیک شوند و زمان براساس محتوا توسعه پیدا کند. وقتی شما میخواهید تمامی دیدگاههای اقتصادی یک نامزد را در برنامه نیمساعته ارائه کنید، مشخص است که اتفاق خاصی نمیافتد. باید مثلاً ۱۰ موضوع انتخاب شود و در مورد آنها از نامزدها پرسوجو کنیم تا جامعه روشن شود برای این موضوعات چه راهحلهایی در نظر دارند. مردم از طریق مناظرات متوجه شدند که یک طرف سعی دارد احساسی برخورد کند و طرف دیگر با منطق و استدلال پاسخ میدهد و تا حدودی تفاوت دیدگاهها را متوجه میشوند، فقط همین!
*در چند ماه اخیر مانده تا انتخابات شاهد رفتارهای یکسویه از سوی صداوسیما بودیم. فکر میکنید چه میزان این رفتارها بر نتیجه انتخابات تاثیرگذار بوده است؟
باید گفت در کشورمان جز صداوسیما رسانه شنیداری و دیداری نداریم که عام باشد، اگر این سازمان بیطرفانه عمل کند یعنی در واقع میلی رفتار نکند و تمامی سلیقهها را در نظر بگیرد میتواند مرجع اصلی اخبار و تحلیلهای آحاد جامعه باشد اما در حال حاضر چنین نیست.
اگر به بخشهای خبری و تحلیلی رجوع کنیم، مشاهده میکنید که مورد پسند مردم نیست دلیلش هم رفتار غیرمنصفانه و غیر بیطرفانه است.
*از چه رفتاری میتوان به این نتیجه رسید؟
واضح است، مشاهده میکنید انواع و اقسام کارشناسان و جریانهای سیاسی یک جناح را دعوت میکنند که قویترین افراد هستند و در مقابل کارشناسانی را دعوت میکنند که توان پاسخگویی ندارند و یا محافظهکارند به همین سادگی متوجه میشویم صداوسیما به جای اینکه یک رسانه ملی باشد ارگانی برای حزب و جناح است. اصلاً چرا راه دور برویم رفتار با این دولت را با دولت قبل مقایسه کنید خیلی قضاوت سخت نیست!
تقدیم لیستی از بحرانها به مقام معظم رهبری از سوی دولت
*چرا ما شاهد موج تخریب های فراوان علیه دولت یازدهم بودیم؟
دلیلش کاملاً مشخص است نمیخواستند دولت روحانی ادامه پیدا کند بنابراین تخریبها را راه انداختند. من حرف خود آقای روحانی را تکرار میکنم چون "تمامی کاسبیها را تعطیل کردیم".
*فکری میکنید اولویت اول دولت دوازدهم چه باید باشد؟
دولت یازدهم چند ماه مانده به انتخابات یک لیست از ابر بحرانهای کشور که شامل شش محور بود تقدیم مقام معظم رهبری کرد و ایشان را در جریان امور قرار دادند.
جامعه مشکلات زیادی دارد و مسائل اقتصادی پررنگتر از باقی مسائل است اما باید خاطرنشان کنم که راهحل مسائل اقتصادی فقط تفکر اقتصادی نیست بلکه راه حل سیاسی نیز لازم دارد.
اگر در جامعهای آزادی نباشد و به رسانهها اجازه نقد و سخن ندهیم و نگذاریم پیشنهادهای سازنده ارائه شود و فقط به ظرفیتهای تعداد کمی از آدمها اکتفا کنیم قطعاً مشکلات ما حل نخواهد شد.
*اگر بخواهیم به فعالیتهای دولت یازدهم نگاه کنیم کدام مساله از دید شما بارزتر است؟
مثلاً به اتفاقات در حوزه محیط زیست نگاه کنید دولت چه کرده است؟ بسیاری از هورها در دولت قبل خشک شده بودند که دولت یازدهم آنها را احیا کرد و یا دریاچه ارومیه رو به نابودی پیش میرفت ولی در حال حاضر مشاهده میکنیم که با مجموع اقداماتی که انجام شد سطح آب این دریاچه بالا آمده است و حیات بازگشته است. قطعاً اگر دریاچه ارومیه به حال خودش میماند تمام منطقه را گردو غبار نمک فرا میگرفت و زندگی امکانپذیر نبود.
آقایان چرا حالا یاد بیکاری افتادند/ روحانی ۲ میلیون شغل در ۴ سال ایجاد کرد
*دولت بر چه حوزههایی باید اشراف کامل داشته باشد و یا کار جدی انجام بدهد؟
مساله افزایش بهرهوری و سرمایهگذاری باید در اولویت کار دولت قرار گیرد. وقتی ما ظرفیت تولید حدود ۲ میلیون خودرو را داریم و کمتر از یک میلیون در گذشته از آن بهرهبرداری میکردیم معنایش این است که عزم بهرهبرداری پایین بوده است اما وقتی تولید ما به یک و نیم میلیون رسید قطعاً با افزایش بهرهوری روبرو هستیم که میتوانیم بازار صادرات را توسعه دهیم.
مثلاً در حوزه گاز، پتروشیمی و فراوردهای نفتی ما محصولاتی داریم که مورد نیاز داخل و خارج از کشور است که این فراوردهها میتواند صادر شود و ارزش افزوده ما را افزایش دهد.
آقای روحانی در این چهار سال دو میلیون شغل ایجاد کرده است آن هم در شرایطی که طی هشت سال سطح اشتغال ثابت بوده و نیروی بیکار به بازار کار اضافه شدهاند. نمیدانم چرا این آقایان یکدفعه از خواب بیدار شدند و یاد بیکاری افتادند، یادشان رفته است این نرخ بیکاری محصول زمان خودشان است. هیچکس فراموش نکرده ۸ سال دولت، ۱۲ سال مجلس و ۱۲ سال شورای شهر و روستا که دستشان بود این وضع را به وجود آورد.
کابینه دوازدهم باید چالاک باشد
*انتقادی که به دولت یازدهم میشود میانگین سنی بالای کابینه آن است. فکر میکنید روحانی در این دوره چه باید انجام دهد؟
دولت نیاز دارد تحرک و چابکی بیشتری داشته باشد. برای اینکه این اتفاق بیفتد باید متوسط سن کابینه کاهش پیدا کند. برداشت روحانی در ابتدای دولت یازدهم این بود که سطحی از مشکلات برای برطرف شدن نیاز به تجربه دارد بنابراین از نیروهای با تجربه استفاده کرد. حالا که مشکلات کاهش پیدا کرده است دولت نگاهش را باید جوانتر کند. این بدان معنی نیست که جوانان وزیر شوند بلکه متوسط سن باید پایین بیاید تا انرژی بیشتری برای انجام امور وجود داشته باشد.
*یکی از مطالبات جدی، حضور زنان در کابینه دوازدهم است. آیا فکر میکنید میتوانید انتظار داشته باشید در این دوره وزیر زن در دولت حضور پیدا کند؟
معتقدم ما اگر وزیر زن نداشته باشیم نمیتوانیم رییس جمهور زن هم داشته باشیم. اگر صد معاون وزیر زن هم نداشته باشیم نمیتوانیم ۱۰ وزیر زن داشته باشیم و یا ۵۰۰ مدیرکل زن نداشته باشیم نمیتوانیم ۱۰۰ معاون وزیر زن داشته باشیم. این قصه باید تا پایینترین سطوح به وجود آید. البته مشاهده میکنیم که در بخشداریها و فرمانداریها حضور زنان پررنگتر شده, باید این امر ادامه پیدا کند ولی باید به یاد داشته باشیم نباید به گونهای رفتار کنیم که چهره مدیریتی خانمها تخریب شود.
معتقدم به دلیل مرد و یا زن بودن نباید کسی که توانایی دارد کنار گذاشته شود. همانگونه که حضور زنان در دانشگاهها بیشتر از مردان بود و راه باز شد، حضور زنان در دولت نیز باز خواهد شد.
*یکی از مطالبات دیگر حضور جوانان در کابینه است آیا میتوان از جوانان در سطوح مدیریتی استفاده کرد؟
دو بحث مهم در این زمینه وجود دارد نخست پرداختن به مسائل جوانان است و دیگری اشتغال آنان است که با به کارگیری آنان متفاوت است. باید این نکته را یادآوری کنم جوانان پلکانی باید وارد دولت و مسئولیتهای مدیریتی شوند. زیرا باید تجربه کسب کند.
نکته بعدی فراهم کردن شغل، تحصیل و ازدواج آنان است باید از جوانان در سطوح مختلف استفاده کرد اما این بدان معنی نیست که در بالاترین سطح دولت قرار بگیرند زیرا جوانان ما تجربه کسب نکردهاند باید این امکان فراهم شود .
باید به جوانان فرصت و فضا داد، آنها باید آماده شوند که مسئولیت بپذیرند اما وقتی در فضایی قرار بگیرند که غم و اندوه وجود داشته باشد قطعا ناامیدی بر آنها چیره خواهد شد.
احمدینژاد نظام اجرایی و آموزشی کشور را شخم زد
*چرا چنین امکانی در دولت ما وجود ندارد؟ در بسیاری از کشورها مشاهده میکنیم وزرایی با سن پایین در کابینه حضور دارند.
به این دلیل است که ما وضعیتهایمان ثابت و پایدار نیست. در یک دورهای مشاهده میکنید آقای احمدینژاد روی کار میآید تمام ساختارهای اجرایی و آموزشی کشور را شخم میزند و هرچه آدم باتجربه است را از سیستم خارج میکند. مشاهده میکنید مدیر، اعضای هیات ملی و بسیاری از استادان مجرب را خانهنشین میکند. تا وضعیتمان پایدار وثابت نباشد آن برنامهای که مدنظر است اتفاق نمیافتد.
مثلاً یک جریان سیاسی از تمامی صحنههای کشور بیرون میشوند حال سوال این است جوان در چنین شرایطی چگونه باید رشد کند؟ خب مشاهده میکنیم به جوانان دارای اندیشه راهی داده نمیشود بنابراین یک انقطاع هشت ساله رخ میدهد که وضعیت امروز را رقم میزند. البته نمیخواهم بگویم که ما اصلاحطلبان عیب و یا ایرادی نداریم، قطعاً بخشی از این قضایا نیز به ما بازمیگردد اما به هرحال باید شرایط پایداری به وجود آید .
سید محمد خاتمی پول ندارد که بین مردم توزیع کند
*عدهای اعلام میکنند اصلاحطلبان مردهاند اما مشاهده میکنیم این جریان سرنوشت انتخابات را تغییر میدهند نظر شما در این باره چیست؟
چگونه میشود اصلاحطلبی که ۷۰ الی ۸۰ درصد جامعه را تشکیل میدهد مرده باشد؟ یعنی طرفداران این طیف همه مردهاند؟ یک جریان میخواهد با پاک کردن صورت مساله مشکلات خود را پاک کند.
کافی است شما نگاهی به انتخابات کنید، لیست جریان مقابل میزان آرایش همان است که در دوره قبل به دست آورد؛ آقای چمران این دوره همان ۶۵۰ هزار رای را داشت که در دوره قبل به دست آورده بود درحالی که نفر اول لیست امید یک میلیون و ۷۵۰ هزار رای به دست آورد. اینها مگر نمیگویند اصلاحطلبی مرده است پس چگونه میشود چنین نتیجهای را رقم زد. شما نمیتوانید یک جریان را به صورت فیزیکی حذف کنید. بر فرض این کار هم انجام شد، اما رای آنها را نمیتوان حذف کرد.
*حضور شخصی مانند سید محمدخاتمی به چه میزان میتواند تاثیرگذار باشد؟
سیدمحمد خاتمی در ممنوعیتها، محدودیتها و تنگناهایی قرار دارد اما جایگاهش در جامعه همان است که میبینید.
آقای خاتمی که پول ندارد بین مردم توزیع کند او رفتار، اخلاق و نگاهی از خودش عرضه کرده است که مورد پذیرش جامعه قرار گرفته است. جامعه پذیرفته سیدمحمد خاتمی صادق است و قبول دارد که اخلاقی عمل میکند. وقتی او میگوید رای دهید قطعاً به مصالح کشور است مردم هم رای میدهند. شما نگاه کنید چقدر تخریب علیه دولت روحانی صورت گرفت اما با حمایت آقای خاتمی انگار یک باطلالسحر را به میدان روانه کردهاند.
خاتمی وجاهتی دارد که به واسطه آن یک اعتماد نسبت به وی به وجود آمده است. وقتی میگوید شهادت میدهم این دولت خوب کار کرده است مردم باور میکنند و مطمئن میشوند تخریبها صادقانه نیست. بنابراین کسانی که میگویند اصلاحات مرده جواب بدهند مرده که نمیتواند چنین معجزاتی بکند.
شورای عالی سیاستگذاری یک مجمع از نمایندگان احزاب اصلاحطلب است
*انتخابات دوازدهمین دوره ریاست جمهوری تمام شد. جریان اصلاحات برای انتخابات بعدی چه برنامهای دارد؟
اصلاحات یک جریان سیاسی است که بخش اصلی جامعه را در برمیگیرد. تعدادی از افراد آن شناخته شده که حرفشان بیشتر شنیده میشود کسانی نیز کمتر شناخته شده هستند که طبیعتاً حرفشان کمتر دیده میشود. قطعاً این اشخاص تکاپو و تلاش میکنند که دیده شوند.
سال ۱۴۰۰ مثل سالهای ۹۶ و ۹۲ اصلاحطلبان نامزدی خواهند داشت و اگر هم اجازه ندادند قطعاً نامزدی خواهند یافت که از آن حمایت کنند. کما اینکه مشاهده کردیم در انتخابات مجلس ما از نامزدهای اصولگرای معتدل حمایت کردیم چون نامزدی نداشتیم.
به رغم اینکه مجلس دهم اکثریتش را فهرست امید تشکیل میدهد اما میبینیم که یک مجلس اصلاحطلب نیست بلکه معتدل است آن هم به این دلیل است که اصلاحطلبان نامزدی نداشتند بنابراین تصمیم گرفتند از آدمهای عاقل حمایت کنند، این نشانه فهم سیاسی ما میتواند باشد که کنار نکشیدیم تا تندروها وارد مجلس شوند. نتیجهاش هم انتخاب هیات رییسه برای دوره دوم بود. آقای لاریجانی رقیب نداشت قطعاً آقای پزشکیان و مطهری رقیبان خود را داشتند اما مشاهده کردیم جریان اعتدال چگونه رفتار کرد.
*شورای عالی سیاستگذاری باید چه سازوکاری داشته باشد تا گام چهارم را بردارد؟
شورای عالی سیاستگذاری یک مجمع از نمایندگان احزاب اصلاحطلب و چهرههای مستقل است. در هر مرحله ممکن است تغییراتی صورت دهد و ترکیبش به روز شود. اینکه چه نامی بر روی آن بگذاریم مشخص نیست مهم تصمیماتی است که گرفته میشود که عاری از عیب و ایراد باید باشد. شورای عالی سیاستگذاری سازوکار جمعی است که با مدیریت آقای خاتمی شروع به کار کرد و قطعاً به روند خودش ادامه میدهد.
خاتمی لیست شوارها را تأیید کرد
*شورای عالی سیاستگذاری چقدر تاثیر پذیرفته از انتخابات سال ۸۴ به بعد است؟
شورای عالی سیاستگذاری در سه انتخابات ۹۶، ۹۴و ۹۲ شرکت کرد که با توجه به نقدهایی که وارد است در مجموع موفق عمل کرده درست است که لیست شوراها لیستی نبود که انتظار داشتیم اما بالاخره روی آن کار شده فهرستی آماده شده و آقای خاتمی نیز از آن حمایت کردند و مردم به واسطه اعتمادی که به آقای خاتمی داشتند به آن رای دادند. در مجموع کار قابل قبولی رخ داده است.
نمیتوان گفت این لیست از بهترین افراد است. خیر چنین نیست اما باید فضای باز و آزادی وجود داشته باشد تا نقدها صورت بگیرد. جامعه باید نقد کند تا در انتخابات بعدی شاهد یکسری از اتفاقات نباشیم.
*آیا آقای خاتمی در مورد انتخاب شهردار نظری دادهاند؟
آقای خاتمی هیچگاه حکم نمیکنند که چه کاری صورت بگیرد. طبیعتاً اعضای شورا با ایشان مشورت میکنند که این طبیعی است اما او تصمیمگیری را برعهده خود شورا میگذارد. وقتی میگوییم جریان آزادی باعث افزایش کیفیت میشود یعنی همین. از یک سو باید نقد صورت بگیرد و از سوی دیگر پیشنهادات ارائه شود.
*شما فکر میکنید کدام وزارتخانهها نیاز به تغییر و تحول دارند؟
نمیخواهم بگویم کدام وزارتخانهها نیاز به تغییر و تحول دارند. معتقدم مجموع وزرایی که انتخاب شدند آدمهایی باسابقه بودند اما به هرحال این شرایط متفاوت شده است و ما نیازمند انرژی و چابکی بیشتری هستیم به خصوص اینکه شاهد عقبافتادگیهایی در کشور هستیم. بنابراین در سطوح مشاوره از وزرایی که به دلیل اشتغال نمیتوانند آنطور که باید در کابینه فعالیت کنند استفاده کنیم و جای آنها را به آدمهای توانمند، قدرتمند و چابکتر بدهیم. طبیعی است تعدادی از وزارتخانهها دستخوش تغییرات میشوند.
رییسجمهور مسئول اجرای قانون اساسی است
*فکر میکنید مجلس دهم چه همکاری با دولت دوازدهم داشته باشد؟
این مجلس با دولت همراهی و همدلی بیشتری خواهد داشت. اگر شما به بحث استیضاح نگاه کنید میبینید که مجلس قبلی بسیاربیرویه عمل کرد. تعدادی از تندروها هنگامی که وزیر معرفی میشد ۱۵ روز بعد از او سوال میکردند به بهانههای مختلف چوب لای چرخ دولت میگذاشتند اما در مجلس دهم دیدیم که بحث رای اعتماد به وزرا چگونه صورت گرفت.
*در گردهماییها و میتینگهای انتخاباتی مشاهده کردیم که مردم شعارهایی را بر زبان آوردند که یکی از آنها رفع حصر بود و آقای روحانی نیز قول رفع آن را داد. اما بعد از انتخابات مشاهده کردیم برخی هشدار دادند که نمیتوان راجع به رفع حصر صحبت کرد. نظر شما در این مورد چیست؟
شعاری که مردم بر زبان میآوردند متعلق به خودشان است. مستعمین گردهماییهای روحانی که با اتوبوس جابجا نمیشدند که یک صحبت را در شهرها بیان کنند.
رییس جمهور مسئول اجرای قانون اساسی است و حق دارد وقتی نقص قانون را میکند تا اخطار قانون اساسی پیش برود. در دوره آقای خاتمی در مواردی ایشان تا اخطار قانون اساسی نیز پیش رفتند. بنابراین کسی که ۲۴ میلیون رای مردم را با خودش دارد بیان نظرات حق مسلم اوست و هیچ کس نمیتواند بگوید که رییسجمهور نمیتواند نظری دهد و یا تذکری را پیگیری کند. اینها که جزو حقوق شهروندی است و یکی از شاخصههای اصلی جمهوری اسلامی ایران محسوب میشود. بنابراین رییسجمهور تا جایی که قانون اجازه داده، میتواند مسائل را پیگیری کند و درپی پاسخ باشد.
*عدهای بعد از انتخابات مطرح کردند که تخلف صورت گرفته و حتی مهندسی انتخابات را نیز مطرح کردند اما رفتار با آنها متفاوت از گذشته بود. این تغییر نگرش را ناشی از چه میدانید؟
من معتقدم اگر کسی نظرش را بگوید و از آن اطمینان داشته باشدنباید با او برخورد حذفی کرد. من اعتقادی ندارم و طرفدار چنین برخوردی نیستم. حق هر شهروندی است که موضع خودش را داشته باشد. باید به سوال او پاسخ داده شود که یا قانع میشود و یا نمیشود.
*فکر میکنید رفع حصر راهحلش چیست؟
همان کسانی که حصر را انجام دادند میتوانند آن را بردارند. لازم نیست اینکه هشت سال یک شخص در حصرقرار بگیرد هیچ قانونی آن را توجیه نمیکند. آقایان گفتند این مصوبه شورای امنیت ملی است در حالی که دبیرخانه اعلام میکند تصمیمی در این مورد گرفته نشده است.
آیا کسی که در حصر قرار دارد و به جامعه پیام میدهد رای دهید و خودش تقاضای صندوق رای میکند خطرناک است؟ یا آن کسی که در دوران ریاست جمهوریاش به دنبال بازی دادن کشور و مسئولان بود؟
گفتوگو از سمیرا عالمپناه