نیمتنه چرچیل در دفتر رییس جمهور آمریکا چه میکند؟
ترامپ مانند چرچیل در باتلاق خاورمیانه میماند/ دولت جدید آمریکا تاکنون هیچ سندی درباره حمایت ایران از تروریستها ارائه نکرده است
به گزارش روزنامه «ایندیپندنت» معروف است که ترامپ به ندرت کتاب میخواند یا علاقه کمی به تاریخ نشان میدهد اما انتقال مجسمه چرچیل به دفتر کارش قابل تامل است چرا که چرچیل جزو اولین رهبران آمریکایی و بریتانیایی بوده که کشتیاش در خاورمیانه به گل نشسته است.
به گزارش ایلنا به نقل از روزنامه «ایندیپندنت» انگلیس، ترامپ به محض ورود به کاخ سفید مجسمه نیم تنه وینستون چرچیل را به دفتر بیضی شکلش آورده است و این یک حرکت نمادین برای اثبات وطن پرستیاش بود. ترامپ میان چرچیل سال ۱۹۴۰ با چرچیل ۱۹۱۵-۱۶ زمانی که او مدافع افتضاح گالی پلی بود تفاوت قائل است. (گالی پولی جنگی است که در جنگ جهانی اول بین امپراتوری عثمانی و نیروهای ائتلافی انگلستان، فرانسه و آنزاکها در تنگه داردانل در گرفت. این نبرد بیش از هشت ماه طول کشید و در ۲۵ آوریل سال ۱۹۱۵ میلادی آغاز شد و سرانجام در دسامبر سال ۱۹۱۵۵ با شکست نیروهای ائتلافی به پایان رسید).
ترامپ معروف است که به ندرت کتاب میخواند یا علاقه کمی به تاریخ نشان میدهد اما حرکت او درمورد گالیپولی قابل تامل است؛ چرا که چرچیل جزو اولین رهبران آمریکایی و بریتانیایی بوده که کشتیاش در خاورمیانه در قرن گذشته به گل نشسته است. دلیل اولیه این حوادث ناگوار پی در پی این است که این منطقه همیشه بیش از سایر جهان بیثبات و مستعد جنگ بوده است. اشتباهات در میدان جنگ میتواند به فجایعی غیرقابل بازگشت تبدیل شود.
جلوگیری از این سرنوشت آسان نیست: شش رهبر آمریکایی و بریتانیایی که در مورد خاورمیانه جدی بودهاند خیلی باتجربهتر و قابل مشاورهتر از ترامپ بودند و به گل نشستند.
از این رو این سوال در آغاز دولت ترامپ ارزشمند است که بپرسیم چطور ترامپ قرار است جلوی تبدیل شدنش به قربانی دیگری در بحران خاورمیانه را بگیرد؟
او به عنوان یک انزواطلب از درگیریهای مسلحانه در خارج از کشور خودداری میکند اما در اولین هفته ورودش به کاخ سفید انتصابهای او نشان داد که سعی میکند نقش مرکزی را در سیاست منطقه بازی کند. دولت جدید، پروژههایی را برای ساخت آمریکایی بزرگتر اختصاص داده است و این پروژه با اهریمنپنداری دشمنانش آغاز شده است. دخالت غربیها در خاورمیانه معمولا به دلیل رفتارهای مغرورانه آنها و ادعای قدرتمندی و دست کم گرفتن قابلیتهای دشمنانشان فاجعه است.
در مورد چرچیل، او در مورد مقاومت ارتش ترکیه در سال ۱۹۱۵ ارزیابی غلطی داشته است. لیوید جرج یکی از مهمترین و دقیقترین رییسجمهورهای بریتانیا نیز همین اشتباه را در سال ۱۹۲۲ کرد؛ زمانی که دولتش به واسطه ورود به جنگ با ترکیه نابود شد. آنتونی ادن نیز در بحران کانال سوئز در سال ۱۹۵۶ زمانی که از شکست ناصر در مصر بازماند کارش را از دست داد. شهرت تونی بلر نیز به واسطه ورود بریتانیا به جنگ عراق در سال ۲۰۰۳ خدشهدار شد.
سه رییسجمهور آمریکا نیز به واسطه بحرانهای خاورمیانه بدشانسیهای بزرگی آوردند. جیمی کارتر یکی از بدشانسترین رییسجمهورها بوده است؛ چرا که نتوانست از انقلاب ایران جلوگیری کند و دیپلماتهای آمریکایی نیز در دوران او در ایران گروگان گرفته شدند. ریاست جمهوری ریگان نیز با مداخلات نظامی آمریکا در لبنان و کشته شدن ۲۴۱ تفنگدار آمریکایی در سال ۱۹۸۳ همراه بود و رسوایی «ایران-کنترا» نیز دولت ریگان را تضعیف کرد. برجستهترین افتضاح در خاورمیانه به حمله نظامی جرج بوش به عراق در سال ۲۰۰۳ برمیگردد که منجر به بازسازی القاعده و گسترش آن در سراسر منطقه شد.
با نگاهی به گذشته این رهبران آمریکایی و بریتانیایی ممکن است در نگاه اول بیپروا به نظر برسند؛ چرا که در باتلاق تصمیمات غیر قابل بازگشتشان در خاورمیانه فرو رفتهاند. برخی مانند کارتر قربانی شرایط شدند. حتی اوباما که کتاب میخواند و تاریخ میدانست و از مشکلات آمریکا در افغانستان و عراق و سوریه و جاهای دیگر باخبر بود، نیز نتوانست از این درگیریها جلوگیری کند. خودداری از این فاجعههایی که هیچ کس دیگری از وجود آنها باخبر نبود، به ندرت به سیاست مدارن اعتباری اضافه میکرد؛ اما اوباما مستحق تشویق به واسطه فرار از جنگ داخلی سوریه یا تبدیل این جنگ به جنگی وسیعتر با ایران به عنوان رهبر محور شیعی منطقه است. او به حق نسبت به متحدان سنتی آمریکا نظیر عربستان و کشورهای سنی منطقه مشکوک بود . این کشورها مشتاقانه خواستار ورود نظامی آمریکا به درگیریهای منطقه بودند.
دولت ترامپ به گفته بسیاری از ناظران در تحقیر حقیقت و قانون و دموکراسی به طور منحصر به فردی بد عمل کرده است. بعد از ۱۱ سپتامبر دولت بوش به سعودیها با وجود نقش مخربشان در خاورمیانه و رابطهای که هواپیماربایان حادثه ۱۱ سپتامبر با این کشور داشتند، ورود آزادانه به آمریکا را اعطا کرده بود. در عوض کاخ سفید به بهانه اقدام متقابل با این حادثه، به صدام حسین عراق حمله کرد.
۱۳ سال بعد در اسناد منتشر شده از این حادثه مشخص شد که سعودیها و کشورهای خلیج نقش محوری را در تامین مالی و توزیع سلاح به بنیادگرایان بازی کردهاند. ترامپ نیز دائما در طول تبلیغات انتخاباتیاش وعده داده بود که بر مبارزه و نابودی داعش در خاورمیانه تمرکز خواهد کرد اما یکی از اولین اقداماتش حمایت از سعودیها در یمن بوده است. جیمز متیس وزیر دفاع آمریکا در اولین بیانیهاش مدعی شده ایران بزرگترین حامی تروریست در جهان است.
یکی از خطرات ناشی از مطالبات عوامفریبانه ترامپ و دروغ های او این است که آنها تلاش میکنند نفوذ بیش از حدی برای ژنرالهای کابینه یعنی متیس و مایکل فلین قائل شوند. در حالی که هر دوی آنها زمانی که به ایران میرسند هیچ سندی دال بر حمایت این کشور از تروریستها ارائه نکردهاند و تنها شواهدی نظیر وجود سلاحهای کشتار جمعی که در نهایت هم در دولت صدام پیدا نشد ارائه می کنند.
همه اینها برای داعش خبر خوبی است هرچند این گروه تروریستی دشمنان زیادی دارد که با هم برای شکست آن متعهد شدهاند؛ اما در نهایت با این رویکرد جدید آمریکا به نفع داعش تمام خواهد شد چرا که دشمنان اصلی داعش ارتش عراق و سوریه که توسط ایران حمایت میشوند، هستند.
با توجه به سطح بالای تهدیدات و هشدارهای دولت ترامپ غیرممکن است که شعارهای جنگطلبانهاش را از برنامههای عملیاتی واقعی او تمیز بدهیم. یک رویاروی جدی با ایران شاید به این زودیها اتفاق نیافتد اما در عرض یک یا دو سال زمانی که سیاستهای قبلی دوران اوباما به پایان تاثیرگذاریاش برسد، ترامپ احساس خواهد کرد که او باید از سلف خود سختگیرتر و موثرتر واقع شده و بی کفایتیها و ضعف اوباما را جبران کند.
این دولت به شدت متعصب و آماتور است و خوشبینانه است که فکر کنیم آنها به راحتی از باتلاق سیاسی خاورمیانه عبور خواهند کرد بدون اینکه مجبور به درگیری شوند. توافق دیپلماتیک هستهای که ترامپ آن را توافقی افتضاح میخواند برای آمریکا منجر به تعادل قوا و منافع شده است و او نمیتواند کار بهتری بکند. در یک دوره چهار ساله انتخاب رویکرد تیمی از سران آمریکایی و بریتانیایی که در خاورمیانه شکست خوردهاند نتایج تاسف بار و فاجعه باری برای همه مردم خواهد داشت و ممکن است ترامپ هفتمین عضو این گروه باشد.