بررسی سیاستهای تجاوزطلبانه و تروریستی عربستان در منطقه
بدنبال انتشار مقاله وزیر خارجه ایران در نیویورک تایمز، وزیرخارجه عربستان با انتشار پاسخی در این روزنامه، اتهامهای گستاخانهای متوجه ایران کرد و به دنبال آن با هزینه دلارهای سعودی، مقالات متعددی در رسانههای آمریکا علیه ایران منتشر شد.
به گزارش ایلنا، سیدحسین موسویان معاون پیشین سیاست خارجی دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی در مقاله مفصل و مستدل طولانی که با همکاری مهرداد صابری دانشجوی دکترای دانشگاه جان هاپکینز آمریکا تهیه شده و توسط دانشگاه هاروارد منتشر شد، پاسخ اتهامهای وزیر خارجه عربستان در مورد سیاستهای توسعهطلبانه و تروریستی ایران را داد.
در این مقاله آمده است:
پادشاهی عربستان سعودی از بدو تولد همواره نقشی مخرب، بیثبات کننده، و در مواردی متعدد خارج از عرف، نظام و قوانین بین المللی داشته است ضمن اینکه اتهامات عربستان علیه ایران، هیج یک از شواهد و مدارک تاریخی پیروی نمیکند.
این مقاله شش نمونه از سیاستهای خصمانه، تجاوزطلبانه و تروریستی عربستان در منطقه به این شرح ذکر کرده است:
۱- تجاوز عربستان به یمن که از سال گذشته آغاز شده است، اساسا با آنچه حمایت از عبد ربه منصور هادی، رئیس جمهور پیشین و جلوگیری از نقش حوثیها در کشور تناسبی ندارد، چراکه از لحاظ قانونی دوره ریاست جمهوری هادی در تاریخ ۲۱ ژانویه ۲۰۱۴ به پایان رسیده بود و بعد از آن هم انتخاباتی برای بازگشت مجدد او به قدرت برگزار نشد. ثانیا، جنبش انصارالله و حوثیهای زیدی بخش بزرگی از مردم یمن (حدودا ۴۰ درصد) را تشکیل میدهند و برای سالیان دراز تا اوایل دهه ۶۰ میلادی در یمن حکمرانی میکردند. بنابراین نسبت دادن این گروه به عنوان ابزار ایران برای جنگ نیابتی در یمن به طور کلی فاقدمشروعیت است. عربستان از چندین دهه قبل از استقرار جمهوری اسلامی، همواره در یمن با اشکال مختلف از جمله تجاوز نظامی آشکار، حمایت مالی از فرقهها و گروههای تندرو یک عنصر بیثبات کننده یمن بوده است.
۲- هم زمان با انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹ و شروع جنگ تحمیلی اندکی بعد از آن، کشورهای حوزه همکاری خلیج فارس (بلاخص عربستان سعودی) با حمایت گسترده مالی و سیاسی از صدام حسین، در جنگی که بالغ بر پانصد میلیارد دلار خسارت برای ایران به بار آورد دخالت مستقیم داشتند. کشتار بیش از ۲۷۵ نفر از حجاج ایرانی در مراسم حج سال ۱۹۸۷ که منجر به قطع روابط دیپلماتیک بین دو کشور گردید را هم باید جزء موارد عدم رعایت حسن همجواری در سیاستهای عربستان در سالهای اولیه بعد از روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی در ایران دانست.
۳- فشار عربستان به ایالت متحده «برای تشدید فشارهای اقتصادی و به راه انداختن جنگ نظامی با ایران».
۴- فرستادن نیروی نظامی به بحرین برای سرکوب معترضان به شرایط خفقان سیاسی در آن کشور. ۵- حمایت از دخالت نظامی غرب در لیبی برای سرنگون کردن رژیم معمر قذافی که موجب هرج و مرج در آن کشور گردیده است و
۶- حمایت از کودتای نظامی در مصر.
علاوه بر موارد ذکر شده آنچه عربستان درحمایت از افکار، ایدئولوژی گروههای تندرو و تروریستی در حال حاضر انجام میدهد، نه تنها یک تهدید مستقیم برای امنیت منطقه بوده که به عنوان یک عنصر بیثبات کننده برای امنیت بین المللی میباشد.
حمایت عربستان، چه به صورت مالی و لجستیکی و چه به صورت ایدئولوژیکی، در ایجاد گروههای تروریستی نظیر طالبان و القاعده بر کسی پوشیده نیست. اما حمایت عربستان ازپدیده داعش در عراق و سوریه و هچنین زمینه سازی برای فعالیت این گروه در یمن، لیبی، کشورهای شمال آفریقا و نفوذ بالقوه آن به اروپا، موجب بهانه دخالت قدرتهای جهانی در امور خاورمیانه شده است که احتمال شعله ور کردن یک درگیری بزرگتر منطقهای و فرا منطقهای را میسر میسازد.
رسوایی سیاستهای ریاض بحدی است که موجب واکنش انتقادی ایالت متحده مهمترین حامی بین المللی این کشور شده است. سال گذشته در یک سخنرانی در دانشگاه هاروارد، جو بایدن، معاون ریاست جمهوری آمریکا به نقش مخرب شرکای منطقهای خود نظیر عربستان و امارات متحده عربی اشاره کرد و افزود که «بزرگترین مشکل ما در بحران سوریه نه دولت بشار اسد که متحدانمان نظیر عربستان، امارات و ترکیه هستند که صدها میلیون دلار را در حمایت از گروههای به اصطلاح مخالف میانه رو ولی در واقعیت تروریستی داعش و جبهه نصرة استفاده کردند.» همچنین هیلاری کلینتون در زمان وزارت خارجهاش، در یک یادداشت محرمانه که اخیرا افشاء شد، تصریح کرده که عربستان منبع اول تغذیه تروریسم در جهان است.
موسویان با تشریح نقش سازنده ایران درثبات منطقه مینویسد: کنشهای منطقهای ایران چه در افغانستان، چه در عراق و سوریه به عنوان یکی از عوامل اصلی عدم فروپاشی این کشورها شده است. ایران نقش بسیار تأثیرگذاری را در ثبات سیاسی افغانستان بعد از حمله سال ۲۰۰۱ ائتلاف بین المللی به رهبری آمریکا داشت. روی کار آمدن دولت حامد کرزای (در صورتی که متحدین ایران نظیر ائتلاف شمال و گروههای تاجیک، ازبک و هزاره از قدرت بالایی برخوردار بودند) تا حد بالایی به دلیل موافقت و همکاری گروههای متحد ایران بود.
در عراق و سوریه هم حضور ایران و سیاستهای آن از دلایل تعیین کننده عدم فروپاشی نظامهای سیاسی و حاکمیت ملی این دو کشور بوده است. به طور مثال سیاست کشورهای جهان غرب و آمریکا که بر مبنای حذف بشار اسد بود، اکنون به صورت چشمگیری به دیدگاه ایران نظیر آتش بس، تشکیل دولت وحدت ملی متشکل از حاکمیت فعلی و گروههای مخالف، فراهم کردن زمینه دوره انتقالی و در نهایت برگزاری انتخابات سراسری تحت نظارت بین المللی نزدیک شده است. جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا، نیز در نشست گروههای مخالف در عربستان که در ژانویه سال جاری صورت گرفت «نزدیک شدن الویتهای گروههای مخالف و شورشی به نقشه راه صلح مورد حمایت ایران و روسیه را شرط شرکت این گروهها در گفتگوهای صلح عنوان کرد.»
آقای ظریف وزیر خارجه ایران تصریح کرد که ایران دنبال تقابل با عربستان نیست. اما عربستان چنین سیاستی را در مورد ایران دنبال نمیکند. با وجود حمایت سعودی از تجاوز صدام با ایران و کشتن و زخمی کردن حدود ۴۰۰ تن از حجاج ایرانی، تهران بدنبال ایجاد همکاری منطقهای برای صلح بود. همچنین در سال ۱۹۹۸، جمهوری اسلامی بسته امنیتی با عربستان را توسط رئیس جمهور فعلی ایران، حسن روحانی، به امضا رساند. عربستان از عمل به تعهدات خود در سالهای بعد تخطی کرد زیرا اکنون اسناد ویکی لیکس فاش ساخته که عربستان به آمریکا برای حمله به ایران فشار آورد.
در شرایط فعلی که تنش بالا در روابط ایران و عربستان به دلیل کشته شدن ۴۶۰ تن از حجاج ایرانی در حادثه حج امسال و عدم یک عذر خواهی ساده از سوی ریاض، شرایط بدتر شده است و باید به این تقابل خاتمه داده شود.
این مقاله در پایان درمورد راه برون رفت تقابل ایران و عربستان میگوید: در نهایت «بازی سرزنش متقابل» نمیتواند بازی آخر بین دوکشور باشد. مقامات ایران در عالیترین سطوح آماده حل اختلافات باعربستان از طریق دیپلماسی هستند. رهبری عربستان هم باید سیاست حاصل جمع صفر را کنارگذاشته و برای حل مشکلات وارد گفتگوی مستقیم باایران شود.
قدم اول میتواند احیاء توافقنامه امنیتی ایران و عربستان است که در سال ۱۹۹۸ توسط دکترروحانی دبیر وقت شورایعالی امنیت ملی و رییس جمهور فعلی ایران به امضاء رسیده است.
قدم دوم گفتوگو و همکاری دو کشور برای ایجاد یک سیستم همکاری منطقهای جامع بین ایران، عراق و کشورهای حوزه همکاری خلیج فارس (GCC) در مورد همکاریهای سیاسی، امنیتی اقتصادی وفرهنگی ازجمله مبارزه با تروریسم و عاریسازی منطقه از سلاحهای کشتار جمعی، میباشد.
الگوی مذاکرات هستهای که به یک توافق برد-برد منجر شد، الگوی مناسب است. برجام بدون باور به تفکر برد-برد قطعاً دست یافتنی نبود، تفکری که ایران همیشه به آن پایبند بوده است.
متن کامل مقاله به شرح ذیل است:
کشمکش عربستان -ایران و پایان آن
حسین موسویان و مهردار صابری
چندی پیش وزیر امور خارجه عربستان، عادل الجبیر، در یادداشتی در روزنامه نیویورک تایمز بر آنچه «لزوم پایبندی ایران به قوانین بین المللی، پرهیز از سیاستهای هژمونیک و توسعه طلبی سرزمینی» خواند، تاکید کرد. او در ادامه با متهم کردن ایران به «فعالیتهای تروریستی» برپیشبرد اهداف منطقهای خود اشاره کرد. طرح این اتهامات در فضای مملو از خشونت و هرج و مرج در گوشه و کنار جهان عرب، ضرورت نگاه واقع بینانه به این سیاست و جهت گیری عربستان را نمایان میسازد.
او گفت: «ایران باید بین نظام وستفالی (Westphalian System) (اصل حاکمیت دولت ملت و عدم مدالخه در کشورهای دیگر) و رفتار انقلابی خود یکی را انتخاب کند.» شبیه این عبارت که در ماههای اخیر بارها از سوی مقامات سعودی در رابطه با ایران مطرح شده است، یاد آور نظریات وزیر خارجه اسبق آمریکا، هنری کیسینجر، در کتاب نظم جهانی میباشد. در این کتاب، هنری کیسینجر ضرورت انتخاب ایران بین یک کشور انقلابی -ایدئولوژیک یا یک کشور عادی را مطرح میکند. البته آنچه وزیر امور خارجه عربستان سهواً یا عمداً از کتاب کیسینجر در رابطه با ایران از قلم انداخته است، باور نویسنده کتاب به این است «که در میان کشورهای منطقه، ایران طولانیترین تاریخ و منطقیترین درک را از کشور داری را داراست» و بعد این جمله را ذکر میکند که «برای کشورها، تاریخ نقشی را بازی میکند که شخصیت و کاراکتر برای انسانها».
آنچه که تاریخ درباره ویژگیهای عربستان به عنوان یک کشور میگوید آن است که از بدو موجودیت به عنوان کشور پادشاهی عربستان سعودی همواره نقشی مخرب، بیثبات کننده، و در مواردی متعدد خارج از عرف، نظام و قوانین بین المللی داشته است و اتهاماتی که عربستان درباره ایران مطرح میکند، اساسا از هیج یک از شواهد و مدارک تاریخی پیروی نمیکند.
به عنوان مثال، تجاوز عربستان به یمن که از سال گذشته آغاز شده است، اساسا با آنچه حمایت از عبد ربه منصور هادی، رئیس جمهور پیشین و جلوگیری از نقش حوثیها در کشور تناسبی ندارد، چراکه از لحاظ قانونی دوره ریاست جمهوری هادی در تاریخ ۲۱ ژانویه ۲۰۱۴ به پایان رسیده بود و بعد از آن هم انتخاباتی برای بازگشت مجدد او به قدرت برگزار نشد. ثانیا، جنبش انصارالله و حوثیهای زیدی بخش بزرگی از مردم یمن (حدوداً ۴۰ درصد) را تشکیل میدهند و برای سالیان دراز تا اوایل دهه ۶۰ میلادی در یمن حکمرانی میکردند. بنابراین نسبت دادن این گروه به عنوان ابزار ایران برای جنگ نیابتی در یمن به طور کلی فاقدمشروعیت است. عربستان از چندین دهه قبل از استقرار جمهوری اسلامی، همواره در یمن با اشکال مختلف از جمله تجاوز نظامی آشکار، حمایت مالی از فرقهها و گروههای تندرو، یک عنصر بیثبات کننده یمن بوده است.
هم زمان با انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹ و شروع جنگ تحمیلی اندکی بعد از ان، کشورهای حوزه همکاری خلیج فارس (بلاخص عربستان سعودی) با حمایت گسترده مالی و سیاسی از صدام حسین، در جنگی که بالغ بر پانصد میلیارد دلار خسارت برای ایران به بار آورددخالت مستقیم داشتند. کشتار بیش از ۲۷۵ نفر از حجاج ایرانی در مراسم حج سال ۱۹۸۷ که منجر به قطع روابط دیپلماتیک بین دو کشور شد را هم باید جزء موارد عدم رعایت حسن همجواری در سیاستهای عربستان در سالهای اولیه بعد از روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی در ایران دانست. در سالهای اخیر هم مواردی هم چون فشار عربستان به ایالت متحده «برای تشدید فشارهای اقتصادی و به راه انداختن جنگ نظامی با ایران»، فرستادن نیروی نظامی به بحرین برای سرکوب معترضان به شرایط خفقان سیاسی در آن کشور، حمایت از دخالت غرب در لیبی برای سرنگون کردن رژیم معمر قذافی که موجب هرج و مرج در آن کشور گردیده است و همچنین حمایت از کودتای نظامی در مصر، از جمله مواردی هستند که باید به سیاهنامه فعالیتهای بیثبات کننده و خارج از عرف و قوانین بین المللی عربستان اضافه نمود. علاوه بر موارد ذکر شده، آنچه عربستان درحمایت از افکار، ایدئولوژی گروههای تندرو و تروریستی در حال حاضر انجام میدهد، نه تنها یک تهدید مستقیم برای امنیت منطقه بوده، که به عنوان یک عنصر بیثبات کننده برای امنیت بین المللی است. حمایت عربستان چه به صورت مالی و لجستیکی و چه به صورت ایدئولوژیکی، در ایجاد گروههای تروریستی نظیر طالبان و القاعده بر کسی پوشیده نیست. اما حمایت عربستان ازپدیده داعش در عراق و سوریه و هچنین زمینه سازی برای فعالیت این گروه در یمن، لیبی، کشورهای شمال آفریقا و نفوذ بالقوه آن به اروپا، موجب بهانه دخالت قدرتهای جهانی در امور خاورمیانه شده است، که احتمال شعله ور کردن یک درگیری بزرگتر منطقهای و فرا منطقهای را میسر میسازد.
رسوایی سیاستهای ریاض بحدی است که موجب واکنش انتقادی ایالت متحده مهمترین حامی بین المللی این کشور شده است. سال گذشته در یک سخنرانی در دانشگاه هاروارد، جو بایدن، معاون ریاست جمهوری امریکا به نقش مخرب شرکای منطقهای خود نظیر عربستان و امارات متحده عربی اشاره کرد و افزود که «بزرگترین مشکل ما در بحران سوریه نه دولت بشار اسد که متحدانمان نظیر عربستان، امارات و ترکیه هستند که صدها میلیون دلار را در حمایت از گروههای به اصطلاح مخالف میانه رو ولی در واقعیت تروریستی داعش و جبهه نصرة استفاده کردند.» همچنین هیلاری کلینتون در زمان وزارت خارجهاش، در یک یادداشت محرمانه که اخیرا افشاء شد، تصریح کرد ه که عربستان منبع اول تغذیه تروریسم در جهان است.
همانطور که قبلا اشاره شد، کنشهای منطقهای ایران چه در افغانستان، چه در عراق و سوریه به عنوان یکی از عوامل اصلی عدم فروپاشی این کشورها شده است. ایران نقش بسیار تأثیرگذاری را در ثبات سیاسی افغانستان بعد از حمله سال ۲۰۰۱ ائتلاف بین المللی به رهبری امریکا داشت. روی کار آمدن دولت حامد کرزای (در صورتی که متحدین ایران نظیر ائتلاف شمال و گروههای تاجیک، ازبک و هزاره از قدرت بالایی برخوردار بودند) تا حد بالایی به دلیل موافقت و همکاری گروههای متحد ایران بود.
در عراق و سوریه هم حضور ایران و سیاستهای آن از دلایل تعیین کننده عدم فروپاشی نظامهای سیاسی و حاکمیت ملی این دو کشور بوده است. به طور مثال سیاست کشورهای جهان غرب و آمریکا که بر مبنای حذف بشار اسد بود، اکنون به صورت چشمگیری به دیدگاه ایران نظیر آتش بس، تشکیل دولت وحدت ملی متشکل از حاکمیت فعلی و گروههای مخالف، فراهم کردن زمینهٔ دوره انتقالی و در نهایت برگزاری انتخابات سراسری تحت نظارت بین المللی نزدیک شده است. جان کری، وزیر امور خارجه امریکا، نیز در نشست گروههای مخالف در عربستان که در ژانویه سال جاری صورت گرفت «نزدیک شدن الویتهای گروههای مخالف و شورشی به نقشه راه صلح مورد حمایت ایران و روسیه را شرط شرکت این گروهها در گفتگوهای صلح عنوان کرد.»
افق پیش رو
آقای ظریف وزیر خارجه ایران تصریح کرد که ایران دنبال تقابل با عربستان نیست. اما عربستان چنین سیاستی را در مورد ایران دنبال نمیکند. با وجود حمایت سعودی از تجاوز صدام با ایران و کشتن و زخمی کردن حدود ۴۰۰ تن از حجاج ایرانی، تهران بدنبال ایجاد همکاری منطقهای برای صلح بود. همچنین در سال ۱۹۹۸، جمهوری اسلامی بسته امنیتی با عربستان را توسط رئیس جمهور فعلی ایران، حسن روحانی، به امضا رساند. عربستان از عمل به تعهدات خود در سالهای بعد تخطی کرد زیرا اکنون اسناد ویکی لیکس فاش ساخته که عربستان به آمریکا برای حمله به ایران فشار آورد.
در شرایط فعلی که تنش بالا در روابط ایران و عربستان به دلیل کشته شدن ۴۶۰ تن از حجاج ایرانی در حادثه حج امسال و عدم یک عذر خواهی ساده از سوی ریاض، شرایط بدتر شده است.
در نهایت بازی سرزنش متقابل تمیتواند بازی آخر بین دوکشور باشد. مقامات ایران در عالیترین سطوح آمده حل اختلافات باعربستان از طریق دیپلماسی هستند. رهبری عربستان هم باید سیاست حاصل جمع صفر را کنارگذاشته و برای حل مشکلات وارد گفتگوی مستقیم باایران شود.
قدم اول میتواند احیاء توافقنامه امنیتی ایران و عربستان است که در سال ۱۹۹۸ توسد دکترروحانی دبیر وقت شورایعالی امنیت ملی و رییس جمهور فعلی ایران به امضاء رسیده است.
قدم دوم گفتوگو و همکاری دوکشور برای ایجاد یک سیستم همکاری منطقهای جامع در مورد همکاریهای سیاسی، امنیتی اقتصادی وفرهنگی ازجمله مبارزه با تروریسم و عاریسازی منطقه از سلاحهای کشتار جمعی، بین ایران، عراق و کشورهای حوزه همکاری خلیج فارس (GCC) است.
الگوی مذاکرات هستهای که به یک توافق برد-برد منجر شد، میتواند الگوقرارگیرد. برجام بدون باور به تفکر برد-برد قطعاً دست یافتنی نبود، تفکر برد-برد مسیری است که ایران همیشه به آن پایبند بوده است.