نگاهی به پایداری ناپایدار اصولگرایان
کمتر از نه ماه تا انتخابات باقی مانده و باید دید در لیستهای اصولگرایی سهمیه اصولگرایان پایداری چقدر خواهد بود.
جبهه پایداری این روزها برای ائتلاف به دنبال همراه میگردد٬ اما موفقیت چندانی به دست نمیآید؛ یک روز باهنر میگوید با تندروها ائتلاف نخواهد کرد و کسی برای دستبوسی پایداریها نمیرود؛ زمانی هم به اختلافات خود با پایداری اشاره میکند که پیش از این بیشتر خود را نشان میداد. فردایش سایت دولت بهار اطلاعیه مینویسد که جبهه پایداری هیچ ربطی به احمدینژاد ندارد. روزی دیگر نزدیکان قالیباف میگویند با تندروی جبهه پایداری نسبتی ندارد. خلاصه آنکه در اختلافی که میان اصولگرایان سنتی و نزدیکان احمدینژاد رخ داده، جایی برای جبهه پایداری نیست و این جریان سیاسی که از ابتدا محصول شکاف و انشقاق اصولگرایی بود٬ همچنان خصوصیت زمان تولد خود را حفظ کرده است.
جالب اینجاست جبهه پایداری در شیفتگی محمود احمدینژاد هم ویژگی لحظه تشکیل خود -شکاف- را از دست نداد و از رییس جمهور سابق هم جدا شد تا آیتالله مصباح در تردید به کسی که اطاعت از او را اطاعت از خدا میداند٬ گفت: «هنوز هم برای بنده این یک معمایی است که اینچنین آدمی با این فراست با این هوش با این کارآمدی، چطور شیفته یک نفری میشود که از خودش ضعیفتر است و صدها نقطهضعف در آن قابل رویت است... دیدیم که این شخص مسالهدار (رحیم مشایی)، این آقا را مسخر کرده و او توی مشتش هست.»
در این میان٬ اعضای جبهه پایداری خیلی توان یا اجازه نقد جریان اصولگرایی را هم ندارند؛ آنها از طرف یاران قالیباف متهم به شکستن ائتلاف میشوند و از طرفی دیگر به کارت احمدی نژاد برای ورود به انتخابات نیاز دارند.
حزب بازی و ضد حزب بازی در جریان اصولگرا
به گزارش ایلنا جریان اصولگرا در بطن خود به صورت قبیلهای اداره میشود. در حالی اصولگرایان امیدوارند از جلسات حضرات آیات یزدی و موحد کرمانی و مصباح یزدی بوی ائتلاف به مشام برسد٬ که بسیاری از شخصیتهای تاثیرگذار این جریان در این جلسات نیستند؛ نه سردار قالیباف که بالاترین رای اصولگرایان را برای ریاست جمهوری داشت و نه علی لاریجانی که امروز برای سال هشتم متوالی بر صندلی ریاست مجلس اصولگرایان تکیه زده و نه محسن رضایی که لااقل در چند استان روحانی را شکست داده بود٬ و نه باهنر که این روزها علاقه دارد نقش پدر برای احزاب راست سنتی بازی کند و بالاخره نه محمود احمدینژاد که هشت سال دولت را در دست اصولگرایان نگه داشت.
همه این افراد بازی سیاسی خود را ادامه میدهند و جبهه پایداری در این خیال خوش است که یک ضلع محور ائتلاف اصولگرایان است. نگاه جریان اصلاحات هم به جلسات وحدت تحلیل دور از واقعیتی به نظر نمیرسد. موسوی لاری در گفتوگو با ایلنا این را مطرح کرده بود که «تا کنون نیز از هیچ کسی نشنیدهام که آقای مصباحیزدی منادی وحدت باشد. او همیشه گفته آنچه من میگویم حق است و گفتههای دیگران باطل است. کسی که خود را حق و دیگران را باطل میداند٬ نمیتواند مرجع وحدت باشد.»
نیروهای تندرو اصولگرا با روی کار آمدن دولت جدید سعی کردند در صف اول منتقدان دولت قرار گیرند و به خصوص نمایندگان این جریان در مجلس تبدیل به تریبون اصلی مخالفان دولت شدند. تعداد نمایندگان پایداری به اندازهای نبود که تعیینکننده باشند و در آخرین وزن کشی مجلس٬ در انتخاب هیات رییسه٬ رای اندک روحالله حسینیان تمام اندازه این جریان نشان داد که بعید است بتوانند تهدیدی برای بقای وزیران باشند و برای پیش بردن برنامههای خود نیاز به امضای دیگر نمایندگان داشتند؛ امضاهایی که البته کم و بیش تکذیب میشد.
با این حال فراکسیونهای پیدا و پنهان مجلس در این مدت توانستهاند از این پتانسیل بیشترین بهره را ببرند. هر گاه یکی از ژنرالهای مجلس تصمیمی برای استیضاح یا سوال از وزیران گرفته برای تکمیل امضاها سراغ اعضای این جریان فکری رفته و در بسیاری موارد تریبون اعتراض را هم به آنان داده است؛ از آن سو٬ تعدادی از اعضای این جریان برای کسب وزن بیشتر در مجلس هرگونه نسبت خود را با این جریان فراموش کردند یا خود را عضوی عادی خواندند و درباره برخی دیگر نیز شایعههایی به گوش رسید.
هر جا قرار است بیانیه و شبنامهای صادر شود یا روش جدیدی برای اعتراض خلق شود٬ آنها هستند. هر وقت طرح غیر کارشناسی نیاز به امضا داشته باشد امضای آنها هست؛ چه پای MPT و (نه NPT) باشد و چه طرح سه فوریتی.
از سوی دیگر تفکر «اصولگرایی ناب و خالص» که از سوی جبهه پایداری مطرح میشود٬ وحدت پایداری را با جریان اصولگرا به تاخیر میاندازد٬ از سوی دیگر سیاست اعتدال که فعلا غلبه بیشتری در فضای سیاسی دارد٬ اصولگرایان را در آستانه انتخابات آینده به این درک نزدیک میکند که خیلی نیازی به همراهی جبهه پایداری نیست و جلسات ائتلاف بدون حضور نمایندگان این جریان پیش برده شود و هنوز اعتمادی به جریان پایداری نیست و علنا این پیام رسانده شده که وحدت پایداری و اصولگرایی ممکن نیست٬ پس پایداری دیگر خود را محور وحدت اصولگرایی نخواند. با این همه ناگفته پیداست که منابع مالی همان چیزی است که بیش از هر موضوع دیگر میتواند نوع ائتلافها را معلوم کند. کمتر از نه ماه تا انتخابات باقی مانده است. باید دید در لیستهای اصولگرایی چند خانه به اصولگرایان پایداری اختصاص مییابد.