بچههای لانه امروز چه میکنند؟
هرچه از زمان انقلاب دورتر میشد، اشترکات دانشجویان نیز با هم بیشتر فاصله می گرفت. چه اینکه امروز اشتراکات عبدی و اصغرزاده به مراتب کمتر از آن روزهاست، چه رسد به اشتراکات عزیز جعفری و عزتالله ضرغامی با آنها. در سالهای دهه هفتاد، عباس عبدی همکلاس قدیم خود؛ ابراهیم اصغرزاده را موشی در دیگ اصلاحات توصیف میکرد. بدین ترتیب نسل بچههای لانه یکی یکی از هم فاصله گرفتند
«وقتی وارد آنجا شدم، اولین کاری که کردم تلفن زدم به دفتر امام در قم، عرض کردم مرحوم آقا سید احمد آقا بیایند پای گوشی، گوشی را گرفتند، گفتم من الان داخل سفارت آمریکا هستم، همراه دانشجویانی که آمدهاند وارد اینجا شدهاند. شما به اطلاع امام برسانید اگر اصل این کار را کار نادرستی میدانند همین حالا جواب دهید و اینها میروند بیرون…! حاج احمد آقا وقتی برگشتند فقط این جمله را گفتند که امام فرمودند: بگویید خوب جایی را گرفتید، محکم نگه دارید.»
اینها بخشهایی از یاداشتهایی است که آیتالله موسوی خوئینیها در جریان تسخیر سفارت آمریکا نوشته است. تسخیری که بعد از آمدن نظر مساعد امام به قول موسوی خوئینیها، تفسیر و شرح شادی و شور دانشجویان مشکل بود؛ فکر میکردند کاری کردهاند کارستان و حالا هم تائید امام رسیده است.
دانشجویانی که میخواستند صدایشان را به دنیا برسانند، راهی نمیشناختند که جوابگوی حرفهای آنها باشد. بدین ترتیب برای اعلام حرفهایشان به دنیا از راهی استفاده کردند که پیش از آنها گروهی از چپگراها نیز انجام داده بودند. تسخیر سفارت آمریکا ابتدا به وسیله نیروهای چپگرا انجام شد که البته حمایت امام خمینی(ره) را به دنبال نداشت. همین اقدام مدتی بعد توسط دانشجویان اسلامی که بعدها به دانشجویان پیرو خط امام مشهور شدند، انجام شد.
بنا به گفته این دانشجویان سختیها و موانع حساب شد تا در نهایت چهل و هشت ساعته کار را در همان محدوده مفتح و طالقانی تمام کنند. به گفته ابراهیم اصغرزاده «هیچکدام گمان نمیکردند این ماجرا تا ۴۴۴ روز دیگر هم ادامه پیدا کند.»
قول عدم تشکیل حزب ماندگار نشد
بچههای لانه پس از این اتفاق همگی به یکدیگر قول میدهند از ورود به دولت پرهیز کنند و حتی به اسم این اتفاق حزبی نسازنند و جمع ۴۰۰ نفره نیز حزبی هم تشکیل ندهند و از آن بهرهبرداری سیاسی نکنند. مرحوم رجایی، عباس دوزدوزانی را نزد بچهها میفرستد تا در دولت حضور یابند اما بچهها قبول نمیکنند. هرچند ابراهیم اصغرزاده اعتقاد داشت عدهای از بچهها دور از چشم ما به بعضیها سمپات داشتند.
هرچه بود قول بچهها زیاد دوام نیاورد و در مجلس دوم بود که از دل بچههای لانه دفتر تحکیم وحدت تاسیس شد و در مجلس سوم حتی روبروی جامعه روحانیت مبارز لیست ارائه کردند و این چنین شد که بچههای لانه در قسمتهای مختلف پخش شدند و جالب آنکه در سه قسمت بیشتر حضور نیافتند، عدهای وزارت خارجه رفتند و رایزنیهای بینالمللی کردند و عدهای جذب کارهای اطلاعات و امنیتی شدند و به سپاه رفتند و عدهای هم به جهاد رفتند و جذب هیاتهای ۷نفره شدند.
به اعتقاد برخی کارشناسان نسل دانشجویان تسخیرکننده سفارت آمریکا به یمن بالا رفتن از دیواری چند متری به دنیای سیاست راه یافتند و کمتر میان آنها پیدا میشد یا اصلا پیدا نمیشد کسی که با مدرک علوم سیاسی به سمت عمل سیاسی و پراتیک سیاسی رفته باشد. با این همه نسل سیاستمداری که که گمان میکردند سیاست بلدند اما هنگامی که به مرکز تحقیقات استراتژیک رفتند، دریافتند کار انقلابی آسان است اما کار اصلاحطلبی به مفهوم عام و نه جریان سیاسی مشکل است، چراکه اولی معادلهای تکمجهولی را حل میکند و دومی نیازمند بررسی و حل معادلهای چند مجهولی و چند وجهی است و به جای عمل سیاسی، توسعه و علم سیاست نیاز است.
در عرصه سیاست تا کسی احساس نکند در خطر افتاده و بقای سیاسیاش در معرض خطر است به سمت حرفهای شدن نمیرود و اگر سیاستمداری حرفهای نیست، یعنی بقای سیاسیاش را در خطر نمیبیند و اصولا نیاز به رقابت ندارد. این همان مسئلهای بود که نسل لانه آن را مدیون آیتالله موسوی خوئینیها هستند؛ نسلی که در مرکز تحقیقات میآموخت که چگونه سیاست را به عنوان یک حرفه تلقی کنند و به سهولت ورود به سیاست از طریق بالا رفتن از روی دیوار بسنده نکردند.
نسل بچههای لانه چه شدند؟
هرچه از زمان انقلاب دورتر میشد، اشترکات دانشجویان نیز با هم بیشتر فاصله میگرفت. چه اینکه امروز اشتراکات عبدی و اصغرزاده به مراتب کمتر از آن روزهاست، چه رسد به اشتراکات عزیز جعفری و عزتالله ضرغامی با آنها. در سالهای دهه هفتاد، عباس عبدی همکلاس قدیم خود؛ ابراهیم اصغرزاده را موشی در دیگ اصلاحات توصیف میکرد. بدین ترتیب نسل بچههای لانه یکی یکی از هم فاصله گرفتند.
ابراهیم اصغرزاده که زمانی سخنگوی دانشجویان پیرو خط امام بود و پشت میز قدیمی سفارتخانه مینشست و سوالات خبرنگاران را پاسخ میداد، ابتدا فرمانده سپاه قزوین شد و بعد به مجلس رفت. اصغرزاده زمانی به شورای شهر راه یافت. در آخرین انتخابات شورای شهر حتی حاضر نشد نامش را در لیست اصلاحطلبان بگذارد و مستقل وارد شد که البته موفق به ورود نشد. وی این روزها مشغول تحلیلهای خود از وضعیت سیاسی کشور و موقعیت اصلاحطلبان است. سال ۷۶ دانشجویی از اصغرزاده پرسید چگونه میان تایید و انجام اقدام حمله به یک سفارتخانه و دفاع کنونیاش از گفتگوی تمدنها به نقیضین نمیرسد. به نظر میرسد اصغرزاده هنوز پاسخی برای این سوال نیافته است.
طاهره رضازادهدر جریان تسخیر سفارت آمریکا با ابراهیم اصغرزاده ازدواج کرد.
عزتالله ضرغامیهمچون اکثر بچهها به سپاه رفت و بعد هم به ارشاد پیوست و سپس به صداوسیما رفت و از معاونت امور مجلسها به ریاست این سازمان عریض و طویل رسید و مدتی تا پایان ریاستش بر این سازمان نیز باقی نمانده است و این روزها کمتر نقطه مشترکی با تحکیم وحدت دارد.
محمد نعیمیپور کارشناس مهندسی شیمی دانشگاه صنعتی شریف؛ زمانی مجری طرح سد و نیروگاه کارون بود و زمانی دیگر مدیر مطالعات مرکز تحقیقات استراتژیک شد و در دوران اصلاحات به عنوان کاندیدای جبهه مشارکت اسلامی از سوی مردم به نمایندگی در مجلس ششم راه یافت و سپس روزنامه یاس نو را راهاندازی کرد که البته عمر آن دیر نپایید و توقیف شد.
محسن امینزاده ابتدا به وزارت ارشاد رفت و بعد راهی وزارت خارجه شد و به معاونت این وزارتخانه رسید. امینزاده از اعضای موسس جبهه مشارکت ایران اسلامی بود که البته پس از حوادثسال ۸۸ به زندان رفت.
معصومه ابتکار یا «خواهر مری» گروگانها، رشته دانشگاهیاش را عوض کرد و علوم آزمایشگاهی و ایمنیشناسی خواند و زمانی هم سردبیر کیهان انگلیسی شد و هم در دولت اصلاحات و هم در دولت یازدهم، رئیس سازمان حفاظت محیط زیست و معاون رئیس جمهور در این زمینه شد.
عباس عبدی راه دور و درازی را پیمود و ابتدا به شیراز رفت تا در شهر همسرش باشد، آنجا به هیات ۷ نفره رفت و دبیر ستاد شد و بعد هم به قسمت اطلاعات خارجی دفتر اطلاعاتی و تحقیقاتی نخستوزیری رفت و وزارت اطلاعات را هم بدون استعفا ترک کرد و یکراست به عنوان مسئول دفتر پژوهشهای اجتماعی معاونت سیاسی دادستان کل کشور منصوب شد. سال ۵۸ عبدی سنگ بنای اتحادیه انجمنهای دانشگاههای سراسر کشور یا تحکیم وحدت کنونی را بنا نهاد. نامی که به گفته خودش از زبان امام خمینی شنیده بود: «بروید تحکیم وحدت کنید.» وقتی هم که آیتالله موسوی خوئینیها از دادستانی به مرکز تحقیقات آمد عباس عبدی را هم با خود آورد و مسئولیت فرهنگی تحقیقات استراتژیک را در قالب معاونت به او سپرد. زمانی بعد که اصلاحطلبان همه تریبونهای خود را یکی یکی از دست میدادند، از روزنامه سلام سر درآورد و مشغول به تئوریپردازی اصلاحات شد. عضو شورای مرکزی مشارکت سال ۷۷ به دیدار «باری روزن » رفت تا در کنار گروگان سابقش بنشید.
رضا سیفاللهی ابتدا به سپاه رفت و سپاه پاسداران اصفهان را با دوستان خود تاسیس کرد و پس از آن به عنوان مسئول اطلاعات کل سپاه منصوب شد و سپس به عنوان رئیس ستاد مرکزی سپاه منصوب شد. سیفاللهی تا فرماندهی کل نیروی انتظامی از سالهای ۷۱ تا ۷۵ نیز پیش رفت و مدتی بعد هم معاون امنیت داخلی دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی شد و اینک در مجمع تشخیص مصلحت نظام مشغول فعالیت است.
محسن میردامادی ابتدا مسئول روابط بینالمللی سپاه شد و بعد استاندار خوزستان شد و سپس به مجلس ششم راه یافت و بعد هم مثل عبدی و نعیمیپور و… به مرکز تحقیقات رفت و در دهه هفتاد به دنبال تحصیل علم روانه انگلستان شد و با دکترای علوم سیاسی بازگشت و پس از سال ۸۸ به زندان رفت.
علیاکبر زحمتکش مسئول عملیات تسخیر و حفاظت از گروگانها تنها فردی بود که در دادگاههای آمریکا به خاطر بازداشتن یکی از گروگانها از نابود کردن اسناد تحت پیگرد قرار گرفت. زحمتکش بعدها به وزارت نیرو پیوست. در سالهای بعد همچنان اسناد را دنبال میکرد و مدتی هم به خاطر شکایت از شهردار بیرجند برای بر حیف و میل نمودن وجوه شهرداری معروف شده بود.
رحیم باطنی خیلی در نگاه داشتن احساساتش موفق نبود و به خاطر اسناد که میگفتند مربوط به ارتباط ناصر میناچی وزیر ارشاد دولت موقت با سفارت امریکا است، رحیم باطنی نتوانست بر احساساتش غلبه کند و سخنان تندی علیه نهضت آزادی بیان کرد. باطنی که نماینده دانشجویان دانشگاه ملی (شهید بهشتی) در شورای مرکزی بود، بعدها معاون جهاد دانشگاهی کشور شد و مدتی هم به وزارت نیرو رفت.
حبیبالله بیطرف ابتدا به سپاه رفت و بعد هم به جهاد پیوست و مرکز تحقیقات جهاد کشاروزی را از خود به یادگار گذاشت و آن را تاسیس کرد و در زمان موسوی، استاندار یزد شد و در زمان خاتمی هم به وزارت نیرو رفت و وزیر آن شد.
محمد علی جعفری یا عزیز جعفری متولد یزد در دانشکده معماری دانشگاه تهران تحصیل کرد و به سپاه پیوست و بزودی با فراگیری فنون رزمی، اولین گردان زرهی سپاه را ایجاد کرد. فرماندهی تیپ عاشورا، قرارگاه قدس و قرارگاه نجف در دوران جنگ و فرماندهی نیروی زمینی سپاه به مدت ۱۳ سال و ۵ سال فرماندهی قرارگاه ثارالله تهران از جمله مسئولیتهای عزیز جعفری بود. وی در زمستان ۸۶ با حکم فرماندهی کل قوا، فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد.
اکبر رفان اولین فرمانده نیروی هوایی سپاه لقب گرفت. حسین دهقان مدتی به لبنان رفت و در دهه ۸۰ رئیس بنیاد شهید انقلاب اسلامی شد.
علیرضا افشار دورهای به عنوان رئیس ستاد مشترک سپاه پاسداران انتخاب شد و بعد از آن فرمانده کل بسیج و معاون فرهنگی ستاد کل نیروهای مسلح بود.
علی حاتمی از اولین کسانی بود که از دیوار سفارت امریکا عبور کرد. در عکس معروف ورود دانشجویان از بالای در، علی حاتمی در حالی که به دوربین نگاه میکند، دیده میشود.
حسین سیف از دیگر دانشجویان خط امام مجروح شد ولی به طرز معجزهآسایی نجات یافت. سیف فاتح لانه، فرمانده بازی دراز در عملیات خیبر در سال ۶۳ به شهادت رسید.
مهدی رجببیگی مسئولیت قرائت بیانیهها را برعهده داشت. رجببیگی که قلم و بیان رسایی داشت، از سالها قبل با انتشار نشریه طنز «جیغ و داد» را به همراه اسرافیلیان منتشر میکرد. رجب بیگی در مهر ۶۰ به دست منافقین در خیابانهای تهران به شهادت رسید.
حاتم قادری و جواد مظفر دو دانشجوی دانشگاه ملی با بیان اینکه هرچند تسخیر، یک حرکت ضدامپریالیستی است، اما این راه مبارزه با امپریالیسم نیست! از لانه خارج شدند.
تقی محمدی همان روزهای اول، باری روزن، وابسته مطبوعاتی سفارت امریکا که به زبان فارسی نیز تسلط داشت را به میان خبرنگاران آورد. محمدی که از نزدیکان بهزاد نبوی و خسرو تهرانی بود، بعدها به اطلاعات نخستوزیری رفت و پس از انفجار هشت شهریور به سفارت ایران در افغانستان فرستاده شد، اما اسدالله لاجوردی به دلیل نزدیکی او با مسعود کشمیری عامل انفجار نخستوزیری، او را از کابل فراخواند و بازداشت کرد. تقی محمدی که در بازداشتگاه برای اعتراف اعلام آمادگی کرده بود، به طرز مشکوکی ساعاتی بعد با کمربند خودکشی کرد. کارشناسان امنیتی دادستانی انقلاب معتقد بودند که اینگونه خودکشی با توجه به اینکه تقی محمدی بر روی رگهای گردنش چوب کبریت گذاشته بود، امکان ندارد و اشخاص دیگری احتمالاً او را کشتهاند و بعد حلقآویزش کردهاند.
عباس زریباف از ابتدای سال ۵۸ وارد سازمان مجاهدین خلق شده بود وارد بخش اطلاعات شد و به نقل از سایت این گروهک ماموریتهایی در جهت کشف اقدامات سپاه پاسداران انجام داد. او در سال ۶۰ به زندگی مخفی روی آورد و در سال ۶۱ از ایران خارج شد. زریباف در چهارمین روز عملیات مرصاد به هلاکت رسید.
فیروزآبادی همسر شهید شوریده و استاد مکانیک دانشگاه شریف، دکتر محمدحسین صادقی عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس، دکتر عبدالحسین روحالامینی استاد داروسازی دانشگاه تهران و محمدهاشم پوریزدانپرست، استاد اقتصاد دانشگاه شیراز از چهرههایی بودند که تدریس در دانشگاه را به فعالیتهای دیگر ترجیح دادند.
محسن وزوایی از دانشجویان دانشگاه شریف، مسئولیت اطلاعات - عملیات را برعهده داشت. زودتر از آغاز جنگ به سپاه پاسداران پیوست. با شروع جنگ وزوایی به جبهه غرب رفت و فرماندهی گردانی با کار ویژه عملیات پارتیزانی را برعهده گرفت. او در عملیات فتح بلندیهای بازی دراز فرمانده بود و در این عملیات مجروح شد. در آذر ۱۳۶۰ او فرمانده گردان حبیببن مظاهر تیپ تازه تأسیس محمدرسولالله(ص) شد که در عملیات فتحالمبین این گردان نوک عملیات بود. با تأسیس تیپ ۱۰ سیدالشهدا او فرمانده این تیپ شد و در فروردین ۶۱ با همین تیپ وارد عملیات بیتالمقدس(فتح خرمشهر) شد و در این عملیات بود که در ۲۲ اردیبهشت هنگام هدایت نیروهایش چند کیلومتر مانده به خرمشهر به شهادت رسید.
عباس ورامینی مسئولیت آموزش نظامی دانشجویان را برعهده داشت. ورامینی همانند تعدادی دیگر از دانشجویان در سال ۵۸ با یکی از دختران دانشجوی پیرو خط امام ازدواج کرد و خطبه عقد او را امام خمینی(ره) قرائت کرد. ورامینی در سال ۶۱ با حکم احمد متوسلیان به فرماندهی ستاد لشکر ۲۷ محمدرسولالله(ص) منصوب شد. مسئولیت سپاه ۱۱ قدر و قرارگاه نجف اشرف از دیگر مسئولیتهای او بود. ورامینی سرانجام در ۲۸ آبان ۶۲ در ارتفاعات کانیمانگا و در عملیات والفجر ۴ به شهادت رسید.
محمدرضا خاتمی برادر سیدمحمد خاتمی هم زمانی در میان دانشجویان تسخیرکننده حضور داشته است. خاتمی در مجلس ششم حضور داشت و به نائب رئیسی مجلس رسید و این روزها گه گاه مصاحبهای می کند و فعالیت سیاسی خاصی ندارد.
محمد فاضل، علی صبوری، علیرضا هادیپور، حسین شوریده، غلامحسین بسطامیفرمانده سپاه سوسنگرد در ابتدای جنگ، عبدالرحمن یاعلی مدد، حسین بهادری، فضلالله عابدینی، حمید صفایی، جلال شرفی، رحمتی، رحمان دادمان (وزیر راه و ترابری که در حادثه هواپیما به شهادت رسید) ازدانشجویان پیرو خط امام به شهادت رسیدند.
نسل لانه جز این افراد چهرههای سرشناس دیگری همچون سیدمحمد هاشمی اصفهانی، شمسالدین وهابی، وفا تابش، حسین شیخالاسلام و فروز رجاییفر، کمال تبریزی، احمدرضا کاظمی پسرعموی شهید احمد کاظمی، مهاجر، محمد مهدی، حسین شریفزادگان، محمدرضا بهزادیاننژاد را نیز داشت که هرکدام جدا از دیگری و با تفکری مستقل به فعالیتهای خود ادامه می دهند.
گزارش: فرهاد فرزاد