حسین دهقان در گفتوگو با ایلنا:
هیچ مذاکرهای بدون اجازه رهبری انجام نشده است/ بستن جامعه زمینهساز بروز کنش و واکنش خشونتآمیز میشود/ بده بستان تعریف شدهای در کشور وجود دارد/ تعادل در بهرهمندی از مواهب به هم بخورد، صدایشان در میآید
حسین دهقان گفت: همواره در همه سیستمها تخلف، قانونشکنی، رانتخواری و رانتجویی وجود دارد، مهم این است که شما اجازه ندهید رانتخواری مبنا شود. اکنون همه میخواهند استفاده کنند و در این میان اگر یکی را گفتی نکن، صدایش در میآید. میخواهم بگویم بده بستان تعریف شدهای وجود دارد که رعایت هم را میکنند.
تابستان ۹۹ که به پایان رسید، زنگ آغاز فعالیتهای انتخابات سیزدهمین دوره ریاست جمهوری به صدا درآمد و جناحهای سیاسی، احزاب، کاندیداهای احتمالی و طرفدارانشان یکی پس از دیگری درحال آمادهسازی خود برای حضور در این عرصه بودند که «حسین دهقان» از چهرههای نظامی کشور به صورت رسمی کاندیداتوری خود برای ریاست جمهوری را اعلام و به نوعی چراغ اول را روشن کرد.
اگرچه گمانهزنی درباره کاندیداتوری او و برخی چهرههای دیگر که کاندیداهای سنتی و پای ثابت انتخابات محسوب میشوند، از ماهها قبل وجود داشت اما اعلام حضور او آن هم در روزهای نخست آذر ماه ۹۹ که سپهر سیاسی و عرصه عمومی هنوز چندان انتخاباتی نشده بود، توجهات را به خود جلب کرد.
دهقان که مسئولیتهای مختلف در سپاه پاسداران طی سالهای دفاع مقدس و پس از آن را در سابقه دارد، با پایان انتخابات دوم خرداد ۷۶ و همزمان با خروج محسن(رضایی) از فرماندهی سپاه، به همراه علی شمخانی راهی وزارت دفاع دولت اول سیدمحمد خاتمی شد و معاونت وزیر دفاع تا سال ۸۲ را برعهده گرفت، جایی که نقش تاثیرگذاری در ورود بخش دفاعی کشور به عرصه جدیدی از قدرت سازی در حوزههای سخت و نرم ایفا کرد.
اردیبهشت سال ۸۳ دهقان با حکم خاتمی، معاون رئیس جمهور و رئیس بنیاد شهید شد، سمتی که تا مرداد ۸۸ یعنی پایان دولت اول محمود احمدینژاد در آن حضور داشت. پس از جدا شدن از احمدینژاد به دوست قدیمیاش علی شمخانی در مرکز مطالعات استراتژیک نیروهای مسلح پیوست و معاون او در این مرکز شد. البته یک سال بعد از این و در شرایطی که از علی لاریجانی به عنوان رئیس مجلس و محمدباقر قالیباف در کسوت شهردار تهران حکم مشاور دریافت کرده بود، بهعنوان دبیر کمیته سیاسی، دفاعی و امنیتی مجمع تشخیص مصلحت نظام منصوب شد؛ سمتی که احتمالا زمینهساز حضورش در دولت یازدهم شد.
دهقان در سالهای حضور در وزارت دفاع دستاوردهای قابل توجهی همچون رونمایی از موشک های «قادر، نصر، صیاد» و «پهپاد فطرس» را در کارنامه خود ثبت کرد اما از ابتدای مرداد ۹۶ اعلام کرد که در دولت آینده روحانی حضور نخواهد داشت و در پایان همین ماه با حکم رهبر انقلاب به عنوان مشاور فرماندهی کل قوا در حوزه صنایع دفاعی منصوب شد.
با نگاهی به کارنامه و روند فعالیتهای این نظامی با سابقه که عناوینی چون فرماندهی سپاه تهران، جانشینی و فرماندهی نیروی هوایی سپاه، جانشینی رئیس ستاد مشترک سپاه و مدیرعاملی بنیاد تعاون سپاه را در کارنامه خود دارد، میتوان دریافت که او نیز مانند طیف پرشماری از همسنگران سالهای دفاع مقدس خود به حضور در میدان سیاست علاقه داشت. اما برای این حضور در عرصه برخلاف سایرین بدون عجله و با صبر و حوصلهای مثالزدنی، پلههای پیشرفت به عنوان یک سیاستمدار نظامی را پشتسر گذاشت.
ایلنا در گفتوگویی تفصیلی با دکتر حسین دهقان به بررسی نظرات، مواضع، رویکردها، برنامهها و اهداف این کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری پرداخت.
گفتوگوی خبرنگار ایلنا با حسین دهقان را در ادامه میخوانید:
به پشتوانه مردم و بدون تعلق سیاسی به دو جناح سنتی وارد انتخابات شدهام
بخش عظیمی از مشکلات جامعه ناشی از نزاع بین اصلاحطلبان و اصولگرایان است
شما برای انتخابات ریاست جمهوری اعلام کاندیداتوری کردهاید، این در حالی است سالهای طولانی در نهاد نظامی و بعد از آن در دولتهای مختلف از طیفهای فکری متفاوت مشغول خدمت بودهاید. امروز در قامت کاندیدا روی حمایت و همکاری کدام جناح در کشور و فراتر از آن روی حمایت چه طبقه و طیفی از مردم حساب کردهاید؟
نظام ما و انقلاب ما اساساً متکی بر مردم، مطالبات مردم، حضور مردم و آرای مردمی است. من تنها و تنها روی حمایت و حضور مردم حساب کردم، فارغ از اینکه کدام جریان سیاسی به چه کیفیت در عرصه سیاست و انتخابات عمل خواهد کرد.
من اعلام کردم که تعلق سیاسی به این دو جریان سنتی سیاسی جامعه ندارم و طبیعتاً بخش عظیمی از مشکلات امروز جامعه را هم ناشی از نزاع بین این دو جریان میدانم، چون همواره این دو جریان به دنبال پیادهسازی اهدافی که خودشان آن را مطلوب و حق میدانند، بودهاند و شاید مردم کمتر موضوع تلاش و فعالیت آنها تلقی شدهاند. نه اینکه بگوییم آنها نخواستند به مردم خدمت کنند اما باید بگوییم هیچکدام از این جریانها نمایندگی قاطبه مردم را نکردند و نمیکنند.
من با نظرسنجیها کاری ندارم که چگونه است و هر جریانی مختص خودش چه بخشی از جامعه را نمایندگی میکند، آن را کنار میگذاریم. اما جالب است همواره یک بحثی را جریانات سیاسی مطرح میکنند که قشر خاکستری تعیین کننده است و به هر سمتی که بچرخد، همانجا برنده بودن را رقم میزند. خب این بخش اگر این حجم عظیم را دارد که میتواند تعیین کننده باشد چرا دیده نمیشود؟ چرا میخواهیم از آن استفاده کنیم و فریب یا یک جبهه فریبندهای را ایجاد کنیم که این قشر را به طرف خود بکشانیم در حالی که میدانیم قرار نیست آن کار را انجام دهیم.
دلیل؟ همین فاصلهای که امروز زیاد شده همین بیاعتمادی که امروز وجود دارد. چرا همه می گویند که جامعه اقبالی برای حضور ندارد؟ در حالی که من باورم بر این نیست. بلکه عملکرد ما منجر به فضایی شده که امروز جامعه احساس میکند که مطالبات و خواسته هایی دارد. علت هم این است که در گذشته کاندیداهایی بودند که تصور میشد او میتواند خواستهها و مطالباتش را نمایندگی کند اما بعد دیدند که اینگونه نشده است.
اگر ما مردم را خطاب قرار دهیم و مردم به عنوان عنصر تعیین کننده در امر حضور و تعیین کننده در سرنوشت خودشان قلمداد شوند، من فکر میکنم که بسیاری از این مسائل حل خواهند شد. لذا خیلی روشن بگویم که من پشتوانه خودم را مردم میدانم، مردمی که مطالبات دارند و برای آن مطالبات به دنبال پاسخ هستند.
اگر دولت متشکل از شایستگانِ پاکدستِ توانمندِ معتقد به نظام باشد، دعوا بهوجود نمیآید
یکی از مشکلات در کشور طی ۲۰ سال اخیر این است که اختلاف نظرهای سیاسی مانع از کارآمدی دولتها شده است. برای حل این مساله چه راهکار و تدبیری دارید که بتوانید حد منازعه و مناقشه را تاحدودی کاهش دهید تا جریانهای سیاسی با همکاری یکدیگر مشکلات کشور را حل کنند.
راهحل این مساله جز اینکه رئیس جمهور بعد از انتخاب، رئیس جمهور همه آحاد ملت، همه اقوام، همه مذاهب، همه گروههای سیاسی و همه ایرانیان در هرجای عالم باشد، است؟ اگر این را پذیرفتیم که رئیسجمهور قرار نیست با کسی دعوا کند و دولت در این کشور طرف دعوای کسی نیست؛ بلکه دولت طرف ارائه خدمات رضایتبخش به آحاد افراد جامعه در جغرافیای سیاسی کشور و همه ایرانیان در خارج از مرزهای کشور است. میتوانم به تحقق این امر امیدوار باشیم.
این که من به عنوان یک جریان سیاسی حاکم شوم و بعد بخواهم در موضع دولت کماکان رفتار سیاسی جناح خودم و طرفداران خودم در اولویت باشد، خب دعوا میشود. همه یک سوال میتوانند داشته باشند؛«حق من چیست و من کجای کار هستم؟» این یک مطالبه جاری است؛ حالا اگر ما بیاییم و این سوال را در دایره عمومی مردم ببینیم. هرکسی که میخواهد به مردم خدمت کند، خود به خود در این دایره قرار میگیرد.
در اینجا اصلی که به وجود میآید این است که اگر دولت، دولت شایستگانِ پاکدستِ توانمندِ معتقد به نظام باشد که «درخدمت مردم بودن» برایشان اصل باشد، دعوایی به وجود نمیآید. این در حالی است که ما همواره به نحوی رفتار کردهایم که انگار آمدهایم صرفا طایفه خودمان را به نان و نوا و نام برسانیم و خارج از خودمان را قبول نداریم.
اگر ما دموکراسی را پذیرفتیم و گفتیم که نظام ما مردمسالاری دینی است به این معناست که خواست مردم حاکم است که البته این امر در چارچوب شرع تحقق مییابد. ما که این اندازه به تاریخ اسلام توجه داریم باید به این پرسش فکر کنیم که چه شد حضرت علی(ع) مدت ۲۵ سال اعتراضی نکرد و نهتنها اعتراض نکرد بلکه به خلفای پیش از خود نیز کمک کرد؛ چراکه ایشان معتقد بود یک اصل وجود دارد به نام اسلام، این اسلام باید بماند. خب امروز نظام اسلامی برای ما مهم نیست؟ این همه شهید دادیم و سختی کشیدیم نباید برای حفظ آن تلاش کنیم؟
منازعه، درگیری و تعارض امروز برای منافع و حال بهتر مردم نیست، این بحثها امروزه برای این است که من باشم و شما نباشی، حتی من خوشحال میشوم که شما پیروز نشوی و حتی اگر حضرت عزرائیل هم انجام ماموریت کند، جشن میگیرم که یک مانع برداشته شده است. در حالیکه جامعه یعنی همه آحاد با سلیقههای مختلف و جریانات سیاسی متفاوت که در آن حضور دارند؛ و منِ رئیسجمهور، منِ دولت، دولت همه هستم. حالا یک جایی مانع و مشکلی وجود دارد باید به دنبال این باشیم که این مانع و مشکل را حل کنیم یا کمرنگ کنیم و به دنبال راهی باشیم که درمسیر دولت مانع کندی و خلل ایجاد نکند.
قرار نیست مشارکت همگانی در دولت تصنعی باشد
بدون تعارف بگویم این نوع حرفها معمولا قبل از انتخابات به صورت شعاری مطرح میشود، در دولت اصلاحات و دولت کنونی کابینه به صورت مرکب انتخاب شد و افرادی از میان کسانی که حامی دولت نبودند هم در جمع وزرا حضور داشتند، اما این اقدام هم چندان در ایجاد احساس همگرایی میان دو جناح نتیجهبخش نبوده است.
ببینید مرکب بودن دلیل بر خوب بودن نیست. تیم شدن مهم است. معنی ندارد که من عضو دولت باشم، عضو کابینه باشم و بخواهم نغمه متفاوت بنوازم. البته این زمانی به وجود میآید که جریانی که تشکیل دولت میدهد همواره بخواهد همان گرایش سیاسی خود را تقویت کند، این که به صورت شکلی بگوییم افرادی را از جناح دیگر انتخاب کنیم و بر آن جناح و حتی مردم هم منت بگذاریم، کار دولت نیست.
ما قرار نیست به هیچ عنوان تصنعی نوعی از اراده را نمایش بگذاریم و بگوییم که ما آمدیم و همه را آوریم؛ نتیجه مهم است که داریم کار میکنیم یا دعوا درست میکنیم؟ مهم این است که اگر من پذیرفتم عضو تیم باشم، ازاین به بعد دیگر عضو تیم هستم اما این تیم یک چیزی را نباید فراموش کند و آن اینکه تیم یک گروه خاص نیست، تیمی است که باید در خدمت مردم باشد.
بستن و تحمیل موضوعی به جامعه، زمینهساز بروز کنش و واکنش خشونتآمیز خواهد شد
یکی از نگرانیهایی که نسبت به حضور نظامیان در عرصه سیاست وجود دارد، روحیه نظامیگری آنهاست که شاید عمدهترین علت مخالفت با ورود نظامیان به سیاست هم همین باشد؛ زیرا میتواند منجر به بسته شدن یا سخت شدن عرصه سیاست داخلی و محدود شدن فعالیت احزاب و رسانهها شود. شما نسبت به حضور و فعالیت احزاب و رسانهها در فضای سیاست داخلی کشور چه نگاهی دارید؟
ببینید اولا که نظامیگری را باید تعریف کرد، نظامی یعنی چه؟ آیا یک فرد نظامی معادل نظامیگری است؟ اینکه شما میگویید یعنی بستن و گرفتن و محدود کردن و حذف کردن، این تعریف رفتار میلیتاریستی است.
خیر، من باورم بر این نیست و قاطعانه میگویم که نگاهم چنین نیست. معتقدم شما هر زمان که جامعه را ببندید و هر امری را به جامعه تحمیل کنید به یاد داشته باشد که یک پاسخ آنی دریافت میکنید و یک جریان دراز مدت. در آن طرف تنش متراکم خواهد شد و ظرفیت برای پاسخ خشونت آمیز ایجاد میشود، در این سمت هم فضای برخورد خشونت آمیز به وجود میآید. در مجموع اعتقاد دارم هیچگاه تحمیل جواب نمیدهد.
رسانه، منتقدان و ناظران بیرونی را همکار خودم در سیستم کارم میدانم
به هیچ عنوان مخالف نظارت و انتقاد نیستم
زمانی که در کسوت وزارت دفاع حضور داشتید در دولت اول آقای روحانی، به دلیل انتشار مطلبی از سوی ایلنا درباره عدم پرداخت حقوق کارگران در یکی کارخانهها که وزارت دفاع سهامدار اصلی آن بود، با شکایت وزارتخانه مواجه شدیم. این نگاه در ادامه میتواند به بسته شدن فضای رسانهای منجر شود.
ببینید یک وقت ما میخواهیم یک مساله را حل کنیم یا میخواهیم فضایی را ایجاد کنیم که معلوم نیست به حل مساله منجر شود. من این موضوع که منجر به شکایت شد را به خاطر ندارم و اساساً به این قائل نیستم. من معتقدم اگر یک رسانه یا یک عنصر ناظر مطلبی را در رابطه با کار من و محیط کاری من مطرح میکند، همکار من تلقی میشود نه مخالف من و این را بارها در سازمانهایی که بودم به مدیران گفتم که همیشه استقبال کنید از کسی که شما را نقد میکند و اشکال شما را میگیرد. حتی اگر آن اشکال وارد نباشد هم یک توجه و انذار محسوب میشود و خیلی خوب است.
اعتقاد من بر این است، برای منی که میخواهم سیستم من خوب کار کند، باید هزینه کنم تا یک فرد کارشناسی بیاید، بررسی کند و ایرادات را به من بگوید، خب یکی آمده و دارد بدون هزینه این ایراد را میگوید باید از او استقبال کنیم. من به هیچ عنوان با این مساله موافق نیستم که باید مانع گفتن شد یا افراد نگویند، نقد نکنند یا جریان ناظری نباشد. من اصلا چنین نگاهی ندارم بلکه به نقطه مقابل این نظر باور دارم.
آن زمان بحثی که بود، این بود زمانی که وارد وزارت دفاع شدم ما بیش از ۲۳۰۰ میلیارد تومان بدهکاری به بخشهایی داشتیم که با آنها قرارداد بسته بودیم. بخشهای ما هم معمولا اینطور است در کل کشور که بودجه را اول برای خودش برمیدارد و اگر چیزی ماند به دیگران میدهد. حتی در بودجه هم میگوییم هزینههای اجتنابناپذیر را عمل کنید بعد بقیه را انجام دهید، این بقیه چیست؟ میشود پیمانکاری که کار کرده و پول او پرداخت نمیشود و طبیعتا وقتی مطالبات او پرداخت نشود، حقوق کارگر پرداخت نمیشود.
من در آن زمان گفتم تا زمانی که تعهدات به دیگران را پرداخت نکردید هزینه های داخلی تعطیل! حتی در بنیاد هم یک زمانی دیدیم که حقوق ایثارگران دیر پرداخت میشود، گفتیم تا حقوق ایثارگران پرداخت نشود، حقوق خودتان را برندارید. ما باید همیشه یک چیزی یادمان باشد و آن اینکه باید همواره توجه و حواس ما به کف سازمان و پایینترین سطح کاری اداری و کارگری نیست باشد.
قائل به حرکت به سمت داشتن دو یا سه حزب بزرگ و فراگیر در کشور هستم
معمول است که در انتخابات مشاهده میکنیم که کاندیداها میگویند که «من مستقل هستم»، این مستقل بودن و عدم وابستگی به یک جناح سیاسی و تفکر مشخص چرا فضیلت است؟ نگاه شما به احزاب چگونه است؟
احزاب در ایران وجود خارجی ندارند، ما گرایشهای سیاسی داریم و بعد جبهههای سیاسی از میان آنها شکل میگیرند و شاهد شکلگیری احزاب قدرتمند با تعاریف روشن یک حزب نیستیم. احزاب ما معمولا فقط برای انتخاباتاند، دو ماه قبل از اینکه کلید انتخابات زده شود جلو میآیند و فعال میشوند، بعد از انتخابات هم میروند به خانه خود و فراموش میکنند که مردم را به یک سمت و سویی بردهاند و حداقل باید نسبت به آراء مردم پاسخگو باشند.
چرا بعد از هر انتخاباتی، پس از سپری شدن چند ماهی شاهد این هستیم که بحث عبور از رئیسجمهور منتخب توسط حامیان او مطرح میشود؟ یکی از مهمترین عوامل این اتفاق، مقطعی بودن فعالیت احزاب و معطوف بودن آن به انتخابات است.
من قائل به این هستم که ما باید در کشور به سمت داشتن دو یا سه حزب بزرگ فراگیر در سطح ملی حرکت کنیم، اگر این انجام شود تازه دموکراسی شروع به معنادار شدن میکنند.
گسترش فعالیت NGOها یعنی مردم برای مردم و این بالاترین سطح مشارکت است
در کنار احزاب مجموعههای دیگری به نام «سازمانهای مردمنهاد» یا «ان جی او» در کشور فعالیت دارند. این مجموعهها در مسیر فعالیت خود با مشکلاتی مواجه میشوند. نگاه شما و رفتار دولت شما با این مجموعهها چگونه خواهد بود؟
تشکلهای مردمی که محور کارشان یا یک حوزه خاصی است یا امور اجتماعی است، بیش از آنکه اکنون هست باید تقویت شوند و گسترش پیدا کنند، چون دولت نیاز به آنها دارد. دولت برای اداره بهتر امور جامعه باید امور اجتماعی را تا هر اندازه که مردم میتوانند انجام دهند، به خودشان واگذار کند و بهترین عناصری که دراین وضعیت میتوانند کارکرد مناسب داشته باشند، این مجموعهها هستند.
اما یک چیزی را NGOها باید مراقبت کنند و آن این است که قرار نیست کارکرد و نقش سیاسی پیدا کنند، هم خودشان باید احتیاط کنند که وارد فعالیت سیاسی نشوند و هم دولت باید از سیاسی شدن آنها جلوگیری کند. توجه داشته باشیم که "ان جی او" به ما هو "ان جی او" یعنی مردم برای مردم، حتما و اکیداً بالاترین سطح مشارکت را با خود میآورد.
هیچ جای قانون اساسی جنسیت، قومیت و مذهب خالق یا نافی امتیاز خاصی به کسی نیست
چرا حاضر نیستیم شایستگیها را فارغ از جنیست، قومیت، مذهب و یا حتی جغرافیا ببینیم
درباره بهکارگیری و حضور اقوام، اقلیتهای مذهبی و زنان در مناصب دولتی و اجرایی در سطوح مختلف چه نظری دارید؟
ما یک میثاق ملی داریم به نام قانون اساسی، در قانون اساسی ما حقوق همگان تعریف شده است، از آن طرف نقش بخشهای مختلف جامعه هم آنجا کاملا دیده شده است. ما در مساله زنان و خانواده اصل روشن قانون اساسی داریم و خارج از آن نمیخواهیم عمل و رفتار کنیم.
اگر قانون اساسی مبنا است، هیچ جای قانون اساسی نمیگوید که جنسیت، قومیت و مذهب امتیاز خاصی برای شما خلق میکند یا نافی امتیازی خواهد بود. پس ما یک چیز دیگر را میگوییم و آن اینگه چرا حاضر نیستیم شایستگیها را فارغ از جنیست، قومیت، مذهب و یا حتی جغرافیا ببینیم. اگر روی این فضا کار کنیم مساله حل می شود.
هیچ منعی در رابطه با انتصاب و بکارگیری اهل تسنن وجود ندارد
تاکید دارم که حتما اهل سنت بتوانند در اداره امور جامعه حضور داشته باشند
البته علیرغم اینکه در قانون اساسی این موارد ذکر شده و محدودیتی نیست، اما در برخی موارد حساسیتهایی وجود دارد بهعنوان مثال بر روی انتصاب اهل سنت به عنوان استاندار در استانهای سنینشین حساسیت وجود دارد.
در این رابطه هیچ منعی وجود ندارد، واقعا منعی وجود ندارد. اکنون اهل تسنن مذهب رسمی مندرج در قانون اساسی هستند؛ همچنین هر فرد اهل سنت شهروند این کشور است. هیچ منعی جز شایستگی و عدم شایستگی وجود ندارد. چه دلیلی وجود دارد بخش عظیمی از جامعه ما که اهل تسنن هستند، نتوانند در فضای اداره امور جامعه حضور داشته باشند؟ تاکید دارم که حتما باید بتوانند حضور داشته باشند.
حضور زنان در عرصه مدیریتی و اجرایی یک مطالبه ملی است
زنان جامعه ما در صورت بکارگیری در مناصب، موفقتر از مردان عمل میکنند
درباره حضور زنان در دولت خود چه برنامهای دارید؟ آیا به حضوری بیشتر از یک معاون امور زنان یا یک مشاور زن فکر کردهاید؟
حتما اینطور است. مگر می شود ۵۰ درصد از جمعیت کشور را نادیده گرفت؟ آن جمعیتی که امروز قاطبهشان افراد تحصیلکرده، توانمند، آماده برای خدمت و واقعا با انگیزه بسیار بالا هستند. حتی میتوان گفت زنان جامعه ما به دلیل اینکه میخواهند از فرصت کسب شده استفاده کرده و تواناییهای خود را اثبات کنند، خیلی موفقتر از مردان عمل میکنند.
ما باید معذورات یا مشکلاتی اگر به لحاظ قانونی وجود دارد را تلاش کنیم تا اصلاح شود و حتما نسبت به آن مواردی که زنان روی آن بحث دارند، باید به دقت بررسی شده و اصلاح شود. ولی محدودیتی در بکارگیری زنان برای مناصب اجرایی وجود ندارد.
البته برای تحقق این مساله باید هم جامعه زنان کمک کنند، هم نخبگانی که نظرات دیگر دارند فعال شوند و هم قوه مجریه عزم جدی داشته باشد. امروز دیگر این مساله یک مطالبه ملی است و ربطی به یک جریان سیاسی ندارد که بخواهد یا نخواهد، در آنسو این مطالبه به وجود آمده و نمیتوان آن را بدون پاسخ گذاشت یا از آن عبور کرد؛ حتما باید پاسخ روشن داشته باشد که به عقیده من هیچ منعی وجود ندارد.
حاکمیت دوگانه نداریم، نظام یکپارچه است/اختلافات به دلیل تفسیر قانون به مطلوب است
به یک تعادل در بهرهمندی از مواهب عمومی ملی و سرزمینی رسیده ایم
با توجه به سوابق فعالیتهایتان در نیروهای نظامی و اینکه اکنون به عنوان مشاور مقام معظم رهبری فعالیت دارد، چه میزان احتمال میدهید که با حضور شما در جایگاه رئیسجمهور آنچه به عنوان حاکمیت دوگانه مطرح میشود و اختلافاتی که میان دولت و برخی نهادهای خارج از دولت گاهی به وجود میآید، کاهش پیدا کند؟
ما حاکمیت دوگانه نداریم، شما نظام را یکپارچه ببینید. اگر نظام را یکپارچه نگاه کنید، میبینید که هم عناصر و ارکان قدرت و هم مناسبات فیمابین آنها کاملا تعریف شده است. ما اگر در چارچوب قانون عمل کنیم به مشکل نمیخوریم اما وقتی میخواهیم قانون را به نفع خودمان تفسیر کنیم یا خارج از قاعده ناشی از قانون رفتار کنیم طبیعتا این بحثها به وجود میآید.
امکان ندارد شما بگویید که دولت اگر بخواهد، نمیتواند اداره کند. ما بیشتر رها کردن را میبینیم، آن رها کردن با این قضاوت قبلی که «نمیخواهند» یا «نمیگذارند» درحالی که اینطور نیست. کدام یک از همین عناصر دولت پنهان هستند که اگر دولت قانون یا ضابطهای را تعیین کند، آنها میتوانند خارج از آن عمل کنند. در کجای نظام این مورد وجود دارد؟
توجه داشته باشیم که نظام اداری ناموفق برابر است با عدم موفقیت کلیت نظام. مردم کاری ندارند که من به این گروه وابستهام یا به آن گروه. مردم میگویند این نظام در مجموع عملکردش این است و امتیاز میدهند. پس باید این طرف قضیه را دید که اگر ما به دنبال کارآمدی نظام هستیم باید چند اقدام را انجام دهیم، یک)پذیرش همه این ارکان و عناصر موجود، دو)توان برقراری ارتباط بین همگان، سه)شکلدهی تعامل، چهار)ایجاد هماهنگی و همگرایی و نهایتاً پنج)همافزایی.
پس همه اینها ظرفیتهای نظام برای خدمت کردن هستند و قوه مجریه باید به عنوان ستون فقرات که قرار است همه عناصر توانمند و موجودیت نظام را در خدمت مردم بگیرد، فعالیت کند. در چنین شرایطی دلیلی وجود ندارد که درگیری میان نهادها بهوجود بیاید؛ خب وقتی ما مقابله میکنیم، طرف مقابل هم مقابله میکند.
وقتی یک فردی که همه اتکای او به یک مجموعه توانمند اجتماعی-حزباللهی است، با حمایت آن مجموعه به قدرت برسد و بعد همان مجموعه را متهم میکند، خب چرا؟ آن روز که این مجموعه برای خودش مینواخت، این فرد حرکات موزون خوبی داشت. حالا چرا به یکباره عوض شده است؟ باید یکدیگر را برای خدمت به مردم بپذیریم و همه میتوانند با بالاترین ظرفیتشان در خدمت باشند.
صریحتر اگر بگویم من قبول ندارم که دولت نمیتواند این فضا را اداره کند. سوال؟ اکنون همه دولتهای ما ستاد مبارزه با کالا و ارز دارند، از آن طرف میگوییم که ۴۰ میلیارد دلار قاچاق در کشور وارد میشود. بالاخره مرز کشور که روشن است، مبادی ورودی هم که روشن است، آنها هم که میآورند هم روشن هستند، خب چه کسی باید این وسط جلوگیری کند؟
بحث این است، ما به یک تعادل در بهرهمندی از مواهب عمومی ملی و سرزمینی رسیدیم، هر وقت این برهم بخورد صدای ما در میآید. یعنی هروقت من به شما بگویم چرا فلان چیز را میبری؟ شما از من میپرسید که خودت چرا بهمان چیز را می بری؟ پس من برای اینکه ببرم، باید تحمل کنم که شما هم ببرید. در این میان دولت باید در موضع خدمت باشد وقتی که خدمت بود، همه میآیند به خط میشوند و سرجای خود قرار میگیرند و کار میکنند.
در بحث قاچاق میخواهیم ناتوانی و مسئولیت ناشناسی خود را با فرافکنی حل کنیم
بده بستان تعریف شدهای وجود دارد که رعایت همدیگر را میکنند
شما سابقه عضویت در نهادی را دارید که نسبت به فعالیت اقتصادی آن شائبههایی مطرح میکنند، آقای احمدینژاد از اسکلههایی سخن میگوید که دولت بر آنها نظارتی ندارد.
نه من این را قبول ندارم. اگر اسکلهای وجود دارد که از آنجا قاچاق میشود، یا دولت بر آن حاکم است یا نیست؟ اگر حاکم است باید محکم جلوی این کار را بگیرد. هیچ کس در این کشور شهامت این را ندارد و هم اینکه مردم اجازه نمیدهند که بخواهد مخالف قانون و مقررات عمل کند. غیراز اینکه کسی که میخواهد قانون را اجرا کند خودش قانون را زیر پا بگذارد.
مگر می شود ۴۰ میلیارد دلار از یک کانال یا دو کانالی که متهم میشود در اختیار فلانی است، کالا وارد کرد؟ حتی در این حجم اسکناس دلار هم بخواهید وارد کنید، نمیشود چه برسد به کالا. من این را قبول ندارم.
آقای نقدی در زمان آقای احمدی نژاد شد رئیس ستاد مبارزه با قاچاق کالا و موادمخدر، آقای قالیباف هم در زمان آقای خاتمی، خب یعنی اینها خودشان انجام میدادند؟ ما ناتوانی، بیعرضگی و مسئولیت ناشناسی خودمان را با فرافکنی حل میکنیم. راحتتر بگویم، یک آبکش درست کردهایم، اگر این را ببندیم، درست میشود. اکنون همه میخواهند استفاده کنند و در این میان اگر یکی را گفتی نکن، صدایش در میآید. میخواهم بگویم بده بستان تعریف شدهای وجود دارد که رعایت هم را میکنند، این کار را نکنیم و بگوییم قانون و رعایت حال مردم را بکنیم، حل میشود.
در عین حال این را هم بگویم که همواره در همه سیستمها تخلف، قانونشکنی، رانتخواری و رانتجویی وجود دارد، مهم این است که شما اجازه ندهید رانتخواری مبنا شود.
هیچ مذاکرهای بدون تایید رهبری انجام نشده است
رهبری فرمودند اگر من منفعتی در این رابطه ببینم، خودم پیشگام مذاکره خواهم شد
با توجه به نقش آفرینیای که در پروسه برجام داشتید، چه نگاه و نظری درباره مساله «مذاکره یا رابطه با غرب» دارید؟ و اگر به این نتیجه برسید که در موضوعی نیاز به مذاکره با غرب است، فکر میکنید که مورد اعتماد رهبری برای انجام این مذاکره با غرب خواهید بود؟
آیا تاکنون مذاکرهای بدون تایید رهبری انجام شده است؟ آیا مذاکرهای بدون حمایت رهبری ادامه پیدا کرده است؟ آیا امروز در بدترین شرایطی که ترسیم میشود، رهبری مخالفتی با مذاکره دارند؟ پاسخ همه این سوالها خیر است.
اما بهنظر من رهبری برای مذاکرات اصولی را قائل هستند که اگر این اصول رعایت شود حتما مخالفتی با مذاکره ندارند و بلکه خودشان نیز آغاز کننده خواهند بود. اگر خاطرتان باشد یک بار رهبری فرمودند اگر من منفعتی در این ارتباط ببینم، خودم پیشگام مذاکره خواهم شد. ایشان تاکنون منع مذاکره نکردهاند. اما آنچه از نظر ایشان اصل است، شامل این موارد میشود؛ اول:موضوع مذاکره چیست؟، دوم: طرف مذاکره کیست؟ و سوم: هدف از مذاکره چه میخواهد باشد.
دهقان: اگر موضوع روشن نباشد، طرف مذاکره تعریف نداشته باشد و بعد نتیجه هم روشن نباشد که به دنبال چه چیزی هستیم، خب مذاکره برای مذاکره اساساً معنی دار است؟ ما وقت اضافه نداریم تا در مذاکره تلف کنیم. لذا اگر ما خیلی شفاف این سه اصل را روشن کنیم و پاسخ آن سه سوال مشخص باشد، حتما مذاکره میکنیم.
نباید به وزنهای تبدیل شویم که شرق یا غرب از ما برای تنظیم مناسبات خودش استفاده کند
با این اوصاف سیاست خارجی دولت شما بر چه مبنایی خواهد بود؟ تعامل با غرب، تقدم شرق بر غرب و یا غرب ستیزی، کدامیک از این کلیدواژهها و عبارتها در دولت شما نقش محوری خواهد داشت؟
این ها واژگانی است که هم درست است، هم ما برای رقیبسازی و زدن رقیب اینها را درست میکنیم. ذات انقلاب ما استقلال است. استقلال هم تعریف سادهای دارد و آن اینکه مقدرات کشور توسط خود ملت شناسایی و تصمیمگیری شود و خارج از اراده مردم، هیچ قدرتی خارج از سرزمین و جغرافیای ما در آن دخیل نباشد. پس اگر گفتیم این استقلال است دیگر بحث شرق و غرب اینجا معنا ندارد.
ما میگوییم هر رابطهای که عزت ملی ما، امنیت ملی ما و توسعه ملی ما را پشتیبانی میکند باید وجود داشته باشد، ولی مخل استقلال ما نباشد. البته حالا دیگر دنیا هم شرق و غرب ندارد. همچنین امروز هیچ کشوری نمیتواند خود را در یک گوشه و انزوا قرار دهد و بگوید من فارغ از واقعیتهای دنیا زندگی خواهم کرد. این واقعیتها خود را بر ما تحمیل خواهند کرد. ما در اکوسیستم جهانی در حال زندگی هستیم.
البته این را هم بگوییم که ما نزدیکی و قرابت تاریخی، فرهنگی و مکانی بیشتری با شرق داریم. ما در شرق تعریف میشویم و از نظر ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیکی در شرق هستیم. طبیعی است که نمیتوانیم بدون ارتباط با دنیا باشیم اما این ارتباط ما با دنیا باید تامین کننده منافع ما باشد نه اینکه تبدیل به یک وزنه تعادل شویم که قدرت شرقی یا غربی بخواهد از ما برای تنظیم مناسبات خودش استفاده کند. باید از این وزن ژئوپلیتیکیمان برای منافع خودمان استفاده کنیم.
مهمترین مشکل کشور «زیاد حرف زدن» و «کم کار کردن» است
آقای حسین دهقان مشکل مهم و اولویت اصلی امروز کشور را چه موضوعی میداند؟
زیاد حرف زدن و کم کار کردن. اگر این را حل کنیم که هرکس کار کرد حرف بزند و هر کسی هم کار نکند، حرف نزند، آن وقت همه کارها درست میشود. عادت کردهایم به این زیاد صحبت کردن و وعده دادن بدون کار و عمل.
یارانه باید هدفمند پرداخت شود/ در آزادترین اقتصادها «تأمین اجتماعی» داریم
در بحث هدفمندی یارانهها از میان دو نظر که یکی معتقد است باید یارانهها را افزایش دهیم و دیگری میگوید باید پرداخت یارانه قطع شود، کدام نظر به دیدگاههای اقتصادی شما نزدیک است؟
هدفمندی یارانهها یعنی یک قشری از جامعه ما هستند که اینها از اولیههای زندگی عزتمندانه بهرهمند نیستند، لذا دولت موظف است به اینها یارانه بدهد. یارانه ندادن معنی ندارد. در غربیترین و آزادترین اقتصادها تامین اجتماعی وجود دارد. «دولت رفاه» مدعی شد که من همه مشکلات اقتصاد آزاد را با ایجاد تامین اجتماعی حل میکنم به این دلیل که مگر میشود یک نفر در یک جامعه زندگی کند اما غذا برای خوردن نداشته باشد، جایی برای زندگی نداشته باشد، کار نداشته باشد، آموزش نبیند و سلامت او مهم نباشد؟ مگر می شود چنین حرفی زد؟
پس مشخصاً بحث این است که یارانه باید پرداخت شود و یک نیاز است اما از سوی دیگر به یک گروهی هم نباید یارانه داده شود.
از هر کنوانسیون یا معاهده بینالمللی باید برای تامین منافع مردم ما استفاده کنیم
نباید اجازه دهیم جهل نسبت به یک موضوع، برای ما «تصمیم» ایجاد کند
چه اندازه مشکلات اقتصادی کشور را تحت تاثیر قطع ارتباط ما با سیستم بانکی جهانی میدانید؟ همچنین چه نظری درباره لوایح FATF که عدم تصویب آنها عامل این قطع ارتباط شده است، دارید؟
من فکر میکنم ما هنوز به یک چیز باور نداریم و آن اینکه اقتصاد ملی ما و جامعه ما ظرفیتی بسیار فراتر از آن چیزی که امروز دارد به عرصه میآورد، دارد و اگر ما این توان و قدرت اقتصادی داخلیمان را آنچه که بالقوه است را به مرحله بالفعل برسانیم، امکان هر نوع تعاملی هم با دنیا پیدا میکنیم.
البته بحث تحریم برای ما هزینه ایجاد میکند، تحریم باعث میشود مبادلات ما با جهان به شدت تحت تاثیر قرار گیرد و دستیابی به دانش، تکنولوژی، ماشین آلات و مواردی که میتواند به توان تولیدی ما کمک کند نیز تحت تاثیر تحریم محدود میشود؛ در آنجا که ممکن است تحریم را دور بزنیم و میزنیم هم برای ما گرانتر در میآید. اینها واقعیتهایی است که وجود دارد.
اما آن طرف هم باید این سوال را مطرح کرد که ما به چه قیمتی قرار است که بپذیریم؟ حتما اینگونه است که ما هر معاهده، هر کنواسیون یا هر موضوع جهانی که اگر وارد آن شویم قادر به تامین منافع مردممان خواهیم بود، حتما باید بدون استثناء از این فرصت استفاده کنیم. در عین حال هرجا که میخواهد برای ما محدودیت ایجاد کند و ما را از مسیر مان باز بدارد، حتما باید تحفظ خودمان را داشته باشیم. در بحث FATF هم حتما باید تحفظ خاص خودمان را بر روی دو-سه تعریفی که آنجا هست، داشته باشیم، همان تعاریفی که این همه جنجال هم ایجاد کرده است.
در موضوع FATF من معتقدم که اولا اگر آن را فقط از منظر FATF میدیدیم و دوماً مضرات و منافع آن را میسنجیدیم، یعنی هزیه-فایده میکردیم که هزینهها و فواید آن برای ما چیست؛ به اینجایی که الان هستیم نمیرسیدیم که در اینکه با آن چه کار کنیم، بمانیم و به مجمع تشخیص مصلحت نظام هم برود و آنجا هم نتوانند تصمیم بگیرند، چون نگران هستند. ما نباید اجازه دهیم که جهل ما نسبت به یک موضوع، برای ما تصمیم و موضع ایجاد کند.
نسل جوان ما باید احساس هویت کند، احساس عزتنفس کند تا کشور را بسازد
امروزه شاهد بروز ناامیدی در میان مردم به ویژه نسل جوان کشور هستیم، این مساله بر ابعاد مختلف کنشهای اجتماعی و فرهنگی کشور تاثیر گذاشته است، برای حل این بحران چه برنامهای در ذهن دارید؟
مردم نسبت به زندگی خود ناامید نیستند، از مسئولین ناامید هستند و میگویند که اینها برای ما کاری انجام ندادهاند اما در مقابل خودشان برای زندگی شخصیشان امید ایجاد میکنند و زندگی را ادامه میدهند.
ما باید اساس را بر این بگذاریم که نسل جوان ما باید احساس هویت کند، احساس عزتنفس کند، احساس اعتمادبهنفس در او احیا شود که بخواهد کشور خود را بسازد. کشور را جوانان میسازند و باید این حس را هم در خود داشته باشند. قرار نیست که ما دست جوان را بگیریم که بیاوریم و رئیس شود بلکه ما باید فضایی را ایجاد کنیم که هر ظرفیتی در کشور بهویژه جوانان ما در خدمت ساخت، تولید، ارتقاء جایگاه و منزلت ملیمان عمل کند و بهترین لذت هم برای آنها ایجاد خواهد شد.