یادداشتی از پرفسور حمزهای؛
استراتژی نجات ایران و نقطه حیاتی اقتصاد
پروفسور رضا حمزهای، استاد ایرانی دانشگاه ایالتی میسوری غربی آمریکا در سالهای ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۱ رئیس دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه ایالتی میسوری غربی بوده و طی سالهای حضورش در این دانشگاه ۸ جایزه بهترین تدریس و تحقیق و نیز دو جایزه همراه با ترفیع به رتبه فوق پروفسور (در سالهای ۲۰۰۳ و ۲۰۰۸) را کسب کرده است. حمزهای که به عنوان استاد مهمان در بیش از ۴۰ مؤسسه بینالمللی ازجمله دانشگاه بوردو فرانسه، دانشگاه آپسالا سوئد، سازمان مدیریت صنعتی ایران و همچنین بانکهای ایرانی و بانک مرکزی فعالیت داشته، دارای بیش از ۱۱۲ مقاله علمی تحقیقی و دو کتاب در زمینه سیاستهای مالی و پولی: چشماندازی بینالمللی (در مورد ٧ کشور صنعتی جهان) است. وی در مقالهای که برای خبرگزاری کار ایران (ایلنا) ارسال کرده است، کوشیده با توجه به تغییرات فعلی در هرم قدرت آمریکا، راهکارهایی برای خروج ایران از وضعیت فعلی اقتصادی، ارائه کند.
به گزارش ایلنا، متن مقاله پرفسور رضا حمزهای به این شرح است:
هر که را مهر وطن در دل نباشد، کافرست
معنی حبالوطن فرموده پیغمبر است
پیشنهادات خود را در حالیکه اذعان میکنم به مدت ۴۶ سال در آمریکا به سر بردهام و بهرغم عشق پر التهاب و مضطربانهام به ایران عزیز و تحقیقات متداوم خود در مورد این کشور افسانهای که پیوسته مورد تهاجم، غارت و اختلاس اقوام خبیث رنگارنگ بوده و هنوز همچون یک لوک پیر* روی پاهای خسته خود ایستاده است، وظیفه میدانم تا آنجا که در توانم هست نتایج پژوهش خود را با عزیزان ایرانی به اشتراک بگذارم.
هنوزم به خردی به خاطر دراست که در لانه ماکیان برده دست
به منقارم آنسان به سختی گزید که اشکم چو خون از رگ آندم جهید
پدر خنده بر گریهام زد که هان وطنداری آموز از ماکیان
دهخدا
دور از وطن خود سر باغ و چمنم نیست چون هیچ بهاری به صفای وطنم نیست
تا دور ز آغوش توام ای وطن من جز شیون و زاری به لب نغمهزنم نیست
ابوالحسن وزیری
هر که را مهر وطن در دل نباشد، کافرست معنی حبالوطن فرموده پیغمبر است
در ره فرهنگ و آیین وطن غفلت مورز ملک بیفرهنگ و آیین درختی بیبر است
ملکالشعرا بهار
به واسطه عدم هرگونه تمایلات این نویسنده به تحلیل چالشها و تغییرات ایدئولوژیک و حکومت و... (در این نقطه حیاتی اقتصاد ایران) و نیز نیاز مبرم به تمرکز لازم جهت نجات مردم و میهنمان از بحرانهای بیشتری که عمدتأ از تبانی ضد بشری نتانیاهو و ترامپ از یکطرف و برخی سیاستهای نادرست حکومت ایران از طرف دیگر پدیدار بوده است، هیچیک از موارد زیرین دربرگیرنده اهداف من نخواهد بود. نوشتار کافی و لازم توسط فرهیختگان درونمرزی در رابطه با آن موضوعات دیگر موجود است.
آنچه هدف این نویسنده نیست:
ایجاد تشویش در مردم یا دولت ایران
موضعگیری نظام جمهوری اسلامی
موضعگیری به نفع جهان غرب به ویژه امریکا
موضعگیری علیه اسلام
موضعگیری علیه افراد مشخص با ذکر اسامی آنها
هدف: مثلث حساس و استراتژیک نجات ایران
مهمترین هدف در اینجا آن است که چگونه به تخفیف و بعد پایان دادن رکود مهلک اقتصادی میهن عزیزمان و مردم آسیبدیده خدمت شود تا هر چه زودتر همه بتوانند روزهای نرمال زندگی را تجربه کنند. این هدف اصلی در گرو یک قالب مثلثی استراتژیک با سه ضلع دربرگیرنده تحولات درون دولتی، درون مرزی و بین المللی خواهد بود.
تحولات بنیادی درون دولت
در علم مدیریت استراتژیک با هر هرج و مرج یا فاجعه از طریق تغییرات استراتژیک علمی و روش رهبری تشکیلات مواجهه و مبارزه میشود. در جهان پیچیده امروز، بدون توسل به راهکارها و روشهای علمی و تجربه شده، هر گونه اتکای سطحی به روشهای منجمد خرافی و شخصیتپرستی جز به فلاکت و فقر اعضای آن تشکیلات نخواهد انجامید. البته هر گاه آن تشکیلات را یک مملکت در نظر بگیریم، شهروندان آن مملکت حکم همان اعضای مفلوک سامانه را خواهند داشت. بهترین مثال دونالد ترامپ و مملکت آمریکا میشود که فقر و گرسنگی، بیکاری و مرگ و میر در اثر عدم رهبری خردمندانه و ابتلا به ویروسی سراسری، هر گونه رکورد تیره و تاریک تاریخی این بزرگترین اقتصاد جهان را شکسته میبینیم. در ایران ما با اینکه انتقادات متعددی در رابطه با سیاستهای دولتی و ساختار تشکیلاتی آن موجود است، هیچیک از ریاستجمهوریهای گذشته و حال، کمکارتر و غیرعقلانیتر از ترامپ به حکمرانی مملکت نپرداختهاند. با وجود سیستم قانونی محکم و موجودیت کنگره آمریکا که توامان شامل سنا و مجلس نمایندگان است، وی مملکت خود و آزادیهای به چنگ آورده مردم آمریکا را به خطرناکترین پرتگاههایی که این کشور تا به حال مواجه شده، کشانیده است و فساد خودپرستی، منفعتجویی و دیکتاتوری رهبریش به رهبری سنا و سناتورهای جمهوریخواه، به شیوه فاجعهانگیزی نه تنها سرایت کرده بلکه تزریق شده است.
گهگاه به درستی به دوستان ذکر کردهام که آمریکا و جهان را دو پوشش ویروسی کرونای چینی و ترامپ آمریکایی دربرگرفتهاند و هر دو جهان را به مخاطره مهلکی کشانیدهاند.
به ایران برگردیم. معروف است که اگر برای هر مشکل تکراری همان راهحل مکرر مردود قبلی اتخاذ شود، مشکلات نه تنها از بین نخواهند رفت بلکه مورد افزایش خارج از کنترل واقع خواهند شد. جای تأسف است که دولت ایران و مقامات مسئول هرگز در فکر اینکه چگونه ساختار دولتی باید تغییر بنیادی کند تا بتوان با مسئولیتهای خطیر وابسته به مدیریت موفق مملکتی (به موازات اختیارات لازم) به انجام وظیفه و خدمت خادمانه به شهروندان پیوسته مضطرب از آینده پرداخت، نیفتادهاند. سخن در اینجا مربوط به شورش و انقلاب و... نیست. تغییرات اساسی آنچنانی چنانچه اگر مورد نظر شهروندان باشد، باید از درون مملکت و توسط مردم بومی صورت گیرد نه دولتهای خارجی یا افرادی همانند من (با همه عشق به وطن) که در خارج گود نشستهاند یا عده دیگری که دلالان گرسنه قدرتند و بیکار در خارج از وطن با استفاده از ثروتهای چپاول شده مردم ایران (چه قبل و چه بعد از انقلاب ۱۹۷۹) در حال خودفروشی به قدرتهای بیگانه هستند که شاید هر چه زودتر کنترل دولت ایران را به همراه و شرکت آنها در دست بگیرند.
فرض کنیم که دولت ایران را مردم هنوز میخواهند یا اگر هم نخواهند دولت فعلی بر جا باقی خواهد ماند یا اینکه به زودی با انتخابات قریبالوقوع آینده، دولتی تندرو و متکی بر محدودیات بیشتر از نوع تجربه شده گذشته بر سر کار خواهد آمد. در هر سه صورت میتوان مملکت را به مثابه کشتیای در اقیانوس متلاطم جهانی فرض کنیم که مسائل جاری و عدیده پر چالش آن، هر روز را دریغ از دیروز خواهد ساخت.
در اکثر کشورهای جهان که ادعای دموکراسی و آزادیهای نسبی مورد انتظار را دارند، ریاست مملکت به صورت ریاست جمهوری یا نخستوزیری با آرای اکثریت شهروندان رأیدهنده، به عهده یک فرد مناسب از دیدگاه رأیدهندگان سپرده میشود. در همه آن ممالک نیز سه قوه مقننه، اجرایی و قضایی به صورتهای تقریباً مشابه موجود است.
دولت ایران متاسفانه از ساختار سازمانی متکی به کارآیی اهرمی و پیشرفته مدرن و امروزی بیبهره است. در عمل، میزان توازن قدرت حکمرانی و اختیارات ریاست جمهوری نسبت به وظایف ایشان و توقعات منطقی مردم و مقامات دیگر صاحب قدرت، بسیار ناامیدکننده است چراکه کمابیش اختیارت وی، در عمل مشاهده شده که در ۴۱ سال گذشته به کمتر از ۵۰ تا ۶۰درصد وظایف محوله به ایشان بالغ میشود. خوانندگان این نوشتار به درستی امکان دارد که این یا آن رئیسجمهور را دوست نداشته باشند. لکن صرفنظر از محبوبیت یا عدم آن در مورد رهبری هر سازمان، باید از دو راه یکی را انتخاب کرد: یا نباید رهبری به ایشان تفویض شود یا اگر باید، کلیه امکانات لازم به صورت قانونی و نه به صورت عطا و بخشش به ایشان تفویض شود. در درجه نخست، ریاست جمهوری موفق باید از طریق انتخابات آزاد شهروندان و با اتکا به اکثریت آرای آنها انتخاب شود. معیار مردم یک مملکت در تشخیص انتخابی بهینه باید بر هر معیار دیگری ارجحیت داشته باشد.
واقعیت ساختاری دولت ایران، نیازمند تغییرات سازمانی و ساختاری است. اگر یک نوع مشخص سازماندهی دولت یا سیاستهای دولتی، موفق نبوده، به حکم مسئولیت باید بتوانیم انواع دیگر و روشهای بهتری را به کار بگیریم. سوالات زیرین میتواند به تحلیل بحث در اینجا کمک کند.
۱- آیا ریاست جمهوری ایران از بودجه کافی در مدیریت اقتصاد و سیاستگذاریهای داخلی و خارجی برخوردار است؟
۲- آیا کلیه ارکان دیگر حکمرانی و مدیریت مملکت تحت مدیریت ریاست جمهوری است؟
۳- آیا کلیه نیروهای نظامی و حفاظتی تحت کنترل ریاست جمهوری هستند؟
۴- آیا مراکز دیگر قدرت در هماهنگی و ازدیاد کارآیی دولت فعال هستند یا برعکس؟
۵- آیا میتوان گفت که در بیشتر تصمیمگیریها و سیاستگذاریهای اساسی دولت، مراکز قدرت دیگری غیر از مجلس نمایندگان مردم وجود ندارند که مستقل از دولت عمل میکنند؟
۶- آیا نسبت میزان بودجه دولتی به بودجههای مراکز دیگر قدرت به اندازه کافی بالاست؟
به نظر میرسد که پاسخ به کلیه سوالات ششگانه بالا منفی است که در عمل موجب عواقب منفی برای مملکت و رفاه مردم میشود.
مسئول شناختن دولتهای قبلی و فعلی ایران با نداشتن اختیارات کافی، نه در اداره امور درونمرزی و نه برونمرزی و نداشتن بودجه کافی، چه دولتهای اصولگرا و چه رفرمیست و میانهرو، همان تکرار نابخردانه برخورد غیراصولی و غیرعلمی به همان مسائل مکرر گذشته است. نتایج مورد انتظار نیز تکرار نتایج تجربه شده قبلی با نارضایتی افزایش یابنده و روبه انفجار مردم در سطح وسیع خواهد بود. وقتی کنترل کشتی را به دو، سه یا چهار ناخدا با اهداف متفاوت و جهتگیریهای متباین قطبنماهایشان، سپرده میشود جز گمراهی، استیصال و شکست مکرر و در نهایت بیاعتمادی فزاینده سرنشینان، حاصل دیگری نخواهد داشت.
چه باید کرد؟
تمرکز باید روی دولت قوی و با اقتدار همهجانبهای باشد که در نتیجه انتخابات آزاد به سر کار میآید و نیز باید از حمایت قوی مقام رهبری برخوردار باشد. این یکی از مشکلات تشکیلاتی را که تنها راه منطقی جهت پیشبرد موثر اهداف خدمت به مردم است، تحت کنترل قرار خواهد داد. کلیه سامانهها و نهادهای نظامی و دولتی باید در پیشبرد اهداف خود زیر سلطه کامل دولت به خدمات مردم بپردازند. در آن صورت انتظار خدمتگزاری دولت و پاسخگویی آن به مجلس نمایندگان واقعی و منتخب اکثریت مردم انتظاریست منطقی.
تحولات درونمرزی و بینالمللی
تصور کنید که خلبان هواپیمایی که شما و دو فرزند خردسالتان را به همراه مسافرین دیگر به مقصد میبرد، ناگهان اعلام خطر سقوط یا تنزل اکسیژن در کابین هواپیما کند! چه خواهید کرد؟ در ابتدای پرواز، خدمه هواپیما شما را آماده کرده بودند که باید ابتدا قبل از هر اقدام دیگر ماسک اکسیژن خود را بر دهان و بینی خود به دقت جا بدهید و بعد بلافاصله دو فرزند خردسال خود را کمک کرده تا به همان صورت ماسکهای خود را روی صورتهایشان بگذارند و اقدامات دیگر... اگر منطقی عمل نکنید و دچار دستپاچگی شده و در ابتدا به کمک کردن عزیزانتان بپردازید، ممکن است که ناخواسته خود و آنها را از تنفس اکسیژن محروم کرده و عواقب ناگواری در انتظار شما و آنها خواهد بود.
ماجرای اقتصاد و اکسیژن حیاتی ایران و مردم ما نیز همان حکم نامطلوب را دارد. بدون اکسیژنرسانی و تغذیه اضطراری خود (یعنی مردم و ملت خود) در مرحله نخست، دستیابی به اهداف مهمتر از نظر سیاستهای استراتژیک بلندمدت منطقهای و نیز سرمایهگذاریهای زیربنایی داخلی میسر نخواهد بود.
شرایط بینالمللی بسیار پیچیده است. قطبنمای راهنمای سیاستگذاریهای جمهوری اسلامی باید معیشت و هستی اقتصادی مردم ایران را در رأس راستای اضطراری خود تثبیت کند و نباید اجازه دهند که حیات ملی و اقتصادی مردم خسته بازیچه سیاستهای منطقهای و عربی شود. واقعیات نگرش غالب در آمریکا حاکی از آن است که دفاع از اسرائیل در درجه نخست سیاستهای آن کشور در منطقه خاورمیانه قرار داشته و خواهد داشت. در دوران تفوق جمهوری خواهان، ایران همواره در مخاطره تبانی اسرائیل و آمریکا بوده و خواهد بود.
آنچه با عجله توسط نتانیاهو و حمایت احتمالی ترامپ قبل از تغییر قریبالوقوع ریاست جمهوری امریکا صورت گرفت، نشاندهنده آن بود که چگونه هر دو رهبر جهت تخریب هر گونه پل مذاکرات بین دولت ایران و دولت جدید امریکا (به حساب خویش) برای جو بایدن که از بیستم ژانویه کار خود را آغاز کرد و دولت ایران دام گستردند. سوءقصد و ترور محسن فخریزاده به وضوح نشانگر گلآلود کردن عاجلانه روابط آتی ایران و آمریکاست که براساس آنچه تحلیلگران جهانی هشدار میدهند، مقدمهای بود بر ایجاد بهانه از طرف جناح تندرو جمهوریخواهان در تأکید بیشتر بر تخریب هرگونه امکانات گشایش روابط دو دولت.
در مورد اسرائیل و آمریکا جالب است که هر دو رهبر ضد بشریت و صلح (نتانیاهو و ترامپ) چندین سال است که تحت تعقیب قانونی با اتهامات ثابت شده فساد مالی، اخلاقی و ضد قوانین و ضوابط حاکم در هر یک از دو کشور مذکور هستند. مهمتر آنکه سایر افراد با اتهامات بسیار جزئیتری با اشد مجازات در زندانهای اسرائیل و آمریکا به سر میبرند. نتانیاهو و ترامپ با کمال بیشرمی سخن از ایجاد صلح و تعادل در منطقه خاورمیانه و جهان میدادند! میتوان موارد تحقیقی مربوطه و گذشته را چراغی فراسوی آینده وطن و هموطنان شریف کنیم. بدیهی است که تشویش ایران بدون شک ریشه منطقی دارد. لکن کشورهای برنده منطقه خاورمیانه در بلندمدت آنهایی بوده و خواهند بود که به موازات مقررات و قراردادهای سازمان بینالملل، صلاحدید اقتصادی و حیاتی مردم خود را در رأس هر هدف دیگری قرار دهند. شرایط چهار سال آینده آمریکا و جهان به نفع ایرانیان است ولی لازم است که ایران با زیرکی و تعقل و امتیازگیری منطقی از آمریکا و سایر ملل غربی که همه خواستار تعادل مناسبات با ایران و نیز ازدیاد روابط بازرگانی با آن هستند، به مذاکرات گذشته موفق قبل از فاجعه روی کار آمدن ترامپ بپردازند.
همچون یک ساختمان عظیم «خشت اول گر نهد معمار کج/ تا ثریا میرود دیوار کج» پایههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی یک جامعه پیشنموداریست که اگر استوار باشد، میتواند نویدبخش استحکامی قابل اتکا برای آینده بوده یا برعکس، در صورت تزلزل، ملتی را که در قعر دامهای طوفانزای موجود به تکافوی حیات سرگرمند به دایرههای جدید گردبادها و فراگرد سیلآفرین و خانمانسوز بیشتری بکشاند. نمونههای عملی و تلخ این نظریه مسلما بر همه واضح است مثل عراق، افغانستان، لیبی و سوریه.
تجربه ترامپ و خصوصیات مخرب وی را میتوان در هر سه نوع نمودار همزمان، پیشنمودار و پسنمودار به خوبی مورد شناسایی قرار داد. سابقه و عملکرد وی نموداریست همزمان و واضح از اینکه چه آینده تاریکی را آمریکا و بقیه جهان میگذرانند. در عین حال منش متجاوزانه او نسبت به آزادگی و آزادی مردم آمریکا و جهان در گذشته و حال، هر دو نوع نمودار دیگر یعنی پیشنمودار و پسنمودار بوده که در مورد اول گذشته تیره و تارش امروز و آینده را برای همگان قابل پیشبینی دقیق کرده و در مورد دوم (پسنمودار) آنچه از وی امروز میبینیم مبین گذشتههای تاریکی است که مردم آمریکا و جهان، از جمله ایران در ۴ سال تلخ گذشته تجربه کردهاند.
بسیاری از مردمان با تجربه جهان و ایران میدانند که آمریکا و هیچ کشور دیگر با دخالت نظامی خود در امور داخلی ممالک دیگر موجب بهبود معیشت آن ملت نشده و به زودی نتیجه آن تجاوزات خارجی بدبختی بیشتر و مزمن خواهد بود. آمریکا، در دوران دموکراتها یا جمهوریخواهان و به ویژه ترامپ خودپرست و یاران فاسدش، هرگز منافع و صلاحدید مردم ایران را در نظر نداشته و نخواهند داشت ولی در مقایسه عملکرد دو حزب امریکا در ایران، دیدگاه دموکراتها درباره سیاست خارجی به مراتب بیشتر به نفع مردم ایران بوده است.
۴۱ سال گذشته و ماقبل آن؛ چراغی فراسوی آینده
در تحلیل تئوریهای مربوط به مدیریت و سازماندهی ارگانهای متفاوت، چندین واقعیت علمی در فراگردهای گوناگون تاریخی تجربه شده است. تمامی سازمانها و سامانههایی که پویا و پیشرو نبودهاند، پس از طی کردن مراحل کودکی، رشد، بلوغ و اشباع، به سوی اضمحلال، رکود و نابودی سرازیر شدهاند. پیشرفتهترین ارگانها، بدنهای جانداران بوده که اضمحلال آنها حداقل تا این نقطه زمانی بخشی از واقعیات تلخ باقی مانده است.
تمامی دولتها، حکومتها و سایر سازمانهای خوب و بد، بدون استثنا از عمری محدود برخوردارند و هرچه پیچیدهتر و بزرگتر میشوند، مدیریت آنها پرچالشتر و همانند پیچیدهترین ارگانهای موجود مانند ارگانهای بدن انسان و سایر جانداران، پایان عمرشان نزدیکتر میشود.
چه باید کرد؟
«نجیب محفوظ» از معروفترین نویسندگان جهان و برنده جوایز ممتاز بینالمللی، مصرانه و به درستی تاکید کرده در حالیکه پاسخهای نیکو، نمایانگر هوش و ذکاوت افراد است، پرسشهای متناسب در هر چالشی، نشاندهنده عقل و خرد افراد است. پرسشهای متناسب در علوم پزشکی، مهندسی، اقتصاد، حقوق، ریاضیات، آمار و.... امکان آن را فراهم میکند که خرد و عقل را مبرا از هرگونه جهتگیریهای مغرضانه، متولی هوش و ذکاوت کرده و با کاوشگریهای پیگیر مغزهای متفکر، پاسخهای بهینه جهت حل معضلات و مسائل جامعه کشف شود.
قدم نخست، تنظیم روحیه غیرمغرضانه و نگرشی نوین در بهکارگیری مغزها و روش علمی جهت غلبه بر معضلات است.
پرسش ما برای دستاندرکاران میهن عزیزمان در همان راستاست و انتظار داریم که پاسخهای آنها متکی بر برچسب زدن به عقاید نباشد. همه مردم ایران به نوعی مترصد و نگران هستند. اجازه میخواهم که خود را در مقام سنگین و پرچالش سیاستگذاران فعلی ایران قرار داده و با تعهد نسبت به سلامت و رفاه مردم ایران و پیشگیری از هرگونه جنگ و ستیز خانمانسوز عمومی به چندین پیشنهاد اکتفا کنم.
شناخت چالشها و مشکلات موجود
دولتهای جهان را میتوان به ۶ دسته تقسیم کرد. برخی عمدتأ به مردم خود تکیه و تعهد دارند. دستهای دیگر از دولتها به قدرتهای بزرگ وفادارند. برخی دیگر توازن را حفظ کرده و رفاه و رضایت مردم خود را با تکیه به سیاستهای بینالمللی سالم و سازنده در رأس تمهیدات منسجم خود قرار میدهند. برخی دیگر نه به مردم خود توجهی کافی دارند و نه به سیاستهای سازنده و برنده جهانی. آنها به دنبال اتحادیههای قدرت منطقهای هژمونیطلبانه هستند که البته در برخی موارد میتواند در بلندمدت امتیازاتی هم داشته باشد. دسته پنجم نه به اکثریت مردم خود بلکه به گروهی عمدتاً عقبگرا (مثل ترامپ در آمریکا) یا پیشرو (مثل برنی سندرز در آمریکا) متکی هستند. گروه ششم شامل ترکیبی از پنج گروه فوقالذکر هستند.
سیاستگذاران ایران باید در درجه نخست اعلام کنند که گزینش آنها دقیقاً در کدام طبقهبندی ششگانه میگنجد و برای هر سال ایران، هدفهای روشن خود و دلایل منطقی آن گزینش خاص را اعلام کنند و در پایان هر سال کارنامه عملی خود را در مقایسه با اهداف بیانشده قبلی به مردم ایران با صداقت کامل تقدیم کنند. آیا در حالیکه در کشور ایران بیکاری، تورم، فقر، ارتشا، بیماریهای جسمی و روحی غوغا میکند، میتوان بدون برنامهریزیهای عقلانی و آیندهنگر، انتظار ادامه زندگی جاری را داشت؟ آیا هنوز اضطرار نجات مردم محروم را نباید داشت؟
تغییرات قضایی و حقوقی ایران
قضات دادگاهها در کشورهای آزاد با انتخاب مردم از میان معتمدین تحصیلکرده در رشته حقوق و با سابقه در زمینه خدمات حقوقی و دفاعی به انجام خدمت منصوب میشوند و با سالها خدمت و احراز احترام مردم به تدریج به حکمیت دادگاههای بالاتر ارتقا مییابند.
قضات دیوان عالی کشور که در آمریکا Supreme Court نامیده میشود با ۹ قاضی و دستیارانشان اداره میشود. هر کدام از این قضات برای تمام عمر از طرف ریاست جمهوری وقت پیشنهاد و به شرط تصویب اکثریت نمایندگان مجلس سنا به انجام وظیفه منصوب میشوند. کیفیت دستگاه قضایی و قوانین و گسترش قانونمندی در هر جامعه، امروزه از عوامل زیربنایی پیشرفتهای مدنی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آن جامعه محسوب میشود.
هر چند استقلال لازم سه قوه قضاییه، مقننه و اجرایی از امتیازات قانونی پیشرفته در ایران است، لکن از نظر حساسیت ساختاری هر یک از سه قوه، نیاز به تحولات چشمگیری دارد.
در نمودار زیرین و معادله بعد از آن که حاصل تحقیقات کاربردی اقتصاد سنجیام است و در ژورنال علمی امریکا تحت عنوان:
International Business & Economics Research Journal, Volume 7, Number 5, USA, pp.31-42 منتشر شده، ۱۵۴ کشور جهان که آمار و ارقام آنها جمعآوری شده بود را مورد بررسی آماری قرار داده و رابطه آزادیهای اقتصادی را از یکطرف با هر یک از متغیرات آزادیهای سیاسی، آزادیهای شهری و اجتماعی و حکومت قانون از طرف دیگر محاسبه کردم. همانطور که به وضوح مشاهده میشود، در کل کشورهای مطالعه شده هر چه سطح حکومت قانون (بین ۱ برای بدترین و ۱۶ برای بهترین) بالاتر بوده، سطح آزادیهای اقتصادی (بین ۵ برای بدترین و ۱ برای بهترین) نیز بالاتر بوده است. از طرف دیگر آزادیهای اقتصادی با رشد و شکوفایی اقتصادی همراهی و همگنی دارند.
Source: Reza G. Hamzaee & Goshtasb Rod Erfani. (May 2008). “Economics of Freedom: An Empirical Analysis.” International Business & Economics Research Journal, Volume 7, Number 5, USA.
EF = 3.75 - 0.116PR + 0.169C L- 0.107ROL
_______________________________________________
EF = Economic freedom, varying between 1 (best) to 5 (worst)
PR = Political rights, varying between 1 (best) to 7 (worst)
CL = Civil liberties, varying between 1 (best) to 7 (worst)
ROL = Rule of law, varying between 1 (worst) and 16 (best)
بد نیست اشارهای موجز به نتیجهگیری تحقیق دیگرم که در انگلیس در ژورنال تحقیقی:
Archives of Business Research, V. l.5, No. 4, April 25, 2017, pp. 105-123, DOI: 10.14738/abr.54.3076
منتشر شد، کنم. تمرکز آن تحقیق عمدتاً بر رشد انفجاری نابرابریهای اساسی اقتصادی و ازبین رفتن تدریجی طبقه متوسط در آمریکا با گریزی بر ممالک دیگر جهان است که تحت عنوان «سرمایهداری و آزادی: تحلیلی انتقادی و اکتشافی»
"Capitalism and Democracy: A Critical & Investigative Analysis of the United States Government’s Policy Making"
هشداریست برای کلیه کشورهای جهان که تمامی گزینشهای پر چالشی را که هنوز در اختیار دارند، دقیقأ بررسی و کشف کرده و قبل از آنکه کنترل کامل را از دست بدهند موجب اصلاح و کنترل سازنده موج طوفنده و وحشتناک انواع عدم توازنهای اجتماعی-اقتصادی جاری شوند. این تحقیق در جهت سیاستهای حسابشده در اصلاح و نه نفی سرمایهداری است.
برای تعادل جوامع نیاز مبرم به سیاستهای «خودکار» در ایجاد تعادل اقتصادی است که خارج از اختیار سیاستگذاران بوده و موجب برطرف کردن فقر یا تنزل بیش از حد درآمدهای واقعی شهروندان میشود. به عنوان مثال در آمریکا، سامانههای بزرگ و افراد صاحبنفوذ با ثروتهای کلان با سرمایهگذاریهای قابل توجه خود روی سیاستگذاران کنگره موجب تغییر قوانین به نفع خود و تصویب قوانینی میشوند که منافع آنها را تضمین میکند تا جایی که امروزه هر سال تعداد افرادی که درون طبقه متوسط قرار دارند، به دلیل نفوذ فوقالذکر توانمندان و از دست دادن قدرت خرید خود به طبقه زیر متوسط تنزل میکنند. این همان پدیدهای است که کمابیش موجب نزول چشمگیر اعتماد به سیاستمداران و صاحب نفوذان به شکلی خطرناک در میان ملتهای متعددی در جهان شده است.
تعیین سیاست خارجی
مردم ایران از واپسگراییهای مهلک که با تحریمهای شوم اقتصادی آمریکا به ویژه در دوران ترامپ، تشدید یافته به شکلی فاجعهانگیز صدمه دیدهاند. دولت ایران هیچ بهانهای برای کنار گذاشتن هر امر مهم دیگری در مبارزه اضطراری با فقر رشد یابنده مردم در جوار ویروس خانمانسوز کرونا ندارد که تنها از طریق مذاکرات معقولانه با دولت جو بایدن و برگرداندن سرمایههای مالی ملی و نیز شکستن سد تحریمهای خانمانسوز، هر چه زودتر ممکن خواهد بود. دولت ایران البته حق دارد که جهت کسب بیشترین مزایا و نیز کمکهای مالی فوری به نفع مردم ایران از ذکاوت کامل استفاده کند. سیاست خارجی ایران نباید دستخوش نوسانات سیاسی آمریکا یا کشورهای دیگر قدرتمند باشد.
خلاصه و نتیجهگیری
مسلم است هم دولت جدید آمریکا و هم دولت ایران هر دو از پایان دادن ترور اقتصادی و مالی که ترامپ بر مردم ایران تحمیل کرده، سود خواهند برد. در حالیکه دولت ایران حق کامل در اعمال و پیشبردن صحیح و وسواسانه مذاکرات با دولت آمریکا را دارد، مردم ایران چشم به راه پایان این جنگ سوم هستند که در ۴۱ سال اخیر به تلخی تجربه کردهاند. آمریکا و اسرائیل مسبب اصلی هر سه جنگ ایران و عراق و جنگهای اقتصادی توانفرسا (تحریم اول و تحریم دوم) بودهاند. تحریمهای تحمیلی به رهبری آمریکا و شرکت بسیاری از دولتهای دیگر در پیرو جنگ ایران و عراق هر سه با پیگردهای تلفات جانی، اقتصادی، روانی، طلاقهای فزاینده و از هم پاشیدگی خانوارهای بیپناه، فقر خانمانسوز و فرار مغزها مواجه شد.
اکنون که مذاکرات قریبالوقوع به احتمال قریب به یقین به پایان موقتی و شاید بلندمدت تحریمها خواهد انجامید، چشمهای مضطرب و بیشکیب مردم در انتظار تغییرات رفاهی و مردمدوستانه دولت ایران است. انتظار میرود قبل از آنکه دوره پایان تحریمها دوباره رو به انتها برود، با شتابی بیمانند به حل معضلات اقتصادی، اجتماعی، حقوقی و هستیسوز وطن بشتابیم.
درین مختصر ایام که مهلت ماست درین فرصت کوتاه که امید ماست
آتش زیستن را شعلهور باید کرد یأس وناامیدی و جفا را به درباید کرد
* به زبان محمدعلی اسلامی ندوشن در کتاب خود «ایران لوک پیر» به همراه ترجمه نمایشنامه ایرانیان، اثر ایخیلوس (اشیل) سه معنی لغوی لوک عبارت است از: کسی که روی کف دست و زانو راه میرود، شتر قوی هیکل و بارکش و هر چیز زبون و حقیر