علی تاجرنیا در گفتوگوی تفصیلی با ایلنا:
ظرفیت مباحثمجلس ششم در بخشی از بدنه حاکمیت وجود نداشت
آقای روحانی برای مجموعهای که در حاکمیت وجود دارد، کاندیدای دلبخواهی نبوده است / اصلاحطلبان باید پاسخگوی عملکرد آقای روحانی و دولتش باشند / به عملکرد روحانی، نمره قابل قبولی میدهم / عملکرد اطلاعرسانی دولت مناسب نیست / اصل حضور در انتخابات، ماحصل مباحثبسیار زیادی بود که در شورای مشورتی آقای خاتمی شکل گرفت.
«جریان اصلاحات در مجموعه نظام و قانون اساسی میخواهد فعالیت سیاسی خود را انجام بدهد و تلاش دارد فضای جامعه، فضای با نشاطی باشد. تا حدودی نیز سعی کرده از اشتباهات خود در گذشته درس بگیرد و نگاهش نیز به آینده، نگاه توام به اتحاد و تفوق است. اصلاحطلبان استراتژی سیاستورزی را سرلوحه کار خود قرار داده و میخواهند براساس واقعگرایی عمل میکند.» شاید این جملات، شاهبیت مصاحبه تفصیلی ایلنا با علی تاجرنیا باشد. علی تاجرنیا نماینده مجلس ششم و فعال سیاسی اصلاحطلب در گفتوگو با ایلنا به بیان چگونگی شروع روند ورود اصلاحطلبان در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم پرداخت و در ادامه نسبت دولت تدبیر و امید و اصلاحطلبان را مورد بررسی قرار داد. تاجرنیا ابایی ندارد که بگوید روحانی اصلاحطلب نیست اما این را نیز میگوید که روحانی عملکردی اصلاحطلبانه داشته است و میتوان به وی نمره قابل قبولی داد. این فعال سیاسی اصلاحطلب البته میگوید که اصلاحطلبان همانطور که دفاع و حمایت از روحانی را وظیفه خود میدانند، از بیان نقد نیز ترسی ندارند و در همین راستا از برخی اولویتبندیهای دولت انتقاد میکند. در پایان نیز مهمترین عرصه کار اصلاحطلبانه را رویکرد اجتماعی دانسته و میگوید امیدوار است تا رویکردی اصلاحطلبانه در کشور حاکم شود تا دیگر کسانی نیایند که قصدشان، خط بطلان کشیدن به گذشته و تجربه کردن آنچه در هشت سال گذشته رخ داد، باشد.
مشروح گفتگوی ایلنا با علی تاجرنیا در پی میآید:
علی تاجرنیا در روز ۲۴ خرداد ۹۲، انتظار و توقع پیروزی یک مرحلهای حسن روحانی را داشت؟
من فکر نمیکردم آقای روحانی در یک مرحله، پیروز نهایی انتخابات بشود اما قطعا فکر میکردم آقای روحانی چیزی در حدود نیمی از آراء را خواهد آورد و کاندیدای اول خواهد بود چون این حس را داشتم که مجموع رای آقای روحانی پس از کنارهگیری آقای دکتر عارف، از مجموع رای اصولگرایان بیشتر خواهد شد. کنارهگیری آقای عارف نه تنها موجب همافزایی در رای آقای روحانی بلکه یک اثر بیشتر در فضای افکار عمومی ایجاد کرد و در واقع، یک نوع اعتمادسازی به وجود آورد که منجر به تغییر در روزهای آخر شد؛ بنابراین وقتی آقای روحانی در دور اول پیروز انتخابات شدند برای من خیلی تعجبآور نبود.
ولی انتظار اینکه یک مرحلهای پیروز انتخابات شوند را نیز نداشتید…
بله، فکر میکردم ایشان یک رای خوبی میآورند که رای اول هم خواهد بود و به ۵۰ درصد آرا نزدیک خواهد بود اما پیشبینی پیروزی در مرحله اول را نداشتیم.
در سال ۹۱، با توجه به فضایی که در ۴ سال گذشته در جامعه حضور داشت، برخی از تحلیلگران انتظار حضور اصلاحطلبان در صحنه انتخابات ریاست جمهوری را نداشتند، درست مانند انتخابات مجلس نهم که اصلاحطلبان حضور رسمی و جدیای در آن انتخابات نداشتند. چه شد که اصلاحطلبان تصمیم به حضور در انتخابات را گرفتند؟
من اول میخواهم نکتهای را متذکر شوم و آن، این است که برخلاف آنچه مطرح میشود مبنی بر اینکه فضای افکار عمومی، یک فضای تحریمی است؛ معتقدم که بنای مردم با وجود همه انتقاداتی که دارند، بنای حضور در عرصههای سیاسی و اجتماعی و تصمیمگیری است که انتخابات از جمله آنهاست، هرچند که ممکن بخش عمدهای هم حضورشان با انگیزه نباشد ولی نگاه غالب در مردم، نگاه حضور در انتخابات است. بحثدوم، تفاوتی است که انتخابات ریاست جمهوری با انتخابات مجلس، شوراهای شهر و روستا و مجلس خبرگان دارد و آن، این است که در انتخابات ریاست جمهوری، فقط یک فرد انتخاب میشود و بنابراین مسائل منطقهای به شکل خاص برای مردم زیاد مطرح نیست و مباحثملی مطرحتر است. با این نگاه، اصلاحطلبان با عنوان افرادی که معتقدند که باید در چارچوب قانون اساسی فعالیت داشت و معتقد به سیاستورزی هستند و از سوی دیگر، مجموعه حاکمیت نیز به دنبال ایجاد فضای مشارکتی در انتخابات بود، اصلاحطلبان از این فضا استفاده کردند هرچند عدهای تا قبل از انتخابات و تا هنگام ثبتنامها و اعلام صلاحیتها، سعی کردند تا یک فضای اطمینانبخشی با جلوگیری از ثبتنام برخی از افراد و بعد با ردصلاحیت آیتالله هاشمی ایجاد کنند. در انتخابات ۸۸ نیز هرچند یک فضایی ایجاد شد و مسائلی شکل گرفت اما اصرار بر روشهای گذشته و بیتوجهی بر امر انتخابات و عدم حضور سیاسی، مشکلی از مشکلات کشور حل نمیکرد و به نظرم، این دریافت مشترکی بود که هم اصلاحطلبان به عنوان مجموعهای خارج از حاکمیت و افراد درون قدرت و حاکمیت به آن رسیده بودند و اینکه مقام رهبری در آستانه انتخابات میگویند حتی کسانی که به نظام اعتقاد ندارند اما شهروند این کشور هستند، باید در انتخابات حضور پیدا کنند نشات گرفته از همین مسئله است و یک امر بیسابقه محسوب میشود که متاثر از فضای جامعه است. با توجه به این مسائل، اصلاحطلبان به عنوان یک جریان موثر باید در عرصه سیاست و انتخابات حضور داشته باشند و از آن، استفاده بکنند. مجموعه این عوامل موجب شد تا اصلاحطلبان در انتخابات حضور پیدا کنند و عقلانیت و پختگی در میان اصلاحطلبان به گونهای بود که بیش از آنکه بر محوریت افراد و کاندیداها باشد، بر محوریت حضور در عرصه انتخابات و سیاستورزی شکل گرفت و علیرغم فشاری که بر آقای خاتمی برای عدم حضورشان در انتخابات و سپس ردصلاحیت آقای هاشمی، اصلاحطلبان در انتخابات حضور داشتند.
اصل حضور در انتخابات از سوی اصلاحطلبان در شورای مشورتی آقای خاتمی شکل گرفت
عزم جدی برای حضور انتخابات ریاست جمهوری از چه زمانی کلید خورد و با چه مکانیزمی این کار صورت گرفت؟
برای هر اتفاقی که در مجموعه اصلاحطلبان صورت میگیرد، نمیتوان وجود شخصیت آقای خاتمی را نادیده گرفت، بالاخص پس از انتخابات سال ۸۸ و تنگناهایی که برای فعالیتهای حزبی وجود داشت، شخص ایشان و مجموعه شورای مشورتی، یک مجموعه و نقش موثری را ایفا کرد. اصل حضور در انتخابات، ماحصل مباحثبسیار زیادی بود که در شورای مشورتی آقای خاتمی شکل گرفت که تقریبا جامع همه گروههای اصلاحطلب است. در این مباحث، در خصوص لزوم حضور در انتخابات و اعتمادسازی هم با مردم و هم با حاکمیت مطرح شد و کلید خورد و این مجموعه، هم در حضور و هم اتفاقات بعدی نقش مهمی را ایفا کرد.
در مباحثی که در آنجا مطرح شد، پس از آنکه تصمیم بر حضور در انتخابات شد، به چه کاندیداهایی رسید؟
پیشنهاد بر حضور کاندیداهای حداکثری بود…
یعنی آقایان خاتمی و هاشمی؟
بله.
سوالی که پیش میآید، این است که چرا در انتخاباتهای ریاست جمهوری ما به دنبال چهرههای قبلی میرویم و فرد جدیدی را مطرح نمیکنیم. چرا شورای مشورتی به سراغ فرد جدیدی نرفت؟ به عبارتی، چرا شورای مشورتی اصلاحطلبان از خاتمی و هاشمی درخواست حضور در انتخابات کرد؟
واقعیتی در انتخابات ما وجود دارد و آن، این است که علیرغم تاکید قانون اساسی بر احزاب، در جامعه ما محوریت اشخاص بیشتر از احزاب و گروههاست. من بالشخصه معتقدم که این شخصیتها باید از اعتبار خودشان استفاده بکنند و نقش احزاب و گروههای سیاسی را تقویت کنند اما تا رسیدن به این مسئله، باید واقعیت مهم بودن چهرهها را پذیرفت. بحثدیگر، وفاق کردن به چهرههاست. ما تجربه تلخی از گذشته در انتخابات ۸۴ داشتیم و هرچند در آن انتخابات، سرجمع رای اصلاحطلبان از رای اصولگرایان بیشتر بود اما در آن انتخابات پیروز انتخابات، نبودیم. این تجربه موجب شد تا به سراغ کسانی نرویم که وفاق کامل در آنها در میان اصلاحطلبان وجود ندارد. هرچند در آن روزها، بحثکاندیداهای اصلاحطلب، محدود به آقایان خاتمی و هاشمی نمیشد و قرار بود از میان سه چهرهای که آقایان مهرعلیزاده، جهانگیری و عارف اعلام آمادگی برای حضور در انتخابات کرده بودند و بعدا نیز آقای محمد شریعتمداری به آن سه نفر پیوستند، یک نفر براساس مکانیزمی انتخاب شود که برای این منظور، هیاتی هم با حضور نمایندگانی از کاندیداها و شورای مشورتی شکل گرفته بود.
تا اینجا آقای روحانی مطرح نبودند؟
تا این مرحله، خیر. بهرحال اگر کاندیدای اصلاحطلبی در انتخابات حضور پیدا میکرد و پیروز نمیشد، ضربه مهلکی به کشور وارد میشد و برای همین تصمیم گرفته شد اگر قرار است اصلاحطلبی در انتخابات حضور داشته باشد، فردی باشد که حضورش منجر به پیروزی صد در صدی میشد.
کسی باور نمیکرد که آقای هاشمی توسط شورای نگهبان ردصلاحیت بشود
به وجود آوردن فضایی مبنی بر ممانعت از حضور آقای خاتمی در انتخابات و سپس ردصلاحیت آقای هاشمی موجب دلسردی اصلاحطلبان برای حضور در انتخابات نشد؟
یکی از اعترضاتی که ما داریم، آن است که میگوئیم انتخابات عادلانه نیست به این معنا که هر جریان فکری غیراصلاحطلب از حضور کاندیدایش و تائید صلاحیتش خبر دارد اما ما نمیدانیم که کاندیدایمان در دقیقه ۹۰ تائید میشود یا نه که در انتخابات مجلس نیز همین مشکل را خواهیم داشت. در انتخابات ریاست جمهوری هم یکی از مشکلات ما همین مسئله بود. کسی باور نمیکرد که آقای هاشمی رفسنجانی با آن همه سابقه توسط شورای نگهبان ردصلاحیت بشود. تصمیمگیری برای حضور مجدد در انتخابات پس از ردصلاحیت ایشان بسیار سخت بود. خیلیها از قبل حضورشان را منوط به حضور کاندیداهای حداکثری کرده بودند اما بلوغ و پختگیای صورت گرفت که از پتانسیلی که پس از حضور آقای هاشمی شکل گرفت، بهرهبرداری شد و حتی مکانیزم انتخاب میان آقایان عارف و روحانی، یکی از کارهای بسیاری دشواری بود که اصلاحطلبان با عقلانیت معطوف به نتیجه به خوبی از پس آن برآمدند. با این حرکت عقلانی، افکارعمومی یک جواب مثبت به این نگاه داد و شاید جمعی که قصد حضور در انتخابات را نداشتند احساس کردند باید به این عقلانیت کمک بکنند.
آقای تاجرنیا! پس از اینکه آقای عارف به نفع آقای روحانی از ادامه حضور در انتخابات انصراف داد و آقای روحانی نیز با حمایت اصلاحطلبان در انتخابات پیروز شدند. شاید یکی از انتظارات که در آن زمان هم مطرح بود، این بود که آقای روحانی، آقای عارف را به عنوان معاون اول خویش منصوب کنند یا از اصلاحطلبان بیشتری در کابینه استفاده بکند. چرا این مسائل شکل نگرفت؟
واقعیت این است که باید در سیاستورزی یکسری از مقتضیات رعایت شود. وقتی فردی وارد یک انتخابات یا ائتلاف میشود نباید الزاما خواستههایش، خواستههای حداکثری باشد. انتخابات ریاست جمهوری میتوانست به گونهای دیگر رغم بخورد که نه عارف و نه روحانی پیروز نشوند. در کشور، یک زمان بحثاصلاحطلبان مطرح است و زمانی هم بحثمنافع ملی مطرح است. اگر وفاق در میان اصلاحطلبان شکل نمیگرفت، چه بسا ممکن بود که شکافهایی جدی در میان اصلاحطلبان شکل بگیرد که حتی اگر کاندیدایی از ما به مرحله دوم انتخابات برود، باز پیروز انتخابات نشویم؛ همانند آنچه در سال ۸۴ روی داد. بهرحال پس از انصراف آقای عارف که کار برزگی بود و بخش از پیروزی در انتخابات ۹۲، مرهون ایثار و از خودگذشتگی ایشان است، من فکر میکنم رویه و روند برای این بحثشکل نگرفت یعنی انتظار بود که وقتی عارف آن کار بزرگ را کرد، بایستی در اعلامیه انصرافش از ادامه انتخابات، به شکل شفاف از آقای روحانی اعلام میکرد و به نظرم عدم انجام این کار، یک خطای بزرگ تاکتیکی سیاسی بود. بهرحال ایشان باید میتوانست از آن اقدام بزرگ، بهرهبرداری کند. متاسفانه فرهنگی در کشور ما وجود دارد که فکر میکنیم برخی از عبارات را نمیتوانیم استفاده کرد و آنها را خیلی بد میدانیم و موجب خودسانسوری در ما شده است. مثلا کسب مشروع قدرت لزوما کاری بد نیست و حتی آنهایی که مدام شعار میدهند که ما به دنبال قدرت نیستیم از قضا بیشترین استقاده غیرعرفی و غیراخلاقی را از قدرت داشتهاند. حال فکر میکنیم چانهزنی شفاف برای کسب کرسی کار بدی است در حالی که این کار، کار معمولی است و این در حالی است که چانهزنی در کشور هم صورت میگیرد اما به شکل پشت پرده و غیررسمی.
اصلاحطلبان باید پاسخگوی عملکرد آقای روحانی و دولتش باشند / به عملکرد روحانی، نمره قابل قبولی میدهم
حمایت از آقای روحانی رو پس از گذشت یکسال درست ارزیابی میکنید؟
اینکه چرا اصلاحطلبان از آقای روحانی حمایت کردند به خاطر این است که ما خطر استمرار تفکر دولت نهم و دهم را به گونهای میدیدیم که حاضر بودیم از فردی که بتواند مقداری گشایش بکند و عقلانیت بر فضای مدیریت جامعه برگرداند، دفاع کنیم. بدون شک پیروزی آقای روحانی نیز مرهون تلاش اصلاحطلبان است و به نظرم اصلاحطلبان بایستی در هنگام تشکیل دولت، برخورد فعالی را انجام میدادند. بهرحال اصلاحطلبان باید پاسخگوی عملکرد آقای روحانی و دولتش باشند و من به عملکرد آقای روحانی با توجه به شرایط کشور و تنگناهایی که وجود دارد و البته سوابق ایشان، نمره قابل قبولی میدهم و قابل قبول است. دولت در عرصههای مختلف در حال پی گرفتن مبانیاش است هرچند ممکن است اولویتبندیهای اصلاحطلبان با اولویتبندیهایی که دولت دارد، متفاوت باشد اما احساس میکنم بیتوجه به شعار و وعدههایش نبوده و به آرمانهای اصلاحطلبی بیتوجهی نکرده است.
آقای روحانی برای سایر قوا و مجموعهای که در حاکمیت وجود دارد، کاندیدای دلبخواهی نبوده است
اشاره داشتید که ممکن است برخی از اولویتبندی اصلاحطلبان با اولویتبندی دولت متفاوت باشد. اولویتبندیهای اصلاحطلبان در پیشبرد امور چه چیزهایی هستند؟
مهمترین مسئلهای که باید آقای روحانی به آن توجه داشت باشد، این است که بزرگترین پشتوانه دولت، افکار عمومی و بدنه اجتماعی است. آقای روحانی برای سایر قوا و مجموعهای که در حاکمیت وجود دارد، کاندیدای دلبخواهی نبوده است و دوست هم نداشتند که ایشان رئیس جمهور شود و این حمایت مردم و اصلاحطلبان بود که موجب پیروزیشان شد و بنابراین باید به خواست این بخش توجه ویژه داشته باشد که این خواست سر و سامان دادن به حوزه سیاست داخلی است. آقای روحانی تاکیدات زیادی به نقش نهادهای مدنی، تشکلات صنفی، احزاب و گروهها داشتهاند اما اینها باید جلوه و بروزی هم پیدا کند. اعتقاد دارم که تیمی در دولت بخواهد این اهداف را پیاده و اجرایی کند، متناسب با شعارها و خواستها نیست کما اینکه روند یکساله گذشته نشاندهنده این مسئله است.
از سوی دیگر، هرچند بحثهستهای بحثمهمی برای کشور و دنیاست اما دولت نباید تمامی تخممرغهای خود را در سبد توافقات هستهای قرار دهد و حتی استفاده از افکارعمومی و بدنه اجتماعی داخل کشور میتواند موضع دولت در حل مسئله هستهای را چه در داخل و چه در خارج تقویت بکند. بنابراین اگر نگاه دولت وسیعتر شود و سعی کند همه مسائل را باهم به جلو ببرد، به دلیل اثر همافزایی کمک کند تا دولت موفقتر باشد. آنچه در سیاست داخلی در حوزه احزاب، نهادهای مدنی و تشکلات صنفی به هیچ عنوان متناسب با خواست دولت نیست و حتی به جای آنکه فضای مناسبتری شکل گیرد، بعضا فضا دشوارتر و سختتر شده است به طور مثال، برای تشکیلات صنفی ما در حوزه دندانپزشکی، اساسنامه تیپی پیشنهاد کردند که این اساسنامه تیپ پیشنهادی دخالت دولت را در امور انجمنها و تشکلات بیشتر میکند و استقلال آنها را مخدوش میکند که این مسئله با نگاه عمومی که آقای روحانی مطرح میکند، در تعارض است. آن تفکری که در حوزه فرهنگ شاهدش هستیم در عرصه سیاست داخلی مشاهده نمیشود و به نظرم دولت برای دولت برای آن، فکری اساسی کند و معتقدم مجریان این مسئله فاقد توان لازم برای اجرایی کند خواست و نظر رئیس جمهور هستند و دولت باید به آن بشدت متوجه باشد. یکی از اتفاقاتی که برای اولین بار در این دولت اتفاق افتاده، این است که امور و مسائلی که مورد نظر دولت است و بخشی از آنها جنبه ملی دارد، شاهد هستیم که نسبت به آنها انتقاداتی از سوی بخشهایی از حاکمیت هستیم، مثلا یک نماینده مجلس میآید و سیاستهای هستهای دولت را براحتی نه تنها نقد میکند بلکه آن را با قرارداد ترکمنچای مقایسه میکند. پس قوه مجریه وقتی با این مشکل روبهروست که سایر قوای کشور نه تنها همراهی نمیکنند بلکه بعضا در تقابل با وی حرکت میکنند بیش از همه نیازمند حمایت افکار عمومی است و من فکر میکنم دولت باید برای این مسئله فکری جدی کند.
عملکرد اطلاعرسانی دولت مناسب نیست
دوم جایی که به نظر دولت برای آن فکری اساسی کند، حوزه اطلاعرسانی دولت است که متاسفانه مناسب نیست. شاید کسانی که در کنار آقای روحانی هستند، به این باور جدی نرسیدهاند که مجموعه جریانات و انفعالاتی موجب رئیس جمهور شدن ایشان شد و اساس تفکرشان این است که براساس قابلیتهای فردی، نتیجه انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته رقم خورد و به همین نسبت، فکر میکنند که با همین رویه میتوانند مسائل را دنبال بکنند. اعتقاد دارم که باید بهرهمندیهای بیشتری از ظرفیتهای کشور صورت گیرد، خصوصا با توجه به عدم همراهی بیسابقه صداوسیما با دولت آن هم در سال نخست را شاهدیم که رویکردهای مثبت دولت را نشانه گرفته است و آقای روحانی بشدت تحت فشار است، پس برای خروج از بحران نیاز به یک تیم تبلیغاتی و اطلاعرسانی جدی است که تیم دولت باید بداند که جریانها و گروههای بسیاری در فعل و انفعالات به پیروزی رسیدن دولت فعلی در انتخابات سابق موثر بوده و بدون آنها نمیتوان از کاری بخصوصی هم انجام داد.
این هشدارها و تذکرات از سوی اصلاحطلبان به آقای روحانی هم منتقل شده است؟
نیازی به پیغام و پسغام نیست. اصلاحطلبان همانطور که از دولت حمایت میکنند، نقدهایشان را هم بیان میکنند.
مجلس ششم در راستای حقوق مردم گام برمیداشت
واکنشی هم از سوی آقای روحانی دیده شده…
آقای روحانی به این مسائل توجه دارد. بهرحال رئیس جمهور، آقای روحانی است و آقای روحانی یک چهره اصلاحطلب تشکیلاتی نیست و دارای سابقه، رویکرد و مشی خاص خود است و ما هم، آقای روحانی را با همین نگاه و تفکرات قبول کردیم و اینک از وی حمایت میکنیم اما جهتگیریهای دولت، جهتگیریهای صحیحی است. ولی متاسفانه شاهد یک خودسانسوری در دولت هستیم به طور مثال یک فشاری آوردهاند که هر کسی که دولت اصلاحات بوده و فعال اصلاحطلب محسوب میشود، یک فرد افراطی است و نباید از آنها استفاده بشود و به همین دلیل، دولت خود را از یک بخش کارشناسی قابل توجهی محروم کرده است. این روزها برخیها میگویند افراطیگیری از مجلس ششم شروع شد. من به هیچ وجه قبول ندارم البته به معنای نقد نداشتن به مجلس ششم نیست اما مجلس ششم، به هیچ وجه مجلس افراطیای نبود و در راستای حقوق مردم گام برمیداشت و حال اگر در بخشی از بدنه حاکمیت ظرفیت لازم برای بحثهای آنها نداشته، نباید تمام مشکلات را بر سر مجلس ششم آوار کرد.
اصلاحطلبان استراتژی سیاستورزی را سرلوحه کار خود قراردادهاند
اصلاحطلبان چه برنامهای برای حضور جدیتر و فعالتر در صحنه سیاست کشور دارند؟
جریان اصلاحات در مجموعه نظام و قانون اساسی میخواهد فعالیت سیاسی خود را انجام بدهد و تلاش دارد فضای جامعه، فضای با نشاطی باشد. تا حدودی نیز سعی کرده از اشتباهات خود در گذشته درس بگیرد و نگاهش نیز به آینده، نگاه توام به اتحاد و تفوق است. اصلاحطلبان استراتژی سیاستورزی را سرلوحه کار خود قرار داده و میخواهند براساس واقعگرایی عمل میکند و رویکرد اجماعی داشته باشند. فکر کنم روزها و سالهای آینده، روزها و سالهایی است که اگر چهرهههای شاخص اصلاخطلب بر سرکار نیایند اما نگاه اصلاحطلبانه حاکم خواهد شد و امیدواریم شاهد تغییرات بنیادینی که به سرمایههای اجتماعی، نمادین و انسانی لطمه وارد میکند، نباشیم و کسانی نیایند که قصدشان، خط بطلان کشیدن به گذشته و تجربه کردن آنچه در هشت سال گذشته رخ داد، باشد.
گفتگو از: محمدابراهیم ترقینژاد