عباس ملکی در گفتگو با صدا:
چشم انداز برقراری روابط میان ایران و آمریکا تیرهتر شده است
:ایران و آمریکا در حالی به سمت انتخابات های سال آینده میلادی پیش می روند که چشم انداز برقراری روابط میانشان تیره تر شده است. هم زمان که جریان های حامی دولت روحانی برای پیروزی در انتخابات های آتی مجلس و ریاســت جمهوری نیازمند یک تحول قابل توجه در روابط دو کشورند، انتخابات سال آینده میلادی در آمریکا استمرار وضع موجود و ادامه تحریمها را نوید میدهد. در این میان زمان برداشــتن گام پنجم کاهش تعهدات برجامی ایران نیز نزدیک است. گامی که به گفته تحلیل گران و مقامات اروپایی ممکن است به خروج کامل ایران از برجام بیانجامد. درباره چشــم انداز جنگ و صلح در سال آینده میلادی با عباس ملکی گفت وگو کردم. دکتر عباس ملکی، مدیر کل دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، معاون امور آموزش و پژوهش وزارت امــور خارجه ایران و عضو هیئت مذاکره کننده ایران برای پایان جنگ بوده اســت. او هم اکنون استاد دانشگاه صنعتی شریف است.
به گزارش ایلنا، دکتر عباس ملکی مدیرکل دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، معاون آمور آموزش و پژوهش وزارت امور خارجه ایران و عضو هیئت مذاکرهکننده ایران برای پایان جنگ بوده است. ملکی عضو دفتر مشاورت رهبر ایران در امور بینالمللی نیز بود. او هم اکنون محقق ارشد در پروژه سیاستگذاری انرژی در مرکز مطالعات بین المللی موسسه فناوری ماساچوست و استاد دانشگاه صنعتی شریف است.
بودجه سال آینده با پیش بینی فروش یک میلیون بشکه نفت در روز بسته شده است. آیا بودجه با این فرضیه بسته شده آمریکا تحریمهای نفتی ایران را بار دیگر تا سقف یک میلیون بشکه نفت به حالت تعلیق در میآورد؟
با سه کلاه باید این مبحث را بررسی کرد. با کلاه دیپلماسی، کلاه انرژی و کلاه بودجه ریزی.
در مورد دیپلماسی به عقیده من فعالیتهای دیپلماتیک ما برخلاف نظر رسانهها و برخی مسئولان ایرانی، به نتیجه مثبتی تا امروز نرسیده است. تا جایی که سابقه کار من در وزارت خارجه میگوید ما نه در مورد فرانسه به جایی رسیدیم نه ژاپن.
اساس تصمیم گیری در مورد ایران در اختیار تندروها در واشنگتن است و آنها به این نتیجه رسیده اند که فشارها علیه ایران موثر بوده و آشوبهای آبان و دی ماه ۹۶ را شاهدی بر این مدعا میگیرند. آنها به این نتیجه رسیده اند که تحریمها جواب داده است؛ بنابراین نباید فکر کنیم کار ایران آنقدر راه افتاده که بودجه را بر اساس پیش بینی یک شیفت رادیکال در سیاستهای آمریکا تدوین کرده است. البته کار دیپلماسی همین است. ما باید دهها ابتکار را با کشورهای مختلف داشته باشیم؛ مانند کاری که آمریکا میکند و از جوانب مختلف به ما فشار میآورد ما هم باید در دیپلماسی همین گونه عمل کنیم و از جوانب مختلف ورود کنیم.
در مورد انرژی به نظر من میرسد که مقداری که ایران الان صادر میکند کمتر از ۱ میلیون بشکه در روز و بیشتر از ۵۰۰ هزار بشکه است. اما این میزان در آمارهای موسسات مشاورهای و همچنین آنهایی که رد کشتیها را ضبط میکنند دیده نمیشود. برآوردی که آنها دارند کمتر است و بقیه آن را ایران میفروشد و ایران حق دارد طوری بفروشد که دیگران متوجه نشوند. ایران بین ۵۰۰ هزار تا ۱ میلیون بشکه در حال صادرات است.
از لحاظ بودجه ریزی این کار درستی بوده که ۱ میلیون بشکه در روز را به عنوان صادرات روزانه در نظر گرفته اند؛ چون اگر میعانات گازی و شکلهای دیگری که میتواند به عنوان نفت خام حساب شود را جمع بزنیم ما به اندازه روزی یک میلیون بشکه درآمد داریم. اما اگر بپرسید آیا این به نام ایران صادر میشود یا نه باید بگوییم وقتی شما دشمنی دارید که هرگونه صادرات شما را مختل کرده بهتر است از راهی وارد شوید که دیگران متوجه نشوند.
آیا این صحت دارد که ایران نفتش را با تخفیف میفروشد؟
این تخفیف را باید تعریف کرد. برای اینکه متوجه شوید چقدر ایران میتواند تخفیف بدهد و دستش باز است باید بگویم تولید نفت در کشورهای نفت خیز خیلی کم هزینه است. فرق نفت با دیگر انرژیها هم همین است. اگر ما انرژی بادی یا خورشیدی تولید میکردیم بین جمع هزینهها و جمع فروش یک ارتباط نزدیکی وجود داشت. در بازار رقابتی اگر هزینه نهایی یا مارجینال کاست برابر با قیمت باشد میگویند این بازار دراز مدت است. اما در مورد نفت حتی این گونه هم نیست. تولید نفت عراق ۳ تا ۴ دلار برای هر بشکه هزینه دارد. قیمت نفت در هر بشکه ۶۴ دلار است؛ یعنی عراق ۶۰ دلار در هر بشکه سود میبرد. در ایران به دلیل پیچیدگی و بروکراسی هزینه هر بشکه نفت ۱۰ دلار است و قیمت نفت ایران را اگر ۶۰ دلار در نظر بگیریم در هر بشکه سود ما ۵۰ دلار خواهد بود؛ بنابراین اگر شما سیاست مدار باشید و نفت را به صورت سیاسی ببینید، بین ۱ تا ۵۰ دلار دستتان باز است که تخفیف بدهید و اگر این کار رابکنید اشتباه نکردید؛ چون اولا دارید کشور را حفظ میکنید ثانیا تحریمهایی که به نظرتان عادلانه نیست را دور میزنید
تا جایی که من اطلاع دارم تخفیفها خیلی خیلی کمتر از اینهاست و باید به مسئولان نفت اجازه بدهند که نفت را به هر قیمتی که میتوانند بفروشند.
در دورهای که برجام جاری شد ما قرار بود با شرکتهای بزرگ نفتی بین المللی کار کنیم؛ تازه یادمان افتاد باید قراداد جدید بنویسیم و این قرارداد سه سال طول کشید و بعد از سه سال دیگر آن امکانات را نداشتیم.
مثل وزیر صنعت و معدن که اجازه دارد در قرادادهای معدنی که با سایر کشورها میبندد، تصمیم بگیرد، باید به وزیرنفت هم اجازه دهیم این کار را بکند؛ اگر جایی اشکالی دیدیم اقدام کنیم. اینطور که قبل از اجرا دست بخشهای اجرایی را ببندیم به نفع رقبای ماست.
تردیدی نیست که رییس جمهور روسیه بر شرکتهای بزرگ روسی تاثیر دارد، ولی این نفوذش جوری است که ما که در بازار انرژی هستیم متوجه نمیشویم. در حالی که در مورد ایران همه میدانند وزیرنفت ایران دستش باز نیست؛ بنابراین در مذاکرات با دست بسته باید عمل کند.
البته قطعا یکی از دلایل آن حافظه تاریخی در مواردی نظیر بابک زنجانی است.
بریان هوک اخیرا به کشورهایی که با تخفیف نفت ایران را میخرند گفته بود اعتماد نکنند، چرا که اتفاقی نظیر سانچی میتواند تکرار شود و بیمههای ایرانی توان پرداخت خسارت را ندارند. آیا این تهدید بود؟ آیا تنشها در منطقه بین ایران و آمریکا به صورت نیابتی قرار است ادامه داشته باشد؟
مطالبی که برایان هوک میگوید در چارچوب جنگ روانی رسانه ایست. هوک نه در انرژی تخصصی دارد و به نظر من حتی در بخش دیپلماتیک هم تخصصی ندارد. آمریکاییها آدمهای حرفهای دارند، ولی این فردی که اینجا گذاشته اند حرفهای نیست. آمریکا تنها برای یک کشور نماینده اختصاصی گذاشته است. برای کره شمالی و اروپا نماینده ویژه دارد، ولی آنها کسانی اند که در همان اداره مشغول بوده اند، ولی هوک قبل ازا اینکه وارد بخش ایران شود حتی در وزارت خارجه هم نبوده و کسی نمیداند چقدر ایران را میشناسد.
آمریکاییها ایران را تهدید میکنند. به کشورهای مختلف میروند و با شرکتهای مختلف تماس میگیرند. برخی شرکتها به ما گفته اند که آمریکاییها با آنها تماس گرفته و گفته اند حتی حق تبادل ۵۰۰ تا تک دلاری با ایران را ندارید.
آنچه امروز در سیاست آمریکا در قبال ایران درجریان است این است که دارند روزنههای دیوار تحریمهایی که از اول انقلاب به طور تدریجی بالا آمده را پر میکنند. برای این کار یک سیستم بزرگی در آمریکا فعال است. در وزارت خزانه داری بر اساس گزارشهایی که منتشر شده ۷۰۰ نفر در امور ایران کار میکنند. ۷۰۰ نفر در بازار رقابتی واشنگتن به معنای هزینهای خیلی خیلی بالاست. یک تعدادی هم هستند که بیرون وزارت خزانه دارند علیه ایران کار میکنند. مثلا سازمانی نظیر «اتحاد علیه ایران هسته ای» همه کشتیها و کامیونها و هواپیماها را رصد میکند. اینها مدعی بودند که که یک NGO هستیم تا وقتی که یک تاجر یونانی از آنها شکایت کرد قاضی از آنها خواست مدارک را بدهند. در اینجا وزارت خارجه آمریکا گفت مدارک محرمانه است و این کار از سوی ما انجام شده است. یا بنیاد دفاع از دموکراسی. اینها به صورت زنجیرهای علیه ایران کار میکنند و مسیولان ایران باید خیلی مراقب باشند.
اما در مورد اینکه در آینده چه خواهد شد به نظر من در خاورمیانه تنشها کمتر خواهد شد. چیزهایی که به عنوان سیگنال به عنوان یک دیپلمات میبینیم اول از همه انتخابات آمریکاست. آمریکا در آستانه انتخابات تا امروز وارد جنگی نشده مگر اینکه اینجا هم ترامپ جنجالی عمل کند.
نکته بعدی انتخابات مجلس است. ایران هم درگیر انتخابات است و ما نیاز به آرامش داریم.
سوم سیگنالهایی است که از یمن میآید. یمنیها و کسانی که صنعا را در دست دارند آماده مذاکره شده اند و برخی منابع از مذاکره مستقیم حوثیها با عربستان سعودی خبر میدهند و غیر از این رهبران حوثی به عمان، کویت و تهران هم سفر کردند. علائم نشان میدهد مثل هر جنگ دیگری که به جایی میرسد که دو طرف خسته میشوند عربستان به ادعایی که گفته بود یک ماهه کار را تمام میکند نرسیده و جنگ رو به پایان است. به خصوص که امارات و عربستان در عدن هنوز با هم رقیبند.
در عراق هم کسی تردیدی ندارد که با این فشاری که مشکل بیکاری و اقتصاد به جامعه وارد کرده و به صورت تظاهرات و شورش خیابانی سرریز میکند، دولت اگر قرار باشد کاری کند در بخش اقتصاد است و جایی برای اختلافات بیشتر نمیماند. مساله بعدی در عراق تهدید داعش است. همه اینها باعث میشود در عراق توجه معطوف به بهتر شدن وضع اقتصادی و کمتر کردن اختلاف با اربیل و داشتن نخست وزیری باشد که کار را بهتر بگرداند.
در لبنان هم نخست وزیر پیشنهاد شده و همه فهمیدند در حالی که اینها با هم دعوا میکنند کف خیابان مردم چیز دیگری میخواهند و این مطالبات مردم است که به نتیجه میرسد.
در سوریه هم نشانههای خوبی دیده میشود. داعش تحت فشار است و اغلب مناطق سوریه آرام شده و برخی اشتباهات گذشته در حال رفع شدن است. مثلا اموال رامین مخلوف مصادره شده و دولت میخواهد مسائلی که مورد اشکال مردم سوریه بوده را رفع کند.
شاید اینها در نگاه اول به ایران ربطی نداشته باشد، اما جرقههایی که بین ایران و آمریکا ممکن است در منطقه زده شود به سمت خاموش شدن و کمتر شدن میرود.
دو مجموعه تحولات مثبت و منفی در ماههای اخیر رخ داده است. اتفاقات منفی شامل انتخابات آمریکا و عدم تغییر جدی در سیاستهای موجود در آستانه انتخابات، استیضاح ترامپ، تاثیر اعتراضات ایران و مطالبات ضد ایرانی مردم عراق و لبنان بر مصمم شدن دولت ترامپ برای ادامه تحریمها و اتفاقات مثبت شامل تبادل زندانی میان دو کشور، مذاکره تخت روانچی در حاشیه نشست سازمان ملل با نماینده آمریکا و سفر روحانی به ژاپن. وزنه جنگ در این تحولات سنگینتر است یا صلح؟
به نظر من مذاکرات ژاپن، فعالیتهای رییس جمهور فرانسه، تبادل زندانی و صحبتهای روانچی در حاشیه یک جلسه هیچ کدام به سمت روان شدن یا برداشته شدن موانع مذاکره بین ایران و آمریکا نیست. کار دیپلماسی این است که باید روابط را با بقیه کشورها تسهیل کند. کار دیپلمات حداکثر سازی منافع کشور است. من به عنوان یک دیپلمات باید بگویم هیچ کدام از این تحولات به من این را نمیگوید که کاری با آمریکا در جریان است.
حتی میانجی گری عمان هم من را به این نتیجه نمیرساند. ولی در تئوری داروین هم میگوید که در جریان تکامل پدیدههای طبیعی لازم نیست همه چیز به تدریج رخ دهد؛ بعضی اوقات در یک نسل یک تحول عجیب بدون هیچ سابقهای رخ داده است.
به نظر من روزی، که دور هم نیست، ایران و آمریکا به این نتیجه خواهند رسید که برای هر دو کشور بهتر است که رابطه داشته باشند و هم دیگر را درک کنند. اگر تاریخ روابط ایران و آمریکا را که از سال ۱۸۵۰ تا الان مطالعه کنیم میبینیم آن موقع هم همین اتفاق رخ داد. یعنی اینطور نبود که دو کشور به طور تدریجی هم دیگر را بشناسند بلکه به محض اینکه هم دیگر را پیدا کردند بلافاصله همکاریها شروع شد و اگر آمریکا طمع نمیکرد به پیشنهاد اغوا گرانه انگلیس در کودتای ۲۸ مرداد دخالت نمیکرد، وضعیت به این شکل هم در نمیآمد. چون تا قبل از آن روابط ایران و آمریکا در یک ریل درستی قرار داشت. حتی بعد از آن در سالهای ۱۳۵۸ -۵۹ هم میبینید که روابط ایران و آمریکا در مسیری افتاده که دو کشور میدانند چه میکنند.
ولی سیستم آمریکا طوری است که برخی افراد از دولت نقش مهمتری دارند. راک فلر و کسینجر برای مثال نقش مهمی در این رابطه بازی کردند.
انقلاب ایران عکس االعملی به نفوذ همه جانبه آمریکا بود. از آن به بعد هم ما میتوانستیم با هم کار کنیم، ولی اتفاقاتی نظیر جریان اشغال سفارت باعث شد هیچ وقت این مسیر به درستی باز نشود. اواخر دوره آقای اوباما یک درک مشترکی ایجاد شده بود، ولی ترامپ این در را هم بست.
در نهایت باید بگویم من بعید نمیدانم که یک تحول ناگهانی در روابط دو کشور رخ دهد؛ اما از این نشانههایی که اتفاق افتاده این برداشت را ندارم زمینه این تحول فراهم شده است.
شما سابقه طولانی در دستگاه دیپلماسی کشور داشتید. جایگاه این منطق که ما یک روزی دفعتا باید با آمریکا مذاکره کنیم در نظام جمهوری اسلامی کجا هست؟ آیا اساسا چنین منطقی را میپذیرد؟
نباید فکر کنیم جمهوری اسلامی منطقی نیست. از لحاظ ریاضی محال است شما در جایی که همه همسایهها آتش گرفته اند و احتمال اینکه منزل شما هم بسوزد بالای ۵۰ درصد است، ۴۰ سال بتوانید منزلتان را سالم نگه دارید. این بدون تردید نشان از عقلایی بودن تصمیم گیریها در نظام است. این بدان معنا نیست که انتقادی وارد نیست. انتقاد وارد است، اما تصمیم گیریها در ایران نسبتا عقلایی است.
در سال ۱۹۹۰ وقتی که عراق به کویت حمله کرد، درست روز عاشورا بود. روز عاشورا تصمیم گیری در کشور ما خیلی سخت است، اما هاشمی گفت همین نزدیکیها جلسه بگذارید. دفتر من در موسسه مطالعات سیاسی و بین المللی در منطقه شمیران بود. همه در دفتر من جمع شدند و تصمیم گرفتند و نامهای تدوین شد و خدمت رهبری رسید و همان نامه اجرایی شد.
من عضو شورای امنیت ملی نیستم، ولی آن روز دیدم که چقدر بحث شد. بعضیها میگفتند باید پشت صدام بیاستیم و این همان صلاح الدین ایوبی است. بعضیها میگفتند بهترین کار این است که ما پشت سر کویت علیه صدام بیاستیم؛ برخیها حتی میگفتند ما دوباره به عراق حمله کنیم و مناطقی را بگیریم و بگوییم تا غرامت ندهید پس نمیدهیم. ولی آنچه تصویب شد این بود که بی طرف بمانیم. آن موقع کویت خیلی به ایران ظلم کرده بود و آن طرف هم صدام حسین بود که متجاوز بود. ولی ایران اعلام بی طرفی کرد و بعدا معلوم شد چقدر این تصمیم عقلایی بود.
در این ۴۰ سال به نظر من اکثرا تصمیمات عقلایی بوده است.
یک هواپیمای کویتی که گفته میشد توسط شیعیان کویت ربوده شده را آوردند فرودگاه مهرآباد تهران. شیعیانی که هواپیما را ربوده بودند مدعی بودند حامی امام خمینی اند. چون در کویت رهبران شیعیان را گرفته بودند گفته میشد این شیعیان در واکنش به کار دولت کویت هواپیما را ربوده اند. در این هواپیما تعدادی آمریکایی هم بود.
چندین ساعت بحث شد که این را باید چه کار کنند. امام گفت به اینها سوخت بدهید بروند هر کاری میخواهند بکنند، ولی این جا نکنند. این تصمیم در آن زمان خیلی عاقلانه بود. در هیات دولت خیلی بحث شد که آیا باید اینها را بپذیریم، کمک کنیم یا نکنیم؟
هواپیما رباها گفته بودند اگر به خواستههای ما در کویت عمل نشود ما هر ساعت یکی از این آمریکاییها را میکشیم و در فرودگاه مهرآباد میاندازیم پایین.
در این باره بحث و بررسی بین نخست وزیر و رییس جمهور و افراد دیگر شد. امام گفت به اینها سوخت بدهید از اینجا بروند و هر کاری میخواهند را هر جای دیگر دنیا که میتوانند بکنند؛ اینجا این کارها رانکنند. امام که معلوم است ضد آمریکا بوده، ولی هیچ وقت قبول نکرد یک آمریکایی در ایران کشته شود.
کل آمریکایی که در ایران کشته شده اند هشت نفرند و اینها توسط کسانی (مجاهدین خلق) کشته شده اند که امروز در آمریکا دفتر دارند
راهی که نظام ایران امروز میرود درست است و باید در برابر تحریمها مقاومت کرد و نباید سیگنالی داد که آنها فکر کنند ما ضعیف شده ایم.
از مجموعه تحولات آبان ۹۸ آمریکاییها این حس را کردند که ایران تضعیف شده و تحریمها جواب داده است. این را باید دولت درست بکند.
دولت باید چه کند؟
این نیاز به یک دولت کارآمد دارد که بهره وری داشته باشد و سریع بتواند عمل کند. اگر سیلی جایی آمد سریع بتواند عکس العمل نشان دهد.
ببینید در تاریخ که نگاه کنید از این گونه دوران در ایران خیلی بوده است. مادر یک دورهای با یونانیها، با عرب ها، مغول ها، روس ها، عثمانیها جنگیدیم. اصلا این تصور که، چون قیمت یک ماده سوختی ولو نادرست بالا رفته همه چیز بهم ریخته، درست نیست. ایران از این روزها زیاد داشته و سربلند بیرون آمده.
دولت اشتباهات فاحش داشته. در یک جاهایی سالها هیچ کاری نکرده و یک دفعه یادش افتاده کاری بکند. ولی نقش مردم چه میشود؟ مردم باید چه کار کنند؟ در جنگ ایران و عراق مردم خیلی کمک میکردند. حتی کسانی که مخالف ادامه جنگ بودند هم کمک میکردند. وقتی مذاکرات ۵۹۸ شروع شد کسانی که مخالف ادامه جنگ بودند هم کمک کردند. ما در وزارت خارجه اعلام عمومی کردیم که هرکس هر پیشنهادی دارد به ما بدهد. باور نمیکنید چقدر ما پیشنهاد داشتیم.
اگر مردم ایران همان باشند پس باید تحمل و صبر و دنده پهنی داشته باشیم؛ به خصوص از این به بعد.
ما تا وقتی که آمریکا به این نتیجه برسد که با تحریم این کشور را نمیتواند از پا در بیاورد در بخشهای اقتصادی و فناوری مشکل خواهیم داشت. باید این را بپذیریم و از این گردنه عبور کنیم. در جنگ ایران و عراق هم همین طور بود. همان زمان هم انواع امکانات در سراسر جهان بود و ما میدیدم، ولی مردم ایران صبر میکردند.
آیا نظام نباید اول خودش را در این جایگاه پاسخ به این سوال قرار بدهد که آیا این مردم انتخاب کرده اند که اینگونه زندگی کنند؟
بله مشکل ما اعتماد است. قبول دارم.
به نظر میرسد ایران انواع کارتها را بازی کرده. کارت کاهش تعهدات برجامی بوده و کارت تنش افزایی در منطقه. نتیجه همه اینها باید کاهش تحریمها باشد. این بازی تا کجا میتواند ادامه بیابد؟
به عقیده من اگر یک کاهش برجامی دیگر داشته باشیم این موقعی است که یا باید از برجام یا بنا به ادعای اروپاییها حتی از NPT خارج شویم. به نظر من خارج شدن از اینها به نفع ایران نیست. تا جایی که من میفهمم، ما از بیرون آمدن از قراردادها در طول تاریخ بهرهای نبردیم، ولی از تمسک به قراردادها بهرهها بردیم.
جنگ ایران وعراق یکی از مسائلش این بود که صدام میخواست پیمان حسن همجواری ۱۹۷۵ را لغو کند و ایران به نظرم عقلایی و منطقی منافعش را در این دید که چسبندگی به این پیمان داشته باشد. هرچند همان موقع هم برخیها میگفتند این پیمان را شاه امضا کرده است. این ربطی به قرارداد ندارد. قرارداد به نفع کشور بود و ما ایستادیم. برجام هم همین طور است. برجام تلاشی به نفع کشور بود که بیرون رفتن از آن اشتباه است.
اما حدس میزنم که مثل هر کار دیگری که یک کشش و الاستیسیتهای دارد، کاهش برجامی هم یک الاستیسیتهای دارد و بیشتر از این کشش ندارد. پیشنهاد من این است که در این زمینه بیشتر از این ادامه ندهند و در یک جایی محدود کنیم ببینیم چه نتیجهای داده است.
در عین حال نمیشود کتمان کرد که اگر آبه و مکرون با ایران مذاکره میکنند برای این است که به آنها فشار آمده است و فقط با لبخند دیپلماتیک نمیشود کار را پیش برد. باید خیلی مراقب باشیم که پرونده ایران به شورای امنیت نرود، چون اگر مطابق قاعدهای که در برجام نوشته شده، طرفهای ایران احساس کنند ایران از برخی تعهدات اصلی شانه خالی کرده، ممکن است به این وسوسه آمریکا تن بدهند که موضوع را به شورای امنیت ببرند و ما باید مراقب باشیم. فکر میکنم ظریف خودش مراقب است.
اگر ایران کاهش تعهدات را متوقف کند، چماقش در این تعاملات چه خواهد بود؟
در بحث هستهای نمیدانم چه چماقی باقی میماند، اما در بحثهای اقتصادی میدانم که همین فروش نفت به هر قیمتی، همکاریهای مشترک با دیگر کشورها، دنبال کردن قرارداد با روسیه برای تحویل ۱۰۰ هزار بشکه نفت در روز، کارهای معدنی با دیگران میتواند کارساز باشد. همسایگان ایران خیلی مهمند. من حس میکنم بخشهایی از دولت که مسئول این تعاملات هستند خسته شده اند و باید یک تلنگر اساسی به دولت زده شود که اگر تا کنون با همسایگان ۲۰ درصد کار میکردیم هر طور شده باید این درصد را بالا ببریم. باید از حلقههای ضعیف اتحادیه اروپا استفاده کنیم.