شبکههای اجتماعی و دموکراسیِ #هشتگی!
شبکههای اجتماعی که حالا تنها به فیسبوک، توییتر، گوگلپلاس و اینستاگرام محدود نمیشود و پیام رسانهای موبایلی چون تلگرام، واتسآپ و...را نیز شامل میشود، دایره ارتباطات را در نوردیده است.
در سالهای ابتدایی ورود پلتفرمهایی چون وایبر، واتس آپ، لاین و تلگرام در تلفنهای همراه هوشمند، بهدلیل نوع کاربری اولیهای که برای آنها تعریف شده بود، شاید به کار بردن عنوان "شبکه اجتماعی" برای آنها کمتر پذیرفته بود چراکه این پیام رسانها بیشتر کارکردی گفتگویی(چت کردن) یک به یک و یا نهایت یک به چند نفر داشته و عمدتا خصوصی و شخصی بوده و در جمعی ترین حالت، پیامها تنها با یک گروه خاص بهاشتراک گذاشته میشدند. با راهاندازی سوپر گروهها(گروههای با تعداد نفرات نامحدود) و امکان راهاندازی کانال در تلگرام، وجه پیامرسانی خصوصی دیگه تنها مشخصه پیام رسانها نبود و کارکرد اطلاع رسانی و انتشار اخبار نیز به خود گرفت.
حالا دیگر علاوه بر شبکههای اجتماعی یاد شده پیام رسان ها نیز انحصار اطلاع رسانی را از حکومتها و حلقههای ویژه دارا یا وابسته به قدرت، ثروت و منزلت شکستهاند و واژه "شهروند خبرنگار" امری رایج شده که شهروندان با انتشار یک عکس یا فیلم یا متن در توییتر یا فیسبوک یا همین پیامرسانهای موبایلی، میتوانند موجی به راه بیاندازند. موجی که بر خلاف روزنامهها یا خبرگزاری و سایتهای رسمی قابل کنترل و هدایت نیست. درواقع این شبکهها موجب "اجتماعی و همگانی شدن ابزار اطلاعرسانی" شده و به نوعی انحصار و تبعیض را شکسته است.
در واقع باید گفت که شبکههای اجتماعی قدرت سلسه مراتبی(عمودی) سنتی را به چالش کشیده و به قدرت افقی تبدیل کرده اند.این شبکهها که مرزهای جغرافیایی و حتی زبانی را درنوردیدهاند، مطالبه "شفافیت" را از یک مطالبه به اصطلاح لوکس و متعلق به طبقه و لایه ای خاص-روشنفکران، روزنامهنگاران، سیاست مداران- به یک مطالبه عمومی تبدیل کرده و عینیت بخشیده اند.
علاوه بر مفهوم "شفافیت"، شبکههای اجتماعی موجب "گفتگوی همگانی و عمومی" شده و بستر این شبکهها خود تبدیل به "عرصه عمومی" شدهاند. اگر تا پیش از این عرصه عمومی بیشتر یادآور "خیابان و مجامع عمومی" بود حالا بستر این شبکههای اجتماعی نیز در نوع خود عرصه عمومی است. گفت و شنودهایی که در پای یک پست اینستاگرامی یا توییتری و فیسبوکی شکل میگیرد یا گفتگوها و حتی جدل هایی که در گروههای بزرگ تلگرامی حول یک مساله سیاسی یا فرهنگی یا اقتصادی و...واقع میشود، به روشنی یادآور گفتگوها و جدلهای در مجامع عمومی است.
در واقع شبکههای اجتماعی بر دو مقوله "شفافیت" و گسترش "گفتگوی همگانی و عمومی" تاثیرگذاشته است. در نظر بگیرید که امروز به خصوص صاحبانِ قدرت(و البته صاحبان ثروت و منزلت نیز تا حدی چنیناند) چگونه خود را مکلف به توجه به این شبکهها کردهاند! هم خود پا به این شبکه ها گذاشتهاند و هم در قبال انتشار اخبار و بالا رفتن تب به نفع یا به ضررشان در این شبکهها حساساند و سرمایه گذاری میکنند. سطح تاثیرگذاری در این حد است که مجبور میشوند درباره محل زندگی، میزان درآمد، محل زندگی و تحصیل اطرافیان شان و مسایلی از این دست واکنش نشان دهند و یا برای نشان دادن شفافیت و بیشائبه بودن زندگی شخصی و سیاسیشان پیشدستانه در "طوفانهای توییتری" شرکت کنند!
این در واقع همان قدرت شبکههای اجتماعی است که در قالب اخبار در کانالهای تلگرامی و گروهای کوچک و بزرگ آن یا واتسآپ و...میچرخند و یا در قالب "هشتگ"ها در توییتر و اینستاگرام و فیسبوک داغ میشوند.
اگر قدر متیقن در تعریف دموکراسی را "نصب، نقد و عزل" مسالمت آمیز حاکمان از قدرت بگیریم بیشک "شفافیت" و "مشارکت عمومی" شهروندان که از طریق گفتگو همگانی و عمومی میسر میشود، از مهم ترین مولفههای گسترش و پایداری دموکراسی هستند.
چنانکه پیشتر گفته شد هر دو مولفه از زمان فراگیر شدن "شبکههای اجتماعی" صورتی پیشرونده یافته اند و این "هشتگ"ها هستند که تب یک پیام و یا مطالبه را چنان بالا میبرند که حکمرانان- و همینطور صاحبان ثروت و منزلت- را مجبور به واکنش می کنند و همواره آنان را در موقعیت از دست دادن محبویت یا افشا شدن اسرار یا برعکس حُسن شهرت و بیشتر محبوب شدن قرار میدهند. چیزی که شاید بتوان بر آن نام "دموکراسیِ هشتگی" نهاد که حاصل گسترش روزافزون تاثیر شبکههای اجتماعی و پیامرسانها در میان شهروندان است.
حسین نقاشی
|معاون ارتباطات و اموربین الملل شورای شهر تهران