چند سیخ جگر، شادی، امنیت ملی
بیایید تصمیم بگیریم سال98 را سال خوب کردن حال خود و دیگران قرار دهیم. تجربه کردن شادی، تصمیمی است که باید بهعنوان یک نیاز جمعی به آن نگریسته شود. بکوشیم تا سال جدید، سال انتشار و گسترش شادی و نشاط و حال خوب در بین همه ایرانیان باشد.
علی ربیعی/ مشاور رئیسجمهوری
پیش از این نیز درخصوص ضرورت نشاط اجتماعی و شادی سخن گفتهام. بهمثابه «توسعه به مثابه آزادی» آمارتیاسن، من معتقدم «توسعه بهمثابه شادی» مفهومی است که در شرایط ایران امروز، بیش از هر زمان دیگری بار معنایی یافته و ضروری مینماید. چندی پیش در میدان کشتارگاه، خودم را مهمان چند سیخ جگر و خوشگوشت کردم. دختر و پسر جوانی، با شناختن من، در کنارم نشستند و صحبتی کوتاه شکل گرفت. خانواده پسر، مالک چند رستوران در شمال تهران بودند که پسر آنها را مدیریت میکرد. از اداره رستوران که در آن 70 نفر مستقیم و غیرمستقیم کار میکردند سخن گفت. در اثنای سخنانش، از نارضایتی و تمایلش به مهاجرت به کانادا نیز صحبت کرد. با تعجب از او پرسیدم شما که وضع مالی خوب دارید، دیگر چرا به رفتن فکر میکنید؟ و او در پاسخ از دغدغههایش، از احساس ناامنی روانیاش و غمهای بیهوده ناشی از شنیدن اخبار، از نزاعهای غیرضروری آدمها در کوچه و خیابان تا رفتارهای غیرحرفهای در ادارات صحبت کرد. صرف آن چند سیخ جگر برایم با دنیایی از نکات روانشناسی اجتماعی ایران امروز همراه بود.
اگر امروز برشی به لایههای اجتماعی جامعه بزنیم، زیست ناامن و فقدان نشاط کاملا هویداست. در نگاه اول، تصور بر آن است که فقط طبقات دهکهای پایین درگیر با فقر و معیشت سخت، احساس ناامنی روانی و فقدان شادی را تجربه میکنند اما تاملی دقیقتر و بررسی گفتوگوهای درون جامعه، حکایت از احساس ناامنی روانی و فقدان شادی، بهعنوان پدیدهای فراگیر دارد.
امروز رابطه معنادار قابل توجه بین احساس ناامنی و فقدان شادی با طبقه اجتماعی، جنس و سن مشاهده نمیشود و بهعنوان یک پدیده همهگیر بیشتر قابل تبیین است. تعدادی از آنها که توانایی و وسعش را دارند در اندیشه رفتن هستند. در لایههای پایینتر اجتماع، فقدان شادی، با وضوح بیشتری قابل احساس است. با تغییرات اجتماعی گسترده، تغییرات نسلی و نیازهای جدید، دیگر ساختارهای سنتی شادیآور و اقناعکننده هم فاقد کارکرد مناسب شدهاند.
در بررسی و مطالعاتی که در خصوص ناآرامیهای دیماه۹۶ انجام دادم، یکی از وجوه مشترک در شهرهای شلوغ شده، فقدان سینما، تئاتر، فرهنگسرا و ورزشگاههای مناسب بود و جای خالی نهادهای تولید و ترویج شادی و نشاط به خوبی قابل مشاهده بود. جوانان فاقد شغل بدون هیچ تخلیه اجتماعی با انتظارات بالا و ادارک ناخوشایند، پر از حرمانها برای هرگونه اعتراض شدهاند. جامعهای که شاد نیست امنیت نداشته و توسعه نیز نخواهد یافت. به بیان دیگر، جامعه ناشاد، دچار درگیریهای ساختاری از قبیل نزاعهای بیهوده، طلاقهای شتابزده، ناسازگاریهای درون و بین نسلی و اعتیاد میشود. یافتههای ناشی از دادههای سازمان بهزیستی نشان دادهاند که در سالهای اخیر فقر و بیکاری علت اول طلاق نیست و اعتیاد نیز برخلاف برخی از یافتههای سالهای پیش، بیش از آنکه در طبقات حاشیهنشین و فقیر رواج یافته باشد، اخیرا بیشتر در بین طبقات برخوردار، شاغلان و زنان در حال گسترش است. زندگی همراه با نگرانی، حرمان به بار میآورد و جامعه حرمانزده هم معترض خواهد شد. قبلا درخصوص نظریه حرمان - تعرض و آثار آن نوشتهام. برخی از اندیشمندان حوزه مطالعات علوم سیاسی حرمان و تعرض را پایههای برخی از انقلابهای اجتماعی دانستهاند.
متأسفانه ما فاقد سیاستهای معطوف به شادی هستیم. من ضمن اعتقاد به اجرای سیاستهای حمایتی برای حداقل 5 دهک جامعه در جهت کاهش ریسک زندگی و بالا بردن تابآوری اجتماعی این دهکها بهگونهای که در دام تله فقر نیفتند، پیشنهاد ایجاد نهادهایی برای مطالعه و ایجاد شادی در شرایط فعلی را دارم. باید سیاست و دانش لازم برای ایجاد شادی، تقویت شود. متأسفانه سازمانهای امروز ما مسئولیتی در خصوص ایجاد شادی برای خود متصور نیستند. این نقیصه در صدا و سیما نیز بهخوبی به چشم میآید. برنامههای صدا و سیما، شادیآور نیست و برخی از برنامهها که مورد توجه مردم قرار میگیرند در یک استراتژی نانوشته به سرعت دچار مشکل میشوند. حتی یک برنامه ساده تلویزیونی «نود فردوسیپور» با مشکل روبهرو میشود. عمده سریالها نیز شادیآور نیستند.
دو برنامه «خندوانه رامبد جوان» و «دورهمی مهران مدیری» به همراه «نود» از معدود برنامههایی هستند که در زمان پخششان، کسی برای دستیابی به شادی و سرگرمی نشاطآور از کانالهای ماهوارهای استفاده نمیکند. علاوه بر مسئولیت دولت در تامین سیاستهای معطوف به شادی، نهادهای اجتماعی در عرصه هنر و سرگرمی و نیز نهادهای کوچک مثل خانواده و افراد بهنحوی باید مسئله تولید شادی را مورد توجه قرار دهند. از میان نهادهای اجتماعی - فرهنگی، سینما از نقش بسزایی برخوردار است.
منظور من این نیست که ژانرهای نقد اجتماعی و تراژدیها و آسیبهای اجتماعی را کنار بگذاریم، بلکه تأکید بر این نکته است که در کنار آن برای ایجاد جامعهای شاد، بیشتر جهتگیری کنند؛ مسئولیتی که برعهده موسیقی، شعر، داستان، تئاتر، مجسمهسازی و دیگر نهادهای مربوط نیز هست. در این میان افراد جامعه نیز، باید کنشهای معطوف به شادی ایجاد کنند. چه خوب است ارتباطات میان مردمی و همنشینیهای اجتماعی را در سطوح مختلف جامعه گسترش دهیم. یادش بهخیر، قدیمها، شبنشینیهای محلهای و فامیلی کمخرج، همیشه برپا بود. باید به احیای اینگونه فرهنگهای فراموش شده، اهتمام ورزیم. در مراجعات اداری، با رفتاری درست و دلسوزانه، حال اربابرجوع نیازمند را خوب کنیم. پزشکان با همدردی بیشتری به بیماران توجه کنند - متأسفانه در برخی از موارد، بیمار باید التماس کند تا پزشک دو کلمه با او حرف بزند و دردش را بشنود - این مقوله درخصوص تمام نهادهای اجتماعی ازجمله آموزههای ما در مدرسه و دانشگاه نیز صادق است.
هیچ جامعهای بدون نشاط، توسعه نیافته و هر جامعهای که نشاط و شادی را به همراه نداشته باشد، به امنیت روانی و توسعه دست نمییابد. همچنین هر رشدی که شادی بهوجود نیاورد نشانگانی از توسعه ندارد.
بیایید تصمیم بگیریم سال98 را سال خوب کردن حال خود و دیگران قرار دهیم. تجربه کردن شادی، تصمیمی است که باید بهعنوان یک نیاز جمعی به آن نگریسته شود. بکوشیم تا سال جدید، سال انتشار و گسترش شادی و نشاط و حال خوب در بین همه ایرانیان باشد.